متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه ۴۹۱
مقدمه
این مجموعه، شرحی است از لحظههایی که در گذر ایام، در محافل علمی و معنوی قم تجربه کردهام. خاطراتی که گاه در درسگفتارهایم بهصورت گذرا به آنها اشاره کردهام، اکنون با جزئیات پیش روی شماست. این روایتها، بازتابی از تأملاتم در باب علم دینی، چالشهای آن، و ارزش والای عالمان و شهداست. هر خاطره، دریچهای است به سوی جهانی پر از معرفت، معنویت، و تعهد به حقیقت الهی، که امیدوارم شما را نیز به تأمل وامیدارد.
بخش اول: چالشهای علم دینی در روزگار گذشته
یادم میآید روزگاری در قم، فضای حوزههای علمی پر از تشتت و اختلاف بود. در آن ایام، برخی چنان به یکدیگر فحاشی میکردند که گویی هیچ حرمت و تقدسی باقی نمانده بود. عدهای از عالمان، آماج حملات ناسزا قرار میگرفتند و این رفتارها، قلب هر انسان متعهدی را به درد میآورد. من خود شاهد بودم که چگونه گروههایی، بیمحابا به عالمان برجسته توهین میکردند و این، تنها نشانهای از بینظمی و فقدان انسجام در علم دینی بود.
درنگ: اختلافات شدید در حوزههای علمی، به تضعیف وحدت و اعتبار علم دینی منجر میشود. رفتارهای غیراخلاقی، مانع پیشرفت علمی و معنوی است.
در آن روزها، به یکی از عالمان گفتم: «در قم، به تعداد هر عمامه، نظریهای وجود دارد.» این سخن، طنزی تلخ بود از واقعیت پراکندگی آراء در حوزه. گویی هر کس، بدون توجه به دیگری، نظری میداد و این ولنگاری فکری، به آشوب در علم دینی دامن میزد. از یک سو، عدهای در زیرزمینها به روضهخوانی مشغول بودند، از سوی دیگر، گروهی به آشپزی یا حتی توطئهچینی میپرداختند. این بینظمی، نشان از فقدان نظارت و چارچوب در فعالیتهای دینی داشت.
درنگ: فقدان نظاممندی در علم دینی، به پراکندگی و کاهش اعتبار آن منجر میشود. نظارت و استانداردسازی، برای حفظ اصالت ضروری است.
یک بار به جلسهای دعوت شدم در زیرزمینی بزرگ، پر از افرادی که هیچکدام را نمیتوانستم معتبر بدانم. ترسی در دلم افتاد؛ نه فقط از حضور افراد غیرمعتبر، بلکه از این اندیشه که نکند این جمع، به انقلاب و ارزشهایش آسیب برساند. به خود گفتم: «خداوندا، عاقبت این انقلاب را از دست چنین افرادی حفظ کن.» احساس کردم حتی حضور در آن جمع، ناپاک است. این تجربه، مرا به فکر فرو برد که چگونه باید از نفوذ افراد غیرصالح در محافل دینی جلوگیری کرد.
درنگ: حضور افراد غیرمعتبر در محافل دینی، خطر انحراف را به همراه دارد. هوشیاری و حفظ سلامت محیطهای دینی، ضروری است.
از سوی دیگر، شاهد سوءاستفادههای مالی برخی افراد بودم که از فعالیتهای مذهبی، ثروتهای کلان به دست میآوردند. یکی را میشناختم که زمینهایی به ارزش صدها میلیون داشت، تنها به دلیل سوءاستفاده از منابع دینی. این رفتارها، اعتماد عمومی به علم دینی را خدشهدار میکرد و مرا به تأمل در ضرورت شفافیت و نظارت واداشت.
درنگ: سوءاستفاده مالی در فعالیتهای دینی، به کاهش اعتماد عمومی و مانعی برای اصلاح علم دینی تبدیل میشود.
اما در این میان، نکتهای شیرین هم بود. همیشه باور داشتم که ریتم و آهنگ در مراسم ولایی، روحی تازه به کالبد این محافل میدمد. خودم گاه ریتمهایی میساختم که دیگران هم از آن لذت میبردند. این فرهنگ، بخشی از هویت ولایی ماست که با هنر و زیبایی، دلها را به حقیقت نزدیکتر میکند.
درنگ: استفاده از ابزارهای فرهنگی مانند ریتم در مراسم ولایی، ارتباط عاطفی و معنوی با مفاهیم دینی را تقویت میکند.
یادم میآید یکی از عالمان برجسته میگفت: «اگر طلبهای درسش را آماده نکرده باشد، از کلاس اخراجش میکنم.» این سختگیری، نه از سر بیرحمی، بلکه برای حفظ نظم و کیفیت آموزش بود. من هم گاه از ترس آبروریزی، درس را با جدیت میخواندم. این تجربه، مرا به ارزش نظم و آمادگی در مسیر علمآموزی آگاه کرد.
درنگ: نظم و آمادگی در آموزش دینی، برای حفظ کیفیت و پیشرفت علمی ضروری است.
عالمان واقعی، کسانی بودند که برای تولید علم، خون دل خوردند. خاک کفش آنها، به تربت امام حسین (ع) میمانست. این سخن، نه اغراق، که حقیقتی است از سختیهای مسیر علم دینی. احترام به آنها، احترام به علم و معنویت است.
درنگ: عالمان دینی با سختیهای بسیار، علم تولید میکنند. تکریم آنها، احترام به علم دینی است.
یکی از بزرگترین خطاها، توهم دانایی است. گاه دیدهام کسانی چنان خود را عالم میپندارند که گویی به حقیقت الهی نیازی ندارند. این توهم، انسان را از اتصال به خداوند محروم میکند و به نابودی معنوی میکشاند.
درنگ: توهم دانایی، مانع اتصال به حقیقت الهی و پیشرفت علمی و معنوی است.
همه مخلوقات باید به حقیقت الهی متصل شوند. این اتصال، جوهره علم دینی است. بدون آن، علم، پوستهای خالی است که هیچ سودی به حال انسان ندارد.
درنگ: اتصال به حقیقت الهی، مبنای علم دینی است و بدون آن، علم بیارزش میشود.
گاه در حوزهها، استاد از شاگرد میترسید و شاگرد به استاد شک داشت. این فضای ناسالم، از اعتماد و احترام متقابل به دور بود. در گذشته، این روابط صمیمیتر و سالمتر بود، اما اکنون گاه جای خود را به بینظمی داده است.
درنگ: اعتماد و احترام متقابل در آموزش دینی، برای ارتقای کیفیت یادگیری ضروری است.
بخش دوم: ارزش والای علم دینی
روزی در درسگفتارم به حدیثی اشاره کردم که فرمود: مَدَادُ الْعُلَمَاءِ أَفْضَلُ مِنْ دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ (مداد عالمان، برتر از خون شهداست). این سخن، گواهی است بر جایگاه رفیع علم دینی. عالم، با قلمش میراثی میسازد که نسلها از آن بهره میبرند.
درنگ: مداد عالمان، به دلیل تأثیر بلندمدت آن، از خون شهدا برتر است و میراثی ماندگار خلق میکند.
تولید علم، از شهادت دشوارتر است. شهادت، لحظهای است که انسان همه چیز را فدا میکند، اما علمآموزی، صبری طولانی میطلبد. عالم باید سالها در برابر سختیها استقامت کند تا مدادش به ثمر نشیند.
درنگ: علمآموزی، به دلیل نیاز به صبر و استقامت طولانی، از شهادت دشوارتر است.
عالمان واقعی، ورثه انبیا هستند. آنها چنان جایگاهی دارند که حتی شهدا در برابرشان سر تعظیم فرود میآورند. این مقام، تنها نصیب کسانی میشود که با خلوص و تعهد، در راه علم گام برمیدارند.
درنگ: عالمان واقعی، بهعنوان ورثه انبیا، جایگاهی رفیع دارند که شهدا نیز در برابر آنها تعظیم میکنند.
اما این مقام، تنها با خلوص نیت به دست میآید. عالم باید بیش از شهید، از همه چیز گذشته باشد. باید دل از تعلقات مادی و معنوی برکند تا مدادش، برتر از خون شهدا شود.
درنگ: خلوص نیت و فداکاری کامل، شرط دستیابی به جایگاه والای عالمان دینی است.
بخش سوم: صفا و خلوص در علم و شهادت
یادم میآید از شهدایی شنیدم که با چه صفایی به طلاب ساده احترام میگذاشتند. گویی در هر طلبه، جلوهای از پیامبر (ص) میدیدند. این صفا، آنها را به مقام شهادت رساند. شهادتشان، میوه خلوص درونیشان بود.
درنگ: صفا و خلوص شهدا، آنها را به الگویی برای احترام به همه اقشار و رسیدن به مقام شهادت تبدیل کرد.
این صفا، تنها به شهدا محدود نبود. عالمان واقعی نیز با همین خلوص، راه انبیا را ادامه دادند. آنها به ما آموختند که باید با فروتنی و احترام به همه، حتی سادهترین طلاب، رفتار کنیم.
درنگ: شهادت و علم دینی، هر دو ریشه در صفا و خلوص دارند که از عالمان و شهدا به ما رسیده است.
اما بدبینی به حوزهها و طلاب، مرضی است در نفس انسان. اگر کسی به طلبهای بیاحترامی کند، گویی به پیامبر (ص) جسارت کرده است. این مرض، انسان را از خیر و برکت محروم میکند.
درنگ: بدبینی به حوزههای علمی و طلاب، نشانه مرض نفسانی است و مانع شناخت ارزشهای علم دینی میشود.
احترام به عالمان، مانند احترام به پیامبران است. من همیشه احساس میکردم که با سلام به هر عالم، گویی به کرور کرور پیامبر سلام کردهام. این احترام، دل را پر از صفا و برکت میکند.
درنگ: احترام به عالمان، مانند احترام به پیامبران، به خیر و برکت معنوی منجر میشود.
گاه دلم میخواست کفشهای طلاب را جفت کنم، اما از ترس تعریف دیگران، این کار را نکردم. این کتمان عمل صالح، برای حفظ اخلاص بود. اخلاص، گوهری است که ارزش عمل را صدچندان میکند.
درنگ: کتمان عمل صالح برای حفظ اخلاص، ارزش عمل را افزایش میدهد.
اما اشکالگیری بیجا، آفتی است که گفتمان علمی را بیمار میکند. نقد باید علمی و سازنده باشد، نه از سر حسد یا مرض نفسانی. این مرض، انسان را از حقیقت دور میکند.
درنگ: اشکالگیری غیرعلمی و بیمارگونه، به تضعیف گفتمان علمی و معنوی منجر میشود.
جمعبندی
این خاطرات، روایتی است از زیستن در جهانی پر از تضادها و زیباییها. از یک سو، شاهد بینظمیها و سوءاستفادهها در علم دینی بودم، و از سوی دیگر، صفا و خلوص عالمان و شهدا، مرا به شگفتی واداشت. علم دینی، گوهری است که با صبر، خلوص، و تعهد به حقیقت الهی به دست میآید. عالمان واقعی، ورثه انبیا هستند و احترام به آنها، احترام به راه پیامبران است. این روایتها، دعوتی است به تأمل در ارزش علم، شهادت، و خلوص، که امیدوارم راهگشای شما در مسیر حقیقت باشد.
با نظارت صادق خادمی