در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

بدایات 59

متن درس

مبادی علوم اسلامی: بازاندیشی در روش‌شناسی آموزش و احیای علم دینی

مبادی علوم اسلامی: بازاندیشی در روش‌شناسی آموزش و احیای علم دینی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه پنجاه و نهم)

دیباچه: ضرورت بازنگری در مبادی علوم دینی

علوم دینی، چونان گوهری گران‌بها، نیازمند مبادی استوار و روش‌های آموزشی پویاست تا درخشش خود را در سپهر معرفت حفظ کند. درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، گویی آیینه‌ای است که کاستی‌های کنونی علم دینی را بازمی‌تاباند و راه اصلاح را روشن می‌سازد. این جلسه، با تمرکز بر نقد روش‌های آموزشی کهن و تأکید بر استادمحوری، حلال‌درمانی، و موضوع‌شناسی، چارچوبی نظام‌مند برای احیای علوم دینی ارائه می‌دهد. این نوشتار، با تجمیع محتوای درس‌گفتار و تحلیل‌های تفصیلی، به کاوشی عمیق در مبادی علوم دینی می‌پردازد، گویی نقشه‌ای است که راه از انقراض علمی به سوی پویایی معرفتی را ترسیم می‌کند.

بخش نخست: مبادی علوم دینی و الگوبرداری از عالمان پیشین

مبادی علوم: بنیان حرکت علمی و معنوی

مبادی علوم دینی و انسانی، چونان ریشه‌های درختی تنومند، پایه حرکت علمی و معنوی‌اند. این مبادی، مانند ستون‌هایی استوار، بنای معرفت دینی را برپا می‌دارند و بدون آن‌ها، علم دینی گویی بنایی بی‌پایه است که در برابر طوفان‌های زمان فرو می‌ریزد. این اصل، بر ضرورت بازنگری در روش‌های آموزشی و تقویت زیرساخت‌های علمی تأکید دارد تا علوم دینی از کهنگی به سوی نوآوری حرکت کنند.

پرهیز از الگوبرداری از معصومین علیهم‌السلام

الگوبرداری از معصومین علیهم‌السلام، به دلیل عصمت و علم لدنی ایشان، برای عالمان عادی ناممکن است. این تفاوت ماهوی، مانند فاصله آسمان و زمین، عالم عادی را از مشابهت با ایشان بازمی‌دارد. این اصل، در معرفت‌شناسی دینی، بر ضرورت واقع‌بینی در تعیین الگوهای علمی تأکید دارد.

الگوبرداری از عالمان پیشین

عالمان پیشین، مانند شیخ انصاری، شیخ طوسی، ابن‌سینا، و ملاصدرا، به دلیل تقوا، علم، و سندیت، الگوهایی شایسته برای عالمان امروزی‌اند. این عالمان، گویی ستارگانی در آسمان معرفت‌اند که با زحمات علمی و معنوی، مسیر کمال را روشن کردند. این اصل، در تاریخ علم و فلسفه آموزش، بر نقش الگوهای تاریخی در پویایی علم تأکید دارد.

سندیت عالمان و تقسیم‌بندی اسناد

اسناد عالمان به سه دسته تقسیم می‌شوند: اسناد گمشده، که نیازمند جست‌وجوی دقیق‌اند؛ اسناد بدون سند، که فاقد اعتبار علمی‌اند؛ و اسناد معتبر، که باید مبنای الگوبرداری قرار گیرند. این تقسیم‌بندی، مانند نقشه‌ای است که مسیر علم معتبر را از گمراهی جدا می‌سازد. این اصل، در روش‌شناسی علم و تاریخ‌نگاری علمی، بر اهمیت سندیت تأکید دارد.

شهرت عالمان پیشین

عالمان پیشین، مانند حافظ، سعدی، مولانا، شیخ انصاری، و شیخ طوسی، حتی در نظر دشمنان از احترام و شهرت برخوردار بودند. این شهرت، گویی نوری است که از عمق علم و تقوای ایشان ساطع شده و جامعه را روشن کرده است. این اصل، در جامعه‌شناسی فرهنگی، بر تأثیر عمیق عالمان پیشین تأکید دارد.

