در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 527

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه ۵۲۷

مقدمه: سفری به سوی معرفت و زندگی

این گفتارها، چونان چراغی روشن در مسیر معرفت، از دل درس‌گفتارهای من در جمع شاگردان و جویندگان حقیقت برآمده‌اند. آنچه در این مجموعه می‌خوانید، نه تنها تأملاتی در باب عرفان و معرفت الهی است، بلکه روایتی صمیمی از تجربه‌های زیسته‌ام، اندیشه‌هایم در باب عرفان شیعی، و نگاهی نقادانه به عرفان‌های کاذب و زندگی اجتماعی است. گویی هر کلمه، بازتاب لحظه‌ای است که قلبم با حقیقت سخن گفته و ذهنم در پیوند با معارف اهل بیت (ع) به جستجوی معنای زندگی برخاسته است. این خاطرات، دعوتی است به تأمل در عرفان اصیل و زیست مؤمنانه، که امیدوارم برای شما نیز الهام‌بخش باشد.

درنگ: عرفان حقیقی، معرفتی است که از دل برمی‌خیزد، با زندگی اجتماعی سازگار است و ریشه در ولایت اهل بیت (ع) دارد. عرفان فانتزی، با تکیه بر ظواهر صوری، از اصالت دور است.

بخش اول: عرفان در سایه ولایت

روایتی از دیدار با امام جواد (ع)

روزی در جمع شاگردان، سخن از عرفان و معرفت به میان آمد. یادم می‌آید که روایتی نقل کردم از عارفی که با ادعای بلندبالای معرفت، به دیدار امام جواد (ع) رفت. او خود را غرق در عرفان می‌پنداشت، اما وقتی به محضر آن حضرت رسید، کودکی را دید که در کوچه بازی می‌کند. با خود گفت: «من با این همه ادعا، چگونه پیش این کودک بروم؟» اما وقتی نزدیک شد، امام فرمود: «چرا وضو نداری؟ برو وضو بگیر و پاکیزه بازگرد.» این سخن، چون آینه‌ای بود که حقیقت را به او نشان داد. عرفان حقیقی، پیش از هر چیز، پاکی ظاهر و باطن می‌طلبد.

قرآن کریم: إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ (سوره بقره: ۲۲۲)
خداوند توبه‌کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد.

این روایت، مرا به فکر فرو برد که عرفان، بدون طهارت باطنی، جز ادعایی پوچ نیست. آن عارف، با همه یال و کوپالش، نیازمند پاکی بود که از او غفلت شده بود. این درس، نه تنها برای او، بلکه برای همه ما یادآوری است که عرفان، در گرو ارتباط با ولایت و عمل به شریعت است.

سرکوب عرفان شیعی

در طول تاریخ، خلفای جور همواره کوشیدند تا نور عرفان شیعی را خاموش کنند. آن‌ها، با ترویج عرفان‌های کاذب و صوری، راه را بر رشد معارف اهل بیت (ع) بستند. اما به لطف الهی، عرفان ولایی، که ریشه در وحی و معصومین دارد، همواره زنده ماند. این عرفان، نه در خانقاه‌ها و نه در ظواهر، بلکه در دل‌های پاک و در سایه ولایت رشد کرد. من بارها در درس‌گفتارهایم تأکید کرده‌ام که عرفان شیعی، به دلیل اتصال به اهل بیت (ع)، از گزند این سرکوب‌ها مصون مانده است.

درنگ: عرفان شیعی، به دلیل ریشه در ولایت اهل بیت (ع)، از سرکوب‌های تاریخی مصون مانده و اصالت خود را حفظ کرده است.

عرفان کاذب در جهان امروز

امروز در کشورهای غربی، عرفان به کالایی تجاری بدل شده است. آن‌ها عرفان را به فیلم و نمایش فروکاسته‌اند، گویی که معرفت الهی را می‌توان با جلوه‌های بصری به تصویر کشید. اما ما در فرهنگ شیعی، اصل عرفان را داریم. عرفانی که نه در ظواهر، بلکه در عمق جان ریشه دارد. این تفاوت، مرا به یاد سخن یکی از شاگردانم می‌اندازد که می‌گفت: «آن‌ها فیلم عرفان را دارند، اما ما حقیقت آن را.» این سخن، عمق فاصله میان عرفان اصیل و عرفان کاذب را نشان می‌دهد.

