متن درس
تفسیر: درآمدی بر مفهوم نفس، ملائکه و وجه الله در نظام هستی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 1823)
دیباچه
نظام هستی در قرآن کریم، چونان آیینهای است که حقیقت وجود، از ذات باریتعالی تا مخلوقات، در آن بازتاب یافته است. مفاهیم بنیادینی چون نفس، ملائکه، تشخص و وجه الله، چونان رشتههایی بههمتنیده، این نظام را بهگونهای منسجم و ژرف به تصویر میکشند. این نوشتار، با تأمل در آیات نورانی قرآن کریم، در پی آن است که این مفاهیم را با نگاهی تفسیری و فلسفی کاوش کند و جایگاه انسان، ملائکه و سایر موجودات را در این نظام متعالی روشن سازد. با بهرهگیری از آیات و روایات، این متن درصدد است تا دریچهای به سوی فهم عمیقتر از رابطه میان خالق و مخلوق، و نقش زمین و خاک در تکامل انسان، بگشاید.
بخش یکم: شهادت الهی و جایگاه ملائکه و اولوالعلم در نظام توحیدی
یکی از بنیادیترین مسائل در فهم نظام هستی، شهادت خداوند بر یگانگی خویش است که در قرآن کریم بهعنوان گواهی ذاتی و بینیاز از هر شاهد دیگر مطرح شده است. این شهادت، که در آیهای از سوره آلعمران به زیبایی بیان شده، نهتنها توحید را تأیید میکند، بلکه نقش ملائکه و اولوالعلم را در قیام به قسط و عدالت به تصویر میکشد.
﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾
خداوند گواهی داد که جز او خدایی نیست و فرشتگان و دانشوران نیز گواهی دادند که به عدالت قیام دارند. جز او خدایی نیست، توانای حکیم.
این آیه، گواهی خداوند را بهعنوان شهادتی ذاتی و مستقل معرفی میکند که نیازی به تأیید دیگران ندارد. ملائکه و اولوالعلم، بهعنوان موجوداتی با مرتبه بالای معرفتی، در این آیه نه بهعنوان شاهد مستقیم توحید، بلکه بهعنوان قائمان به قسط معرفی شدهاند. این قیام به قسط، نشان از مسئولیت اخلاقی و معرفتی این گروه در راستای تأیید و ترویج توحید در نظام هستی دارد. ملائکه، چونان پرتوهای نور الهی، و اولوالعلم، چونان مشعلداران معرفت، در این نظام، گواهی خداوند را با عمل خویش تأیید میکنند.
درنگ: شهادت خداوند بر توحید، ذاتی و بینیاز از گواهان دیگر است. ملائکه و اولوالعلم، با قیام به قسط، این شهادت را در عالم هستی تجلی میبخشند.
جمعبندی بخش یکم
شهادت الهی بر توحید، بنیان نظام معرفتی قرآن کریم است. ملائکه و اولوالعلم، هرچند در مرتبهای فروتر از ذات باریتعالی قرار دارند، با قیام به عدالت، نقش تأیید و ترویج این شهادت را ایفا میکنند. این بخش، بر اهمیت پیوند میان توحید، عدالت و معرفت در نظام هستی تأکید دارد و نشان میدهد که چگونه موجودات مقرب، در راستای تحقق اراده الهی، به تکامل عالم کمک میکنند.
بخش دوم: نقش ملائکه در بشارت و هدایت انسانهای برگزیده
ملائکه، چونان پیامرسانان الهی، در قرآن کریم نقشی برجسته در ابلاغ بشارتها و هدایت انسانهای برگزیده دارند. این نقش، بهویژه در ارتباط با حضرت مریم (ع) و بشارت به تولد حضرت عیسی (ع)، به زیبایی در آیات قرآن کریم به تصویر کشیده شده است.
﴿إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ﴾
چون فرشتگان گفتند: ای مریم، خداوند تو را به کلمهای از خود که نامش مسیح، عیسی بن مریم است، مژده میدهد، در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان است.