فقدان شهرت عالمان امروزی

عالمان امروزی، برخلاف پیشینیان، از شهرت و احترام مشابه برخوردار نیستند، گویی ستارگان معرفت در آسمان علم دینی خاموش شده‌اند. این فقدان، نشانه‌ای از انقراض علمی است که علوم دینی را به سوی زوال کشانده است. این اصل، در جامعه‌شناسی دینی، بر کاهش تأثیرگذاری علم دینی در جامعه مدرن تأکید دارد.

مشابهت با عالمان پیشین

برای مشابهت با عالمان پیشین، باید زحمات علمی و معنوی مشابهی متحمل شد. این عالمان، با وجود مشکلات، مانند جهل مردم، ظلم حکام، و فقر، به کمال رسیدند، گویی کوهنوردانی بودند که با استقامت به قله‌های معرفت صعود کردند. این اصل، در فلسفه آموزش و اخلاق علمی، بر ضرورت تلاش و استقامت تأکید دارد.

درنگ: مبادی علوم دینی، چونان ریشه‌های درختی تنومند، پایه حرکت علمی و معنوی‌اند. الگوبرداری از عالمان پیشین، مانند شیخ انصاری و ابن‌سینا، با سندیت معتبر و زحمات علمی و معنوی، راه احیای علم دینی را هموار می‌کند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تأکید بر مبادی علوم دینی و نقش الگوبرداری از عالمان پیشین، نشان داد که سندیت، تقوا، و زحمات علمی، مانند ستون‌هایی استوار، بنای علم دینی را برپا می‌دارند. فقدان شهرت عالمان امروزی، گویی نشانه‌ای از انقراض علمی است که نیازمند بازنگری در روش‌های آموزشی است.

بخش دوم: نقد انقراض علوم دینی و عوامل آن

انقراض علوم دینی در عصر حاضر

علوم دینی در عصر حاضر، به دلیل عوامل تاریخی و اجتماعی، مانند جذب عالمان به دولت‌ها، فقر، و ظلم، به انقراض کشیده شده‌اند. این انقراض، مانند خاموشی چراغی است که زمانی جهان را روشن می‌کرد. این اصل، در جامعه‌شناسی دینی، بر تأثیر عوامل بیرونی بر زوال علم دینی تأکید دارد.

جذب عالمان به دولت‌ها

جذب عالمان شیعه و سنی به دولت‌ها، مانند زنجیری است که استقلال علمی ایشان را سلب کرده و علوم دینی را به انحراف کشانده است. این وابستگی، گویی سایه‌ای است که بر نور علم افتاده و از درخشش آن کاسته است. این اصل، در جامعه‌شناسی دینی، بر ضرورت استقلال علمی تأکید دارد.

موفقیت عالمان پیشین در برابر مشکلات

عالمان پیشین، با وجود مشکلات، مانند جهل مردم، ظلم حکام، و فقر، به موفقیت‌های علمی و معنوی دست یافتند. این موفقیت، مانند گلی است که در سنگلاخ روییده و عطر معرفت را پراکنده است. این اصل، در تاریخ علم، بر استقامت عالمان تأکید دارد.

درنگ: انقراض علوم دینی، نتیجه جذب عالمان به دولت‌ها و تأثیر عوامل تاریخی مانند فقر و ظلم است. موفقیت عالمان پیشین، با وجود مشکلات، مانند گلی در سنگلاخ، بر ضرورت استقامت و استقلال علمی تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با نقد انقراض علوم دینی، نشان داد که جذب عالمان به دولت‌ها و مشکلات تاریخی، مانند سایه‌ای بر نور علم دینی افتاده است. موفقیت عالمان پیشین، گویی چراغی است که راه استقامت و استقلال علمی را روشن می‌کند.

بخش سوم: ضرورت ادبیات در علوم دینی

نقش ادبیات در فهم و انتقال معارف دینی

ادبیات، شامل صرف، نحو، اشتقاق، معانی، و بیان، چونان کلیدی است که درهای فهم متون دینی را می‌گشاید. عالم بدون تسلط بر ادبیات، گویی شمشیری کند در دست دارد که نمی‌تواند در میدان معرفت بجنگد. این اصل، در زبان‌شناسی دینی، بر نقش ادبیات در فهم و انتقال علوم دینی تأکید دارد.

مراتب ادبیات و ضرورت سطح عالی

ادبیات در سه سطح ابتدایی، متوسط، و عالی آموزش داده می‌شود. برای فهم قرآن کریم، سطح عالی ادبیات ضروری است، گویی عالم بدون آن، مانند دریانوردی است که بدون قطب‌نما در دریای متون دینی سرگردان می‌ماند. این اصل، در تفسیر قرآن کریم، بر ضرورت آموزش پیشرفته ادبیات تأکید دارد.

