متن درس
تفسیر: تأملاتی در شرک، رحمان، بسم الله، الله الصمد و الحی در قرآن کریم
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۷۱۹)
دیباچه
این نوشتار، با نگاهی عمیق و تأملانگیز به آیات قرآن کریم، به بررسی مفاهیم بنیادین شرک، رحمان، بسم الله، الله الصمد و الحی میپردازد. این مفاهیم، چونان چشمههایی زلال، معرفت توحیدی را در دل مؤمنان جاری میسازند و راهی به سوی قرب الهی میگشایند. هدف این اثر، تبیین این معانی والا با زبانی فصیح و متین است تا خوانندگان بتوانند با ژرفنگری، حقیقت توحید را در آیات الهی دریابند. نوشتار حاضر، با بهرهگیری از آیات قرآن کریم و روایات، در پی آن است که خواننده را به سوی فهمی عمیقتر از این مفاهیم رهنمون سازد، چنانکه گویی در برابر آینهای شفاف، حقیقت وجود را نظاره میکند.
بخش نخست: شرک و معرفت ناقص مشرکان به الله
تبیین معرفت سماعی مشرکان
مشرکان، بهرغم ادعای شناخت الله، معرفتی سطحی و سماعی داشتند که از عمق ایمان و باور راستین تهی بود. این شناخت، چونان سایهای گذرا، تنها در حد شنیدن نامی از الله بود، نه التزام و اهتمام به حقیقت توحید. آنان، در تقسیم کشتزارها و دامهایشان، بخشی را به الله و بخشی را به بتهایشان اختصاص میدادند، اما در عمل، آنچه برای الله بود، به بتها میرسید و آنچه برای بتها بود، به الله نمیرسید. این رفتار، نشان از قضاوت نادرست و سخريه در عبادتشان داشت.
وَجَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَالْأَنْعَامِ نَصِيبًا فَقَالُوا هَذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَذَا لِشُرَكَائِنَا فَمَا كَانَ لِشُرَكَائِهِمْ فَلَا يَصِلُ إِلَى اللَّهِ وَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَى شُرَكَائِهِمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ
و از آنچه خدا از کشتزار و دامها پدید آورده، نصیبی برای خدا قرار دادند و گفتند: این برای خداست، به گمانشان، و این برای شریکان ماست. پس آنچه برای شریکانشان بود، به خدا نمیرسید، و آنچه برای خدا بود، به شریکانشان میرسید. چه بد داوری میکنند.
این آیه، پرده از معرفت ناقص مشرکان برمیدارد. آنان، بهظاهر الله را بهعنوان خالق میشناختند، اما این شناخت، از سر تقلید از پدرانشان یا بهصورت سخريه بود. در متن اصلی، این معرفت به شناخت ظاهری فردی تشبیه شده که نامی را شنیده، اما ارتباطی واقعی با صاحب نام ندارد. این شناخت، چونان کلامی است که بر زبان جاری میشود، اما در دل جای نمیگیرد. مشرکان، در تقسیمبندیهایشان، سهمی برای خدا قائل بودند، اما در عمل، این سهم به بتها اختصاص مییافت، و این نشان از عدم اعتقاد واقعی به الله داشت.
تطبیق بر رابطه برخی با خلافت
در تبیین این معرفت ناقص، میتوان به رابطه برخی از اهل سنت با خلافت امیرالمؤمنین (ع) اشاره کرد. آنان، به ظاهر خلافت ایشان را بهعنوان خلیفه چهارم میپذیرند، اما این پذیرش، چونان لقلقه زبان است و در دلشان ایمانی به آن نیست. این وضعیت، مشابه معرفت مشرکان به الله است که تنها در حد کلامی ظاهری بود، نه اعتقادی عمیق. علم دینی باید این حقیقت را تبیین کند تا مؤمنان از چنین معرفتی سطحی دوری جویند و به سوی ایمانی استوار گام بردارند.
لا اله الا الله: نفي آلهه و اثبات حق
ذکر «لا اله الا الله»، چونان کلیدی است که قفلهای شرک را میگشاید و دل را به سوی حقیقت توحید رهنمون میسازد. این ذکر، به قدر صفای باطن هر فرد، قرب به الله را میآفریند. سالک، با گفتن «لا اله»، آلهه را نفي میکند و با «الا الله»، حق را اثبات مینماید. این ذکر، چونان غزلی است که حق در دل مؤمن میسراید، نه خلق. هر کس به اندازه نفي آلهه در دلش، به اثبات الله میرسد، و این نفي و اثبات، چونان سفری است از ظلمت شرک به نور توحید.
جمعبندی بخش نخست
معرفت مشرکان به الله، چونان سایهای بود که در برابر نور حقیقت، رنگ میباخت. این معرفت، نه از سر ایمان، بلکه از تقلید یا سخريه بود. علم دینی باید این حقیقت را روشن سازد که توحید، نیازمند معرفتی عمیق و قلبی است. ذکر «لا اله الا الله»، راهگشای این مسیر است که با نفي آلهه، دل را به سوی اثبات حق رهنمون میسازد.
