در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

بدایات 109

متن درس

مبادی فلسفی عرفان محبوبین: بازنگری در وجود، ماهیت و ظهورات الهی

مبادی فلسفی عرفان محبوبین: بازنگری در وجود، ماهیت و ظهورات الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۰۹)

مقدمه

عرفان محبوبین، به‌عنوان یکی از شاخه‌های برجسته در معرفت دینی، نیازمند زیرساختی فلسفی است که با اصول علمی و منطقی هم‌خوانی داشته باشد. این نوشتار، با تمرکز بر درس‌گفتار شماره ۱۰۹، به بررسی نقدهای بنیادین بر فلسفه صدرایی و پیشنهاد فلسفه ظهورات به‌عنوان جایگزینی علمی و سازگار با فیزیک و ریاضیات می‌پردازد. محورهای اصلی این گفتار شامل نقد مفاهیم وجود، ماهیت، جوهر، عرض، حرکت جوهری، وحدت و کثرت، و تأکید بر صمدیت خداوند به‌عنوان تنها ذات حقیقی است. این مباحث، با رویکردی روش‌شناختی و با بهره‌گیری از تمثیلات ادبی، به‌گونه‌ای بازنویسی شده‌اند که برای مخاطبان آکادمیک و پژوهشگران حوزه فلسفه و عرفان اسلامی، منسجم و روشن باشند. هدف این نوشتار، ارائه چارچوبی علمی برای بازسازی فلسفه دینی است که ضمن وفاداری به محتوای اصلی، با زبانی فصیح و متین، مفاهیم را به‌صورت نظام‌مند تبیین نماید.

بخش اول: ضرورت بازسازی فلسفه دینی

اهمیت زیرساخت فلسفی در عرفان محبوبین

عرفان محبوبین، به‌مثابه گوهری درخشان در سپهر معرفت دینی، نیازمند بنیانی فلسفی است که استحکام و سازگاری علمی داشته باشد. فلسفه‌ای که عرفان را پشتیبانی می‌کند، باید مانند ستونی استوار، توانایی تحمل بار معرفتی عرفان را داشته باشد. فقدان چنین بنیانی، عرفان را به مثابه نهالی بی‌ریشه، در برابر بادهای شبهه و تردید آسیب‌پذیر می‌سازد.

درنگ: عرفان محبوبین، برای استحکام و پویایی، نیازمند فلسفه‌ای علمی و استوار است که با اصول منطق و دانش مدرن هم‌خوانی داشته باشد.

این ضرورت، با تأکید بر هماهنگی علوم دینی و مدرن، راه را برای بازسازی معرفت دینی هموار می‌سازد.

ضعف‌های کنونی فلسفه دینی

فلسفه کنونی در حوزه معرفت دینی، مانند بنایی فرسوده است که از استحکام علمی بی‌بهره مانده و در برابر پرسش‌های نوین، ناتوان از پاسخ‌گویی است. این فلسفه، به دلیل فقدان پیوند با علوم طبیعی و ریاضیات، از کارآمدی لازم برخوردار نیست و نمی‌تواند نیازهای معرفتی عصر حاضر را برآورده سازد.

درنگ: فلسفه دینی کنونی، به دلیل ناسازگاری با علوم مدرن، از کارآمدی لازم برخوردار نیست و نیازمند بازسازی علمی است.

محدودیت‌های فلسفه صدرایی

فلسفه صدرایی، که در قالب اسفار اربعه نگاشته شده، محور اصلی فلسفه دینی در سنت شیعی است. با این حال، این فلسفه، مانند کتابی کهن، به خلاصه‌سازی و تکرار محدود شده و از نوآوری‌های لازم بی‌بهره مانده است. آثار پس از صدرا، مانند منظومه حاجی و بدایه و نهایه علامه طباطبایی، تنها خلاصه‌هایی از اسفار هستند که نتوانسته‌اند گامی نو در مسیر معرفت دینی بردارند.

این محدودیت، مانند رودخانه‌ای است که در بستر کهن خود محصور مانده و از یافتن مسیرهای جدید بازمانده است. علم دینی باید با نوآوری، این رکود را برطرف سازد.

فقدان نوآوری پس از صدرا

پس از ملاصدرا، فلسفه دینی به تکرار و ترویج آرای پیشین محدود شده است. این وضعیت، مانند باغی است که پس از شکوفایی اولیه، دیگر میوه‌ای نو به بار نیاورده و تنها شاخه‌های کهن خود را حفظ کرده است. فقدان نوآوری، فلسفه دینی را از پویایی محروم ساخته و مانع از گسترش آن در عرصه جهانی شده است.

