متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه شماره ۵۹۱
مقدمه
این گفتار، که از درسگفتارهایم در جلسهای به شماره ۵۹۱ برگرفته شده، بازتابی است از تأملات عمیق من درباره جایگاه علم دینی، چالشهای پیش روی عالمان و طلاب، و مسئولیتهای خطیری که بر دوش آنها نهاده شده است. در این خاطره، که گویی از دل لحظات زندگی و تأملاتم بیرون کشیدهام، میکوشم با زبانی صمیمی و در عین حال عمیق، شما را به دنیای اندیشهها و دغدغههایم ببرم. این روایت، نهتنها شرحی از مسائل اجتماعی، اخلاقی و دینی است، بلکه بازتابی از تجربههای شخصیام در مسیر علم و معنویت است که گاه با چاشنی نقد و گاه با حسرتی عمیق از وضعیت موجود همراه شده است. هدفم این است که شما، خواننده گرامی، با نگاهی نو به نقش عالمان در جامعه بنگرید و ضرورت حمایت از علم دینی را بیش از پیش احساس کنید.
بخش اول: چالشهای عالمان دینی و ضرورت حمایت
سالهاست که دلم از بیمهری به عالمان دینی پر است. عالمان، این وارثان انبیا، گویی یتیمان آل نبیاند که جامعه کمتر به آنها التفات میکند. وقتی به زندگی یک کارگر معدن مینگرم، میبینم که برایش شیر و کلاه و حمایت فراهم است، اما عالم دینی چه؟ او که شب و روز در مخاطرات فکری و معنوی به سر میبرد، از شرک و کفر گرفته تا الحاد و نجاست فکری، چرا باید از حمایت مادی و معنوی محروم باشد؟ این بیمهری، ظلمی است که نهتنها به عالمان، بلکه به بنیانهای دینی جامعه ضربه میزند.
یادم میآید روزگاری که در حوزه بودم، طلبهای را دیدم که به دلیل بدهیهای اندک به نانوایی و بقالی، آبرویش در خطر بود. این ظلم نیست؟ عالمی که باید چراغ هدایت جامعه باشد، چرا باید زیر بار فشارهای اقتصادی کمر خم کند؟ این وضعیت، کرامت انسانی او را خدشهدار میکند و از اعتبار علم دینی میکاهد.
بخش دوم: مخاطرات فکری و معنوی عالمان
عالم دینی در مسیری گام برمیدارد که پر از لغزشگاه است. یک لحظه غفلت، میتواند به ظلمی عظیم منجر شود. قاضیای که صبح تا شب قضاوت میکند یا مجتهدی که فتوا میدهد، اگر لحظهای از جاده انصاف و ایمان منحرف شود، چه بسا قرنها ظلم از او سر بزند. اینجاست که میگویم عالمان، گویی همیشه لباس سفیدی بر تن دارند؛ لباسی که کوچکترین لکه را نمایان میکند. این لباس سفید، نماد خلوص و شفافیت است، اما متأسفانه امروز کمتر عالمی به این سنت پایبند است.
یادم میآید در گذشته، عالمان پیش از خروج از منزل، دو رکعت نماز تحیت میخواندند و با توکل و استعاذه، خود را برای روزی پر از مسئولیت آماده میکردند. اما امروز، گویی این سنتهای معنوی کمرنگ شدهاند. عالمی که بدون آمادگی معنوی پا به جامعه میگذارد، چگونه میتواند سالم به خانه بازگردد؟ نهتنها جسمش، بلکه ایمان، انصاف و دینش نیز ممکن است در این مسیر آسیب ببیند.
بخش سوم: ظلم و ظلام در نگاه قرآنی
یکی از دغدغههای همیشگیام، فهم دقیق مفاهیم قرآنی است. در قرآن کریم آمده است: مَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ (پروردگار تو به بندگان ستمکار نیست). این آیه، عدالت مطلق الهی را نشان میدهد. خداوند هرگز به بندگانش ظلم نمیکند، اما ما انسانها چه؟ ظلم در قرآن، گاه به معنای عام است و گاه به شکل خاص، که «ظلام» خوانده میشود؛ ظلمی عمیقتر و پیچیدهتر.
همچنین در قرآن کریم میخوانیم: وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ (و کیست ستمکارتر از آن که مانع ذکر نام خدا در مساجد او شد). این ظلم، از بزرگترین ظلمهاست، زیرا مانع هدایت الهی میشود. اما ظلم تنها به این موارد محدود نیست. ظلم به نفس، به دیگران، و به حق، سه وجهی است که هر یک به نوبه خود، کرامت انسانی و نظم الهی را مخدوش میکند.
