متن درس
تفسیر: اقتدار انسانی در پرتو سوره فاطر
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۷۹۵)
دیباچه
سوره فاطر، یکی از سورههای مکی قرآن کریم، با نگاهی ژرف به جایگاه انسان در نظام آفرینش، پرده از ظرفیتهای بیکران او در مسیر کمال و اقتدار برمیدارد. این سوره، با تکیه بر نظاممندی خلقت و نقش اراده الهی در هدایت انسان، او را بهعنوان موجودی چندساحتی معرفی میکند که در سه ساحت ارائه، وصول، و ایصال به سوی تعالی حرکت میکند. در این نوشتار، با تکیه بر آیات نورانی سوره فاطر، بهویژه آیه ۱۸، و با بهرهگیری از نگرشهای عمیق عالمان دینی، تلاش شده است تا ابعاد گوناگون اقتدار انسانی، تنوع نفوس، و نقش علوم لدنی در فهم حقایق قرآنی تبیین گردد. این متن، با ساختاری منظم و با زبانی فصیح و متین، به بررسی این مفاهیم در قالبی علمی و معنوی میپردازد تا خواننده را به تأمل در ژرفای معارف قرآنی دعوت کند.
بخش نخست: سه ساحت اقتدار انسانی
ارائه: علوم ظاهری و محدودیتهای آن
اقتدار انسانی در سه ساحت بنیادین تعریف میشود که نخستین آن، ساحت ارائه است. این ساحت، دربرگیرنده علوم مدرسی از جمله علوم طبیعی، انسانی، فلسفی، و ریاضی است که در نهادهای آموزشی و مکاتب علمی تدریس میشوند. این علوم، هرچند ارزشمند و ضروریاند، تنها بخشی از ظرفیتهای معرفتی انسان را به فعلیت میرسانند. همانگونه که سنگ مرمر در دستان هنرمند صیقل مییابد، علوم ظاهری نیز ذهن انسان را برای فهم حقایق آماده میسازند، اما به تنهایی نمیتوانند او را به قلههای کمال رهنمون شوند.
علوم مدرسی، مانند نوری که بر سطح اشیا میتابد، تنها ظاهر حقیقت را روشن میکنند، اما ژرفای آن را در تاریکی میگذارند. این محدودیت، از آن روست که علوم ظاهری، به تنهایی، قادر به نفوذ در باطن وجود انسان و کشف حقایق نهفته در آن نیستند. برای نمونه، علوم طبیعی و ریاضی، هرچند در فهم نظام خلقت راهگشایند، اما نمیتوانند به پرسشهای بنیادین انسان درباره معنا و هدف زندگی پاسخ دهند.
وصول: استخراج حقایق از باطن وجود
ساحت دوم اقتدار انسانی، وصول است که به معنای شکوفایی حقایق معرفتی نهفته در نهاد هر انسان است. خداوند، در وجود هر فرد، گنجینهای از معرفت و کمال قرار داده است که مانند تختهسنگهای ربوبی، در انتظار صیقل و کشفاند. این حقایق، که از جنس علوم لدنیاند، از باطن انسان سرچشمه میگیرند و با تأمل، تقوا، و خودآگاهی به فعلیت میرسند.
وصول، مانند کندن چاهی ژرف در دل زمین است که به چشمههای زلال معرفت میرسد. انسان با مراجعه به باطن خویش و فعالسازی حسگرهای معنوی، میتواند به این گنجینه دست یابد. قرآن کریم در این باره میفرماید:
فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا
پس به او [نفس] پلیدی و پرهیزگاریاش را الهام کرد. (شمس: ۸)
این آیه، گواهی است بر اینکه خداوند، توانایی تشخیص خیر و شر را در نهاد انسان نهاده است تا او با تلاش خویش، به این معرفت واصل شود.
ایصال: دریافت فیض از اولیا و انبیا
ساحت سوم، ایصال است که به معنای دریافت کمالات از جانب خداوند، انبیا، اولیا، و ملائکه است. این ساحت، انسان را به سرچشمه فیض الهی متصل میکند و او را از طریق هدایتهای ربوبی به سوی کمال رهنمون میسازد. ایصال، مانند جویباری است که از چشمههای آسمانی سرچشمه میگیرد و دشت وجود انسان را سیراب میکند.