نقد قرائت نادرست قرآن کریم

قرآن کریم در جامعه کنونی تنها قرائت می‌شود و این قرائت نیز اغلب پر از اشکال است، زیرا ادبیات عالمان کافی نیست. این ضعف، مانند خطایی است که در آینه معرفت، تصویر قرآن کریم را تار می‌کند. این اصل، در روش‌شناسی آموزش، بر ضرورت تقویت ادبیات تأکید دارد.

ضرورت فهم متون مغلق دینی

عالم باید ادبیات را چنان بیاموزد که بتواند متون مغلق دینی، مانند قرآن کریم، روایات، و کلام را فهمیده و منتقل کند. این توانایی، مانند نوری است که تاریکی متون دشوار را روشن می‌سازد. این اصل، در زبان‌شناسی دینی، بر نقش ادبیات در تحلیل متون تأکید دارد.

نقد ناتوانی زبانی عالمان

عالمان کنونی، به دلیل عدم تسلط بر زبان عربی و فارسی علمی، در بیان مفاهیم الکن‌اند. این ناتوانی، مانند زنجیری است که زبان عالم را از فصاحت و بلاغت بازمی‌دارد. این اصل، در زبان‌شناسی کاربردی، بر ضرورت آموزش مهارت‌های زبانی تأکید دارد.

نمونه ناتوانی زبانی

برخی عالمان، حتی در برابر عرب‌زبانان، نمی‌توانند به‌درستی عربی سخن بگویند و مورد تمسخر قرار می‌گیرند. این ناتوانی، گویی سایه‌ای است که بر اعتبار علمی عالم می‌افتد. این اصل، در ارتباطات دینی، بر ضرورت آموزش مکالمه عربی تأکید دارد.

ضرورت فصاحت و بلاغت

عالم باید در فصاحت و بلاغت، مانند شعر، نثر، و رجز، مهارت داشته باشد تا مفاهیم را به‌خوبی منتقل کند. این مهارت، مانند بال‌هایی است که عالم را در آسمان خطابه و بیان به پرواز درمی‌آورد. این اصل، در روش‌شناسی خطابه، بر نقش بلاغت تأکید دارد.

نقد زبان عامیانه

عالمان، به دلیل عدم تسلط بر زبان علمی، به زبان عامیانه سخن می‌گویند که اعتبار علمی را کاهش می‌دهد. این عامیانه‌گری، مانند علف‌های هرز در باغ علم است که باید با آموزش زبان علمی ریشه‌کن شود. این اصل، در جامعه‌شناسی دینی، بر ضرورت زبان علمی تأکید دارد.

ضرورت آموزش زبان عربی و فارسی علمی

عالمان باید زبان عربی مکالمه‌ای و فارسی علمی را بیاموزند تا بتوانند با جامعه و جهان اسلام ارتباط برقرار کنند. این مهارت، مانند پلی است که عالم را به جهان معرفت متصل می‌کند. این اصل، در زبان‌شناسی دینی، بر نقش مهارت‌های زبانی تأکید دارد.

درنگ: ادبیات، چونان کلیدی برای فهم متون دینی، پیش‌نیاز اجتهاد و بیان علمی است. فقدان تسلط بر زبان علمی و فصاحت، عالم را به عامیانه‌گری کشانده و اعتبار علمی را زایل می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تأکید بر نقش ادبیات در فهم و انتقال معارف دینی، نشان داد که تسلط بر زبان علمی، فصاحت، و بلاغت، مانند ستون‌هایی است که بنای علم دینی را استوار می‌سازند. نقد ناتوانی زبانی و عامیانه‌گری، راه اصلاح را در آموزش پیشرفته ادبیات روشن می‌کند.

بخش چهارم: نقش منطق در علوم دینی

منطق: خط‌کش معانی

منطق، چونان خط‌کشی است که معانی را اندازه‌گیری کرده و عالم را از عامیانه‌گری به سوی استدلال علمی هدایت می‌کند. بدون منطق، علوم دینی مانند بنایی است که با دست خالی ساخته شود و فرو می‌ریزد. این اصل، در فلسفه منطق، بر نقش محوری منطق تأکید دارد.