این آیه، خطاب مستقیم ملائکه به حضرت مریم (ع) را نشان میدهد که بشارتدهنده تولد حضرت عیسی (ع) بهعنوان کلمه الهی و شخصیتی والامقام است. ملائکه، در این مقام، چونان سفیران الهی عمل میکنند که پیام خداوند را به انسانهای برگزیده میرسانند. این نقش، نشان از مرتبه بالای ملائکه در نظام هستی و ارتباط مستقیم آنها با انسانهای پاک و برگزیده دارد.
درنگ: ملائکه، بهعنوان واسطههای الهی، با ابلاغ بشارت به انسانهای برگزیده، پیوند میان عالم غیب و عالم ناسوت را برقرار میسازند.
جمعبندی بخش دوم
نقش ملائکه در بشارت و هدایت، نشاندهنده جایگاه ویژه آنها در نظام الهی است. آنها، چونان پلهایی میان عالم غیب و عالم شهادت، پیامهای الهی را به انسانهای برگزیده منتقل میکنند. این بخش، بر اهمیت ارتباط مستقیم ملائکه با انسانهای پاک و نقش آنها در تحقق اراده الهی تأکید دارد.
بخش سوم: پرهیز از شرک و حفظ توحید در برابر ملائکه و انبیاء
قرآن کریم، با صراحت از پرستش ملائکه و انبیاء بهعنوان ارباب نهی کرده و بر حفظ توحید تأکید دارد. این نهی، نه به معنای نفی مقام والای آنها، بلکه بهمنظور انحصار عبادت به ذات باریتعالی است.
﴿وَلَا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْبَابًا ۗ أَيَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾
و شما را فرمان نمیدهد که فرشتگان و پیامبران را به خدایی گیرید. آیا پس از آنکه مسلمان شدید، شما را به کفر فرمان میدهد؟
این آیه، با لحنی قاطع، هرگونه شرک در عبادت را نفی میکند و بر انحصار الوهیت به خداوند تأکید دارد. ملائکه و انبیاء، هرچند در مرتبهای والا قرار دارند، تنها بندگان خداوند هستند و شایسته پرستش نیستند. این تأکید، چونان حصاری است که توحید را از هرگونه خلل و شبهه حفظ میکند.
درنگ: نهی از پرستش ملائکه و انبیاء، بر حفظ توحید و انحصار عبادت به ذات الهی تأکید دارد، بدون نفی مقام والای این موجودات مقرب.
جمعبندی بخش سوم
تأکید قرآن کریم بر پرهیز از شرک، نشاندهنده اهمیت توحید بهعنوان محور نظام هستی است. ملائکه و انبیاء، هرچند مقرب و والامقاماند، تنها بندگان خداوند هستند و عبادت، تنها شایسته ذات باریتعالی است. این بخش، بر ضرورت حفظ خلوص در عبادت و دوری از هرگونه شرک تأکید دارد.
بخش چهارم: نفس و حیات ملائکه در نظام هستی
ملائکه، برخلاف جمادات، دارای نفس و شعور هستند و در نظام هستی نقشهای متعددی ایفا میکنند، از نزول وحی و بشارت گرفته تا استغفار برای بندگان و توفی ارواح.
﴿لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَىٰ وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قِبَلًا مَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ﴾
اگر فرشتگان را بر آنان نازل میکردیم و مردگان با آنان سخن میگفتند و هر چیزی را برابرشان گرد میآوردیم، جز آنکه خدا بخواهد، ایمان نمیآوردند.
﴿إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلَائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا﴾
آنگاه که پروردگارت به فرشتگان وحی میکرد که من با شمایم، پس کسانی را که ایمان آوردهاند ثابتقدم کنید.
﴿يُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ﴾
فرشتگان را با روح به فرمان خود بر هر کس از بندگانش که بخواهد نازل میکند.
﴿الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ﴾
کسانی که فرشتگان جانشان را میستانند در حالی که به خویشتن ستم کردهاند.
﴿الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ﴾
کسانی که فرشتگان جانشان را میستانند در حالی که پاکیزهاند، به آنها میگویند: سلام بر شما.
﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا﴾
کسانی که گفتند پروردگار ما خداست و سپس استقامت ورزیدند، فرشتگان بر آنان نازل میشوند و میگویند: نترسید و اندوهگین نباشید.
