در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 577

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه (577)

مقدمه

این مجموعه، بازتابی از خاطراتی است که در درس‌گفتارهایم به‌صورت گذرا به آن‌ها اشاره کرده‌ام. اکنون، این روایت‌ها را با جزئیات و تأمل بیشتری بازگو می‌کنم تا شما را به لحظه‌های زندگی‌ام ببرم؛ لحظه‌هایی که در آن‌ها با معرفت، معنویت، و چالش‌های علم دینی روبه‌رو شده‌ام. این خاطرات، نه‌فقط شرح وقایع، بلکه تأملی عمیق بر پیوند علم و عمل، و تلاش برای نزدیک شدن به روش انبیا و ائمه اطهار علیهم‌السلام است. در این گفتگوهای صمیمی، می‌کوشم صدای قلبم را به شما برسانم، گویی در کنار شما نشسته‌ام و از عمق وجود سخن می‌گویم.

بخش اول: نشانه‌شناسی گناه و ضرورت خودشناسی

روزی در درس‌گفتارهایم، به آیه‌ای از قرآن کریم اشاره کردم که هنوز هم در ذهنم طنین‌انداز است:
يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِي وَالْأَقْدَامِ (سوره الرحمن، آیه 41). این آیه می‌فرماید: «گناهکاران از چهره‌هایشان شناخته می‌شوند، آن‌گاه از پیشانی‌ها و پاهایشان گرفته می‌شوند.» این کلام الهی، تصویری زنده در ذهنم ترسیم کرد: فرشتگان الهی، با نگاهی نافذ، گناهکاران را از سیمای باطنی و ظاهری‌شان می‌شناسند. اما چرا باید منتظر قیامت باشیم تا این شناخت رخ دهد؟ آیا نمی‌توانیم در همین دنیا، خودمان را بشناسیم و اصلاح کنیم؟

«سیما» در این آیه، تنها به چهره ظاهری اشاره ندارد؛ بلکه باطن انسان را نیز در بر می‌گیرد. پیشانی، که در فرهنگ عربی نماد اراده و اختیار است، و پاها، که راه رفتن انسان را هدایت می‌کنند، در این آیه نشان‌دهنده تسلیم کامل گناهکار در برابر عدالت الهی‌اند. من همیشه به شاگردانم می‌گفتم: اگر در این دنیا خودمان را نشناسیم، فرشتگان در آن دنیا ما را خواهند شناخت و آن‌گاه دیگر فرصتی برای بازگشت نیست.

درنگ: نشانه‌شناسی قرآنی «سیما» بر اهمیت خودشناسی در دنیا تأکید دارد. علم دینی باید انسان را به شناخت خویشتن و اصلاح رفتار هدایت کند، پیش از آنکه قضاوت الهی فرا برسد.

این آیه مرا به فکر فرو برد: چگونه می‌توان این نور الهی را که به شناخت حقیقت منجر می‌شود، در زندگی‌مان جاری کرد؟ آیا می‌توان دستگاهی ساخت که این نور را اندازه‌گیری کند؟ شاید این پرسش عجیب به نظر آید، اما من همیشه باور داشتم که علم دینی باید از مفاهیم نظری فراتر رود و به مصادیق عملی برسد. باید آزمایشگاهی برای معرفت الهی ساخت، جایی که قلب و ذهن انسان با نور خدا روشن شود.

خاطره‌ای از فیضیه

سال 1353 بود. هنوز صدای فریادهای طلاب جوان در گوشم است. کماندوها به فیضیه ریختند و طلاب را از حجره‌هایشان بیرون کشیدند. تصویر آن روز مثل نقاشی‌ای زنده در ذهنم مانده: طلبه‌ای را از حجره‌اش می‌کشیدند، پنجاه نفر به او حمله می‌کردند، ضرباتشان مثل باران بر سر و رویش می‌بارید. اما آن طلاب، با آن همه مظلومیت، چه صفایی داشتند! چه قداستی در وجودشان بود! گویی فرشتگان الهی، آن‌ها را از سیمایشان می‌شناختند؛ نه به جرم، بلکه به ایمان و ایثارشان.

آن طلاب جوان، با قلب‌های پاکشان، مصداقی از ایثار بودند. آن‌ها را می‌زدند، اما نمی‌افتادند. مثل توپ فوتبال نبودند که با یک ضربه غلت بخورند و بروند. ایستاده بودند، با استقامتی که از ایمانشان سرچشمه می‌گرفت. من آن روزها فکر می‌کردم: این است معنای واقعی علم دینی؛ علمی که در میدان عمل آزمایش شود، نه در کتاب‌ها و درس‌ها خاک بخورد.

درنگ: تجربه تاریخی فیضیه نشان‌دهنده پیوند علم و عمل در زندگی طلاب است. علم دینی باید در میدان ایثار و استقامت آزمایش شود تا به کمال انسانی منجر گردد.

نقدی بر علم دینی

آن روزها، وقتی طلاب را می‌دیدم که با وجود همه سختی‌ها، ایستادگی می‌کردند، به این فکر می‌افتادم که علم دینی ما کجای کار است؟ چرا گاهی علم‌مان به مفاهیم نظری محدود می‌شود؟ چرا به جای آنکه ما خودمان را بشناسیم و اصلاح کنیم، منتظر می‌مانیم تا فرشتگان در قیامت ما را بشناسند؟ علم دینی باید ما را به «نور الله» برساند، نوری که قلب را روشن کند و راه را نشان دهد.

