متن درس
تحلیل و تبیین مبادی علوم حوزوی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه بیست و چهارم)
مقدمه: درآمدی بر چالشهای زبانی و آموزشی در علوم حوزوی
علوم حوزوی، بهعنوان رکنی بنیادین در معرفت دینی، در بستر تاریخی و فرهنگی اسلام شکل گرفته و با تکیه بر روششناسی عقلانی و نقلی، راهی به سوی فهم حقیقت گشوده است. درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسه بیست و چهارم، با نگاهی نقادانه و اصلاحی، به بررسی چالشهای زبانی و آموزشی در علوم ادبی حوزوی پرداخته و بر ضرورت تسلط بر زبانهای فارسی تخصصی، عربی مکالمهای، و مهارتهای ویرایشی، خطابهای، و موضوعشناسی تأکید ورزیدهاند. این نوشتار، با بازسازی و تدوین این درسگفتارها، میکوشد تا با زبانی علمی و منسجم، مفاهیم را برای مخاطبان متخصص در فضایی دانشگاهی ارائه دهد. ساختار متن، با بهرهگیری از عناوین و زیرعناوین تخصصی، توضیحات تفصیلی، و تمثیلات ادبی، به گونهای طراحی شده که محتوا را به شکلی روشن و جامع منتقل کند. هدف آن است که ضمن وفاداری به محتوای اصلی، چارچوبی علمی و آکادمیک برای فهم عمیقتر مبادی علوم حوزوی فراهم آید.
بخش نخست: جایگاه علوم ادبی در نظام معرفتی حوزوی
نقش بنیادین ادبیات در علوم دینی
علوم ادبی، بهعنوان مبادی علوم حوزوی، پایهای استوار برای فهم علوم پیشرفتهتر نظیر فقه، اصول، و فلسفه به شمار میروند. این علوم، مانند ریشههای درختی تنومند، بنیان معرفت دینی را تقویت میکنند و بدون تسلط بر آنها، فهم دقیق متون دینی ناممکن است. ادبیات، بهویژه ادبیات عربی، دروازهای است که طلاب را به سوی گنجینههای معرفتی هدایت میکند، اما این دروازه، به دلیل بیگانگی زبانی و کهنگی روشهای آموزشی، گاه بسته میماند.
چالش بیگانگی زبان عربی
زبان عربی، بهعنوان زبان اصلی متون دینی، برای فارسیزبانان زبانی بیگانه است. این بیگانگی، مانند سدی بلند، راه فهم عمیق متون را مسدود میسازد. هدف از آموزش ادبیات عربی در حوزهها، تبدیل این زبان به ابزاری مانند زبان مادری است تا طلاب بتوانند از علوم دینی بهرهمند شوند. با این حال، روشهای کنونی آموزش، این هدف را بهدرستی محقق نکردهاند. طلاب، مانند مسافرانی در سرزمینی ناشناخته، با متون عربی مواجه میشوند، اما ابزار لازم برای فهم و مکالمه در این زبان را در اختیار ندارند.
نقص در آموزش مکالمه عربی
یکی از کاستیهای برجسته در آموزش علوم ادبی حوزوی، فقدان مهارت مکالمه عربی است. طلاب، با وجود مطالعه متون پیچیدهای چون مطول و مغنی، در کشورهای عربی از برقراری ارتباط کلامی عاجزند. این ناتوانی، مانند لالی در سرزمین سخن، عالمان را از دیالوگ مؤثر با جهان اسلام بازمیدارد. آموزش مکالمه، مانند کلیدی است که درهای ارتباط با جوامع عربی را میگشاید، اما این کلید در نظام آموزشی کنونی غایب است.
بخش دوم: کاستیهای آموزش زبان فارسی تخصصی
فقدان آموزش فارسی علمی
در حوزههای علمیه، آموزش زبان فارسی تخصصی، که ابزار ارتباط با جامعه مدرن است، جایگاهی ندارد. عالمان، مانند مردمانی که تنها به زبان کوچه و بازار سخن میگویند، در حد زبان عامیانه فارسی باقی میمانند و از تسلط بر زبان علمی و پیشرفته محرومند. این کاستی، مانند بنایی بدون شالوده، توانایی عالمان را در انتقال معرفت دینی به جامعه علمی و عمومی محدود میسازد.
