در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

تفسیر 1716

متن درس





تفسیر: مراتب یقین و مواجهه با حقیقت در قرآن کریم

تفسیر: مراتب یقین و مواجهه با حقیقت در قرآن کریم

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۷۱۶)

دیباچه

قرآن کریم، کتاب هدایت و نور، انسان را به سوی حقیقت و یقین رهنمون می‌سازد. این نوشتار، با تأمل در آیات الهی و تبیین مراتب یقین، در پی آن است که مسیر سلوک معنوی را در پرتو کلام وحی روشن سازد. محور این بررسی، مفهوم یقین، غفلت عمومی انسان‌ها، و راه‌های رهایی از تله‌های تکاثر و کفر است که در آیات قرآن کریم به زیبایی ترسیم شده‌اند. نوشتار حاضر، با نگاهی عمیق به آیات و بهره‌گیری از تحلیل‌های دقیق، درصدد است تا این مفاهیم را با زبانی فصیح و روشن برای مخاطبان تبیین نماید.

بخش نخست: مراتب یقین و رویت جحیم

مفهوم یقین و مراتب آن

یقین، گوهر معرفت و دروازه‌ای به سوی حقیقت است که در قرآن کریم به مراتب گوناگون تقسیم شده است: علم یقین، عین یقین، و حق یقین. این مراتب، مراحل سلوک انسان در مسیر تقرب به حق تعالی را نشان می‌دهند. علم یقین، آگاهی و معرفتی است که انسان را از غفلت بیدار می‌کند و او را به رویت حقیقت در دنیا قادر می‌سازد. قرآن کریم در سوره التکاثر، این مرتبه را چنین ترسیم می‌کند:

كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ

ترجمه: نه، اگر به علم یقین بدانید، هر آینه جحیم را خواهید دید، سپس آن را به عین یقین خواهید دید.

این آیات، به روشنی بیان می‌دارند که علم یقین، انسان را به آگاهی از جحیم در دنیا رهنمون می‌سازد، در حالی که عین یقین، رویت آن را در آخرت محقق می‌کند. این مراتب، نشان از پویایی معرفت در مسیر سلوک دارند. همان‌گونه که خورشید در سپیده‌دم، نخست نور خویش را می‌گسترد و سپس در میانه روز، گرما و روشنایی‌اش را به کمال می‌رساند، یقین نیز از آگاهی آغازین به سوی شهود کامل پیش می‌رود.

درنگ: علم یقین و رویت جحیم

علم یقین، آگاهی از حقیقت جحیم را در دنیا ممکن می‌سازد، در حالی که فقدان آن، انسان را در غفلت و تکاثر فرو می‌برد. این آگاهی، محال نیست و با سلوک معنوی در دسترس است.

غفلت و تکذیب جحیم

قرآن کریم، غفلت را مانعی بزرگ در برابر یقین می‌داند. انسان‌های گرفتار در تکاثر، از حقیقت جحیم غافل‌اند و آن را تکذیب می‌کنند. این غفلت، در دو مرحله نمود می‌یابد: عند الموت و عند النشور. در این دو مرحله، انسان به حقیقت آگاه می‌شود، اما این آگاهی، گاه پس از فرصت‌های ازدست‌رفته به دست می‌آید. قرآن کریم می‌فرماید: «كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ * ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ» (سوره التکاثر: ۳-۴)، به معنای: «نه، به زودی خواهید دانست، سپس نه، به زودی خواهید دانست.» این تکرار، نه از باب تأکید صرف، بلکه نشان‌دهنده دو مرحله آگاهی در برزخ و قیامت است.

انسان غافل، چونان مسافری است که در تاریکی شب، راه خویش را گم کرده و تنها با طلوع آفتاب، به خطای مسیر خویش پی می‌برد. علم دینی باید این غفلت را با تبیین مراتب یقین برطرف سازد و انسان را به سوی بیداری هدایت کند.

جمع‌بندی بخش نخست

مراتب یقین، از علم یقین تا عین یقین، مسیری است که انسان را از غفلت به سوی شهود حقیقت هدایت می‌کند. رویت جحیم در دنیا، با علم یقین ممکن است و این امر، نه محال است و نه دور از دسترس. علم دینی باید این مفاهیم را با دقت و عمق تبیین کند تا انسان از دام تکاثر و غفلت رهایی یابد.

بخش دوم: حق یقین و مقام مقربین

حق یقین: قله معرفت

حق یقین، بالاترین مرتبه یقین است که در آن، انسان به وصول کامل به حق تعالی می‌رسد. این مقام، ویژه مقربین است که از تکاثر و غفلت دور مانده‌اند و به روح، ریحان و جنت نعیم دست یافته‌اند. قرآن کریم در سوره الواقعه این مقام را چنین توصیف می‌کند:

فَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ * فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِيمٍ * … * إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ * فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ

ترجمه: اما اگر از مقربین باشد، پس روح و ریحان و جنت نعیم است… این است حق یقین، پس به نام پروردگار عظیم تسبیح گوی.

