متن درس
تفسیر: تأملاتی در بسم الله، اللهم، اله، و لا اله الا الله
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۷۱۸)
دیباچه
این نوشتار، تأملی ژرف در آیات قرآن کریم است که به مفاهیم بسم الله، اللهم، اله، و لا اله الا الله پرداخته و با نگاهی عمیق به تمایز میان اسم و مسمّا، آثار اسماء الهی، و نقش آنها در تحقق توحید و نفي شرک، به تبیین معارف قرآنی مینشیند. این بررسی، با تکیه بر حکمت و معرفت قرآنی، به دنبال روشنگری در باب جایگاه اسماء الهی در حیات معنوی انسان و رفع نقایص نفسانی است. نوشتار پیشرو، با ساختاری منسجم و زبانی فصیح، کوشیده است تا مفاهیم پیچیده را با بیانی روشن و دلنشین برای طالبان معرفت ارائه نماید، گویی سفری است به سوی فهم حقیقت در پرتو کلام الهی.
بخش یکم: بسم الله و تمایز اسم و مسمّا
بسم الله، چونان کلیدی است که دروازه توحید را میگشاید و انسان را از ورطه شرک اسمي به سوی حقیقت ربوبی رهنمون میسازد. این ذکر شریف، نه صرفاً نامی است که بر زبان جاری شود، بلکه استعانتی است از مرتبه و علو حق، که هرگونه استقلال وجودی را از غیر خدا نفي میکند. قرآن کریم در این باب میفرماید:
وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ
(سوره یوسف: ۴۰)
ترجمه: و جز خدا چیزی را نمیپرستید مگر اسمهایی که خود و پدرانتان نامیدهاید.
این آیه، با صراحت تمام، عبادت غیر خدا را عبادت اسمهایی میداند که فاقد مسمّای الهیاند. لات و عزّی، بتهایی که مشرکان آنها را میپرستیدند، تنها اسمهایی بودند که انسانها و نیاکانشان بر سنگ و چوب نهاده بودند، بیآنکه مسمّایی حقیقی داشته باشند. در مقابل، الله، هم اسم است و هم مسمّا؛ یعنی ذات واجب الوجود که نمیتواند در خارج نباشد. در فلسفه، واجب الوجود، ممتنع، و ممکن، هر سه مفهوماند و در ذهن موجودند، اما تفاوت آنها در مسمّاست: واجب الوجود نمیتواند مسمّا نداشته باشد، ممکن میتواند مسمّا داشته یا نداشته باشد، و ممتنع نمیتواند مسمّایی در خارج داشته باشد.
درنگ: بسم الله، استعانت از مرتبه الهی است که شرک اسمي را نفي میکند. بدون ذکر اسم، فرض وجود غیر خدا، حتی بهصورت ضمنی، به شرک میانجامد، زیرا بتها تنها اسماند و مسمّا ندارند.
اگر کسی بگوید «بالله استعین» بدون ذکر بسم الله، بهطور ضمنی غیر خدا را موجود فرض کرده و این خود شرک است. بسم الله، با تأکید بر مرتبه الهی، نفي استحقاق عبودیت غیر خدا را تضمین میکند، گویی نوری است که تاریکی شرک را میزداید. علم دینی باید این تمایز را به روشنی تبیین کند تا مؤمنان از شرک اسمي به سوی توحید رهنمون شوند.
جمعبندی بخش یکم
بسم الله، فراتر از یک ذکر زبانی، استعانتی است از علو و مرتبه حق که شرک اسمي را نفي میکند. این ذکر، با تأکید بر تمایز میان اسم و مسمّا، انسان را از پرستش بتهایی که تنها اسماند و فاقد مسمّای الهیاند، بازمیدارد. علم دینی باید این حقیقت را آموزش دهد تا مؤمنان در ساحت توحید استوار گردند.
بخش دوم: اللهم و آثار چندگانه آن
اللهم، چونان گوهری چندوجهی است که در ظروف گوناگون، از استجابت دعا گرفته تا تنزیه حق و رفع نقص نفسانی، جلوهای متفاوت مییابد. این اسم ترکیبی، در قرآن کریم در دعای حضرت عیسی (ع) چنین آمده است:
قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِنْكَ
(سوره المائدة: ۱۱۴)
ترجمه: عیسی بن مریم گفت: خدایا، پروردگار ما، از آسمان مائدهای بر ما فرو فرست تا برای اولین و آخرین ما عیدی باشد و نشانهای از تو.