مراتب منطق و کاربرد آن

منطق در سه سطح ابتدایی، متوسط، و عالی آموزش داده می‌شود. منطق عالی برای فلسفه و عرفان، منطق متوسط برای فقه و اصول، و منطق ابتدایی برای منبر و روضه‌خوانی ضروری است. این مراتب، مانند پله‌هایی‌اند که عالم را به قله‌های مختلف معرفت می‌رسانند. این اصل، در روش‌شناسی آموزش، بر تناسب منطق با علوم تأکید دارد.

وجود متون منطقی معتبر

متون منطقی متعددی از عالمان پیشین، مانند سی یا چهل متن معتبر، وجود دارند که با وجود اشکالات، برای آموزش منطق مناسب‌اند. این متون، مانند ابزارهایی کهن اما کارآمد، پایه استدلال علمی را فراهم می‌کنند. این اصل، در تاریخ علم، بر ظرفیت علمی عالمان پیشین تأکید دارد.

درنگ: منطق، چونان خط‌کشی برای معانی، عالم را از عامیانه‌گری به سوی استدلال علمی هدایت می‌کند. مراتب منطق، متناسب با علوم مختلف، ابزارهایی کارآمد برای اجتهاد و فهم دینی‌اند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تأکید بر نقش منطق به‌عنوان ابزار فهم معانی، نشان داد که منطق، مانند خط‌کشی است که علوم دینی را منظم و دقیق می‌سازد. متون منطقی عالمان پیشین، گویی چراغ‌هایی‌اند که راه استدلال علمی را روشن می‌کنند.

بخش پنجم: موضوع‌شناسی و ضرورت به‌روزرسانی

ضرورت موضوع‌شناسی

موضوع‌شناسی، چونان نقشه‌ای است که عالم را در مسیر استنباط دقیق هدایت می‌کند. بدون موضوع‌شناسی، عالم مانند پزشکی است که بیماری را نمی‌شناسد و نمی‌تواند درمان کند. این اصل، در فلسفه فقه، بر ضرورت شناخت مسائل روز تأکید دارد.

کهنگی موضوعات سنتی

موضوعات سنتی، مانند احکام چاه و آفتابه، منقرض شده‌اند و عالمان باید موضوعات مدرن، مانند هواپیما و اینترنت، را بشناسند. این کهنگی، مانند ابزارهایی زنگ‌زده است که در کارگاه علم امروزی کارایی ندارند. این اصل، در روش‌شناسی علوم دینی، بر ضرورت به‌روزرسانی تأکید دارد.

پیچیدگی قرآن کریم و موضوع‌شناسی

قرآن کریم، به دلیل پیچیدگی و تنوع موضوعات، نیازمند فهم عمیق و موضوع‌شناسی دقیق است. این پیچیدگی، مانند دریایی ژرف است که بدون نقشه موضوع‌شناسی، عالم در آن گمراه می‌شود. این اصل، در تفسیر قرآن کریم، بر ضرورت آموزش پیشرفته تأکید دارد.

نمونه عالمان پیشین و احتیاط در فهم قرآن کریم

برخی عالمان، مانند سید احمد خوانساری، به دلیل عدم فهم کامل قرآن کریم، حتی از استخاره با آن پرهیز می‌کردند. این احتیاط، مانند آینه‌ای است که صداقت علمی عالم را بازمی‌تاباند. این اصل، در فلسفه اخلاق، بر اهمیت صداقت علمی تأکید دارد.

درنگ: موضوع‌شناسی، چونان نقشه‌ای برای استنباط دقیق، عالم را از عامیانه‌گری به سوی علم مدرن هدایت می‌کند. کهنگی موضوعات سنتی و پیچیدگی قرآن کریم، ضرورت به‌روزرسانی و آموزش پیشرفته را برجسته می‌سازد.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تأکید بر ضرورت موضوع‌شناسی و به‌روزرسانی موضوعات، نشان داد که شناخت مسائل مدرن، مانند پلی است که علوم دینی را به نیازهای زمان متصل می‌کند. احتیاط عالمان پیشین در فهم قرآن کریم، گویی چراغی است که راه صداقت علمی را روشن می‌کند.

بخش ششم: حلال‌درمانی و تأثیر آن بر علم دینی

حلال‌درمانی: پایه طهارت باطن

حلال‌درمانی، به معنای پرهیز از مال حرام و استفاده از رزق حلال، مانند جویباری زلال است که قلب عالم را پاک می‌سازد. این اصل، مانند نوری است که انوار الهی را به سوی عالم هدایت می‌کند. این اصل، در عرفان اسلامی، بر نقش طهارت باطن تأکید دارد.

