در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 568

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه 568

مقدمه

این مجموعه، که با نام «گفتگوهای صمیمی» شناخته می‌شود، شرحی است از خاطراتی که در درس‌گفتارهایم به‌صورت گذرا بیان شده‌اند. این خاطرات، بازتاب تأملات و تجربیات من در حوزه‌های معرفتی، معنوی، فقهی و عرفانی است که با زبانی صمیمی و از نگاه شخصی‌ام به رشته تحریر درآمده است. در این گفتگوها، تلاش کرده‌ام تا با نگاهی عمیق به مسائل دینی، علمی و اجتماعی، مخاطب را به تأمل در حقیقت خلقت و جایگاه انسان در نظام احسن الهی دعوت کنم. هر بخش از این خاطرات، پنجره‌ای است به سوی درک عمیق‌تر از معانی قرآن، شب قدر، قدرت ایمان و آینده بشریت، که با زبانی ساده اما پرمغز به شما تقدیم می‌شود.

بخش اول: شب قدر و تداوم فیض الهی

سال‌ها پیش، در یکی از شب‌های رمضان، در جمع شاگردانم نشسته بودم و سخن از شب قدر به میان آمد. آن شب، هوای گرم و سنگین بود، اما دل‌هایمان پر از شوق تأمل در حقیقت این شب مبارک. به یاد دارم که گفتم: «شب قدر فقط آن شبی نیست که قرآن در آن نازل شد. قرآن می‌فرماید: شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ (قرآن کریم، بقره: 185)، یعنی ماه رمضان که در آن قرآن برای هدایت مردم و نشانه‌های روشن از هدایت و فرقان نازل شده است. اما آیا این فیض فقط به یک شب یا یک ماه محدود است؟»

در آن لحظه، چهره‌های شاگردانم پر از پرسش بود. ادامه دادم: «شب قدر، شبی است که اگر دلت را باز کنی، هر شب می‌تواند شب قدر باشد. این شب، اندازه‌ای دارد؛ قدر یعنی اندازه، یعنی مقداری از فیض الهی که به قلب تو می‌رسد، اگر آماده‌اش باشی.» یادم می‌آید یکی از شاگردان پرسید: «پس چرا این همه در مساجد چرت می‌زنیم و دنبال حقیقت این شب نیستیم؟» خنده‌ام گرفت و گفتم: «آقا! این چرت زدن‌ها، این بیداری‌های ظاهری، دکور است! حقیقت شب قدر را باید در دلت حس کنی، باید ببینی چه بویی می‌دهد، چه مزه‌ای دارد، چه خاصیتی در وجودت می‌گذارد.»

درنگ: شب قدر محدود به یک زمان خاص نیست. هر شب می‌تواند شب قدر باشد اگر با تمرکز و توجه معنوی به استقبال فیض الهی برویم.

آن شب، بحث به این رسید که ما از شب قدر فقط نامه اعمال و دعا را یاد گرفته‌ایم، اما آثار معنوی و روحانی‌اش را آزمایش نکرده‌ایم. گفتم: «مثل دانشمندانی که روی حیوانات آزمایش می‌کنند، ما هم باید روی حقیقت شب قدر کار کنیم. باید ببینیم چه خاصیتی دارد، چه تأثیری در روحمان می‌گذارد.» این تأمل، با آیه‌ای دیگر از قرآن کریم در ذهنم گره خورد: وَفِي أَنْفُسِكُمْ ۚ أَفَلَا تُبْصِرُونَ (قرآن کریم، ذاریات: 21)، یعنی «و در نفوس خودتان، آیا نمی‌بینید؟»

آن لحظه، حس کردم که باید از این باور سنتی که شب قدر فقط یک شب خاص است، فاصله بگیریم. گفتم: «خدا هنوز دم دیگ خلقت را برنداشته! فیضش تمام نشده. خیرات و کمالات ربوبی همچنان نازل می‌شود. این آیه را ببینید: مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا (قرآن کریم، بقره: 106)، یعنی هر آیه‌ای را که نسخ کنیم یا به فراموشی سپاریم، بهتر از آن یا مانندش را می‌آوریم.» این یعنی فیض الهی پایان ندارد، فقط باید دلمان را برای دریافتش آماده کنیم.

درنگ: فیض الهی و نزول خیرات ربوبی همچنان ادامه دارد و محدود به زمان خاصی نیست. باور به پایان فیض، مانع درک نظام احسن خلقت است.

یادم می‌آید که با طنز به شاگردانم گفتم: «اگر فکر می‌کنید خدا ته دیگ خلقت را درآورده، مثل کدبانوها قابلمه را عوض می‌کند و دوباره خیرات می‌ریزد!» همه خندیدند، اما در آن خنده، حقیقتی بود: خلقت پویاست و نظام احسن الهی، آینده‌ای عظیم برای بشر رقم می‌زند. این باور با آیه إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ (قرآن کریم، قمر: 49) همخوانی دارد: «به‌راستی هر چیز را به اندازه آفریده‌ایم.»