این آیه، دعای حضرت عیسی (ع) را در ظرف استضعاف نشان میدهد که با اللهم ربنا، مائدهای از آسمان طلب کرد. برخلاف حضرت ابراهیم (ع) که به اللهم بسنده میکرد، عیسی (ع) به دلیل شرایط استضعاف، ربنا را افزود تا استجابت را در مرتبه ربوبیت طلب کند. اللهم، اسمی است که در ظروف مختلف، آثاری چون استجابت، تنزیه، تسكین، و استخلاص دارد.
در سوره یونس، آیه ۱۰، اللهم در ظرف کمال بهشتیان چنین آمده است:
دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ
(سوره یونس: ۱۰)
ترجمه: دعای ایشان در آنجا سبحانک اللهم است و درودشان در آنجا سلام.
این آیه، اللهم را در مقام تنزیه و تسبیح حق نشان میدهد، که بهشتیان با آن خدا را ستایش میکنند. ذکر سبحانک اللهم، برای رفع نقص نفسانی، تسكین اضطراب، و ترمیم نفس مؤثر است، گویی بالی است که روح را به سوی آرامش الهی پرواز میدهد.
درنگ: اللهم، اسمی ترکیبی است که در استجابت، تنزیه، و رفع نقص نفسانی کاربرد دارد. در ظرف کمال، چون بهشت، سبحانک اللهم برای تسبیح و سلام است، و در میدان نبرد، اولیاء خدا با آن رقص شمشیر را تنظیم میکردند.
در متن اصلی، اشاره شده که این ذکر در رفع ضعف اعصاب و اضطراب مؤثر است و در میدان نبرد، اولیاء خدا با آن هماهنگی معنوی مییافتند. علم دینی باید این آثار چندگانه را تبیین کند تا مؤمنان در ظروف مناسب از آن بهره گیرند.
جمعبندی بخش دوم
اللهم، اسمی ربوبی و ترکیبی است که در ظروف گوناگون، از استجابت دعا تا تنزیه حق و رفع نقص نفسانی، کارکرد دارد. این اسم، در دعای عیسی (ع) برای طلب مائده و در تسبیح بهشتیان جلوهای خاص مییابد. علم دینی باید این آثار را آموزش دهد تا مؤمنان در مسیر کمال از آن بهرهمند شوند.
بخش سوم: اله و آثار عام آن
اله، چونان جریانی است که در ظروف ضعف و خوف، انسان را قائم نگه میدارد و از سحر و یأس میرهاند. قرآن کریم در این باب میفرماید:
اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى
(سوره طه: ۸)
ترجمه: خدا، جز او معبودی نیست، و برای او اسماء حسنی است.
این آیه، اله را در کنار الله و لا اله الا هو معرفی میکند. اله، اسمی عام است با ارزش عددی ۳۶ (الف=۱، لام=۳۰، هاء=۵). ذکر یا اله یا واحد (ارزش عددی ۷۷) محبت و تسخیر میآورد، و یا اله الآلهة (ارزش عددی ۱۰۸) برای بطلان سحر است. برخلاف الله که دیررس و ربوبی است، اله زودرس و در امور عادی کاربرد دارد.
درنگ: اله، اسمی عام است که برای بطلان سحر، فتح و عقد لسان، و رفع خوف و یأس در خلوت و سجده مناسب است. ذکر یا اله یا واحد، محبت میآورد و دشمن را نیز محبوب میکند.
در ظروف ضعف، مانند ترس و یأس، اله انسان را قائم نگه میدارد، گویی سپری است در برابر وسوسههای نفسانی. ذکر یا اله یا واحد، چنان محبتی در دل میافکند که حتی دشمنان را به دوستی وا میدارد. علم دینی باید این آثار را آموزش دهد تا مؤمنان در خلوت و سجده از آن بهره گیرند.
جمعبندی بخش سوم
اله، اسمی عام است که در رفع خوف، بطلان سحر، و تسخیر دلها کارکرد دارد. این اسم، در ظروف ضعف، انسان را استوار میسازد و با ذکرهایی چون یا اله یا واحد، محبت الهی را در دلها مینشاند. علم دینی باید این ویژگیها را تبیین کند تا مؤمنان در مسیر توحید از آن بهرهمند شوند.
بخش چهارم: لا اله الا الله و حکمت لقمان
لا اله الا الله، چونان پرچمی است که توحید را برافراشته و شرک را نفي میکند. این کلمه اخلاص، حکمت و معرفت را در خود نهفته دارد و در وجود لقمان متجلی است. قرآن کریم میفرماید:
وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ
(سوره لقمان: ۱۲)
ترجمه: و بهراستی به لقمان حکمت دادیم که برای خدا شکر کن.
