در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

بدایات 102

متن درس

حکمت، عفاف و تعادل در زیست مؤمنانه: بازسازی مبادی عقل در اندیشه اسلامی

حکمت، عفاف و تعادل در زیست مؤمنانه: بازسازی مبادی عقل در اندیشه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه صد و دو)

دیباچه

زیست مؤمنانه، مانند رودی زلال است که از چشمه‌های عقل، حکمت و عفاف سرچشمه می‌گیرد و به دریای سعادت ابدی می‌ریزد. این نوشتار، با الهام از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به بازسازی مبادی عقل، حکمت و عفاف در اندیشه اسلامی می‌پردازد و با تکیه بر آیات قرآن کریم و روایات، راهکارهایی برای دستیابی به تعادل در دنیا و آمادگی برای آخرت ارائه می‌دهد. محور این اثر، تأکید بر ارزش عمل حکیمانه، ترک فضول دنیا، رعایت عفاف و کفاف، و نقد رویکردهای غیرعقلانی در علم دینی است. همانند باغبانی که با دقت نهال‌های معرفت را می‌پرورد، این نوشتار می‌کوشد تا با پیوند عقل و حکمت، راهی به سوی کمال معنوی هموار سازد.

بخش نخست: عقل و حکمت در ارزش‌گذاری اعمال

ارزش عمل اندک عالم

در روایتی آمده است: «یَا هِشَامُ قَلِیلُ الْعَمَلِ مِنَ الْعَالِمِ مَقْبُولٌ مُضَاعَفٌ»؛ یعنی «ای هشام، عمل اندک از عالم مقبول و مضاعف است». این سخن، مانند نوری است که در تاریکی جهل می‌درخشد و نشان می‌دهد که عمل اندک اما حکیمانه عالم، به دلیل همراهی با علم و معرفت، نزد خداوند نه تنها پذیرفته، بلکه ارزشی دوچندان می‌یابد. این اصل، با معرفت‌شناسی اسلامی که علم را پایه ارزش عمل می‌داند، هم‌راستاست و بر اهمیت کیفیت عمل بر کمیت آن تأکید دارد.

درنگ: عمل اندک اما حکیمانه عالم، به دلیل همراهی با علم، نزد خداوند مقبول و مضاعف است.

مردود بودن عمل اهل جهل و هوس

در مقابل، روایت دیگری فرموده است: «کَثِیرُ الْعَمَلِ مِنْ أَهْلِ الْهَوَىٰ وَالْجَهْلِ مَرْدُودٌ»؛ یعنی «عمل بسیار از اهل هوس و جهل مردود است». این کلام، مانند آیینه‌ای است که حقیقت اعمال فاقد حکمت را نمایان می‌سازد. اعمال فراوان اما بی‌پایه، که از جهل یا هوای نفس سرچشمه می‌گیرند، نزد خداوند بی‌ارزش و مردودند. برای نمونه، نمازی که بدون توجه به کیفیت و نیت انجام شود، مانند سایه‌ای بی‌جان است که اثری در آخرت ندارد. این دیدگاه، بر ضرورت معرفت و نیت پاک در اعمال صالح تأکید می‌کند.

درنگ: اعمال فراوان اما فاقد حکمت و همراه با جهل و هوس، نزد خداوند مردود است.

تقدم هوای نفس بر جهل

هوای نفس، به دلیل دشواری کنترل آن، از جهل خطرناک‌تر است. جهل با کسب علم قابل رفع است، اما هوای نفس نیازمند مجاهدت نفس و خودسازی است. این اصل، مانند جداسازی سره از ناسره در کوره عرفان، نشان می‌دهد که عقل باید بر هوس غالب آید تا انسان به کمال معنوی دست یابد. این دیدگاه، با اخلاق اسلامی که هوای نفس را دشمن اصلی عقل می‌داند، هم‌خوانی دارد.

درنگ: هوای نفس، به دلیل دشواری کنترل، از جهل خطرناک‌تر است و نیازمند مجاهدت نفس است.

جمع‌بندی بخش نخست

عقل و حکمت، مانند دو بال پرنده‌ای هستند که عمل مؤمن را به سوی قبولی نزد خداوند پرواز می‌دهند. عمل اندک اما حکیمانه عالم، به دلیل همراهی با معرفت، ارزشی مضاعف می‌یابد، در حالی که اعمال فراوان اما فاقد حکمت، مانند خاکستری بی‌جان، مردود است. این بخش، بر ضرورت غلبه عقل بر هوس تأکید کرده و راه را برای زیست مؤمنانه هموار می‌سازد.