کاستی ارتباطی با جامعه
عالمان دینی، به دلیل عدم تسلط بر زبان فارسی تخصصی، نمیتوانند با جامعه علمی یا حتی عمومی به شکلی شیوا و مؤثر دیالوگ برقرار کنند. این کاستی، مانند پلی شکسته میان عالم و جامعه، مانع از انتقال معرفت دینی به مخاطبان میشود. عالم، مانند باغبانی است که میوههای معرفت را در سبدی شکسته عرضه میکند و نمیتواند طعم شیرین دانش را به دیگران بچشاند.
عوامل تاریخی و ساختاری کاستی
کاستی زبانی در علوم حوزوی، ریشه در دو عامل دارد: نخست، ضعف و عقبماندگی در روشهای آموزشی، و دوم، تأثیر عوامل تاریخی مانند استعمار که ممکن است مانع از توسعه نظاممند آموزش شده باشد. این عوامل، مانند بادهایی مخالف، رشد درخت معرفت دینی را کُند کردهاند و ضرورت بازنگری در روشهای آموزشی را آشکار میسازند.
بخش سوم: کهنگی و پیچیدگی متون ادبی حوزوی
ناسازگاری متون سنتی با نیازهای مدرن
متون ادبی حوزوی، مانند مطول و مغنی، به دلیل کهنگی و پیچیدگی، با نیازهای جامعه مدرن همخوانی ندارند. این متون، مانند کشتیهای فرسودهای هستند که در دریای پرتلاطم روزگار کنونی نمیتوانند به سلامت حرکت کنند. کهنگی این متون، آموزش را از پویایی و کارآمدی محروم ساخته و طلاب را در تنگنای یادگیری قرار داده است.
زمانبر بودن آموزش متون سنتی
متون ادبی حوزوی، به دلیل گستردگی و پیچیدگی، نیازمند سالها مطالعهاند که برای طلاب امروزی، با محدودیتهای زمانی و اقتصادی، عملی نیست. این زمانبر بودن، مانند سفری طولانی در بیابانی بیآب و علف، طلاب را از ادامه مسیر بازمیدارد و انگیزه یادگیری را کاهش میدهد.
مقایسه با نظام آموزشی دانشگاههای عربی
دانشگاههای کشورهای عربی، برخلاف حوزههای علمیه، از متون بهروز و زبان علمی مدرن بهره میبرند. این تفاوت، مانند شکافی میان دو جهان، کاستی نظام آموزشی حوزوی را آشکار میسازد. در حالی که دانشگاههای عربی مانند چشمهای زلال، دانش را بهروز و کارآمد عرضه میکنند، متون حوزوی در قفس کهنگی گرفتار ماندهاند.
بخش چهارم: ضرورت بهروزرسانی علوم ادبی
زبان زنده و پویا
زبان، مانند درختی زنده، با گذر زمان رشد میکند و تغییر مییابد. علوم ادبی حوزوی، اما، از این پویایی محروماند و در قالبهای کهن محبوس ماندهاند. این کهنگی، مانند یخبندانی است که شاخسار زبان را از شکوفایی بازمیدارد. ضرورت بهروزرسانی علوم ادبی، مانند بهاری است که باید این درخت را دوباره به شکوفه نشاند.
آموزش زبان عربی بهروز و مکالمهای
علوم ادبی عربی باید بهروز شوند و آموزش مکالمه عربی به برنامههای حوزوی افزوده گردد. این بهروزرسانی، مانند نوسازی پلی است که عالمان را به جهان اسلام متصل میکند. مکالمه عربی، مانند جریانی خروشان، باید در رگهای نظام آموزشی جاری شود تا عالمان بتوانند با جوامع عربی دیالوگ برقرار کنند.
آموزش زبان فارسی علمی
آموزش زبان فارسی علمی، برای ارتباط مؤثر با جامعه مدرن، ضروری است. عالمان باید بتوانند مانند قلمزنانی ماهر، با زبانی شیوا و علمی، معرفت دینی را به جامعه عرضه کنند. این آموزش، مانند نوری است که تاریکیهای کاستی ارتباطی را روشن میسازد.
بخش پنجم: مهارتهای زبانی و ارتباطی عالمان
نقش چندوجهی عالم دینی
عالم دینی، برخلاف استاد دانشگاه که در حوزهای تخصصی فعالیت میکند، باید دانشی گسترده داشته باشد و با عوام و خواص جامعه ارتباط برقرار کند. این نقش چندوجهی، مانند باغبانی است که باید هم به ریشههای درخت معرفت رسیدگی کند و هم میوههای آن را به همه عرضه نماید.
