متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه ۶۱۰
مقدمه: سفری در مسیر معرفت و معنویت
این گفتار، بازتابی است از خاطراتی که در درسگفتارهایم بهصورت گذرا بیان کردهام؛ خاطراتی که نهتنها از زندگی و تجربیات شخصیام سرچشمه میگیرند، بلکه ریشه در عمق معارف دینی، فقهی و عرفانی دارند. آنچه در این مجموعه، تحت عنوان «گفتگوهای صمیمی»، پیشروی شماست، تلاشی است برای بازنمایی لحظههایی از تأملاتم درباره مسائل دینی، اجتماعی و اخلاقی، با زبانی که هم صمیمی است و هم متین، گویی با شما در یک محفل معنوی به گفتوگو نشستهام. در این بخش، که برگرفته از جلسه ۶۱۰ درسگفتارهاست، به موضوعاتی چون رحمت الهی، شروط رهبری، و اهمیت زیبایی و سلامت در فرهنگ اسلامی میپردازم. این روایت، دعوتی است به تأمل در حکمت قرآنی و پیوند آن با زندگی روزمره.
بخش اول: رحمت بیپایان الهی و دعوت به توبه
همیشه به یاد دارم که رحمت الهی، چون دریایی بیکران، هر گناهکاری را در بر میگیرد. روزی در درسگفتارم، به داستان گوسالهپرستی قوم بنیاسرائیل اشاره کردم و گفتم: «خداوند بارها فرموده است: اگر توبه شکستی، بازآ! کافر باشی، گبر باشی، بتپرست باشی، بازآ!» این کلام، از عمق جانم برمیآید، چرا که باور دارم هیچ گناهی نمیتواند میان بنده و پروردگارش فاصلهای ابدی ایجاد کند. قرآن کریم میفرماید: لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ؛ یعنی «از رحمت خدا ناامید نشوید.» این آیه، چون نوری در تاریکی، به من آموخت که حتی در اوج گناه، درِ بازگشت به سوی خدا باز است.
یادم میآید که در یکی از جلسات، با اشاره به روایتی از گاوی که سرش را از شرم به سوی خدا بلند نکرد، گفتم: «این گاو، از خدا مأیوس شده بود، اما خدا او را دعوت به بازگشت کرد.» این داستان، برایم درس بزرگی داشت: حیا از خدا، نه به معنای دوری از او، بلکه به معنای شرم از گناه و بازگشت به سوی اوست. این معرفت، در قلبم ریشه دوانده و مرا به تأمل در رحمت بیانتهای الهی واداشته است.
درنگ:
رحمت الهی، چون دری بیکران، هر گناهکاری را به بازگشت دعوت میکند. حیا از خدا، شرم از گناه است، نه دوری از او.
بخش دوم: تلاش علما در حفظ میراث دینی
سالها پیش، در مطالعه آثار علمای بزرگ، به ویژه مرحوم مجلسی، به این فکر افتادم که چه زحمتی برای حفظ روایات کشیدهاند. در یکی از درسگفتارها گفتم: «مرحوم مجلسی، مانند دایرهالمعارفی، روایات را جمع کرد و گفت: من نمیتوانم همه را نقد کنم، شما بیایید و درستش کنید.» این کلام، مرا به یاد تعهد علما به حفظ میراث دینی انداخت. آنها، با وجود محدودیتها، روایات را گردآوری کردند تا آیندگان بتوانند با عقل و منطق، آنها را بررسی کنند. این تلاش، برایم نشانهای از عمق مسئولیتپذیری علمای دین بود.
اما همیشه تأکید داشتم که روایات را باید با عقل سنجید. مثلاً، روایاتی که از مسخ حیوانات سخن میگویند، مانند گاوی که مسخ شده باشد، برایم جای تأمل داشت. گفتم: «ما گاو مسخشده نداشتیم! خوک و میمون بوده، اما گاو؟ اینها را باید با عقل بررسی کرد.» این نگاه، ریشه در باورم به ضرورت پیوند عقل و نقل دارد، که یکی از پایههای معرفت دینیام بوده است.
درنگ:
علمای دین، با جمعآوری روایات، میراث دینی را حفظ کردند، اما نقد عقلانی روایات، وظیفهای است که بر دوش آیندگان است.