حق یقین، چونان قله‌ای است که سالک پس از پیمودن دره‌های پرپیچ‌وخم سلوک، به آن دست می‌یابد. مقربین، با ایمان و عمل صالح، به این مقام می‌رسند و از غفلت و تکاثر به دورند. علم دینی باید این مقام را به‌عنوان هدف نهایی سلوک معرفی کند.

درنگ: حق یقین و مقربین

حق یقین، مقام مقربین است که با تسبیح و تقرب به خدا، به روح، ریحان و جنت نعیم می‌رسند. این مقام، قله سلوک معنوی است که از غفلت و تکاثر دور است.

تقسیم‌بندی انسان‌ها در سوره الواقعه

قرآن کریم در سوره الواقعه، انسان‌ها را به سه دسته تقسیم می‌کند: مقربین، اصحاب یمین، و اصحاب شمال. مقربین، به حق یقین رسیده‌اند و به جنت نعیم وارد می‌شوند. اصحاب یمین، با ایمان و عمل صالح، به سلام و امنیت دست می‌یابند، و اصحاب شمال، در غفلت و تکذیب، به حمیم و جحیم گرفتار می‌شوند. این تقسیم‌بندی، نشان‌دهنده تفاوت در مراتب معرفت و سلوک است.

این دسته‌بندی، چونان شاخه‌های درختی است که هر یک به سویی رسته‌اند: مقربین، چون شاخه‌های برافراشته به سوی آسمان، اصحاب یمین، چون شاخه‌های پربار در میانه، و اصحاب شمال، چون شاخه‌های افتاده در خاک.

جمع‌بندی بخش دوم

حق یقین، مقامی است که مقربین با ایمان، عمل صالح، و تسبیح الهی به آن دست می‌یابند. سوره الواقعه، با تقسیم‌بندی انسان‌ها، مسیرهای مختلف سلوک را نشان می‌دهد. علم دینی باید این مقامات را تبیین کند تا سالکان، راه تقرب به حق را بشناسند.

بخش سوم: ناس و غفلت از یقین

اکثر ناس و محرومیت از یقین

قرآن کریم، اکثر انسان‌ها را به دلیل کفر، فسق، و تکذیب آیات، از یقین محروم می‌داند. این غفلت، ریشه در تعلق به دنیا و تکاثر دارد. قرآن کریم در سوره الإسراء می‌فرماید:

وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا

ترجمه: و برای مردم در این قرآن از هر مثلی آوردیم، ولی اکثر مردم جز کفر نورزیدند.

اکثر ناس، چونان قافله‌ای گم‌گشته در بیابان دنیا، از آیات الهی روی‌گردان‌اند. این روی‌گردانی، نه از نادانی صرف، بلکه از تعلق به ظن، فسق، و شرك ناشی می‌شود. علم دینی باید این حقیقت را آشکار سازد و انسان را به سوی یقین هدایت کند.

درنگ: غفلت ناس

اکثر ناس، به دلیل تعلق به دنیا و تکاثر، از یقین محرومند و به کفر و فسق گرفتارند. قوم یقین، به کیفیت است، نه کمیت، و این تمایز باید در علم دینی تبیین شود.

ویژگی‌های قوم یقین

قوم یقین، نه به کمیت، بلکه به کیفیت شناخته می‌شوند. ابراهیم علیه‌السلام، به‌تنهایی امت واحده بود، زیرا کیفیت ایمان و معرفت او، او را از دیگران متمایز ساخت. قرآن کریم در سوره النحل می‌فرماید: «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً وَاحِدَةً» (ترجمه: ابراهیم به‌تنهایی امتی بود). این کیفیت، در سلوک و رهایی از تعلقات دنیوی ریشه دارد.

قوم یقین، چونان ستارگان درخشان در آسمان معرفت‌اند که با نور ایمان، مسیر را برای دیگران روشن می‌کنند. علم دینی باید این کیفیت را به‌عنوان معیار ایمان معرفی کند.

جمع‌بندی بخش سوم

اکثر ناس، به دلیل غفلت و تعلق به دنیا، از یقین محرومند. قوم یقین، با کیفیت ایمان و معرفت خویش، از این غفلت رهایی یافته‌اند. علم دینی باید این تفاوت را تبیین کند و انسان‌ها را به سوی کیفیت معرفتی هدایت نماید.

