متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه (580)
مقدمه
این مجموعه، بازتابی از لحظههای تأمل من در مسیر زندگی و تعامل با مسائل دینی، معنوی و اجتماعی است. خاطراتی که در این گفتگوهای صمیمی میخوانید، گاه بهصورت گذرا در درسگفتارهایم بیان شدهاند، اما در اینجا با عمق و جزئیات بیشتری روایت میشوند. هدفم این است که شما را به دنیای اندیشهها، دغدغهها و تجربههایم ببرم؛ جهانی که در آن، معنویت، علم و مسئولیت اجتماعی درهمتنیدهاند. این روایتها نهتنها شرح گذشتهاند، بلکه دعوتیاند به تأمل در نقش دین و عالمان آن در اصلاح جامعه و بازسازی هویت معنوی ما.
بخش اول: در جستوجوی ارتباط با عوالم غیب
سالها پیش، در خلوت تأملاتم، به این فکر افتادم که چرا جامعه ما، با همه ادعای دینداریاش، از عوالم غیب فاصله گرفته است؟ مگر نه اینکه ملائکه و موجودات مغیبات، بخشی از نظام خلقتاند و بهصورت ناخودآگاه به ما امداد میرسانند؟ من باور دارم که ما میتوانیم و باید از این عوالم استمداد خودآگاه بجوییم. این ارتباط، نهتنها ممکن است، بلکه ضرورتی است برای زیستن بهعنوان یک مؤمن حقیقی.
قرآن کریم میفرماید: وَلَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِنْدَهُ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا يَسْتَحْسِرُونَ (هر که در آسمانها و زمین است از آن اوست و کسانی که نزد اویند از پرستش او سر باز نمیزنند و خسته نمیشوند). این آیه، گواهی است بر حضور فعال ملائکه در نظام هستی و امکان ارتباط ما با آنها.
اما چه شده که ما، با وجود یقین به این عوالم، از آنها غافلیم؟ در جامعه ما، حتی در حوزههای علمیه، کمتر کسی شبانهروز به این موجودات متوسل میشود یا حتی هوس چنین ارتباطی به دلش میافتد. این غفلت، به گمراهی میماند. زندگی ما، گرچه ظاهری اسلامی دارد، اما از نظر معنوی تفاوت چندانی با زندگی غیرمؤمنان ندارد. این درد بزرگی است که مرا به تأمل واداشته است.
درنگ: امکان و ضرورت استمداد خودآگاه از عوالم غیب، بهعنوان بخشی از نظام خلقت، برای تقویت هویت دینی و تمایز جامعه مؤمنان از دیگران.
جالب اینجاست که برخی جوامع غیرمسلمان، با وجود عدم یقین به این عوالم، از طریق فیلم، رسانه و فناوری، در پی تسخیر آنها هستند. آنها احتمال میدهند چیزی باشد و برایش تلاش میکنند، اما ما که یقین داریم، گامی برنمیداریم. این تناقض، برایم تلنگری بود که جامعه ما، گرچه نام مسلمانی یدک میکشد، اما در طلب و خواستههایش، رنگ و بوی مسلمانی ندارد.
انبیا و اولیای الهی را ببینید! آنها دلبسته عوالم غیب بودند، ریاضت میکشیدند، طلب میکردند و خود را به آب و آتش میزدند تا به مرتبهای از این ارتباط برسند. قرآن کریم میفرماید: وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ (و به سوی او وسیله بجویید). این طلب، آنها را متمایز کرد. اما ما، در حوزههای علمیه، به جای این طلب، به مشقنویسی مشغول شدهایم. کتابی را به کتاب دیگر تبدیل میکنیم، بدون اینکه بویی از تبار انبیا ببریم. این نقص، مرا به فکر فرو برد که باید نظام آموزشی علم دینی را بازنگری کنیم.
درنگ: نظام آموزشی علم دینی باید از مفهومگرایی به عملگرایی و ارتباط با عوالم غیب معطوف شود تا عالمانی در تبار انبیا تربیت کند.