درنگ: فقدان نوآوری پس از صدرا، فلسفه دینی را راکد کرده و از گسترش جهانی آن جلوگیری نموده است.

عدم پذیرش جهانی فلسفه صدرایی

فلسفه صدرایی، به دلیل اشکالات ساختاری و فقدان پیوند با علوم مدرن، در جهان مورد توجه قرار نگرفته است. در حالی که فلسفه‌های دیگر، حتی برخی از باورهای شبه‌فلسفی شرقی، در جهان مقبولیت یافته‌اند، اسفار اربعه نتوانسته است جایگاهی در گفتمان جهانی به دست آورد. این عدم پذیرش، مانند نغمه‌ای است که در گوش شنوندگان جهانی طنین نینداخته است.

جمع‌بندی بخش اول

بخش نخست این نوشتار، بر ضرورت بازسازی فلسفه دینی به‌عنوان زیرساخت عرفان محبوبین تأکید دارد. فلسفه کنونی، به دلیل ناسازگاری با علوم مدرن و فقدان نوآوری، از کارآمدی لازم برخوردار نیست. علم دینی باید با ایجاد فلسفه‌ای علمی و پویا، این کاستی‌ها را برطرف سازد و راه را برای گسترش معرفت دینی در جهان هموار نماید.

بخش دوم: نقد مفاهیم بنیادین فلسفه صدرایی

مشکل وجود و ماهیت

یکی از اساسی‌ترین اشکالات فلسفه صدرایی، مفهوم وجود و ماهیت است. در این فلسفه، گفته می‌شود که وجود بر ماهیت عارض می‌شود، اما در خارج، این دو متحد هستند. این دیدگاه، مانند ساختمانی است که بر پایه‌ای سست بنا شده و نمی‌تواند وزن معرفتی خود را تحمل کند. وجود و ماهیت، هر دو مفاهیمی ذهنی هستند و در خارج، نه ماهیتی وجود دارد و نه وجودی جز وجود حق تعالی.

درنگ: مفهوم وجود و ماهیت در فلسفه صدرایی، به دلیل ناسازگاری منطقی و فقدان مبنای علمی، مشکل‌ساز است و باید بازنگری شود.

این نقد، با روش‌شناسی فلسفی هم‌خوانی دارد و بر ضرورت کنار گذاشتن این مفاهیم تأکید می‌کند.

نقد اتحاد وجود و ماهیت

ایده اتحاد وجود و ماهیت، که در شعری از مرحوم حاجی بیان شده، فاقد مبنای علمی است. این دیدگاه، مانند نقشی خیالی است که در ذهن ترسیم شده، اما در واقعیت خارجی، هیچ مصداقی ندارد. انسان، به‌عنوان یک مفهوم ذهنی، نمی‌تواند با وجود متحد شود، زیرا در خارج، تنها ظهورات الهی وجود دارند.

این نقد، مانند کلیدی است که قفل‌های کهن فلسفه صدرایی را می‌گشاید و راه را برای فهمی نوین از هستی باز می‌کند.

فلسفه ظهورات به‌جای وجود و ماهیت

فلسفه ظهورات، وجود را منحصر به حق تعالی می‌داند که صمد است و سایر موجودات را ظهورات و مظاهر الهی می‌شناسد. این دیدگاه، مانند نوری است که از خورشید حقیقت ساطع شده و سایه‌های گوناگون را بر صفحه خلقت پدید می‌آورد. اشیاء، نه ترکیب وجود و ماهیت، بلکه ظهورات فعل الهی هستند.

درنگ: فلسفه ظهورات، وجود را به خدا محدود کرده و اشیاء را مظاهر و فعل الهی می‌داند، جایگزینی برای مفاهیم وجود و ماهیت.

این رویکرد، با حکمت اسلامی هم‌خوانی دارد و چارچوبی علمی برای فهم هستی ارائه می‌دهد.

نقد مفهوم ذات

در فلسفه صدرایی، مفهوم ذات به مخلوقات نسبت داده شده، در حالی که تنها خداوند ذات حقیقی دارد. مخلوقات، مانند نسیم‌هایی هستند که از اقیانوس بی‌کران الهی برخاسته و تنها فعل و ظهور او هستند. این دیدگاه، با کلام اسلامی هم‌سو است و بر صمدیت خداوند تأکید دارد.