بخش چهارم: خاطرهای از کودکی و درس ظلم به نفس
خاطرهای از کودکیام هنوز در ذهنم زنده است. شبی روی بام خانه بودیم و پدرم گفت: «هر سیلی که بخوری، یک تومان میدهم.» من، کودکانه و با طمع پول، پذیرفتم. سیلیها یکی پس از دیگری میآمد و من پولها را میگرفتم. اما بعد، با خود فکر کردم: آیا برای پول، باید کرامتم را زیر پا بگذارم؟ آن لحظه فهمیدم که ظلم به نفس، گاه در سادهترین تصمیمها رخ میدهد. این تجربه، درس بزرگی بود که تا امروز همراهم است: هیچچیز، حتی پول، نباید کرامت انسانی را خدشهدار کند.
بخش پنجم: ضرورت خودانتقادی و نوآوری در علم دینی
یکی از دردهایم این است که ما در علم دینی، خودمان را نقد نمیکنیم. اگر خودمان پیشقدم شویم و کاستیهایمان را ببینیم، دیگر جایی برای انتقادات غیرمنصفانه بیرونیها نمیماند. علم دینی باید خودانتقاد باشد تا از انتقادات خارجی پیشی بگیرد. این خودانتقادی، به تقویت اعتبار و کارآمدی علم دینی کمک میکند.
از سوی دیگر، همیشه به اشتقاق در فهم علوم دینی تأکید داشتهام. اشتقاق، کلیدی است که معانی عمیق فقه، کلام و فلسفه را میگشاید. این روش، به ما کمک میکند تا واژگان قرآنی را دقیقتر بفهمیم و از سادهانگاری پرهیز کنیم. اما فراتر از این، من آرزویی دارم: اختراع دستگاهی که ظلم و خیر را بسنجد. شاید خندهدار به نظر برسد، اما مگر نه اینکه ما قند و چربی را میسنجیم؟ چرا نتوانیم ظلم و خیر را هم بسنجیم؟ این دستگاه، میتواند به ما کمک کند تا هر روز خودمان را محک بزنیم و ببینیم امروز پسرفت کردهایم یا پیش رفتهایم.
بخش ششم: شناخت معصومان در عالم ناسوت
یکی از مشکلات ما، تصورات فانتزی از معصومان است. ما آنها را موجوداتی ماورایی میبینیم، نه انسانهایی که در عالم ناسوت، زندگی واقعی داشتند. اگر زندگی امیرالمؤمنین علیهالسلام و حضرت زهرا سلاماللهعلیها را در ناسوت ببینیم، شاید به زندگی خودمان هم امیدوار شویم. آنها هم مشکلات داشتند، هم سختی کشیدند، اما با ایمان و انصاف، راه را پیمودند. شناخت واقعی معصومان، به ما کمک میکند تا از آنها الگو بگیریم و ظلم را در زندگیمان کنترل کنیم.
بخش هفتم: استغفار، راه رهایی از ظلم
استغفار، کلیدی است که بسیاری از مشکلات را رفع میکند. حتی انبیا و اولیا، به دلیل نظم دقیق عالم ناسوت، استغفار میکردند. این استغفار، نه از سر گناه، بلکه برای تعالی معنوی بود. ما هم باید دائم استغفار کنیم، نهفقط برای خودمان، بلکه برای دیگران. توجه به دیگران در اعمال، از ظلم جلوگیری میکند و انسجام اجتماعی را تقویت میکند. اما این مسیر، بدون مربی ممکن نیست. مربیای که ما را مرحله به مرحله هدایت کند، تا از ظلم به نفس و دیگران دور شویم.
جمعبندی
این گفتار، که از دل درسگفتارهایم در جلسه ۵۹۱ برآمده، تلاشی است برای بازخوانی جایگاه علم دینی و مسئولیتهای عالمان در جامعه. با تأمل در آیاتی چون مَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ و وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ، به عدالت الهی و ضرورت پرهیز از ظلم در ابعاد مختلف پی بردم. نقد به بیمهری به عالمان، سادهلوحی در فهم علم دینی، و تصورات غیرواقعی از معصومان، همراه با پیشنهادهایی چون اختراع دستگاه ظلمسنج و تأکید بر استغفار، از دغدغههایم در این مسیر است. خودانتقادی، اشتقاق در فهم علوم دینی، و شناخت واقعی معصومان، راهکارهایی است که میتواند علم دینی را پویا و مؤثر کند. امیدوارم این گفتگوهای صمیمی، شما را به تأمل در این مسائل وادارد و گامی باشد برای تحول در جامعه دینی ما.
با نظارت صادق خادمی