نمونه شیخ انصاری و پرهیز از مال حرام

شیخ انصاری، با وجود فقر، از مال حرام پرهیز می‌کرد و حتی از گرفتن پول فقرا امتناع می‌ورزید. این تقوا، مانند گلی است که در خاک فقر روییده و عطر ایمان را پراکنده است. این اصل، در تاریخ علم، بر اهمیت حلال‌درمانی تأکید دارد.

نمونه ملاعلی کنی و امانت‌داری

ملاعلی کنی، با وجود ثروت، از سوءاستفاده از موقعیت خود پرهیز می‌کرد. این امانت‌داری، مانند سپری است که عالم را از آلودگی‌های مالی حفظ می‌کند. این اصل، در فلسفه حرفه‌ای، بر نقش صداقت و امانت‌داری تأکید دارد.

تأثیر حرام‌خوری بر علم دینی

حرام‌خوری، مانند سمی است که انوار الهی را از قلب عالم دور کرده و به انقراض علم دینی منجر می‌شود. این آلودگی، گویی سایه‌ای است که بر نور معرفت می‌افتد. این اصل، در فلسفه اخلاق، بر ضرورت طهارت باطن تأکید دارد.

نقد گدایی و تأثیر آن

گدایی، مانند نانی زنگ‌زده، بدتر از دزدی است و به آلودگی معنوی منجر می‌شود. این آلودگی، مانند علف‌های هرز در باغ علم، به انقراض علوم دینی انجامیده است. این اصل، در جامعه‌شناسی دینی، بر تأثیر منفی وابستگی مالی تأکید دارد.

نقد سوءاستفاده از منابع دینی

سوءاستفاده از منابع دینی، مانند تخصیص غیرمنطقی سهم امام، با اصول دینی ناسازگار است. این سوءاستفاده، مانند سایه‌ای است که بر نور شفافیت مالی می‌افتد. این اصل، در فلسفه اخلاق، بر ضرورت عدالت مالی تأکید دارد.

درنگ: حلال‌درمانی، چونان جویباری زلال، قلب عالم را پاک می‌سازد. پرهیز از حرام‌خوری و گدایی، مانند سپری است که علم دینی را از آلودگی حفظ کرده و به احیای آن کمک می‌کند.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، با تأکید بر حلال‌درمانی و تأثیر آن بر علم دینی، نشان داد که طهارت باطن، مانند نوری است که قلب عالم را روشن می‌کند. نقد حرام‌خوری و گدایی، گویی آیینه‌ای است که ضرورت اصلاح مالی و معنوی را بازمی‌تاباند.

بخش هفتم: نقد روش‌های آموزشی و ضرورت استادمحوری

نقد کتاب‌محوری در آموزش

روش آموزشی کتاب‌محور، به دلیل کهنگی متون، مانند سیوطی و مطول، و فقدان استاد زنده، ناکارآمد است. این روش، مانند سفره‌ای است که با غذای کهنه آراسته شده و نمی‌تواند جان علم‌آموز را سیراب کند. این اصل، در روش‌شناسی آموزش، بر ضرورت اصلاح روش‌ها تأکید دارد.

ضرورت استادمحوری

آموزش استادمحور، مانند حضور باغبانی زنده در باغ علم، اشکالات را رفع کرده و علوم را به‌روز می‌سازد. این روش، مانند پلی است که علم‌آموز را به سوی معرفت هدایت می‌کند. این اصل، در فلسفه آموزش، بر نقش استاد تأکید دارد.

کهنگی متون آموزشی

متون سنتی، مانند سیوطی، مغنی، و لمعه، به دلیل کهنگی و اشکالات متعدد، برای آموزش مدرن مناسب نیستند. این متون، مانند ابزارهایی زنگ‌زده‌اند که در کارگاه علم امروزی کارایی ندارند. این اصل، در روش‌شناسی علوم دینی، بر ضرورت به‌روزرسانی تأکید دارد.

نمونه استادمحوری در عالمان پیشین

عالمان پیشین، با آموزش استادمحور، اشکالات خود را از اساتید زنده رفع می‌کردند. این تعامل، مانند گفت‌وگویی زنده با معرفت است که علم را پویا می‌سازد. این اصل، در تاریخ علم، بر اهمیت تعامل با استاد تأکید دارد.

