متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 597
مقدمه: سفری به عمق معرفت و معنویت
در این بخش از گفتگوهای صمیمی، که ریشه در درسگفتارهایم دارد، میخواهم شما را به لحظههایی ببرم که در آنها با شاگردانم درباره حقیقت عالم ربانی، ضرورت اصلاح ساختارهای علم دینی و پیوند میان مادیات و معنویت سخن گفتهام. این سخنان، بازتاب تأملاتم در سالهای طولانی تدریس و تأمل در قرآن کریم و زندگی عالمان بزرگ است. گویی هنوز در آن جمع صمیمی نشستهام، با دلی پر از دغدغه برای آینده دین و علم، و زبانی که میکوشد حقیقت را بیپرده اما با محبت بیان کند. آنچه در ادامه میخوانید، نه تنها شرح یک درسگفتار، بلکه بخشی از تجربه زیستهام در مسیر جستجوی معرفت و خدمت به دین است.
– عالم ربانی باید از مالاندوزی پرهیز کند و با اخلاص و قناعت زندگی کند.
– تعادل میان مادیات و معنویت، لازمه سعادت و تأثیرگذاری عالمان دینی است.
– فقر و محتاج بودن عالمان، مانعی برای تحقق ربانیت و اعتبار علم دینی است.
– فهم علمی قرآن با ابزارهای معاصر، ضرورتی برای کشف ابعاد جدید وحی الهی است.
– تولید علم و ایجاد کارگاههای علمی در حوزهها، کلید اقتدار نظام اسلامی است.
بخش اول: عالم ربانی و حقیقت زندگی دینی
یادم میآید در یکی از جلسات درس، وقتی سخن از عالم ربانی به میان آمد، با شاگردانم از عمق قلبم سخن گفتم. عالم ربانی کیست؟ او کسی است که دلش به نور معرفت روشن است، اما دستش از مال دنیا کوتاه. نه اینکه فقیر باشد و گدا، بلکه قناعت پیشه کند و از اموال مردم چیزی برای خود برندارد. در گذشته، مردم نان زن و بچهشان را میزدند و به عالمان میدادند تا دین رشد کند. این حمایت، ریشه در ایمان عمیق مردم داشت، اما برخی رجال سیاسی، اموال عمومی را مال خود میدانستند. من همیشه به شاگردانم میگفتم: عالم ربانی وقتی از دنیا میرود، باید دستش خالی باشد، نه از سر فقر، بلکه از سر امانتداری.
قرآن کریم میفرماید: يَأْكُلُ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ (میخورد و در بازارها راه میرود). این آیه به من آموخت که عالم دینی، انسانی است مثل دیگران. او هم ازدواج میکند، خانه میخواهد، نان و آب نیاز دارد. حتی گاهی بیمار میشود و به بیمارستان میرود. یادم هست همان روزها که این سخنان را میگفتم، یکی از نزدیکانم بیمار بود و من نگرانش بودم. گفتم: «اگر امکانات نباشد، کار راه نمیافتد. عالم هم نیاز به ماشین دارد، به امکانات دارد.» اما این نیازها نباید به افراط و تجمل بکشد. عالم ربانی باید با عفاف و کفاف زندگی کند، نه با استکبار و خودنمایی.
بخش دوم: نقد فقر و ننگ در زندگی عالمان
یکی از دردها این است که گاهی عالم را چنان فقیر و محتاج نشان میدهند که گویی ربانیت در گدایی است. این برداشت غلط است. فقر عالم، ننگ است، نه افتخار. وقتی طلبهای وسط ماه برای پنج تومان غلغله میکند، این ربانیت نیست. طلبهای که قرض و قسط دارد، شهریهاش تمام شده و به زحمت میافتد، چگونه میتواند به تحقیق و علم بپردازد؟ من همیشه به شاگردانم میگفتم: «زندگی عالم باید تأمین باشد تا ذهنش آزاد شود برای تحقیق. فقر و ذلت، عالم را از ربانیت دور میکند.»
این سخن من از تجربهای شخصی میآمد. بارها دیده بودم طلاب جوانی که به خاطر مشکلات مالی، انگیزه درس خواندن را از دست داده بودند. میگفتند: «خب، حالا درس بخوانیم، به چه درد میخورد؟» این درد بزرگی بود. من باور داشتم که حوزهها باید ساختار مالی کارآمدی داشته باشند تا طلبه نه در فقر غرق شود و نه به استکبار و خودنمایی بیفتد. مردم هم اگر ببینند عالمانشان با کرامت زندگی میکنند، با دل و جان از آنها حمایت میکنند.