آن شب، با تشبیهی نظامی ادامه دادم: «مثل ارتش که یک فرمانده نمی‌خواهد، خدا هم نگفته که بعد از پیامبر، دیگر هیچ فرمانده معنوی نداریم. وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ (قرآن کریم، نساء: 64)، یعنی هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر اینکه به اذن خدا اطاعت شود. این یعنی هنوز فرماندهان معنوی می‌توانند باشند، فقط باید چشممان را باز کنیم.»

بحث که بالا گرفت، گفتم: «ما هنوز در آشپزخانه خلقت وارد نشده‌ایم! این دنیا هنوز جنگل است، اما آینده‌ای عظیم در انتظار بشر است. سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ (قرآن کریم، فصلت: 53)، یعنی به زودی آیات خود را در آفاق و در نفوسشان به آنها نشان خواهیم داد.» آن شب، با این امید به پایان رسید که بشر هنوز در ابتدای مسیر تکامل است و آینده‌ای شگفت‌انگیز در انتظار اوست.

نتیجه‌گیری بخش اول

این خاطره، مرا به یاد شب‌هایی می‌اندازد که در خلوت خودم، با قرآن و حقیقت شب قدر خلوت می‌کردم. شب قدر، فقط یک شب نیست؛ دریچه‌ای است به سوی فیض بی‌پایان الهی. این باور، که با تأمل در آیات قرآن و تجربه‌های معنوی‌ام شکل گرفته، مرا به این نتیجه رساند که باید از ظاهرگرایی فاصله گرفت و به حقیقت این شب نزدیک شد. نظام احسن خلقت، ما را به آینده‌ای عظیم دعوت می‌کند که تنها با ایمان و تأمل می‌توان به آن رسید.

بخش دوم: دین، ایمان و قدرت

یکی از روزهایی که در جمع شاگردانم سخن می‌گفتم، بحث به قدرت دین و ضعف کنونی مسلمین کشیده شد. یادم می‌آید که با حسرتی در دل گفتم: «استعمار، اسلام را از قدرت انداخت. با این همه جمعیت و منابع، چرا باید این‌قدر ضعیف باشیم؟» آن روز، هوای فیضیه سنگین بود، اما من مصمم بودم که این حقیقت را با شاگردانم در میان بگذارم. گفتم: «قرآن می‌فرماید: وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ (قرآن کریم، انفال: 60)، یعنی برای آنها هر چه در توان دارید از نیرو آماده کنید. اما ما کجا این قدرت را دنبال کردیم؟»

درنگ: دین و ایمان باید به تولید قدرت منجر شوند. ضعف کنونی مسلمین، نتیجه عدم بهره‌گیری از ظرفیت‌های قرآن و ایمان است.

ادامه دادم: «علم دینی ما فقط به احکام ظاهری محدود شده. کجاست آن متکلمینی که آسمان را می‌شکافتند؟ امروز فقط می‌گوییم چه چیز جایز است و چه چیز نیست. این علم، قدرت‌آفرین نیست.» یادم می‌آید که یکی از شاگردان پرسید: «پس چرا عالمان گذشته مثل ابن‌سینا و ملاصدرا این‌قدر اثرگذار بودند؟» پاسخ دادم: «چون آنها حرفشان را صریح می‌گفتند. ملاصدرا را اذیت می‌کردند چون حرفش را عريان می‌گفت، اما میر داماد چون پیچیده سخن می‌گفت، آزاد بود. وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ (قرآن کریم، ابراهیم: 4)، یعنی هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا برایشان بیان کند.»

آن روز، با اشاره به داستان کله ابن‌سینا در همدان، خنده‌ام گرفت. گفتم: «رفتم سر قبر ابن‌سینا، یک کله پوسیده گذاشته‌اند توی ویترین و می‌گویند این مال ابن‌سیناست! این کله هیچ قدرتی ندارد. ابن‌سینای واقعی آنی است که علم و معرفتش عالم را تکان داد.» این خاطره با آیه‌ای دیگر در ذهنم گره خورد: قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ (قرآن کریم، زمر: 9)، یعنی «بگو آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند برابرند؟»

درنگ: علم دینی باید فراتر از احکام ظاهری، به تولید قدرت و معرفت منجر شود، وگرنه به انفعال می‌انجامد.

بحث که داغ شد، گفتم: «علم دینی ما باید متنوع باشد. کجاست فلسفه، عرفان، حکمت؟ چرا فقط به فقه چسبیده‌ایم؟ فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَكُلًّا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا (قرآن کریم، انبیاء: 79)، یعنی آن را به سلیمان فهماندیم و به هر یک حکم و علم دادیم.» آن روز، حس کردم که باید شاگردانم را به سوی علمی پویا و اثرگذار هدایت کنم، نه علمی که در احکام ظاهری محصور شده باشد.

نتیجه‌گیری بخش دوم

این خاطره، مرا به یاد روزهایی می‌اندازد که با شاگردانم از ضعف علم دینی و انفعال در برابر چالش‌های جهانی سخن می‌گفتم. ایمان و قرآن، منابعی بی‌پایان برای تولید قدرت هستند، اما ما از این ظرفیت‌ها غافل شده‌ایم. عالمان اثرگذار گذشته، چون جرئت داشتند حقیقت را صریح بگویند، مورد آزار قرار می‌گرفتند، اما همین جرئت بود که علمشان را زنده نگه داشت. این درس، مرا به این باور رساند که علم دینی باید پویا، متنوع و قدرت‌آفرین باشد تا بتواند جامعه را به سوی عزت و پیشرفت هدایت کند.

بخش سوم: آینده بشریت و دهکده جهانی

یکی از خاطرات به‌یادماندنی‌ام، شبی بود که با شاگردانم از آینده بشریت سخن می‌گفتم. یادم می‌آید که با طنز گفتم: «یک روزی می‌رسد که انسان‌ها آن‌قدر کوچک می‌شوند که توی تابوت‌های بلوری جا می‌گیرند!» همه خندیدند، اما بعد جدی شدم و گفتم: «این طنز نیست. آینده بشر عظیم است. وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ (قرآن کریم، اسراء: 70)، یعنی به‌راستی فرزندان آدم را گرامی داشتیم. بشر به جایی می‌رسد که دیگر عقیمی وجود ندارد، حتی تولید مثل بدون نطفه ممکن می‌شود.»

درنگ: آینده بشریت، با پیشرفت‌های علمی و رفع محدودیت‌هایی مانند عقیمی، به سوی عظمتی بی‌سابقه پیش می‌رود.

آن شب، از مفهوم دهکده جهانی گفتم: «جهان مثل یک دهکده می‌شود. توی ویترین می‌گذارند و می‌گویند: چه فرزندی می‌خواهی؟ بلند، کوتاه، مهربان، یا سخت‌گیر؟ سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ (قرآن کریم، فصلت: 53)، یعنی به زودی آیات خود را در آفاق و در نفوسشان به آنها نشان خواهیم داد.» شاگردانم با شگفتی گوش می‌دادند. ادامه دادم: «ما هنوز در یک دهات زندگی می‌کنیم، اما قرآن راه را نشان داده. فقط باید برویم و ببینیم چه جوری است.»

آن لحظه، با حسرتی گفتم: «چرا مسلمین فقط قرآن را قرائت می‌کنند؟ كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ (قرآن کریم، ص: 29)، یعنی کتابی است که به سوی تو نازل کردیم، مبارک است تا در آیاتش تدبر کنند. قرائت بدون تدبر، مشکلی را حل نمی‌کند.» یادم می‌آید که یکی از شاگردان گفت: «پس چرا ما به این آیات عمل نمی‌کنیم؟» پاسخ دادم: «چون دنبال حقیقت نرفتیم. فقط ظاهر را گرفتیم و فکر کردیم همین کافی است.»

درنگ: قرآن، منبعی برای هدایت و قدرت است که نیازمند تدبر و عمل است، نه صرف قرائت.

نتیجه‌گیری بخش سوم

این خاطره، مرا به یاد لحظه‌هایی می‌اندازد که با شاگردانم از آینده بشریت و عظمت خلقت سخن می‌گفتم. باور دارم که نظام احسن الهی، بشر را به سوی پیشرفت‌های شگفت‌انگیز هدایت می‌کند. اما این پیشرفت، بدون تدبر در قرآن و عمل به آن ممکن نیست. دهکده جهانی، آینده‌ای است که بشر با استفاده از علم و ایمان می‌تواند به آن دست یابد، اما این نیازمند حرکت از انفعال به سوی پویایی است.

جمع‌بندی نهایی

این گفتگوهای صمیمی، بازتابی از سال‌ها تأمل من در حقیقت خلقت، دین و آینده بشریت است. از شب قدر که دریچه‌ای به فیض بی‌پایان الهی است، تا قدرت ایمان که می‌تواند مسلمین را از ضعف به عزت برساند، و آینده‌ای عظیم که در انتظار بشر است، همه و همه مرا به این باور رسانده‌اند که نظام احسن خلقت، پویا و بی‌پایان است. صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ (قرآن کریم، نمل: 88)، یعنی صنعت خدا که همه چیز را به کمال آفریده است. این خاطرات، دعوتی است به شما برای تأمل در این حقیقت و حرکت به سوی آینده‌ای که خدا برایمان رقم زده است.

با نظارت صادق خادمی