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ * وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ

ترجمه: بگو اوست خداى يگانه، خداى صمد، نزاده و زاده نشده، و هيچ‌كس همتاى او نبوده است.

درنگ: تنها خداوند ذات حقیقی و صمد است و مخلوقات، ظهورات و فعل الهی هستند، نه دارای ذات مستقل.

نقد اصطلاحات ذات و معنا

اصطلاحاتی مانند «اسم ذات» و «اسم معنا» در ادبیات فلسفی، مانند برچسب‌هایی نادرست هستند که بر اشیاء نهاده شده‌اند. برای نمونه، «رجل» به‌عنوان اسم ذات و «عالم» به‌عنوان اسم معنا، فاقد مبنای منطقی است، زیرا تنها خداوند صمد است و سایرین ظهورات او هستند.

این نقد، مانند نسیمی است که غبارهای کهن را از چهره حقیقت می‌زداید و بر ضرورت بازنگری اصطلاحات تأکید دارد.

اختلاف دیدگاه‌های ابن سینا، میرداماد و صدرا

ابن سینا از بحث ماهیت پرهیز کرده و بر وجود تمرکز داشت، در حالی که میرداماد اصالت را به ماهیت داد و صدرا به وجود. این اختلافات، مانند شاخه‌های پراکنده‌ای هستند که از یک تنه واحد جدا شده و به وحدت نرسیده‌اند. فلسفه ظهورات، این پراکندگی را با کنار گذاشتن وجود و ماهیت، به وحدتی نوین می‌رساند.

درنگ: اختلافات ابن سینا، میرداماد و صدرا در مورد وجود و ماهیت، نشان‌دهنده ناسازگاری فلسفه صدرایی است که باید با فلسفه ظهورات رفع شود.

نقد مفاهیم جوهر و عرض

مفاهیم جوهر و عرض، که به ترتیب به‌عنوان موجودی مستقل و وابسته تعریف شده‌اند، در فلسفه ظهورات بی‌معنا هستند. این مفاهیم، مانند پایه‌های سستی هستند که نمی‌توانند بنای فلسفه دینی را نگه دارند، زیرا وابسته به مفهوم ماهیت‌اند که خود اثبات نشده است.

درنگ: مفاهیم جوهر و عرض، به دلیل وابستگی به ماهیت، در فلسفه ظهورات بی‌معنا بوده و باید کنار گذاشته شوند.

نقد حرکت جوهری

حرکت جوهری، که از نوآوری‌های صدرا محسوب می‌شود، به دلیل وابستگی به مفهوم ماهیت، در فلسفه ظهورات رد می‌شود. این مفهوم، مانند پلی است که بر پایه‌ای خیالی بنا شده و نمی‌تواند بار معرفتی را تحمل کند.

درنگ: حرکت جوهری، به دلیل وابستگی به ماهیت، در فلسفه ظهورات بی‌اعتبار است و باید بازنگری شود.

کاستی کلی فلسفه صدرایی

فلسفه صدرایی، به دلیل اشکالات بنیادین در مفاهیم وجود، ماهیت، جوهر، عرض و حرکت جوهری، مانند بنایی است که در برابر بادهای نقد فرو می‌ریزد. این کاستی، علم دینی را ملزم به ارائه فلسفه‌ای نوین می‌سازد.

درنگ: فلسفه صدرایی، به دلیل اشکالات بنیادین، ناکارآمد است و علم دینی باید فلسفه‌ای نوین ارائه دهد.

عدم اثبات ماهیت

ماهیت، به‌عنوان یکی از ارکان فلسفه صدرایی، هیچ‌گاه به‌صورت علمی اثبات نشده است. این فقدان اثبات، مانند گم شدن کلیدی است که درهای معرفت را بسته نگه داشته و فلسفه صدرایی را از اعتبار ساقط کرده است.

فلسفه ظهورات، با کنار گذاشتن ماهیت، اشیاء را به‌عنوان شئونات الهی معرفی می‌کند که از مراتب عالی تا دانی، ظهورات فعل خداوند هستند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم این نوشتار، به نقد مفاهیم بنیادین فلسفه صدرایی، شامل وجود، ماهیت، جوهر، عرض و حرکت جوهری پرداخت. فلسفه ظهورات، با محدود کردن وجود به حق تعالی و معرفی اشیاء به‌عنوان مظاهر الهی، جایگزینی علمی و منطقی ارائه می‌دهد. این نقدها، ضرورت بازسازی فلسفه دینی را برجسته می‌سازند.