این فیض، از طریق پیامبران، امامان، و معلمهای الهی به انسان منتقل میشود. قرآن کریم در این باره میفرماید:
وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ
و از خدا پروا کنید که خدا به شما میآموزد. (بقره: ۲۸۲)
این آیه، بر نقش تقوا در دریافت علوم الهی تأکید دارد و نشان میدهد که ایصال، مسیری است که انسان را به معارف ربوبی متصل میکند.
درنگ: اقتدار انسانی در هماهنگی میان سه ساحت ارائه، وصول، و ایصال شکوفا میشود. علوم مدرسی، حقایق باطنی، و فیض الهی، مانند سه بال، انسان را به سوی آسمان کمال پرواز میدهند.
جمعبندی بخش نخست
اقتدار انسانی، در گرو همافزایی سه ساحت ارائه، وصول، و ایصال است. علوم ظاهری، هرچند بنیادی برای معرفتاند، اما بدون وصول به حقایق باطنی و دریافت فیض الهی، ناقص میمانند. انسان، مانند درختی است که ریشه در خاک علوم، تنه در معرفت باطنی، و شاخسار در فیض الهی دارد. هماهنگی این سه ساحت، او را به کمال رهنمون میسازد.
بخش دوم: مفهوم وازره و محدودیتهای گناهکار
تبیین آیه وازره
یکی از مفاهیم کلیدی سوره فاطر، مفهوم وازره است که در آیه ۱۸ این سوره به روشنی بیان شده است:
وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى
و هیچ گناهکاری بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد. (فاطر: ۱۸)
وازره، به معنای گناهکار، کسی است که به دلیل خودخواهی و قطع ارتباط با حقایق الهی، از کمک به دیگران بدون منفعت شخصی امتناع میورزد. این آیه، بر این نکته تأکید دارد که گناهکار، به دلیل غرق شدن در نفس اماره، توانایی برداشتن بار دیگران را ندارد، مگر آنکه سودی برای خود در آن ببیند.
این مفهوم، مانند سایهای است که بر قلب گناهکار میافتد و او را از نور هدایت محروم میکند. وازره، به جای آنکه مانند چشمهای جوشان، خیر را به دیگران برساند، در پی منافع خویش است و از اینرو، از اقتدار انسانی محروم میماند.
سه نوع کمکرسانی در انسانها
انسانها در کمکرسانی به دیگران به سه دسته تقسیم میشوند:
- مؤمنین: کسانی که با نیت خالص برای خدا به دیگران کمک میکنند. این گروه، مانند ستارگانی در آسمان هدایت، نور خود را از خداوند میگیرند و به دیگران میبخشند. قرآن کریم میفرماید:
مَن يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا
کیست که به خدا قرض نیکو دهد؟ (بقره: ۲۴۵)
این آیه، نشان میدهد که کمک به بندگان خدا، در حقیقت قرض دادن به خداوند است.
- جوانمردان: کسانی که بدون نیت الهی، اما با فطرت نیکوکار خود، به دیگران کمک میکنند. این گروه، مانند درختانی هستند که میوههایشان را بیچشمداشت به دیگران میبخشند. هرچند آگاهی کامل به غیب ندارند، اما اعمالشان مورد پذیرش الهی است.
- وازرهها: کسانی که نه نیت الهی دارند و نه فطرت نیکوکار. این گروه، مانند زمینی خشک و بیحاصل، از خیررسانی به دیگران ناتواناند.
درنگ: وازره، به دلیل خودخواهی، از اقتدار انسانی محروم است، در حالی که مؤمنین و جوانمردان، با نیت الهی یا فطرت نیکوکار، به دیگران خیر میرسانند و به کمال نزدیک میشوند.
جمعبندی بخش دوم
مفهوم وازره، پرده از محدودیتهای گناهکار در کمکرسانی به دیگران برمیدارد. گناهکار، به دلیل خودخواهی، از فیض الهی محروم است و نمیتواند بار دیگران را به دوش کشد. در مقابل، مؤمنین و جوانمردان، با نیت الهی یا فطرت نیکوکار، به دیگران خیر میرسانند و در مسیر کمال گام برمیدارند. این تقسیمبندی، انسان را به تأمل در نیت و اعمال خویش دعوت میکند.
بخش سوم: تنوع نفوس انسانی و نقش آن در اقتدار
انواع نفوس در قرآن کریم
قرآن کریم، در ۲۹۸ مورد به مفهوم نفس اشاره دارد و آن را در مراتب گوناگون، از نفس الهی تا نفس ناسوتی، تبیین میکند. نفوس انسانی، شامل نفس ناسوتی، لوامه، مطمئنه، و ناهیه است که هر یک ویژگیها و ظرفیتهای خاص خود را دارند:
- نفس ناسوتی: این نفس، به جنبه مادی و زمینی انسان اشاره دارد و در آیه زیر تبیین شده است:
وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَن تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ
و هیچ نفسی جز به اذن خدا نمیمیرد. (آل عمران: ۱۴۵)
- نفس لوامه: این نفس، وجدان اخلاقی انسان است که او را به خیر و شر آگاه میکند:
وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ
و سوگند به نفس سرزنشگر. (قیامت: ۲)
- نفس مطمئنه: این نفس، به کمال معنوی انسان اشاره دارد و در آیه زیر بیان شده است:
يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ
ای نفس مطمئن! (فجر: ۲۷)
این تنوع نفوس، مانند رنگهای گوناگون در یک تابلوی نقاشی، نشاندهنده ظرفیتهای گسترده انسان برای تعالی است. هر نفس، دریچهای به سوی یکی از ابعاد وجودی انسان میگشاید.
نقش حسگرهای معنوی در فعالسازی نفوس
انسانهای کامل، مانند انبیا و اولیا، دارای حسگرهای معنویاند که با نزدیکی به حقایق الهی فعال میشوند. این حسگرها، مانند چراغهایی در تاریکی، انسان را به سوی خیر و کمال هدایت میکنند. قرآن کریم در این باره میفرماید:
وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ
و از خدا پروا کنید که خدا به شما میآموزد. (بقره: ۲۸۲)
این حسگرها، با تقوا و اراده تقویت میشوند و انسان را قادر به تشخیص حق از باطل میکنند. وازرهها، به دلیل خودخواهی، این حسگرها را از دست میدهند و از وصول به حقایق محروم میمانند.
درنگ: تنوع نفوس انسانی، مانند باغی پر از گلهای گوناگون، ظرفیتهای بیکران انسان را برای تعالی نشان میدهد. حسگرهای معنوی، کلید فعالسازی این نفوس و رسیدن به اقتدار انسانیاند.
جمعبندی بخش سوم
تنوع نفوس انسانی، از ناسوتی تا مطمئنه، نشاندهنده ظرفیتهای گسترده انسان برای تعالی است. حسگرهای معنوی، مانند کلیدی که قفل گنجینههای وجودی را میگشاید، انسان را به سوی کمال هدایت میکنند. شناخت این نفوس و فعالسازی حسگرهای معنوی، نیازمند تلاش علمی و معنوی است تا انسان به اقتدار واقعی خویش دست یابد.
بخش چهارم: پویایی خلقت و هماهنگی نطفه و روح
حرکت دائمی در نظام خلقت
هستی الهی، از حق تا خلق، در حال حرکت دائمی است. قرآن کریم در این باره میفرماید:
كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ
هر روز او در کاری است. (رحمن: ۲۹)
این حرکت، مانند جریانی بیوقفه در رودخانه وجود، همه هستی را در بر میگیرد. حتی ذات الهی، در شأن و شوونات خود، پویا و متجلی است. این دیدگاه، فراتر از فلسفه حرکت جوهری، بر پویایی ذات الهی تأکید دارد.
هماهنگی نطفه و روح
نطفه، بهعنوان ماده اولیه خلقت انسان، و روح، بهعنوان خلق آخر الهی، در حرکتی متقابل به سوی یکدیگرند. قرآن کریم در این باره میفرماید:
ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ
سپس آن را آفرینشی دیگر بخشیدیم. (مؤمنون: ۱۴)
نطفه، در ظرف ناسوت، در شش ماه شکل میگیرد، اما روح، در ظرف ملکوت، هزاران سال در حرکت است تا با نطفه هماهنگ شود. این هماهنگی، مانند رقص دو ستاره در آسمان خلقت، نشاندهنده نظام احسن الهی است.
درنگ: پویایی خلقت، مانند جریانی بیوقفه، نطفه و روح را در مسیری متقابل به هم متصل میکند. این هماهنگی، گواهی بر نظاممندی و حکمت الهی در آفرینش انسان است.
جمعبندی بخش چهارم
نظام خلقت، در پویایی دائمی خود، نطفه و روح را در مسیری متقابل به هم متصل میکند. این هماهنگی، مانند تار و پود یک قالی نفیس، نشاندهنده حکمت الهی در آفرینش انسان است. انسان، با درک این پویایی، میتواند به سوی اقتدار و کمال حرکت کند.
بخش پنجم: فرهنگ احسان و نقش آن در تعالی انسانی
اهمیت پذیرش احسان
فرهنگ اسلامی، بر پذیرش احسان، حتی اگر کوچک باشد، تأکید دارد. حدیث «لا يَرُدُّ الإِحْسَانَ إِلَّا الْحِمَارُ» به معنای نکوهش رد احسان است و انسان را به پذیرش خیرات الهی از طریق بندگان دعوت میکند. قرآن کریم در این باره میفرماید:
مَن يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا
کیست که به خدا قرض نیکو دهد؟ (بقره: ۲۴۵)
این آیه، نشان میدهد که کمک به بندگان خدا، در حقیقت قرض دادن به خداوند است و پذیرش احسان، نشانه تواضع و اتصال به فیض الهی است.
رد احسان و پیامدهای آن
رد احسان، عملی غیرانسانی و مغایر با فرهنگ اسلامی است. انسان، با رد احسان، خود را از خیرات الهی محروم میکند. این عمل، مانند بستن دریچهای است که نور الهی از آن به قلب انسان میرسد. پذیرش احسان، حتی اگر کوچک باشد، مانند دانهای است که در خاک قلب کاشته میشود و میتواند به درختی تناور از کمالات تبدیل گردد.
درنگ: پذیرش احسان، مانند دریافت جویباری از فیض الهی، انسان را به سوی کمال هدایت میکند، در حالی که رد احسان، او را از این فیض محروم میسازد.
جمعبندی بخش پنجم
فرهنگ احسان، انسان را به پذیرش خیرات الهی، حتی در کوچکترین شکل آن، دعوت میکند. این فرهنگ، مانند پلی است که انسان را به سرچشمه فیض الهی متصل میکند و او را از محرومیت و خودخواهی رهایی میبخشد. پذیرش احسان، گامی اساسی در مسیر اقتدار و تعالی انسانی است.
جمعبندی نهایی
سوره فاطر، با تبیین اقتدار انسانی در سه ساحت ارائه، وصول، و ایصال، انسان را بهعنوان موجودی چندساحتی معرفی میکند که ظرفیتهای بیکرانی برای تعالی دارد. مفهوم وازره، محدودیتهای گناهکار را در کمکرسانی به دیگران نشان میدهد، در حالی که مؤمنین و جوانمردان، با نیت الهی یا فطرت نیکوکار، به سوی کمال حرکت میکنند. تنوع نفوس انسانی، از ناسوتی تا مطمئنه، مانند باغی پر از گلهای گوناگون، ظرفیتهای گسترده انسان را برای تعالی نشان میدهد. پویایی خلقت، هماهنگی نطفه و روح، و فرهنگ احسان، همگی گواهی بر نظاممندی و حکمت الهی در آفرینش انساناند. این نوشتار، با تکیه بر آیات نورانی قرآن کریم و نگرشهای عمیق عالمان دینی، تلاش کرد تا این معارف را در قالبی منظم و فصیح تبیین کند تا خواننده را به تأمل در ژرفای حقایق قرآنی دعوت نماید.
با نظارت صادق خادمی