ضرورت یادگیری زبان انگلیسی
علاوه بر زبانهای فارسی و عربی، یادگیری زبان انگلیسی، بهعنوان زبان بینالمللی، برای عالمان ضروری است. این زبان، مانند کلیدی جهانی، درهای گفتوگو با جوامع بینالمللی را میگشاید و عالمان را از انزوای زبانی رها میسازد.
نقد خطابههای دینی
خطابههای دینی، مانند خطبههای نماز جمعه، به دلیل عدم تسلط بر زبان علمی و فقدان نظم، پر از اشکالات زبانی و محتواییاند. این خطابهها، مانند سخنانی پراکنده در باد، نمیتوانند مخاطب را به سوی حقیقت هدایت کنند و گاه وقت او را هدر میدهند.
ضرورت آموزش خطابه
خطابه، بهعنوان مهارتی یکطرفه برای ارائه محتوا، باید به عالمان آموزش داده شود تا سخنان خود را منظم و مؤثر ارائه کنند. خطابه، مانند نقشی بر بوم، باید با دقت و نظم ترسیم شود تا پیام معرفت دینی را بهدرستی منتقل کند.
مهارت ویرایش زبانی
عالمان باید مهارت ویرایش زبان فارسی و عربی را بیاموزند تا متون و سخنان خود را بهصورت علمی و شیوا ارائه کنند. این مهارت، مانند صیقل دادن گوهری گرانبها، ارزش معرفت دینی را دوچندان میکند و از پراکندگی و نارسایی در بیان جلوگیری مینماید.
بخش ششم: عظمت ادبیات فارسی و نقش شعر
عظمت زبان فارسی در شعر
عظمت زبان فارسی، در اشعار شاعرانی چون حافظ، سعدی، خیام، و مولانا نهفته است. این اشعار، مانند گنجینهای از مرواریدهای معرفت، ظرفیت زبان فارسی را در انتقال مفاهیم عمیق نشان میدهند. عالمان باید با این گنجینه آشنا باشند تا بتوانند از آن در ارتباطات دینی بهره ببرند.
ضرورت یادگیری عروض و قافیه
عالمان باید عروض و قافیه را بیاموزند تا از ظرفیت شعر در ارتباطات دینی بهرهمند شوند. شعر، مانند نغمهای دلانگیز، در فرهنگ مردم ماندگار است و ابزاری مؤثر برای انتقال پیامهای دینی به شمار میرود. عالم بیبهره از عروض، مانند نوازندهای است که سازی بیصدا در دست دارد.
نقش شعر در فرهنگ عامه
شعر، به دلیل ماندگاری در فرهنگ مردم، ابزاری قدرتمند برای ارتباط عالمان با جامعه است. مردم، مانند پرندگانی که به نغمههای آشنا گوش میسپارند، با شعر و ادبیات همنوا میشوند و عالمان میتوانند از این ابزار برای رساندن پیامهای دینی بهره گیرند.
نصاب الصبيان و آموزش سنتی
کتاب «نصاب الصبيان» در گذشته، برای آموزش لغات و بحرهای شعری به طلاب استفاده میشد. این کتاب، مانند نقشهای که راههای ادبیات را نشان میداد، هم لغات عربی و فارسی را آموزش میداد و هم بحرهای شعری را معرفی میکرد. این روش، مانند مشعلی بود که مسیر یادگیری را روشن میساخت.
مثال لغتشناسی: یتیم و لطیف
در آموزشهای سنتی، مانند نصاب الصبيان، لغاتی چون «یتیم» (بیپدر) و «لطیف» (بیابوین، یعنی بیپدر و مادر) تدریس میشدند. این لغات، مانند کلیدهایی برای گشودن درهای فهم متون دینی، اهمیت لغتشناسی را نشان میدهند. عالم بیبهره از این دانش، مانند کاوشگری است که بدون ابزار، در جستوجوی گنج است.
بحرهای شعری عربی و فارسی
بحرهای شعری در زبانهای عربی و فارسی، برخی مشترک و برخی مختص هر زباناند. آموزش این بحرها، مانند یادگیری نغمههای مختلف موسیقی، به عالمان امکان میدهد تا در شعر و ادبیات هر دو زبان مهارت یابند. این دانش، مانند پلی است که دو فرهنگ زبانی را به هم متصل میکند.
بخش هفتم: موضوعشناسی و ضرورت آن در علوم دینی
اهمیت موضوعشناسی در اجتهاد
موضوعشناسی، بهعنوان مقدمهای برای فقه و اجتهاد، باید به طلاب آموزش داده شود تا بتوانند مسائل روز را تحلیل کنند. این دانش، مانند نقشهای است که مسیر استنباط احکام را روشن میسازد و عالمان را از سردرگمی در مسائل پیچیده اجتماعی و فقهی نجات میدهد.