بخش سوم: فلسفه ظهورات و صمدیت الهی

طبیعت و شئونات الهی

در فلسفه ظهورات، اشیاء خارجی نه ترکیب وجود و ماهیت، بلکه طبیعت و ظهورات الهی هستند. این ظهورات، مانند رنگ‌های گوناگون در یک تابلوی الهی، از مراتب عالی تا دانی، شئونات خداوند را نمایان می‌سازند.

درنگ: اشیاء، ظهورات و شئونات الهی هستند که از مراتب عالی تا دانی، فعل خداوند را نمایان می‌سازند.

صمدیت خداوند در قرآن کریم

قرآن کریم، در سوره اخلاص، خداوند را به‌عنوان صمد معرفی می‌کند:

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ * وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ

ترجمه: بگو اوست خداى يگانه، خداى صمد، نزاده و زاده نشده، و هيچ‌كس همتاى او نبوده است.

صمدیت، ویژگی انحصاری خداوند است که او را از هرگونه وابستگی یا مشابهت با مخلوقات مبرا می‌داند. این صفت، مانند ستاره‌ای درخشان در آسمان توحید است که تنها متعلق به حق تعالی است.

درنگ: صمدیت، ویژگی انحصاری خداوند است که در قرآن کریم یک‌بار ذکر شده و او را از مخلوقات متمایز می‌کند.

وحدت وجود و ظهورات

فلسفه ظهورات، به وحدت وجود قائل است، اما این وحدت، تنها در خداوند متجلی است و سایر موجودات، ظهورات او هستند. این دیدگاه، مانند اقیانوسی است که موج‌های گوناگون آن، همگی از یک منبع سرچشمه می‌گیرند.

درنگ: وحدت وجود، در خداوند متجلی است و مخلوقات، ظهورات و مظاهر فعل الهی هستند.

نقد وحدت و کثرت

در فلسفه صدرایی، کثرت به‌عنوان مراتب وجود تلقی شده، اما در فلسفه ظهورات، کثرت در شئونات و ظهورات الهی است، نه در وجود. وجود، مانند نوری یکپارچه است که کثرت در سایه‌های آن پدید می‌آید.

درنگ: کثرت، در ظهورات و شئونات الهی است، نه در وجود که یکپارچه و منحصر به خداوند است.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم این نوشتار، فلسفه ظهورات را به‌عنوان جایگزینی برای فلسفه صدرایی معرفی کرد. صمدیت خداوند، به‌عنوان ویژگی انحصاری، و وحدت وجود در کنار کثرت ظهورات، چارچوبی علمی و منطقی برای فهم هستی ارائه می‌دهد. این دیدگاه، با حکمت اسلامی و آیات قرآن کریم هم‌خوانی دارد.

بخش چهارم: نقد تاریخی و ضرورت فلسفه علمی

تأثیرپذیری صدرا از دیگران

فلسفه صدرایی، مانند کتابی است که از صفحات دیگران گردآوری شده و فاقد اصالت مستقل است. بسیاری از عبارات اسفار، از آثار شیخ اشراق، فخر رازی و ابن سینا اقتباس شده‌اند. این اقتباس، مانند جویباری است که از چشمه‌های گوناگون تغذیه شده، اما خود چشمه‌ای نوین نیست.

درنگ: فلسفه صدرایی، به دلیل اقتباس از دیگران و فقدان اصالت، نتوانسته است چارچوبی نوین ارائه دهد.

نقد فلسفه میرداماد

میرداماد، استاد صدرا، با تأکید بر اصالت ماهیت، از مسیر علمی منحرف شد. این دیدگاه، مانند راهی است که به بیراهه منتهی شده و نمی‌تواند مقصد معرفت را نشان دهد. فلسفه ظهورات، با کنار گذاشتن این انحراف، راهی نوین می‌گشاید.

عظمت و آزار صدرا

ملاصدرا، با وجود اشکالات فلسفی، شخصیتی سلحشور و آزاده بود. کتاب «کسر الاصنام الجاهلیة» او، مانند مشعلی است که در تاریکی جهل درخشیده است. با این حال، او همواره تحت آزار بود، مانند گوهری که در میان سنگ‌های سخت محصور مانده است.