بخش سوم: جوانمردی و اخلاق در برابر ضعف دیگران
یکی از خاطراتی که همیشه در ذهنم مانده، تمثیلی است که در درسگفتارهایم به کار بردم: «در کشتی پهلوانی، جوانمردان به جای ضعف حریف، به قوت او توجه میکردند.» این کلام، برایم نمادی از اخلاق اسلامی بود. یادم میآید که گفتم: «خداوند، جوانمردی است که به قوت ما نگاه میکند، نه به ضعفمان.» این نگاه، مرا به تأمل در رفتار اجتماعی واداشت. در جامعهای که افراد به دنبال ضعف یکدیگرند، جوانمردی، یعنی توجه به نقاط قوت و پرهیز از سوءاستفاده از ضعف دیگران.
این درس، از تجربههایم در مواجهه با مردم سرچشمه میگیرد. بارها دیدهام که برخی، به جای کمک به ضعفا، از ناتوانی آنها سوءاستفاده میکنند. اما من باور دارم که اخلاق اسلامی، ما را به انصاف و جوانمردی دعوت میکند.
درنگ:
جوانمردی در اخلاق اسلامی، یعنی توجه به قوت دیگران و پرهیز از سوءاستفاده از ضعف آنها.
بخش چهارم: شروط رهبری و شایستگی در علم دینی
یکی از موضوعاتی که همیشه در درسگفتارهایم به آن پرداختهام، شروط رهبری در جامعه است. روزی گفتم: «رهبر باید میانسال باشد، نه جوان ناپخته و نه پیر فرتوت.» این باور، ریشه در آیات قرآنی دارد. قرآن کریم میفرماید: قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا فَارِضٌ وَلَا بِكْرٌ عَوَانٌ بَيْنَ ذَلِكَ؛ یعنی «گفت: او میفرماید که آن گاوی است نه پیر و نه بکر، میانهرو میان این دو.» این آیه، برایم نشانهای از اهمیت تعادل در رهبری بود.
یادم میآید که در یکی از جلسات، با حسرتی عمیق گفتم: «متأسفانه در علم دینی، گاهی افرادی را به رهبری میگمارند که توان جسمی و ذهنی لازم را ندارند.» تجربهام از سالها حضور در حوزه، نشانم داد که رهبری دینی، نیازمند سلامت جسم و ذهن، زیبایی ظاهری و باطنی، و توانمندی در مدیریت است. بارها دیدهام که برخی، به دلیل کهولت سن، نمیتوانند وظایف سنگین مرجعیت را به درستی انجام دهند. این امر، مرا به این نتیجه رساند که تقلید از افرادی که توانمندی لازم را ندارند، جایز نیست، چرا که دین در خطر قرار میگیرد.
درنگ:
رهبری دینی، نیازمند میانسالی، سلامت جسم و ذهن، و توانمندی در مدیریت است. تقلید از افراد ناتوان، دین را در معرض خطر قرار میدهد.
بخش پنجم: زیبایی و سلامت در فرهنگ اسلامی
یکی از دغدغههای همیشگیام، کمتوجهی به زیبایی و سلامت در فرهنگ دینی بوده است. در درسگفتارهایم، با اشاره به آیات بقره، گفتم: «گاوی که خداوند برای قضاوت انتخاب کرد، باید زیبا، سالم و جوان باشد.» این کلام، مرا به تأمل در اهمیت زیبایی در اسلام واداشت. قرآن کریم میفرماید: لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ؛ یعنی «رنگش نگاهکنندگان را شاد میکند.» این آیه، برایم نشانهای بود از اینکه اسلام، به زیبایی و آراستگی اهمیت میدهد.
یادم میآید که در یکی از جلسات، با حسرتی گفتم: «چرا ما به زیبایی بیتوجهیم؟ عالم دینی باید مانند عروسی باشد که از خانه بیرون میآید: پاکیزه، آراسته و شایسته.» این باور، از تجربهام در مواجهه با علمایی سرچشمه میگیرد که گاهی به ظاهر خود بیتوجه بودند. من همیشه به طلاب میگفتم: «شما زینت دین باشید، نه مایه ننگ آن.» حدیث شریف میفرماید: كُونُوا لَنَا زَيْنًا وَلَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْنًا؛ یعنی «برای ما زینت باشید و مایه ننگ ما نشوید.» این کلام، همیشه در گوشم طنینانداز است.
درنگ:
اسلام به زیبایی، سلامت و آراستگی اهمیت میدهد. عالم دینی باید زینت دین باشد، نه مایه ننگ آن.