بخش سوم: فهم علمی قرآن و ضرورت تحول در علم دینی
یکی از دغدغههای همیشگیام، فهم قرآن بود. همیشه به شاگردانم میگفتم: «قرآن را با چشم غیرمسلح خواندن، مثل نگاه کردن به ستارگان بدون تلسکوپ است.» قرآن کریم کتابی است که باید با ابزارهای علمی و دقیق بررسی شود. هزار سال است که ما قرآن را با نگاه ساده و عاميانه خواندهایم، اما این کافی نیست. قرآن کریم میفرماید: فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى (پس کوری را بر هدایت ترجیح دادند). این آیه به من هشدار میداد که اگر به جای هدایت علمی، در جهل و سادهنگری بمانیم، راه را گم میکنیم.
یادم میآید در یکی از جلسات، با شور و حرارت گفتم: «ما باید آزمایشگاههای علمی در حوزهها بسازیم. طلبه باید کار کند، تحقیق کند، کمبودهایش را بشناسد.» علم دینی بدون کارگاه و آزمایش، نقالی است، نه علم. من از صدرا و شیخ انصاری یاد میکردم، عالمانی که با وجود مشکلات، راه تحقیق را گشودند. اما امروز، اگر حوزهها مشکلات مالی و ساختاریشان را حل نکنند، طلبهها انگیزهای برای درس خواندن ندارند. باید کارگاه بزنیم، کمربندها را ببندیم و با جدیت کار کنیم.
بخش چهارم: اقتدار نظام اسلامی و نقش علم
من همیشه باور داشتم که اقتدار نظام اسلامی، دیگر به قدرت نظامی نیست، بلکه به علم و آگاهی است. روزگاری کشورها با تانک و توپ به هم پز میدادند، اما امروز علم است که حرف اول را میزند. گفتم: «ما باید صد، دویست، پانصد دانشمند برجسته تربیت کنیم. اینها باید علوم قرآنی را با چشم مسلح دنبال کنند.» قرآن کریم کتابی علمی و کاربردی است، نه فقط برای خواندن و حفظ کردن. باید با ابزارهای علمی، ابعاد جدیدش را کشف کنیم.
این سخن از تجربهام میآمد. من دیده بودم که چگونه محدودیتهای تاریخی و سیاسی، علم دینی را عقب نگه داشته است. طاغوتها نگذاشتند عالمان ما آزادانه تحقیق کنند. اما امروز، وظیفه ماست که این موانع را برداریم و راه را برای تولید علم باز کنیم.
بخش پنجم: تقوا و نجات مؤمنان
در پایان آن جلسه، به آیهای از قرآن کریم اشاره کردم که همیشه قلبم را روشن میکرد: وَنَجَّيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ (و کسانی را که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند، نجات دادیم). تقوا برای من یعنی مراقبت. مراقبت از مورچهای که زیر پایم راه میرود، از دلی که ممکن است با حرفم بشکند، از انسانی که نباید آزارش کنم. من به شاگردانم میگفتم: «عالم ربانی باید مهربان باشد، نه خشمگین. باید صبور باشد، نه تندخو.»
یادم هست یک بار گفتم: «خودتان را امتحان کنید. ببینید اگر کسی به شما بیاحترامی کرد، چه میکنید؟» من خودم را بارها آزموده بودم. یک شب، یکی از دوستانم نیمهشب زنگ زد و مرا از خواب بیدار کرد. خندیدم و گفتم: «حالا که زنگ زدی، بیا چای بخوریم و گپ بزنیم!» این همان تقواست که از آزار دیگران پرهیز میکند و محبت را پیشه میسازد.
جمعبندی: راهی به سوی آینده علم دینی
این گفتگوهای صمیمی، بخشی از دلمشغولیهایم برای آینده علم دینی است. من همیشه به شاگردانم میگفتم که عالم ربانی باید با کرامت زندگی کند، نه در فقر و نه در تجمل. باید قرآن را با چشم مسلح بخواند و علم را با کارگاههای عملی پیش ببرد. باید تقوا پیشه کند و از آزار دیگران بپرهیزد. این راه، راهی است که نه تنها عالمان، بلکه همه مؤمنان را به نجات میرساند. امیدوارم این سخنان، جرقهای باشد در ذهن شما برای تأمل در این مسیر.