بخش دوم: رحمان و استقلال آن
استقلال رحمان در قرآن کریم
رحمان، نامی است عام و مستقل که در قرآن کریم، جلوهای ویژه دارد. این نام، برخلاف رحیم که اغلب با دیگر اسماء همراه است، استقلال و انفراد دارد. رحمان، ۱۹۹ بار در قرآن کریم آمده که ۵۷ مورد آن بهتنهایی است، و این نشان از عظمت و جامعیت آن دارد. مشرکان، رحمت را میشناختند، اما امريت رحمان را انکار میکردند، نه به دلیل ناآشنایی با لفظ، بلکه به سبب نفور از اطاعت.
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَنِ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُورًا
و چون به آنها گفته شود برای رحمان سجده کنید، گویند: رحمان چیست؟ آیا برای آنچه به ما امر میکنی سجده کنیم؟ و این بر نفرتشان افزود.
این آیه، نشان میدهد که انکار مشرکان، نه از سر ناآشنایی با رحمان، بلکه به دلیل امتناع از پذیرش امريت آن بود. رحمان، چونان فرمانی الهی است که دلهای نافرمان را به سجده میخواند، اما مشرکان، که به بتهایشان سجده میکردند، از این امريت میگریختند. ادعای غیرعربی بودن رحمان، به دلیل اشتقاق از عبرانی، باطل است، زیرا مشرکان رحمت را میشناختند و انکارشان به امريت رحمان بازمیگشت.
رحمان در برابر رحیم
رحمان، وصف عام و افاضه است، در حالی که رحیم، وصف خاص و کمال مؤمنان است. رحیم، ۱۱۴ بار در قرآن کریم آمده که تنها سه مورد آن بهتنهایی است و اغلب با دیگر اسماء همراه است. این تفاوت، چونان تفاوت خورشیدی است که بر همه میتابد (رحمان) و نسیمی که تنها بر دلهای مؤمن میوزد (رحیم). علم دینی باید این تمایز را تبیین کند تا مؤمنان در دعا و سجده، عظمت رحمان را درک کنند.
جمعبندی بخش دوم
رحمان، چونان نوری است که بر همه عالم میتابد و استقلال آن در قرآن کریم، نشان از جامعیت و عظمتش دارد. مشرکان، نه اصل رحمان را، بلکه امريت آن را انکار میکردند، و این انکار، از نفورشان از اطاعت سرچشمه میگرفت. علم دینی باید مؤمنان را به شناخت این نام والا و بهکارگیری آن در سجده و دعا رهنمون سازد.
بخش سوم: بسم الله و جامعیت آن
بسم الله: مفتاح هر امر
«بسم الله الرحمن الرحیم»، چونان کلیدی زرین است که درهای بسته را میگشاید و دلها را به سوی حقیقت رهنمون میسازد. این ذکر، جمع تمام اسماء و صفات الهی است و ظهور الوهیت را محقق میکند. رحمان، دولت قلب میآفریند و رحیم، وصول به حق را میسر میسازد. این ذکر، در هر مشکلی، از اضطراب و وسوسه گرفته تا امراض نفسانی و مزاجی، شفابخش است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدا که رحمان و رحیم است.
این آیه، بسم الله را بهعنوان مفتاح هر امر، فصل قرآن کریم و بدو سور معرفی میکند. هر کاری که با بسم الله آغاز نشود، چونان درختی بیریشه، ابتر میماند. این ذکر، عصای انبیاء بوده و در معجزات و کراماتشان، یار و یاورشان بوده است. در روایات آمده که بسم الله، پیش از قرآن کریم بر آدم، ادریس و سلیمان نازل شده و در قرآن، جایگاه کامل خود را یافته است.
شفای بسم الله
بسم الله، چونان دارویی شفابخش است که هم امراض ظاهری و هم باطنی را درمان میکند. مؤمن، با مداومت بر این ذکر، قوت قلب مییابد و از ضعف، اضطراب و وسوسه رهایی میجوید. اگر بیماری، ذکر بسم الله را با نیت شفا بگوید، یا مؤمنی برای او این ذکر را بخواند، شفایی عظیم حاصل میشود. این ذکر، چونان عصایی است که مؤمن را در مسیر توحید استوار میسازد.
جمعبندی بخش سوم
بسم الله الرحمن الرحیم، چونان نوری است که در ظلمات مشکلات، راه را روشن میکند. این ذکر، مفتاح هر امر و شفای هر درد است. علم دینی باید مؤمنان را به مداومت بر این ذکر و استمداد از آن تشویق کند تا دلهایشان از کدورتها پاک شود و به سوی قرب الهی رهنمون گردند.
بخش چهارم: الله الصمد و عظمت آن
الله الصمد: اسم اعظم بینقطه
«الله الصمد»، نامی است بینقطه که چونان گوهر درخشانی در سوره توحید میدرخشد. این نام، با «هو»، «احد» و سه «لم» (لم یلد، لم یولد، لم یکن له کفواً احد)، عظمت توحید را به تصویر میکشد. سوره توحید، چونان گروه ضربت قرآن کریم، در امور ربوبی و مادی، راهگشاست.