بخش چهارم: مردم بودن در برابر مردمی بودن

تمایز مردم بودن و مردمی بودن

قرآن کریم، خسران انسان را اصل و ایمان و عمل صالح را استثنا می‌داند. در سوره العصر آمده است:

وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ

ترجمه: سوگند به عصر، انسان در خسران است، مگر کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند.

مردم بودن، یعنی همراهی با اکثریت غافل، کمال نیست. اما مردمی بودن، یعنی غم‌خواری و خدمت به خلق پس از وصول به حق، کمال است. این تمایز، چونان تفاوت میان گندم و کاه است: یکی پربار و سودمند، و دیگری بی‌ثمر و گذرا.

درنگ: کمال مردمی بودن

مردم بودن، کمال نیست، اما مردمی بودن، یعنی خدمت به خلق پس از وصول به حق، کمال است. این تمایز باید در علم دینی تبیین شود.

پیامدهای دنباله‌روی از اکثریت

قرآن کریم، در آیات متعدد، از دنباله‌روی اکثریت نهی می‌کند. در سوره الأنعام آمده است: «وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ» (ترجمه: اگر از اکثر کسانی که در زمین‌اند پیروی کنی، تو را از راه خدا گمراه می‌کنند). این آیات، نشان می‌دهند که اکثریت، به دلیل غفلت و تعلق به دنیا، از یقین و لقاء دورند.

دنباله‌روی از اکثریت، چونان گام نهادن در مسیری است که به سوی پرتگاه می‌رود. علم دینی باید انسان را از این دام برهاند و به سوی مسیر حق هدایت کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

تمایز میان مردم بودن و مردمی بودن، یکی از درس‌های کلیدی قرآن کریم است. مردم بودن، همراهی با اکثریت غافل است، اما مردمی بودن، خدمت به خلق پس از وصول به حق است. علم دینی باید این تمایز را تبیین کند تا انسان‌ها به سوی کمال هدایت شوند.

بخش پنجم: سلوک و تطهیر برای یقین

سلوک: مسیر رسیدن به یقین

سلوک به سوی یقین، نیازمند تطهیر علمی و عملی است. قرآن کریم در سوره الحجر می‌فرماید:

وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ

ترجمه: و پروردگارت را عبادت کن تا یقین به تو آید.

عبادت، چونان کلیدی است که قفل‌های غفلت را می‌گشاید و انسان را به یقین می‌رساند. تطهیر علمی، رهایی از افکار عمومی و تعلقات دنیوی است، و تطهیر عملی، تخلیه از غیر خدا و تزکیه نفس است.

درنگ: تطهیر و سلوک

سلوک به سوی یقین، نیازمند تطهیر علمی و عملی است. این تطهیر، انسان را از غفلت به سوی یقین و لقاء خدا هدایت می‌کند.

چالش‌های سلوک

سلوک، مسیری دشوار است که با خلوت، محرومیت، و رهایی از تعلقات ممکن می‌شود. سالک، چونان مسافری است که بار خویش را سبک می‌کند تا به مقصد برسد. این مسیر، نیازمند محاسبه نفس، ریاضت، و بیداری است. اولیاء کامل، با تطهیر و سلوک، به یقین و لقاء دست یافته‌اند.

علم دینی باید این مسیر را با دقت تبیین کند و سالکان را از موانع آگاه سازد. همان‌گونه که باغبانی، شاخه‌های زائد را هرس می‌کند تا درخت بارور شود، سالک نیز باید تعلقات را کنار گذارد تا به یقین برسد.

جمع‌بندی بخش پنجم

سلوک به سوی یقین، نیازمند تطهیر علمی و عملی است. عبادت، خلوت، و رهایی از تعلقات، انسان را از غفلت به یقین می‌رساند. علم دینی باید این مسیر را آموزش دهد تا سالکان، به لقاء خدا نائل شوند.

نتیجه‌گیری

قرآن کریم، با تبیین مراتب یقین و هشدار در برابر غفلت، انسان را به سوی حقیقت و لقاء خدا هدایت می‌کند. علم یقین، عین یقین، و حق یقین، مراحل سلوک‌اند که انسان را از تاریکی غفلت به نور معرفت می‌رسانند. اکثر ناس، به دلیل تعلق به دنیا، از این موهبت محرومند، اما قوم یقین، با کیفیت ایمان خویش، به تقرب می‌رسند. تمایز میان مردم بودن و مردمی بودن، درس بزرگی است که کمال را در خدمت به خلق پس از وصول به حق می‌داند. سلوک، با تطهیر علمی و عملی، انسان را به یقین و لقاء می‌رساند. علم دینی باید این مفاهیم را با دقت و عمق تبیین کند تا انسان‌ها از غفلت رهایی یابند و به سوی حقیقت گام بردارند.

با نظارت صادق خادمی