نقد آموزش سنتی

آموزش سنتی، که ابتدا متون را بدون رفع اشکالات تدریس می‌کند، مانند کاشتن بذری معیوب در زمین علم است که ثمری ندارد. این روش، گویی زنجیری است که پای علم‌آموز را از پیشرفت بازمی‌دارد. این اصل، در روش‌شناسی آموزش، بر ضرورت آموزش نظام‌مند تأکید دارد.

مقایسه با آموزش مدرن

در نظام آموزشی مدرن، کتاب‌ها به‌روز شده و معلمان آموزش می‌بینند، اما در حوزه‌ها این‌گونه نیست. این تفاوت، مانند فاصله میان باغی پربار و زمینی خشک است که علم دینی را از پویایی بازمی‌دارد. این اصل، در مقایسه آموزشی، بر ضرورت اصلاح تأکید دارد.

نقد آموزش عمومی

نظام آموزشی عمومی، به دلیل روش‌های کهنه، مانند جدول ضرب ابتدایی، از استعدادهای دانش‌آموزان بهره نمی‌برد. این روش‌ها، مانند قفسی‌اند که استعدادها را زندانی می‌کنند. این اصل، در روان‌شناسی یادگیری، بر ضرورت آموزش پیشرفته تأکید دارد.

ضرورت آموزش پیشرفته

آموزش پیشرفته، مانند جدول ضرب چندرقمی، باید جایگزین روش‌های کهنه شود تا استعدادها شکوفا گردند. این آموزش، مانند کلیدی است که قفل استعدادهای نهان را می‌گشاید. این اصل، در روش‌شناسی آموزش، بر تناسب با ظرفیت‌های مدرن تأکید دارد.

نقد مدارک علمی

مدارک علمی، مانند دکتری، به دلیل فقدان عمق علمی، ارزش واقعی ندارند و معادل سواد ابتدایی‌اند. این مدارک، مانند پوسته‌ای توخالی‌اند که از معرفت تهی‌اند. این اصل، در فلسفه آموزش، بر ضرورت بازنگری در ارزش‌گذاری مدارک تأکید دارد.

ضرورت گزینش در آموزش

پذیرش عمومی در حوزه‌های علمیه جایز نیست و باید گزینش دقیق برای انتخاب طلاب مستعد انجام شود. این گزینش، مانند انتخاب بذرهای مرغوب برای کاشت در زمین علم است. این اصل، در مدیریت آموزشی، بر اهمیت کیفیت تأکید دارد.

درنگ: روش‌های آموزشی کتاب‌محور، مانند ابزارهایی زنگ‌زده، ناکارآمدند. استادمحوری، مانند باغبانی زنده، اشکالات را رفع کرده و علوم را به‌روز می‌سازد، گویی پلی به سوی احیای علم دینی.

جمع‌بندی بخش هفتم

بخش هفتم، با نقد روش‌های آموزشی کهن و تأکید بر استادمحوری، نشان داد که آموزش نظام‌مند و به‌روز، مانند جویباری است که باغ علم را سیراب می‌کند. گزینش دقیق و آموزش پیشرفته، گویی کلیدهایی‌اند که استعدادهای نهان را شکوفا می‌سازند.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

این نوشتار، با کاوش در درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، چارچوبی نظام‌مند برای احیای علوم دینی ارائه داد. مبادی علوم دینی، مانند ادبیات، منطق، و موضوع‌شناسی، چونان ستون‌هایی استوار، بنای معرفت را برپا می‌دارند. الگوبرداری از عالمان پیشین، مانند شیخ انصاری و ابن‌سینا، با سندیت معتبر و زحمات علمی، راه کمال را روشن می‌کند. نقد انقراض علوم دینی، گویی آیینه‌ای است که کاستی‌های روش‌های آموزشی کهن را بازمی‌تاباند. حلال‌درمانی، مانند جویباری زلال، قلب عالم را پاک کرده و استادمحوری، مانند باغبانی زنده، علوم را پویا می‌سازد. عالمان، با تعهد به این مبادی و دوری از عامیانه‌گری، می‌توانند چونان ستارگانی در آسمان معرفت بدرخشند و جامعه را به سوی کمال هدایت کنند.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
خدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست.

با نظارت صادق خادمی