﴿وَالْمَلَائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِي الْأَرْضِ﴾
و فرشتگان به ستایش پروردگارشان تسبیح میگویند و برای کسانی که در زمیناند آمرزش میطلبند.
ملائکه، بهعنوان موجوداتی دارای نفس و شعور، از جمادات متمایزند. آنها، چونان باغبانان الهی، در نظام هستی به انجام وظایفی چون نزول وحی، بشارت، استغفار و توفی ارواح مشغولاند. این نقشها، نشان از مرتبه بالای معرفتی و وجودی آنها دارد که در خدمت اراده الهی قرار گرفته است.
درنگ: ملائکه، با داشتن نفس و شعور، در خدمت نظام الهی عمل میکنند و نقش آنها در استغفار و هدایت، نشانه لطف بیکران الهی به بندگان است.
جمعبندی بخش چهارم
ملائکه، بهعنوان موجوداتی با نفس و شعور، نقشهای متعددی در نظام هستی ایفا میکنند. از نزول وحی و بشارت تا استغفار و توفی ارواح، این موجودات مقرب، چونان آیینۀ لطف الهی، بندگان را در مسیر کمال یاری میرسانند. این بخش، بر اهمیت جایگاه ملائکه در نظام خلقت و ارتباط آنها با انسان تأکید دارد.
بخش پنجم: عدالت الهی در تقسیم علم و عمل
عدالت الهی، چونان ترازویی دقیق، علم و عمل را میان بندگان تقسیم کرده است. این تقسیم، نه نشانه نابرابری، بلکه حکایت از حکمت الهی در نظام خلقت دارد. برخی به علم آراسته شدهاند و برخی به عمل صالح، و این دو، در هماهنگی با یکدیگر، به تکامل انسان کمک میکنند.
﴿وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا﴾
و از علم جز اندکی به شما داده نشده است.
این آیه، محدودیت علم انسانی را در برابر علم بیکران الهی نشان میدهد. ملائکه، با استغفار برای گناهان انسانها، نقشی مکمل در این نظام ایفا میکنند و لطف الهی را به سوی بندگان جاری میسازند. انسانهایی که علم دارند، اما عمل نمیکنند، از این استغفار بهره میبرند، در حالی که عملکنندگان، با اخلاص خویش، به مراتب بالاتری دست مییابند.
درنگ: عدالت الهی در تقسیم علم و عمل، نشانه حکمت بیکران خداوند است که انسان را به سوی کمال هدایت میکند.
جمعبندی بخش پنجم
عدالت الهی، با تقسیم علم و عمل، نظام خلقت را به سوی کمال هدایت میکند. ملائکه، با استغفار برای بندگان، این نظام را تکمیل میکنند و انسان را به سوی اخلاص و عمل صالح فرا میخوانند. این بخش، بر اهمیت هماهنگی علم و عمل در مسیر قرب الهی تأکید دارد.
بخش ششم: دشمنان خداوند و پیوند ملائکه و رسولان
دشمنی با خداوند، ملائکه و رسولان، نشانهای از کفر و دوری از حقیقت است. قرآن کریم، با تأکید بر این پیوند، نظام توحیدی را به تصویر میکشد.
﴿مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِيلَ وَمِيكَالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكَافِرِينَ﴾
هر کس دشمن خدا و فرشتگان و پیامبرانش و جبرئیل و میکائیل باشد، خدا دشمن کافران است.
این آیه، با ذکر خاص جبرئیل و میکائیل، بر نقش کلیدی آنها در ابلاغ وحی و اجرای اوامر الهی تأکید دارد. دشمنی با این موجودات مقرب، به معنای دوری از نظام توحیدی و کفر است.
درنگ: دشمنی با ملائکه و رسولان، نشانه کفر و دوری از حقیقت توحید است که نظام الهی را در هم میریزد.
جمعبندی بخش ششم
پیوند میان خداوند، ملائکه و رسولان، ستون نظام توحیدی است. دشمنی با هر یک از این اجزا، انسان را از مسیر حقیقت دور میکند. این بخش، بر اهمیت حفظ این پیوند و دوری از کفر تأکید دارد.