یک روز، یکی از بزرگان نقل می‌کرد که در دادگاه، وقتی متهمی را می‌آوردند، اول به نامش نگاه می‌کردند. اگر اسمش قاسم، محمد یا تقی بود، می‌گفتند این مذهبی است. اما اگر چنگیز یا جمشید بود، می‌گفتند این از آن‌هاست! خنده‌ام گرفت، اما بعد فکر کردم: این نشانه‌شناسی ساده، چه حقیقت عمیقی را نشان می‌دهد. نام‌ها، فرهنگ، و حتی جزئیات کوچک زندگی، نشانه‌هایی از هویت دینی ما هستند. علم دینی باید این نشانه‌ها را به ما بشناساند و ما را به عمل وادارد.

درنگ: نشانه‌شناسی فرهنگی، مانند اسامی، بخشی از هویت دینی را شکل می‌دهد. علم دینی باید این نشانه‌ها را به مصادیق عملی تبدیل کند.

بخش دوم: نقد نظام آموزشی و بازگشت به روش انبیا

وقتی به جنگ تحمیلی فکر می‌کنم، قلبم فشرده می‌شود. آن روزها، طلاب جوان به جبهه می‌رفتند، اما عالمان مسن‌تر کجا بودند؟ چرا از میان مجتهدان و اساتید بزرگ، کمتر کسی در میدان نبرد دیده می‌شد؟ این پرسش، مثل خاری در ذهنم بود. علم دینی ما باید مثل روش انبیا باشد؛ روشی که علم را با عمل پیوند می‌داد. امام حسین علیه‌السلام در کربلا ایستاد و جنگید. حضرت ابوالفضل علیه‌السلام پرچم ایثار را برافراشت. اما ما کجا بودیم؟

یک روز، در جبهه بودیم. نه برای جنگ، بلکه برای تفريح! بله، ما طلبه‌ها گاهی برای پیک‌نیک به جبهه می‌رفتیم. صدای بمب‌ها و تیرآهن‌هایی که فرو می‌ریخت، هنوز در گوشم است. یکی از دوستان گفت: «حاج‌آقا، اینجا خطرناک است، استخاره کنید!» خنده‌ام گرفت. گفتم: «استخاره را باید در قم می‌کردید، اینجا دیگر جای استخاره نیست!» اما این ماجرا، مرا به فکر فرو برد. چرا علم دینی ما به جای آنکه ما را به استقامت و ایثار برساند، گاهی به استخاره و تردید می‌کشاند؟

درنگ: جنگ تحمیلی، آزمایشی برای علم دینی بود. نظام آموزشی باید طلاب را برای ایثار و استقامت در میدان عمل آماده کند، نه برای تردید و مفهوم‌گرایی.

نقد فلسفه یونانی

یک روز در حوزه، زنگ فلسفه را زدند و گفتند: «امروز روش افلاطونی را می‌خوانیم!» با خودم گفتم: روش افلاطون چه ربطی به ما دارد؟ روش امام صادق علیه‌السلام کجاست؟ روش پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله کجاست؟ این بزرگان، فلسفه را در عمل زندگی کردند، نه در کتاب‌ها و مفاهیم نظری. علم دینی ما باید به روش ائمه بازگردد، روشی که علم را با عمل، و معرفت را با ایثار پیوند می‌داد.

فلسفه یونانی، با همه عمقش، از مصداق‌گرایی دینی دور است. ما به جای آنکه دنبال ارسطو و افلاطون برویم، باید دنبال روش قرآنی باشیم. قرآن، پر از آثار، صفات، و کرامات است. این کتاب الهی، ما را به عمل دعوت می‌کند، نه به خیال‌پردازی. من همیشه به شاگردانم می‌گفتم: اگر علم دینی شما را به عمل نکشاند، آن علم، گلخانه پلاستیکی است که هیچ میوه‌ای نمی‌دهد.

درنگ: علم دینی باید از فلسفه یونانی فاصله گیرد و به روش قرآنی و عملی انبیا و ائمه بازگردد.

مصداق‌گرایی در آموزش دینی

یک روز، در حسینیۀ ارک، مشغول درس بودیم. ناگهان صدای انفجاری آمد و شیشه‌های مسجد لرزید. همه شاگردان مثل گنجشک‌ها پراکنده شدند! من همان‌جا روی منبر ماندم. وقتی برگشتند، گفتم: «شما فیلسوف نمی‌شوید! اگر فیلسوف بودید، از جایتان تکان نمی‌خوردید.» خنده‌مان گرفت، اما این ماجرا درس بزرگی داشت. علم دینی باید ما را به ثبات و استقامت برساند، نه به فرار و ترس.

مصداق‌گرایی، یعنی علم را در زندگی آزمایش کنیم. من به شاگردانم می‌گفتم: شش ماه نماز بخوانید و ببینید چه می‌شود. شش ماه نخوانید و ببینید چه می‌شود. این آزمایش، شما را به حقیقت می‌رساند. علم دینی باید به ما جرئت عمل بدهد، نه اینکه ما را در مفاهیم نظری غرق کند.

درنگ: مصداق‌گرایی در آموزش دینی، علم را به عمل پیوند می‌دهد و انسان را به کمال واقعی می‌رساند.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، تلاشی است برای بازاندیشی در علم دینی و پیوند آن با عمل. من همیشه باور داشتم که علم دینی باید ما را به نور الهی برساند، نوری که قلب را روشن کند و راه را نشان دهد. خاطرات فیضیه، جنگ تحمیلی، و درس‌های حسینیۀ ارک، همگی مرا به این حقیقت رساندند که علم بدون عمل، مثل درختی بی‌ریشه است. ما باید به روش انبیا بازگردیم، روشی که علم را با ایثار، و معرفت را با استقامت پیوند می‌داد. امیدوارم این روایت‌ها، شما را به تأمل در این حقیقت دعوت کند.

با نظارت صادق خادمی