نقد دیدگاه سنتی در فقه
دیدگاه سنتی که شأن فقیه را از موضوعشناسی جدا میدانست، ناکارآمد است. این دیدگاه، مانند جداسازی روح از جسم، فقه را از واقعیتهای اجتماعی دور کرده و به کاستی فتاوا منجر شده است. اصلاح این دیدگاه، مانند بازگرداندن روح به کالبد فقه، حیاتی است.
مثال آب مضاف و احکام سفر
عدم شناخت موضوعاتی مانند آب مضاف یا قواعد سفر، به کاستی فتاوای فقهی منجر میشود. برای نمونه، فقیه باید بداند که آب مضاف چیست یا شرایط سفر در قرآن کریم چگونه تعریف شده است. این ناآگاهی، مانند حرکت در تاریکی بدون چراغ، فقیه را از صدور فتوای دقیق بازمیدارد.
آیه سفر در قرآن کریم
إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ
ترجمه: هنگامی که در زمین سفر میکنید.
این آیه (سوره نساء، آیه 101)، به شرایط سفر و احکام آن اشاره دارد. فهم دقیق این آیه، مانند کلیدی است که درهای احکام فقهی مرتبط با سفر را میگشاید و ضرورت موضوعشناسی را نشان میدهد.
آموزش نظاممند موضوعات اجتماعی و فقهی
موضوعات اجتماعی و فقهی، مانند قمار و احکام آن، باید بهصورت نظاممند به طلاب آموزش داده شوند. این آموزش، مانند صفحهبندی کتابی دقیق، مسائل را برای عالمان روشن میسازد و توانایی آنها را در تبلیغ دین تقویت میکند.
نقد محدودیت آموزش موضوعات منفی
محدود کردن آموزش به موضوعات مثبت و اجتناب از موضوعات منفی، مانند قمار یا انحرافات اجتماعی، توانایی عالمان را در تبلیغ دین کاهش میدهد. عالم، مانند پزشکی است که باید هم بیماریها و هم درمانها را بشناسد تا بتواند بیماران را هدایت کند.
بخش هشتم: نظاممندی آموزش مبادی علوم دینی
ضرورت آموزش نظاممند
مبادی علوم دینی باید بهصورت نظاممند آموزش داده شوند و طلاب بدون تسلط بر آنها نباید به مراحل بعدی بروند. این نظاممندی، مانند ساخت بنایی مستحکم، تضمینکننده پیشرفت علمی طلاب است و از پراکندگی و کاستی در آموزش جلوگیری میکند.
خودآموزی و مسئولیتپذیری
طلاب باید بهصورت فردی، کمبودهای زبانی و علمی خود را جبران کنند. این خودآموزی، مانند کاشتن بذری در خاک حاصلخیز، به رشد علمی عالم کمک میکند و او را از وابستگی به نظامهای آموزشی ناکارآمد رها میسازد.
جمعبندی و نتیجهگیری
درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسه بیست و چهارم، با نگاهی نقادانه و اصلاحی، چالشهای زبانی و آموزشی در علوم ادبی حوزوی را بررسی کرده و بر ضرورت تسلط بر زبان فارسی تخصصی، عربی مکالمهای، و مهارتهای ویرایشی، خطابهای، و موضوعشناسی تأکید ورزیدهاند. علوم ادبی، بهعنوان مبادی علوم دینی، به دلیل کهنگی و پیچیدگی، از نیازهای جامعه مدرن فاصله گرفتهاند. فقدان آموزش زبان فارسی علمی و عربی مکالمهای، عالمان را از دیالوگ مؤثر با جامعه داخلی و جهان اسلام بازمیدارد. موضوعشناسی، بهعنوان مقدمهای برای اجتهاد، باید به برنامههای آموزشی افزوده شود. این مباحث، با نقد روشهای آموزشی کنونی و تأکید بر بهروزرسانی و نظاممندی آموزش، طلاب را به سوی تسلط بر مهارتهای زبانی و علمی هدایت میکنند تا بتوانند نقش مؤثری در جامعه و جهان اسلام ایفا کنند. این نوشتار، مانند چشمهای زلال، میکوشد تا معرفت دینی را با زبانی شیوا و علمی به مخاطبان عرضه کند و راه را برای اصلاح نظام آموزشی حوزوی هموار سازد.