این آیه، لقمان را مظهر حکمت و معرفت معرفی میکند. برخلاف انبیایی چون موسی و عیسی که با معجزات و تصرفات همراه بودند، آیات لقمان تنها بر حکمت، علم، و ایمان متمرکزند. لا اله الا الله، کلمهای است که نفي آلهه و اثبات الله را در بر دارد و حکمت لقمان را منعکس میکند.
درنگ: لا اله الا الله، کلمه اخلاص است که نفي استحقاق عبودیت غیر خدا و اثبات معبودیت الله را شامل میشود. لقمان، مظهر این حکمت است که با ایمان و معرفت، توحید را به نمایش میگذارد.
گفتن صرف لا اله، توحید نمیآورد، زیرا نفي آلهه بدون اثبات الله، کامل نیست. لا اله الا الله، با عقد نفي و اثبات، انسان را به سوی توحید رهنمون میسازد، گویی پلی است که از کفر به ایمان میرسد. علم دینی باید این حکمت را آموزش دهد تا مؤمنان به حقیقت توحید دست یابند.
جمعبندی بخش چهارم
لا اله الا الله، کلمهای است که حکمت لقمان را در خود نهفته دارد و با نفي آلهه و اثبات الله، توحید را استوار میسازد. این ذکر، انسان را از شرک به سوی معرفت ربوبی هدایت میکند. علم دینی باید این حقیقت را تبیین کند تا مؤمنان در مسیر ایمان استوار گردند.
بخش پنجم: لا اله الا الله و نفي شرک
لا اله الا الله، چونان شمشیری است که شرک را از ریشه میبرد و توحید را در دلها میکارد. قرآن کریم در این باب میفرماید:
أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً
(سوره الجاثیة: ۲۳)
ترجمه: آیا دیدی کسی را که هوای نفسش را معبود خود گرفت و خدا او را با وجود علم گمراه کرد و بر گوش و قلبش مهر زد و بر دیدگانش پردهای نهاد؟
این آیه، مشرکان را کسانی معرفی میکند که هوای نفس را معبود خود قرار دادهاند. آنها معرفتی جز هوای نفس نداشتند و به واجب الوجود اعتقادی نداشتند. شرک، تنها در سطح اسم است و مصداق خارجی ندارد، زیرا هرچه غیر خداست، مخلوق است.
در سوره انفال، آیه ۳۲، کافران با لحنی قهرآمیز میگویند:
وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ
(سوره انفال: ۳۲)
ترجمه: و هنگامی که گفتند: خدایا، اگر این حق است و از جانب توست، از آسمان بر ما سنگ بباران یا عذابی دردناک بر ما بفرست.
این آیه، اللهم را در مقام قهر الهی نشان میدهد که کافران با عناد، عذاب طلب کردند. لا اله الا الله، با نفي آلهه و اثبات الله، شرک اسمي را از میان میبرد و توحید را استوار میسازد.
درنگ: لا اله الا الله، عقد نفي و اثبات است که شرک اسمي را نفي و معبودیت الله را اثبات میکند. شرک، مصداق خارجی ندارد، زیرا هرچه غیر خداست، مخلوق است.
گفتن صرف لا اله، موحد نمیسازد، بلکه لا اله الا الله است که با نفي استحقاق عبودیت آلهه و اثبات معبودیت الله، انسان را به توحید میرساند. علم دینی باید این حقیقت را تبیین کند تا مؤمنان از شرک به توحید برسند.
جمعبندی بخش پنجم
لا اله الا الله، کلمهای است که با نفي شرک و اثبات توحید، انسان را به سوی معرفت ربوبی هدایت میکند. این ذکر، شرک اسمي را که ریشه در خیالپردازی مشرکان دارد، از میان میبرد. علم دینی باید این حقیقت را آموزش دهد تا مؤمنان به یقین و توحید دست یابند.
نتیجهگیری
این نوشتار، با تأمل در آیات قرآن کریم، به تبیین جایگاه بسم الله، اللهم، اله، و لا اله الا الله پرداخت. بسم الله، استعانت از مرتبه الهی است که شرک اسمي را نفي میکند. اللهم، اسمی ترکیبی با آثار استجابت، تنزیه، و رفع نقص است. اله، اسمی عام برای رفع خوف و بطلان سحر است، و لا اله الا الله، کلمه اخلاص است که حکمت لقمان را در خود دارد و شرک را از ریشه میزداید. این مفاهیم، چونان ستارگانی در آسمان معرفت، راهنمای مؤمنان به سوی توحید و لقاء اللهاند. علم دینی باید این معارف را با دقت و عمق آموزش دهد تا طالبان حقیقت در مسیر کمال گام بردارند.
با نظارت صادق خادمی