بخش دوم: عفاف و کفاف در مواجهه با دنیا

رضایت عاقل به کم دنیا با حکمت

روایت فرموده است: «یَا هِشَامَ إِنَّ الْعَاقِلَ رَضِیَ بِالدُّونِ مِنَ الدُّنْیَا مَعَ الْحِکْمَةِ»؛ یعنی «ای هشام، عاقل به کم دنیا با حکمت راضی می‌شود». این کلام، مانند چشمه‌ای زلال است که عاقل را از تشنگی دنیا پرستی سیراب می‌کند. عاقل، به مقدار اندک اما حلال از دنیا رضایت می‌دهد و حکمت را بر مال ترجیح می‌دهد. این اصل، با مفهوم قناعت در عرفان اسلامی هم‌راستاست و نشان می‌دهد که حکمت، گوهری است که دنیا را در برابر آن بی‌ارزش می‌سازد.

درنگ: عاقل، با رضایت به کم دنیا همراه با حکمت، از دنیا پرستی دوری می‌کند.

عدم رضایت به کم حکمت

در ادامه، روایت می‌فرماید: «وَلَمْ یَرْضَ بِالدُّونِ مِنَ الْحِکْمَةِ مَعَ الدُّنْیَا»؛ یعنی «و به کم حکمت با دنیا راضی نمی‌شود». عاقل، هرگز حکمت را فدای مال دنیا نمی‌کند، حتی اگر ثروت فراوان در دسترس باشد. این دیدگاه، مانند ستونی استوار است که عقل را در برابر وسوسه‌های دنیا حفظ می‌کند و حکمت را ارزشی برتر معرفی می‌نماید.

درنگ: عاقل، حکمت را بر مال دنیا ترجیح داده و به کم حکمت رضایت نمی‌دهد.

عفاف و کفاف به‌عنوان اصول زندگی

عفاف و کفاف، دو اصل بنیادین برای زیست مؤمنانه‌اند که انسان را از افراط و تفریط حفظ می‌کنند. عفاف، به معنای پاکی در رفتار و کردار، و کفاف، به معنای به‌اندازه بودن در مصرف، مانند دو کفه ترازویی هستند که تعادل زندگی را حفظ می‌کنند. برای نمونه، قرآن کریم می‌فرماید: ﴿کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ (سوره طور، آیه 19)؛ «بخورید و بیاشامید گوارا به [پاداش] آنچه انجام می‌دادید». این آیه، بر اهمیت کسب حلال و مصرف به‌اندازه تأکید دارد. عالمان پیشین، مانند خواجه نصیرالدین طوسی، با کار روزانه و کسب حلال، این اصل را در زندگی خود پیاده می‌کردند.

درنگ: عفاف و کفاف، به‌عنوان اصول زیست مؤمنانه، انسان را از افراط و تفریط حفظ می‌کنند.

نقد انباشت غیرضروری

انباشت غیرضروری ثروت، نشانه عدم حکمت و قناعت است. ضرب‌المثلی قدیمی می‌گوید: «نه خود خور و نه کس ده، گنده کن و به سگ ده». این سخن، مانند هشداری است که انسان را از انباشت بیهوده مال برحذر می‌دارد. اقتصاد اسلامی، اسراف و انباشت غیرضروری را نهی کرده و قناعت را فضیلت می‌داند. ثروت فراوان بدون حکمت، مانند باری است که انسان را از مسیر سعادت دور می‌کند.

درنگ: انباشت غیرضروری ثروت، نشانه فقدان حکمت و مانع سعادت است.

جمع‌بندی بخش دوم

عفاف و کفاف، مانند دو ستون استوار، زیست مؤمنانه را از فروپاشی در برابر وسوسه‌های دنیا حفظ می‌کنند. عاقل، با رضایت به کم دنیا و حفظ حکمت، از انباشت غیرضروری دوری کرده و زندگی خود را با حلال و اعتدال سامان می‌دهد. این بخش، بر ضرورت قناعت و پاکی در مواجهه با دنیا تأکید دارد.