درنگ: ملاصدرا، با وجود عظمت شخصیتی، به دلیل محدودیت‌های اجتماعی و اشکالات فلسفی، نتوانست فلسفه‌ای جهانی ارائه دهد.

تصحیح اشکالات اسفار

اسفار اربعه، با بیش از پانصد اشکال، مانند متنی است که نیازمند ویرایشی عمیق است. بخش‌هایی از آن، مانند طبیعیات، به دلیل ناسازگاری علمی، مورد توجه قرار نگرفته‌اند. تصحیح این اشکالات، مانند بازسازی بنایی کهن است که می‌تواند دوباره استوار شود.

فقدان تعامل جهانی

فلسفه دینی، به دلیل فقدان تعامل جهانی، مانند جزیره‌ای منزوی باقی مانده است. تنها نمونه‌ای از این تعامل، دیدار هانری کربن با علامه طباطبایی بود که خروجی قابل توجهی نداشت. این انزوا، مانند قفلی است که درهای معرفت دینی را به روی جهان بسته است.

نقد آثار پس از صدرا

آثار پس از صدرا، مانند منظومه حاجی و بدایه و نهایه علامه طباطبایی، تنها خلاصه‌هایی از اسفار هستند. این آثار، مانند شاخه‌های خشکیده‌ای هستند که از تنه اصلی جدا شده و میوه‌ای نو به بار نیاورده‌اند.

فلسفه نوین و پذیرش جهانی

فلسفه نوین، که با فیزیک و ریاضیات سازگار است، مانند نغمه‌ای است که در جهان طنین افکنده و در مناطقی مانند کانادا تدریس می‌شود. این فلسفه، مانند پلی است که معرفت دینی را به علوم مدرن پیوند می‌دهد.

درنگ: فلسفه نوین، با سازگاری با علوم مدرن، توانسته است پذیرش جهانی یابد و علم دینی را پویا سازد.

لزوم استحکام فلسفه با علوم مدرن

برای استحکام عرفان محبوبین، فلسفه‌ای نیاز است که با فیزیک و ریاضیات هم‌خوانی داشته باشد. این فلسفه، مانند بنایی است که بر پایه‌های استوار علم مدرن بنا شده و می‌تواند گفت‌وگویی سازنده با دانشمندان برقرار کند.

درنگ: فلسفه دینی باید با فیزیک و ریاضیات هماهنگ شود تا عرفان محبوبین را استحکام بخشد.

مسیر معرفتی از ادبیات تا عرفان

مسیر معرفتی از ادبیات، منطق، فقه، اصول و کلام آغاز شده و به فلسفه و عرفان می‌رسد. این مسیر، مانند رودخانه‌ای است که از سرچشمه‌های گوناگون تغذیه شده و به دریای عرفان محبوبین می‌ریزد.

درنگ: مسیر معرفتی از ادبیات تا عرفان، نیازمند هماهنگی علوم است تا به فلسفه‌ای علمی و پویا منتهی شود.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم این نوشتار، به نقد تاریخی فلسفه صدرایی و ضرورت ایجاد فلسفه‌ای نوین پرداخت. فلسفه نوین، با سازگاری با علوم مدرن و کنار گذاشتن مفاهیم ناسازگار، راه را برای پویایی علم دینی هموار می‌سازد. این بخش، بر اهمیت تعامل جهانی و نوآوری در فلسفه تأکید دارد.

جمع‌بندی

درس‌گفتار شماره ۱۰۹، با نقد بنیادین فلسفه صدرایی و ارائه فلسفه ظهورات، چارچوبی نوین برای عرفان محبوبین و علم دینی پیشنهاد می‌دهد. مفاهیم وجود، ماهیت، جوهر، عرض و حرکت جوهری، به دلیل ناسازگاری علمی، کنار گذاشته شده و ظهورات الهی به‌عنوان محور فلسفه دینی معرفی شده‌اند. صمدیت خداوند، به‌عنوان ویژگی انحصاری، در قرآن کریم تأکید شده و فلسفه باید با علوم مدرن هماهنگ شود. این نوشتار، با تأکید بر ضرورت بازسازی فلسفه دینی، راهنمایی برای پژوهشگران فلسفه و عرفان اسلامی ارائه می‌دهد تا معرفت دینی را در جهان پویا و جهانی سازند.

با نظارت صادق خادمی