بخش دوم: تحول باورها و ضرورت بازگشت به تبار انبیا
یادم میآید در سالهای پیش از تحولات دینی، اگر حرفی از قدرت معنوی یا عوالم غیب میگفتیم، مردم تمسخر میکردند. اما حالا، پس از سالها تجربه و مشاهده مصادیق، باورپذیری جامعه تغییر کرده است. مردم حالا هر سخنی را زودتر میپذیرند، چه در خوبی و چه در بدی. این تحول، فرصتی است برای هدایت، اما همراهش خطری هم هست: بدبینی به عالمان دینی.
وقتی جامعه کاستیهایی در عملکرد عالمان میبیند، گوشش برای شنیدن انتقاد دراز میشود. این بدبینی، نتیجه ضعفهای ماست. سلاطین و حاکمان جور در طول تاریخ، با تضعیف علم دینی، باور جامعه به قدرت معنوی عالمان را کمرنگ کردند. حالا ما باید این باور را بازسازی کنیم. علم دینی باید به تبار انبیا بازگردد، نه اینکه دنبالهرو مکتبهای مفهومگرا باشد.
درنگ: تحول باورهای جامعه، فرصتی برای هدایت است، اما بدبینی به عالمان، نتیجه ضعفهای علم دینی است که نیازمند اصلاح و بازگشت به تبار انبیاست.
بخش سوم: اصلاح جامعه از مسیر علم دینی
همیشه باور داشتم که اصلاح جامعه، در گرو اصلاح علم دینی است. اگر حوزههای علمیه ما درست شوند، جامعه هم درست میشود. خون شهدا نباید هدر رود. اما حالا، اگر بخواهیم مردم را هدایت کنیم، خودمان نیاز به هدایت داریم. عالمان دینی، برخلاف چهرههای برجسته در دیگر حوزهها، اقتدار لازم را ندارند. چرا؟ چون عملکردشان ارزیابی دقیق نشده است.
مثال میزنم: در جامعه، اگر کسی بگوید فلان ورزشکار ناتوان است، مردم نمیپذیرند، چون عملکرد او با فیلم و سند ثابت شده است. اما در علم دینی، نزاعهای بیمستند، مثل اختلاف بر سر اجتهاد یا سیادت، اعتبار ما را کم کرده است. یادم میآید در نجف، دعوایی بین دو عالم شد. یکی گفت: «استادش پیش من درس خوانده، مجتهد نبود، پس او هم مجتهد نیست!» این حرفها، بدون سند، جز تضعیف اعتبار ما نتیجهای ندارد.
درنگ: اصلاح جامعه نیازمند اصلاح علم دینی است که با ارزیابی دقیق عملکرد عالمان و مستندسازی دقیق ممکن میشود.
بخش چهارم: مستندسازی و اصلاح از بالا
دردم این است که علم دینی ما در جهان اعتبار ندارد. چرا؟ چون مستند نیست. در دانشگاههای جهان، حتی در الازهر، هر ادعایی با سند است. اما در حوزههای ما، گاه مثل قارچ، ادعایی بیاساس سر برمیآورد. اگر بخواهیم در جهان عرض اندام کنیم، باید سندهایمان را درست کنیم. باید ثابت کنیم که عالم دینی، روضهخوان نیست؛ او فیلسوف است، مجتهد است، فقیه است.
اصلاح باید از بالا شروع شود. نباید به حاشیهها و جزئیات مشغول شویم. اگر سرچشمه را درست کنیم، پاییندست خودبهخود پاک میشود. این کار سخت است، اما اگر بخواهیم دانشمندان جهان ما را بپذیرند، باید با سند و منطق سخن بگوییم. این راه، تنها مسیر ماست برای بازسازی اقتدار علم دینی.
درنگ: علم دینی برای کسب اعتبار جهانی نیازمند مستندسازی دقیق و اصلاح ساختاری از سطوح بالاست.
جمعبندی
این گفتگوهای صمیمی، بازتاب دغدغههایم برای احیای علم دینی و بازسازی هویت معنوی جامعه است. از ضرورت ارتباط با عوالم غیب تا نیاز به مستندسازی و اصلاح ساختاری، همه اینها دعوتی است به بازاندیشی در نقش عالمان دینی. امیدوارم این روایتها، شما را به تأمل در این مسیر دعوت کند و نوری باشد بر راه آینده.
با نظارت صادق خادمی