بخش سوم: مشقت دنیا و آخرت و تعادل در زیست

مشقت دنیا و آخرت

روایت فرموده است: «یَا هِشَامُ إِنَّ الْعَاقِلَ نَظَرَ إِلَىٰ الدُّنْیَا وَإِلَىٰ أَهْلِهَا فَعَلِمَ أَنَّهَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْمَشَقَّةِ»؛ یعنی «ای هشام، عاقل به دنیا و اهلش نگاه کرد و دانست که جز با مشقت به دست نمی‌آید». همچنین، «وَنَظَرَ إِلَىٰ الْآخِرَةِ فَعَلِمَ أَنَّهَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْمَشَقَّةِ فَطَلَبَ بِالْمَشَقَّةِ أَبْقَاهَا»؛ یعنی «و به آخرت نگاه کرد و دانست که جز با مشقت به دست نمی‌آید، پس با مشقت، ماندگارتر را طلب کرد». این سخنان، مانند دو مسیر در برابر انسان‌اند: یکی مسیری دشوار اما زودگذر به سوی دنیا، و دیگری مسیری دشوار اما ماندگار به سوی آخرت. عاقل، با انتخاب مشقت آخرت، به سعادت ابدی دست می‌یابد.

درنگ: عاقل، با تحمل مشقت آخرت، به سعادت ابدی دست می‌یابد، در حالی که مشقت دنیا زودگذر است.

پارادوکس زندگی و مرگ

حدیث دیگری فرموده است: «لِدُنْیَاکَ کَأَنَّکَ تَعِیشُ أَبَدًا وَکُنْ لِلْآخِرَةِ کَأَنَّکَ تَمُوتُ غَدًا»؛ یعنی «برای دنیایت چنان باش که گویی همیشه زنده‌ای و برای آخرتت چنان باش که گویی فردا می‌میری». این کلام، مانند ترازویی است که تعادل بین دنیا و آخرت را برقرار می‌کند. انسان باید در دنیا با برنامه‌ریزی و تلاش زندگی کند، اما برای آخرت با عجله و آمادگی عمل نماید. این اصل، انسان را به رعایت عفاف و کفاف در دنیا و آمادگی برای آخرت دعوت می‌کند.

درنگ: تعادل بین دنیا و آخرت، با برنامه‌ریزی برای دنیا و آمادگی برای آخرت برقرار می‌شود.

جمع‌بندی بخش سوم

مشقت دنیا و آخرت، مانند دو راه دشوار اما متفاوت‌اند که عاقل را به انتخاب مسیر ماندگار آخرت هدایت می‌کنند. تعادل بین دنیا و آخرت، با رعایت عفاف و کفاف و آمادگی برای مرگ، زیست مؤمنانه را به کمال می‌رساند. این بخش، بر ضرورت انتخاب حکیمانه در برابر مشقت‌های زندگی تأکید دارد.

بخش چهارم: نقد فقر و غنا و نیت الهی در اعمال

نقد فقر و غنا

فقر و غنای افراطی، هر دو مانع سعادت‌اند. فقر، به خودی خود فضیلت نیست و نباید با نیاز باطنی به خدا اشتباه گرفته شود. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَىٰ اللَّهِ﴾ (سوره فاطر، آیه 15)؛ «ای مردم، شما به سوی خدا نیازمندید». این آیه، فقر را به معنای نیاز باطنی به خدا تفسیر می‌کند، نه فقر مادی. برداشت‌های غیرعقلانی که فقر مادی را تجلیل می‌کنند، مانند تصور برخی که فقر را فضیلت می‌دانند، با علم دینی عقلانی مغایر است و نیازمند بازنگری است.

درنگ: فقر و غنای افراطی، موانع سعادت‌اند و فقر باطنی به خدا باید جایگزین برداشت‌های غیرعقلانی از فقر مادی شود.

نیت الهی در اعمال

همه اعمال دنیوی، با نیت الهی، به عبادت تبدیل می‌شوند. برای نمونه، خوردن غذا با نیت قربت به خدا، مانند عبادتی است که انسان را به سوی کمال معنوی هدایت می‌کند. این اصل، مانند رنگی است که بوم زندگی را به تابلویی الهی تبدیل می‌کند. کلام اسلامی، نیت را محور ارزش عمل می‌داند و انسان را به تبدیل اعمال روزمره به عبادت دعوت می‌کند.

درنگ: نیت الهی، اعمال دنیوی را به عبادت تبدیل کرده و ارزش معنوی آن‌ها را افزایش می‌دهد.

جمع‌بندی بخش چهارم

فقر و غنای افراطی، مانند دو صخره در مسیر سعادت‌اند که انسان را از تعادل بازمی‌دارند. نیت الهی، مانند پلی است که اعمال دنیوی را به آخرت متصل می‌کند. این بخش، بر ضرورت بازنگری در برداشت‌های غیرعقلانی از فقر و اهمیت نیت در اعمال تأکید دارد.