بخش هفتم: نفس در نباتات و جمادات
یکی از پرسشهای بنیادین در فهم نظام هستی، وجود یا عدم وجود نفس در نباتات و جمادات است. قرآن کریم، با آیاتی چونان چشمههای زلال، این پرسش را پاسخ میدهد.
﴿وَالصَّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ﴾
و سوگند به صبح چون دم فرو برد.
﴿تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ ۚ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ﴾
آسمانهای هفتگانه و زمین و هر که در آنهاست برای او تسبیح میگویند و چیزی نیست مگر آنکه به ستایش او تسبیح میگوید، ولی شما تسبیحشان را درنمییابید.
این آیات، به نوعی حیات و شعور در موجودات غیرانسانی اشاره دارند. عبارت تَنَفَّسَ در سوره تکویر، به معنای گسترش نور صبح است، اما در نگاهی عرفانی، به نفس الرحمن تعبیر میشود که تعینات الهی را در عالم متجلی میسازد. نباتات و جمادات، اگرچه نفس به معنای انسانی ندارند، دارای تعیناتی هستند که در تسبیح و حرکت آنها نمود مییابد.
درنگ: نباتات و جمادات، هرچند نفس انسانی ندارند، اما با تسبیح و حرکت خویش، تعینات الهی را در عالم به نمایش میگذارند.
جمعبندی بخش هفتم
نفس، به معنای خاص، به انسان و خداوند اطلاق میشود، اما تسبیح عام موجودات، نشانهای از شعور و حیات در کل عالم است. این بخش، بر پیوند میان قرآن و فلسفه در فهم نظام هستی تأکید دارد و نشان میدهد که چگونه تمامی موجودات، در مرتبه خویش، به تسبیح و ستایش الهی مشغولاند.
بخش هشتم: نفس الرحمن و تشخص الهی
مفهوم نفس الرحمن، چونان چشمهای جوشان، کل عالم را بهعنوان فیض الهی در بر میگیرد و موجودات را بهعنوان مظاهر این فیض متجلی میسازد.
﴿وَالصَّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ﴾
و سوگند به صبح چون دم فرو برد.
عبارت تَنَفَّسَ، در تفسیر عرفانی، به نفس الرحمن اشاره دارد که تشخص فعلی پروردگار است. این نفس، چونان نسیمی الهی، تمامی موجودات را در بر میگیرد و آنها را بهعنوان مظاهر فیض الهی متجلی میسازد. صبح، خورشید، ماه و زمین، همگی در این نظام، مظهر این نفس رحمانیاند.
درنگ: نفس الرحمن، بهعنوان فیض الهی، تمامی موجودات را در بر میگیرد و آنها را در تسبیح و سجده خویش متجلی میسازد.
جمعبندی بخش هشتم
نفس الرحمن، چونان روحی الهی، در تمامی موجودات جاری است و آنها را بهعنوان تعینات الهی در نظام هستی متجلی میسازد. این بخش، بر پیوند عمیق میان قرآن، عرفان و فلسفه در فهم نظام خلقت تأکید دارد.
بخش نهم: تفاوت تسبیح و سجده در نظام هستی
تسبیح و سجده، دو مفهوم متمایز در قرآن کریماند که به مراتب مختلف معرفتی و وجودی موجودات اشاره دارند.
﴿وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا﴾
و برای خدا سجده میکنند کسانی که در آسمانها و زمیناند، خواه و ناخواه.
﴿وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ﴾
و برای خدا سجده میکند آنچه در آسمانها و زمین است.
﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ﴾
آیا ندیدی که برای خدا سجده میکنند کسانی که در آسمانها و زمیناند و خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درختان و جنبندگان و بسیاری از مردم؟
﴿وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ ۖ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ﴾
و اوست که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید، هر یک در مداری شناورند.
﴿تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ ۚ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ﴾
آسمانهای هفتگانه و زمین و هر که در آنهاست برای او تسبیح میگویند و چیزی نیست مگر آنکه به ستایش او تسبیح میگوید، ولی شما تسبیحشان را درنمییابید.
تسبیح، چونان حرکتی فراگیر، به تمامی موجودات نسبت داده شده و نشانهای از شعور و حیات در عالم است. سجده، اما، خضوعی خاص است که به موجودات دارای اراده اختصاص دارد. عبارت طَوْعًا وَكَرْهًا، نشان از اراده و اختیار در سجده دارد که آن را از تسبیح متمایز میسازد.
درنگ: تسبیح، حرکتی فراگیر و عام است که تمامی موجودات را در بر میگیرد، در حالی که سجده، خضوعی خاص و ارادی است که به موجودات مختار اختصاص دارد.
جمعبندی بخش نهم
تفاوت تسبیح و سجده، نشاندهنده مراتب مختلف وجودی و معرفتی موجودات در نظام هستی است. تسبیح، چونان نسیمی فراگیر، تمامی عالم را در بر میگیرد، در حالی که سجده، خضوعی خاص و ارادی است که به موجودات مختار اختصاص دارد. این بخش، بر دقت قرآن کریم در کاربرد واژگان و تمایز مراتب وجودی تأکید دارد.
بخش دهم: تسبیح موجودات و محدودیت ادراک انسانی
موجودات عالم، از آسمانها و زمین تا خورشید و ماه، همگی به تسبیح پروردگار مشغولاند، اما محدودیت ادراکی انسان، مانع از فهم کامل این تسبیح میشود.
﴿تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ ۚ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ﴾
آسمانهای هفتگانه و زمین و هر که در آنهاست برای او تسبیح میگویند و چیزی نیست مگر آنکه به ستایش او تسبیح میگوید، ولی شما تسبیحشان را درنمییابید.
این آیه، بر عمومیت تسبیح در عالم تأکید دارد، اما محدودیت ادراکی انسان را با عبارت وَلَٰكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ نشان میدهد. اولیاء الهی، چونان حضرت داوود (ع)، به دلیل مرتبه بالای معرفتی، قادر به درک این تسبیحاند.
﴿وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ﴾
و کوهها و پرندگان را با داوود مسخر کردیم که تسبیح میگفتند.
این آیه، نشان میدهد که اولیاء الهی، به دلیل قرب به خداوند، تسبیح موجودات را درک میکنند. روایتی از پیامبر اکرم (ص) در کتاب سلیم بن قیس هلالی نیز بیان میدارد که برگها و ریگها در نخلستانهای مدینه به ایشان سلام میکردند: «السلام علیک یا رسول الله». این سلام، نشانهای از تسبیح موجودات است که تنها اولیاء قادر به درک آناند.
درنگ: تسبیح موجودات، نشانهای از شعور و حیات عالم است، اما تنها اولیاء الهی قادر به درک این تسبیحاند.
جمعبندی بخش دهم
تسبیح موجودات، نشانهای از حیات و شعور عالم است، اما محدودیت ادراکی انسان، مانع از فهم کامل آن میشود. اولیاء الهی، با مرتبه بالای معرفتی، این تسبیح را درک میکنند و این بخش، بر ضرورت ارتقای معرفت و شهود در مسیر قرب الهی تأکید دارد.
بخش یازدهم: نقش زمین در تکامل انسان
زمین، چونان مادری مهربان، ظرف کمال انسان است و نقش کلیدی در رسیدن او به مقامات معنوی، چون نبوت و امامت، ایفا میکند.
﴿وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾
و برای خدا سجده میکند آنچه در آسمانها و زمین است.
﴿تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ﴾
آسمانهای هفتگانه و زمین و هر که در آنهاست برای او تسبیح میگویند.
زمین، بهعنوان ارض، متمایز از خاک، ظرف تعینات الهی است. روایاتی که از سجده معصومین (ع) پیش از تولد سخن میگویند، نشاندهنده ارتباط عمیق انسان با زمین است. زمین، چونان کیمیایی الهی، انسان را به مقام جمع هدایت میکند.
درنگ: زمین، بهعنوان ظرف کمال انسان، نقش کلیدی در رسیدن به مقامات معنوی دارد و انسان را به سوی کمال جامع هدایت میکند.
جمعبندی بخش یازدهم
زمین، بهعنوان ظرف کمال، انسان را از ناسوت به سوی ملکوت و جبروت هدایت میکند. این بخش، بر نقش بیبدیل زمین در تکامل معنوی انسان و پیوند آن با نظام هستی تأکید دارد.
بخش دوازدهم: خاک و مقام جمع انسانی
خاک، چونان مادهای کیمیایی، انسان را به مقام جمع هدایت میکند و او را از ملائکه و جن متمایز میسازد.
﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ﴾
ای مردم، از پروردگارتان که شما را از نفس واحده آفرید، پروا کنید.
﴿خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ﴾
انسان را از گل خشکیدهای چون سفال آفرید.
خاک، بهعنوان ماده اولیه خلقت انسان، او را به مرتبهای از کمال میرساند که ملائکه و جن، به دلیل فقدان این ارتباط، به آن دست نمییابند. انسان، چونان گوهری است که در خاک آفریده شده و به مقام جمع میرسد.
درنگ: خاک، بهعنوان ماده اولیه خلقت، انسان را به مقام جمع هدایت میکند و او را از سایر موجودات متمایز میسازد.
جمعبندی بخش دوازدهم
خاک، چونان کیمیایی الهی، انسان را به مقام جمع میرساند و او را از ملائکه و جن متمایز میسازد. این بخش، بر نقش خاک در تکامل انسان و جایگاه ویژه او در نظام هستی تأکید دارد.
بخش سیزدهم: حکمت الهی در تطهیر و کمال
اراده الهی برای تطهیر برخی انسانها، چونان نسیمی پاککننده، حکمتانه و مبتنی بر استعدادهای معنوی آنهاست.
﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾
خداوند فقط میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک گرداند، پاک گردانیدنی.
این آیه، اراده الهی برای تطهیر اهل بیت (ع) را نشان میدهد که مبتنی بر استعدادهای معنوی و اخلاص آنهاست. این تطهیر، نشانه حکمت الهی در انتخاب افراد مستعد برای کمال است.
درنگ: اراده الهی برای تطهیر، حکمتانه و مبتنی بر استعدادهای معنوی انسانهاست که آنها را به سوی کمال هدایت میکند.
جمعبندی بخش سیزدهم
حکمت الهی در تطهیر انسانهای برگزیده، نشان از نظاممندی خلقت و انتخاب افراد مستعد برای کمال است. این بخش، بر اهمیت استعداد معنوی و اخلاص در مسیر قرب الهی تأکید دارد.
بخش چهاردهم: وجه الله، مقصد نهایی عبادت
وجه الله، چونان مقصدی متعالی، هدف نهایی عبادت و اعمال صالح است که انسان را به سوی حقیقت الهی هدایت میکند.
﴿إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا ۖ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾
من روی خود را به سوی کسی که آسمانها و زمین را آفریده، یکتاپرستانه نهادهام و از مشرکان نیستم.
﴿وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ ۚ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ﴾
مشرق و مغرب از آن خداست، پس به هر سو که رو کنید، آنجا وجه خداست.
﴿وَمَا تُنْفِقُوا إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ﴾
و آنچه انفاق میکنید، جز برای طلب وجه خدا نیست.
﴿وَالَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ﴾
و کسانی که برای طلب وجه پروردگارشان شکیبایی کردند و نماز را برپا داشتند.
﴿إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا﴾
ما شما را فقط برای وجه خدا اطعام میکنیم، از شما نه پاداشی میخواهیم و نه سپاسی.
وجه الله، چونان مقصدی نورانی، هدف نهایی عبادت و اعمال صالح است. این وجه، حقیقت ذات الهی است که تنها موجود باقی و پایدار است و انسان را به سوی اخلاص کامل هدایت میکند.
درنگ: وجه الله، مقصد نهایی عبادت است که انسان را به سوی حقیقت الهی و اخلاص کامل هدایت میکند.
جمعبندی بخش چهاردهم
وجه الله، بهعنوان حقیقت ذات الهی، مقصد نهایی عبادت و اعمال صالح است. این بخش، بر اهمیت اخلاص در عبادت و جهتگیری وجودی انسان به سوی خداوند تأکید دارد.
بخش پانزدهم: نقش روح القدس در تأیید و هدایت
روح القدس، چونان معلمی نزدیک، نقش کلیدی در تأیید و هدایت انسانهای برگزیده دارد و انسان را به سوی مراتب بالای معنوی رهنمون میسازد.
﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ ۖ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ﴾
و به موسی کتاب دادیم و پس از او پیامبرانی پی در پی فرستادیم و به عیسی بن مریم دلایل روشن دادیم و او را به روح القدس تأیید کردیم.
﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ۘ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ ۚ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ﴾
این پیامبراناند که برخی را بر برخی برتری دادیم. از آنان کسی بود که خدا با او سخن گفت و برخی را درجات بالا برد و به عیسی بن مریم دلایل روشن دادیم و او را به روح القدس تأیید کردیم.
﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَىٰ وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا﴾
چون خدا گفت: ای عیسی بن مریم، نعمت مرا بر خود و مادرت یاد کن، آنگاه که تو را به روح القدس تأیید کردم که در گهواره و در بزرگسالی با مردم سخن گفتی.
﴿قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَهُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُسْلِمِينَ﴾
بگو: روح القدس آن را به حق از جانب پروردگارت نازل کرده تا کسانی که ایمان آوردهاند را ثابتقدم کند و برای مسلمانان هدایت و مژده باشد.
روح القدس، چونان آچار فرانسهای الهی، نزدیکترین معلم به انسانهاست که با تأیید و هدایت، آنها را به سوی مراتب بالای معنوی رهنمون میسازد. این تأیید، نهتنها به انبیاء، بلکه به مؤمنان نیز تعلق میگیرد و ایمان آنها را تثبیت میکند.
درنگ: روح القدس، بهعنوان نزدیکترین معلم الهی، انسان را به سوی مراتب بالای معنوی هدایت میکند و ایمان را تثبیت میسازد.
جمعبندی بخش پانزدهم
روح القدس، بهعنوان واسطه فیض الهی، نقش کلیدی در تأیید و هدایت انسانها دارد. این بخش، بر اهمیت ارتباط با عالم غیب و نقش روح القدس در این مسیر تأکید دارد.
بخش شانزدهم: خلوت و قرب الهی
خلوت، چونان فضایی مقدس، شرط لازم برای رسیدن به قرب الهی و ارتباط با عالم غیب است. این خلوت، انسان را از کثرتهای مادی و ذهنی آزاد میکند و او را به سوی وصولات معنوی هدایت میسازد.
﴿إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا﴾
ما شما را فقط برای وجه خدا اطعام میکنیم، از شما نه پاداشی میخواهیم و نه سپاسی.
﴿إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ﴾
من روی خود را به سوی کسی که آسمانها و زمین را آفریده، یکتاپرستانه نهادهام.
خلوت، چونان گوشهای از باغ بهشت، انسان را از شلوغیهای مادی و ذهنی رها میسازد و فضایی برای ارتباط با عالم غیب فراهم میکند. مکانهای برزخی، مانند قبرستانها، و اماکن مقدسه، مانند شهر قم، به دلیل نزدیکی به عالم غیب، برای این خلوت مناسباند.
درنگ: خلوت و تمرکز، شرط لازم برای رسیدن به قرب الهی و ارتباط با عالم غیب است که انسان را از کثرتهای مادی آزاد میکند.
جمعبندی بخش شانزدهم
خلوت، بهعنوان فضایی برای ارتباط با عالم غیب، انسان را به سوی قرب الهی هدایت میکند. این بخش، بر اهمیت خلوت و تمرکز در مسیر سلوک معنوی تأکید دارد.
بخش هفدهم: ضرورت گزینش در تربیت انسانهای جامع
تربیت انسانهای جامع، نیازمند گزینش افراد مستعد و ایجاد نظام تربیتی مناسب است. علم دینی، چونان گوهری گرانبها، باید در خدمت پرورش انسانهای کامل قرار گیرد.
﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾
خداوند فقط میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک گرداند، پاک گردانیدنی.
این آیه، بر انتخاب الهی افراد مستعد برای تطهیر و کمال تأکید دارد. علم دینی، باید با گزینش افراد مستعد، در خدمت تربیت انسانهای جامع قرار گیرد تا به مراتب بالای قرب الهی برسند.
درنگ: گزینش افراد مستعد و نظام تربیتی مناسب، شرط لازم برای پرورش انسانهای جامع در علم دینی است.
جمعبندی بخش هفدهم
تربیت انسانهای جامع، نیازمند گزینش افراد مستعد و نظام تربیتی مناسب است. این بخش، بر اهمیت اصلاح نظامهای تربیتی در علم دینی برای پرورش انسانهای کامل تأکید دارد.
بخش هجدهم: کثرت، مانع قرب الهی
کثرتهای مادی و ذهنی، چونان حجابی سنگین، مانع رسیدن به قرب الهی و وصول به عالم غیباند.
﴿فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ﴾
به هر سو که رو کنید، آنجا وجه خداست.
﴿إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ﴾
من روی خود را به سوی کسی که آسمانها و زمین را آفریده، یکتاپرستانه نهادهام.
کثرتهای مادی و ذهنی، انسان را از ارتباط با عالم غیب بازمیدارند. خلوت، تمرکز و طهارت، چونان کلیدهایی طلایی، این موانع را برمیدارند و انسان را به سوی قرب الهی هدایت میکنند.
درنگ: کثرتهای مادی و ذهنی، مانع قرب الهیاند و خلوت و تمرکز، انسان را به سوی وصولات معنوی هدایت میکنند.
جمعبندی بخش هجدهم
کثرتهای مادی و ذهنی، مانع اصلی رسیدن به قرب الهیاند. خلوت و تمرکز، انسان را از این موانع رها میسازد و به سوی وصولات معنوی هدایت میکند. این بخش، بر ضرورت اصلاح سبک زندگی برای رسیدن به مراتب معنوی تأکید دارد.
بخش نوزدهم: عمل و اخلاص در بهرهمندی از نعمتها
عمل و اخلاص، چونان دو بال، انسان را در بهرهمندی صحیح از نعمتهای الهی به پرواز درمیآورند.
﴿كُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا﴾
بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید.
﴿كُلُوا وَتَمَتَّعُوا قَلِيلًا إِنَّكُمْ مُجْرِمُونَ﴾
بخورید و اندکی برخوردار شوید، زیرا شما مجرمانید.
این آیات، بر لزوم اخلاص و میانهروی در بهرهمندی از نعمتهای الهی تأکید دارند. عمل صالح و اخلاص، انسان را به سوی قرب الهی هدایت میکنند و از لذتجویی بیهدف بازمیدارند.
درنگ: عمل و اخلاص، شرط لازم برای بهرهمندی صحیح از نعمتهای الهی و رسیدن به قرب الهی است.
جمعبندی بخش نوزدهم
عمل و اخلاص، انسان را در بهرهمندی صحیح از نعمتهای الهی هدایت میکنند. این بخش، بر اهمیت پیوند میان عمل صالح و اخلاص در تنظیم زندگی روزمره تأکید دارد.
نتیجهگیری نهایی
نظام هستی در قرآن کریم، چونان تابلویی عظیم، مفاهیم نفس، ملائکه و وجه الله را در هم تنیده و جایگاه انسان و موجودات را در این نظام متعالی به تصویر کشیده است. ملائکه، بهعنوان موجوداتی با نفس و شعور، نقش پیامرسانان الهی، استغفارکنندگان و مؤیدان انسانهای برگزیده را ایفا میکنند. نفس، به معنای خاص، به انسان و خداوند اطلاق شده و تسبیح عام موجودات، نشانهای از شعور و حیات در عالم است. سجده، خضوعی ارادی و خاص است که به موجودات مختار اختصاص دارد. زمین و خاک، بهعنوان ظرف کمال انسان، او را به سوی مقام جمع هدایت میکنند. وجه الله، مقصد نهایی عبادت است و روح القدس، چونان معلمی نزدیک، انسان را به سوی مراتب بالای معنوی رهنمون میسازد. خلوت، گزینش و اخلاص، شرایط لازم برای رفع موانع کثرت و رسیدن به وصولات معنویاند. این نوشتار، با تأمل در آیات نورانی قرآن کریم و پیوند آن با فلسفه و عرفان، دریچهای به سوی فهم عمیقتر نظام معرفتی و اخلاقی قرآن گشوده است.
با نظارت صادق خادمی