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ * وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ
بگو او خداست، یگانه است * خدا بینیاز است * نزاده و زاده نشده * و هیچکس همتای او نیست.
این آیه، الله الصمد را بهعنوان اسمی اعظم معرفی میکند که دفع وسوسه و قرب معنوی را به همراه دارد. ترنم خاص این سوره، با وقف و اتصال (قل هو الله احد با ترتیل)، برای انس با عالم غیب و مؤمنان جن مؤثر است، اما نیاز به خلوت، تاریکی و نیت صاف دارد.
کاربرد سوره توحید
سوره توحید، چونان شمشیری است که کدورتهای نفسانی را میزداید و دل را صاف میکند. این سوره، برای دفع وسوسههای ذهنی و نفسانی، و نیز برای اهل سلوک که در پی قرب به عالم غیباند، فتح الفتوح است. ترنم خاص آن، که با قرائت و اتصال همراه است، انس با عالم غیب را میسر میسازد. علم دینی باید این عظمت را آموزش دهد تا مؤمنان از این سوره در مسیر توحید بهره گیرند.
جمعبندی بخش چهارم
الله الصمد، چونان گوهری است که در سوره توحید، نور توحید را میتاباند. این سوره، با ترنم خاص خود، دل را از وسوسهها پاک میکند و راه قرب معنوی را میگشاید. علم دینی باید مؤمنان را به انس با این سوره و بهرهگیری از آن در سلوک معنوی تشویق کند.
بخش پنجم: الحی و حقیقت حیات
الحی: صفت ذاتی وجود
«الحی»، صفتی ذاتی و وجودی است که حقیقت حیات را در بر دارد. این صفت، مقدم بر علم و قدرت است و حیات حقیقی را منحصر به حق میداند. در دعای جوشن کبیر، حی با اوصافی چون «حی قبل کل حی» و «حی یحیی الموتی» توصیف شده که نشان از ذاتیت و ربوبیت آن دارد.
اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ
خدا، جز او معبودی نیست، زنده و پاینده است.
این آیه، الحی را صفتی ذاتی معرفی میکند که مقدم بر القیوم است. حیات، حقیقت وجود است و موجودات، مظهر این حیاتاند. اطلاق «میت» به موجودات، به دلیل تبدل حالات است، نه فقدان حیات. در دعای جوشن کبیر آمده:
یا حیّ قبل کل حیّ، یا حیّ بعد کل حیّ، یا حیّ الذی لیس کمثله حیّ، یا حیّ الذی لا یشارکه حیّ، یا حیّ الذی لا یحتاج الی حیّ، یا حیّ الذی یمیت کل حیّ، یا حیّ الذی یرزق کل حیّ، یا حیّ لم یرث الحیاة من حیّ، یا حیّ الذی یحیی الموتی، یا حیّ یا قیّوم لا تأخذه سنة و لا نوم، سبحانک لا اله الا انت، الغوث الغوث خلّصنا من النار یا رب.
این دعا، عظمت حی را چونان دریایی بیکران به تصویر میکشد که همه حیاتها از آن سرچشمه میگیرند.
حیات و وجود
حیات، چونان جریانی است که در همه مراتب وجود، از جماد تا حق، جاری است. هر موجود، به قدر وجودش، ادراک دارد، و ادراک، از آثار حیات است، نه خود آن. حق، چونان سرچشمه حیات، حیاتی ذاتی و حقیقی دارد که علم، قدرت و سایر صفات، از آن متفرعاند. علم دینی باید این حقیقت را تبیین کند تا مؤمنان، حی را بهعنوان اساس توحید بشناسند.
جمعبندی بخش پنجم
الحی، چونان ریشهای است که درخت وجود را استوار میدارد. این صفت، حقیقت حیات را در بر دارد و منحصر به حق است. علم دینی باید مؤمنان را به شناخت این صفت ذاتی و بهرهگیری از آن در مسیر توحید رهنمون سازد.
نتیجهگیری
این نوشتار، چونان سفری بود در ژرفای آیات قرآن کریم که مفاهیم شرک، رحمان، بسم الله، الله الصمد و الحی را به تصویر کشید. شرک، چونان سایهای است که معرفت ناقص مشرکان را نمایان میسازد. رحمان، چونان نوری است که بر همه عالم میتابد و امريت آن، مشرکان را به نفور میآورد. بسم الله، کلیدی است که هر قفل را میگشاید و شفای دلها را به ارمغان میآورد. الله الصمد، گوهری است که با ترنم سوره توحید، وسوسهها را دفع و قرب معنوی را میسر میسازد. الحی، سرچشمه حیات است که وجود را در همه مراتبش جاری میکند. علم دینی باید این حقایق را تبیین کند تا مؤمنان، با معرفتی عمیق، به سوی توحید و قرب الهی گام بردارند.
با نظارت صادق خادمی