بخش دوم: عرفان محبوبین و زیست مؤمنانه

عرفان از دل، نه از درس

عرفان من، از جنس عرفان محبوبین است، نه محبین. این عرفان، از درس و حوزه و خانقاه نیاموخته‌ام، بلکه از داغ دل و شور عشق الهی برآمده است. یادم می‌آید که برادر بزرگم، آقا پسندیده، از کودکی‌ام می‌گفت: «این کودک، با دیگران فرق دارد. گویی مربیش خداست.» این سخن، نه از سر تعارف، بلکه از درک تفاوت بود. عرفان محبوبین، از جنس وصول و ایصال است، نه تصور و آموزش. این عرفان، در دل می‌جوشد و به اندازه ظرف وجودی آدمی سيلان می‌یابد.

قرآن کریم: وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ (سوره بقره: ۱۶۵)
و کسانی که ایمان آورده‌اند، خدا را بیش‌تر دوست دارند.

درنگ: عرفان محبوبین، از تجربه شهودی و ایصال الهی برمی‌خیزد، نه از آموزش و تصور صوری.

سبک تصدیق در برابر سبک تصور

عرفان من، از جنس تصدیق است، نه تصور. تصدیق، یعنی وصول به حقیقت از راه شهود و اتصال الهی. تصور، اما، آموختن از دیگری است؛ چیزی که در عرفان محبین دیده می‌شود. من هرگز به حافظه‌ام تکیه نکردم. سخنرانی‌هایم، همه از دل برآمده و ابداعی بوده‌اند. هیچ‌گاه آیه‌ای را از ابتدا تا انتها حفظ نخواندم، چرا که معرفت را در حفظ نمی‌جستم، بلکه در جریان قلب و اتصال به حقیقت می‌یافتم. این سبک، نه سبک مجتهدان بود، نه مبلغین، و نه حتی عرفای صوری. ساده بود، روستایی بود، اما ملکوتی.

سیاست الهی و بی‌ترسی

سیاست من، سیاست الهی بود. هرگز خود را به مصلحت‌اندیشی‌های رایج نسپردم. یادم می‌آید که در برابر سؤالات مصاحبه‌گران، پاسخ‌هایی می‌دادم که از دلم برمی‌خاست، نه از آنچه آن‌ها انتظار داشتند. این استقلال، از سبک تصدیق می‌آمد. من هیچ‌گاه نترسیدم. ترس، در وجود عارف محبوبین جایی ندارد. یکی از استادانم می‌گفت: «یک وجب آن‌سوی ترس، گنج خوابیده است.» من این گنج را یافتم، چرا که ترس را از قلبم بیرون کردم.

درنگ: عارف محبوبین، با سیاست الهی و بی‌ترسی، از مصلحت‌اندیشی‌های صوری آزاد است و حقیقت را در قلب خود می‌یابد.

زهد و غربت

زهد، برای من، نه شعار بود و نه نمایش. هیچ‌گاه به مال دنیا دل نبستم. اگر امروز بگویند چهار زیلو در این سرزمین از من باقی مانده، همان هم زیاد است. یکی از نزدیکانم که سفیر بود، می‌گفت: «وقتی از زهد تو در مجلسی سخن گفتم، گوش‌ها تیز شد. همه شگفت‌زده بودند که چگونه عالمی چنین بی‌نیاز از دنیاست.» این زهد، مرا غریب کرد، اما غربت، سعادت است. پیامبر (ص) فرمود: «طوبی للغرباء»؛ خوشا به حال غریبان. من این غربت را با جان و دل پذیرفتم.

بخش سوم: عرفان و زیست اجتماعی

عرفان فانتزی در برابر عرفان حقیقی

عرفان را به دو گونه می‌شناسم: عرفان فانتزی و عرفان حقیقی. عرفان فانتزی، آن است که در ریش بلند، کشکول و سجاده خلاصه می‌شود. این عرفان، با زندگی سازگار نیست. گاه می‌دیدم کسانی را که ریش‌هایشان مزاحم نان خوردن‌شان بود! اما عرفان حقیقی، با زندگی درآمیخته است. عارف حقیقی، می‌تواند آهنگر باشد، قصاب باشد، یا عالم دینی؛ و در عین حال، معرفتش را در دل نگه دارد و زندگی کند.

درنگ: عرفان فانتزی، با ظواهر صوری، از زندگی روزمره دور است، اما عرفان حقیقی، با زیست اجتماعی و مسئولیت‌های زندگی همخوان است.

سیره ائمه (ع) در عرفان و زندگی

ائمه ما (ع)، بهترین الگوهای عرفان و زندگی بودند. امام موسی کاظم (ع)، با همه سختی‌های زندان، فرزندان بسیاری داشتند و زندگی را به تمامی زیستند. امیرمؤمنان (ع)، سلطان عارفان، با حضرت زهرا (س) زندگی‌ای چنان شیرین داشت که بهشت عالم بود. این سیره، به من آموخت که عرفان، نه خمودگی است و نه انزوا، بلکه شادمانی، عشق و خدمت به خلق است.

قرآن کریم: وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا (سوره فرقان: ۶۳)
و بندگان خدای رحمان کسانی‌اند که بر زمین به نرمی گام برمی‌دارند.

عرفان و شادمانی

عرفان، برای من، معرفت و شادمانی است. عارف حقیقی، دلش پر از عشق الهی است، نه خمودگی و نه توسل به مواد مخدر. عرفان، باید زندگی را غنی کند، نه آن را به حاشیه برد. من همیشه به شاگردانم می‌گفتم: «عرفان، گریه و بیماری نیست؛ عشق و شادمانی است.»

بخش چهارم: بازاندیشی در عرفان شیعی

نقد عرفان محبین

عرفان محبین، مانند آثار ابن‌عربی یا سعدالدین حمویه، گرچه ارزشمند است، اما به آموزش و تصور وابسته است. این عرفان، فاقد عمق شهودی عرفان محبوبین است. من سال‌ها کوشیدم تا عرفان شیعی ولایی را در قالب آثاری جامع تدوین کنم. اگر این کار به سرانجام برسد، شیعه از عرفان اهل سنت بی‌نیاز خواهد شد. این آرزو، همیشه در دلم بوده است.

خاستگاه تاریخی عرفان

عرفان، مقید به مذهب نیست. از روزی که دل آفریده شد، عرفان نیز زاده شد. عرفان یهود، عرفان ماتریالیست‌ها، و حتی عرفان‌های غیراسلامی، همه از دل برمی‌خیزند. استادم، مرحوم الهی، می‌گفت: «اگر یافتند، خوب یافتند؛ اگر بافتند، خوب بافتند.» عرفان، یافته‌های دل است، چه در اسلام، چه در یهود، و چه در هر فرهنگ دیگر.

عرفان ضعفا و عرفان معصومین

در دوره غیبت، عرفان‌هایی چون عرفان بایزید بسطامی یا منصور حلاج پدید آمد که من آن را عرفان ضعفا می‌نامم. این عرفان، احساسی و سطحی بود. اما عرفان معصومین، مانند عرفان امام سجاد (ع) که فرمود: «أنا أقل الاقلین» (من کمتر از کمترها هستم)، از تواضع و عبودیت سرچشمه می‌گیرد. این تفاوت، میان عرفان شیعی و عرفان ضعفا، مانند تفاوت آسمان و زمین است.

سادگی در عبادات

من همیشه به شاگردانم می‌گفتم: عبادت را سخت نگیرید. یادم می‌آید که در مکه، گفتم: «هیچ‌کس حق ندارد برای نماز وکالت بگیرد. هر کس خودش نمازش را بخواند، درست است.» عبادت، باید ساده و از دل باشد. خودم گاه با ملافه‌ای به جای عبا نماز خواندم، نه برای تظاهر، بلکه برای اخلاص. این سادگی، مرا به خدا نزدیک‌تر کرد.

قرآن کریم: فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا (سوره طه: ۴۴)
با او به نرمی سخن گویید.

جمع‌بندی: عرفان، معرفتی برای زندگی

این گفتارها، که از دل درس‌گفتارهایم برآمده‌اند، دعوتی است به بازاندیشی در عرفان شیعی. عرفان، نه درویشی است و نه فانتزی. عرفان، اجتهاد در معرفت است؛ معرفتی که با شرعیت، تمدن و زندگی همراه است. من همیشه کوشیده‌ام این عرفان را در زندگی‌ام جاری کنم، چه در سادگی عبادات، چه در زهد و بی‌ترسی، و چه در خدمت به خلق. امیدوارم این خاطرات، شما را نیز به سوی این معرفت رهنمون سازد.

با نظارت صادق خادمی