بخش ششم: نقد مدیریت بیتالمال و وضعیت طلاب
یکی از خاطراتی که همیشه قلبم را به درد میآورد، وضعیت معیشتی طلاب است. روزی در درسگفتارم گفتم: «نود درصد طلاب بدهکارند و قسط میدهند. بیتالمال کجا میرود؟» این سؤالم، از سالها مشاهده نارساییها در مدیریت اموال شرعی سرچشمه میگرفت. باور دارم که اخذ خمس، نیازمند توانمندی در توزیع آن است. گفتم: «کسی که قدرت توزیع ندارد، نباید خمس بگیرد، وگرنه حرام است.» این کلام، ریشه در فقه شیعه دارد، که عدالت و توانمندی را شرط مدیریت بیتالمال میداند.
یادم میآید که روزی، با دیدن یکی از علمای بزرگ که در کهولت سن، ناتوان از مدیریت بود، دلم به حالش سوخت. گفتم: «این بنده خدا، توان نگهداری اموال را ندارد، اما بار سنگین بر دوشش گذاشتهاند.» این تجربه، مرا به این نتیجه رساند که مدیریت بیتالمال، نیازمند رخشندگی و توانمندی است، نه کهولت و ناتوانی.
درنگ:
مدیریت بیتالمال، نیازمند عدالت و توانمندی است. اخذ خمس بدون قدرت توزیع، حرام است و به فسق میانجامد.
بخش هفتم: هوشمندی در پرسشگری و حکمت قرآنی
یکی از نکاتی که همیشه در درسگفتارهایم به آن افتخار کردهام، هوشمندی بنیاسرائیل در پرسشگری است. گفتم: «آنها که از موسی پرسیدند گاو چه ویژگیهایی باید داشته باشد، هوشمند بودند.» قرآن کریم میفرماید: قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ؛ یعنی «گفتند: از پروردگارت بخواه برای ما روشن کند که آن چیست؟» این پرسشگری، برایم نشانهای از تلاش برای فهم دقیق احکام الهی بود.
در یکی از جلسات، با اشاره به دعای اللَّهُمَّ افْعَلْ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ، گفتم: «در دعا، نباید خواستههای خاص مطرح کنیم، بلکه باید به حکمت الهی توکل کنیم.» این باور، از تجربهام در دعا و ارتباط با خدا سرچشمه میگیرد. همیشه به طلاب میگفتم: «سؤال کنید، اما هوشمندانه سؤال کنید.»
درنگ:
پرسشگری هوشمندانه، نشانه تلاش برای فهم دقیق احکام الهی است. در دعا، باید به حکمت الهی توکل کرد.
بخش هشتم: تنوع در اعجاز و ترویج ارزشها
یکی از زیباترین درسهایی که از قرآن آموختم، تنوع در اعجاز الهی است. در درسگفتارم گفتم: «خداوند میتوانست با هر چیزی معجزه کند، اما گاوی را انتخاب کرد که جوان، زیبا و سالم باشد.» این انتخاب، برایم نشانهای از حکمت الهی بود. خداوند، با این اعجاز، نهتنها قاتل را آشکار کرد، بلکه جوانزیستی، زیبایی و سلامت را ترویج کرد. این درس، مرا به تأمل در جامعیت اسلام واداشت، که نهتنها به تقوا و ایمان، بلکه به زیبایی و سلامت نیز اهمیت میدهد.
یادم میآید که گفتم: «ما هزار سال است این آیات را میخوانیم، اما به حکمت آنها توجه نکردهایم.» این تأمل، از عمق وجودم برمیآید، چرا که باور دارم قرآن، کتابی است برای زندگی، نه صرفاً برای تلاوت.
درنگ:
اعجاز قرآنی، نهتنها حقانیت دین را اثبات میکند، بلکه ارزشهایی چون جوانزیستی، زیبایی و سلامت را ترویج میدهد.
جمعبندی: دعوتی به تأمل در حکمت قرآنی
این گفتگوهای صمیمی، که از درسگفتارهایم سرچشمه گرفتهاند، تلاشی است برای پیوند زدن معارف قرآنی با زندگی روزمره. از رحمت بیپایان الهی گرفته تا شروط رهبری، از اهمیت زیبایی و سلامت تا نقد مدیریت بیتالمال، همه و همه، درسهایی هستند که از سالها تأمل در قرآن و سنت آموختهام. این خاطرات، نهتنها بازتاب تجربههای شخصیام، بلکه دعوتی است به شما، مخاطب گرامی، برای تأمل در حکمت الهی و بهکارگیری آن در زندگی. باور دارم که دین، راهی است برای سعادت، و این سعادت، در هماهنگی ظاهر و باطن، عقل و قلب، و جسم و روح نهفته است.
با نظارت صادق خادمی