بخش پنجم: علوم غریبه و دل‌پروری عقلانی

خطر علوم غریبه

علوم غریبه، مانند کیمیا، لیمیا، هیمیا، سیمیا و ریمیا، راهی خطرناک‌اند که بیش از نود درصد دنبال‌کنندگان آن به گمراهی، مردم‌آزاری یا نابودی کشیده شده‌اند. این علوم، مانند دریایی طوفانی‌اند که تنها نوابغ و صاحبان کرامت، با هدایت مربی و رعایت قواعد، می‌توانند از آن به سلامت عبور کنند. اکثر دنبال‌کنندگان این علوم، به دلیل فقدان تخصص و مربی، به خدعه و جادو روی آورده و از مسیر هدایت دور شده‌اند. این اصل، بر ضرورت هدایت عقلانی در علوم غریبه تأکید دارد.

درنگ: علوم غریبه، به دلیل خطر گمراهی، نیازمند تخصص، مربی و هدایت عقلانی است.

حلال‌درمانی و نان حلال

شرط بنیادین دل‌پروری، حلال‌درمانی است. نان حلال، مانند بنزینی است که موتور دل را به حرکت درمی‌آورد، در حالی که نان حرام، مانند سمی است که آن را از کار می‌اندازد. عالمان پیشین، مانند خواجه نصیرالدین طوسی، با کار روزانه و کسب حلال، این اصل را در زندگی خود پیاده می‌کردند. برای نمونه، برخی عالمان، حتی در هزینه‌های روزمره، دقت می‌کردند که از مال حلال استفاده کنند و از مصرف مال مشکوک پرهیز می‌نمودند. این دیدگاه، با قرآن کریم هم‌راستاست که می‌فرماید: ﴿کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ (سوره طور، آیه 19)؛ «بخورید و بیاشامید گوارا به [پاداش] آنچه انجام می‌دادید».

درنگ: حلال‌درمانی، با کسب نان حلال، شالوده دل‌پروری و زیست مؤمنانه است.

تمرکز و تخلیه دل

دل‌پروری، نیازمند تمرکز و تخلیه است. تمرکز در سه سطح انجام می‌شود: نخست، تمرکز بر شیء مادی، مانند دیوار یا محراب، که ذهن را از پراکندگی حفظ می‌کند؛ دوم، تمرکز بر امور معنوی، مانند قلب یا روح؛ و سوم، تخلیه کامل دل از هرگونه فکر و تصور، حتی تصور خدا. این مرحله، مانند خالی کردن کوزه‌ای است که آماده پذیرش آب زلال معرفت است. تخلیه دل، مانند تعویض خون در بدن بیمار، دشوار اما ضروری است و نیازمند مربی و شرایط خاص، مانند خلوت و اعتدال در خوردن است. غذای عادی و متناسب با نفس، مانند نان و سبزی، به حفظ آرامش دل کمک می‌کند، در حالی که غذاهای غیرعادی، مانند بوقلمون، آرامش را برهم می‌زنند.

درنگ: تمرکز و تخلیه دل، در سه سطح مادی، معنوی و کامل، شالوده دل‌پروری عقلانی است.

جمع‌بندی بخش پنجم

علوم غریبه و دل‌پروری، مانند دو مسیر دشوار اما متفاوت‌اند که نیازمند هدایت عقلانی و مربی آگاه‌اند. حلال‌درمانی و تمرکز، مانند دو رکن استوار، دل را برای پذیرش معرفت آماده می‌سازند. این بخش، بر ضرورت عقلانیت و اعتدال در مسیر خودسازی تأکید دارد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

زیست مؤمنانه، مانند درختی است که ریشه‌هایش در عقل و حکمت، شاخسارهایش در عفاف و کفاف، و میوه‌هایش در سعادت ابدی است. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، نشان داد که عمل حکیمانه، حتی اگر اندک باشد، نزد خداوند مقبول است، در حالی که اعمال فاقد حکمت مردودند. عفاف و کفاف، انسان را از افراط و تفریط حفظ کرده و نیت الهی، اعمال دنیوی را به عبادت تبدیل می‌کند. علوم غریبه، نیازمند هدایت عقلانی و مربی است و دل‌پروری، با حلال‌درمانی و تمرکز، به کمال معنوی می‌رسد. این اثر، مانند چراغی در مسیر معرفت، راه را برای تربیت عالمانی حکیم و مؤمن روشن می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی