متن درس
بازسازی مبادی علوم اسلامی در پرتو منطق، فلسفه و گفتمان اجتماعی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه صد و شانزدهم)
مقدمه: بازسازی مبادی علوم اسلامی در چارچوبی علمی و اخلاقی
مبادی علوم اسلامی، مانند گوهری نهفته در اعماق معرفت دینی، چارچوبی بنیادین برای فهم و اصلاح ساختارهای اجتماعی و انسانی ارائه میدهد. این علوم، با تکیه بر منطق، فلسفه، جامعهشناسی و روانشناسی، راهی به سوی سلامت جامعه و رهایی از آشوبهای جهانی میگشایند. درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، در جلسه صد و شانزدهم به تاریخ سیزدهم تیرماه 1398، با نگاهی عمیق و روشمند، به بازسازی این مبادی در پرتو اصول علمی و معنوی پرداخته است. این نوشتار، با تکیه بر محتوای اصلی این درسگفتار و تحلیلهای تکمیلی، تلاش دارد تا این اصول را در قالب کتابی علمی و دانشگاهی ارائه نماید. مانند نقشهای که مهندس برای بنایی عظیم ترسیم میکند، این متن نیز با دقتی روشمند و زبانی متین، اصول بنیادین اصلاح اجتماعی را ترسیم میکند تا راهنمایی برای پژوهشگران و اندیشمندان باشد.
بخش اول: ضرورت قوانین منطقی و علمی برای سلامت جامعه
نیاز به چارچوبی نظاممند
سلامت جامعه، مانند جویباری که حیات باغی را تضمین میکند، نیازمند قوانینی است که بر پایه منطق، فلسفه، جامعهشناسی و روانشناسی استوار باشد. این قوانین، مانند ستونهای بنایی استوار، میتوانند جامعه را از آشوبهای کنونی جهان رهایی بخشند و به سوی سعادت هدایت کنند. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که بدون چنین چارچوبی، جامعه مانند کشتیای بیناخدا در طوفان سرگردان خواهد ماند.
محدودیتهای اصلاح جهانی
اصلاح کل جهان، مانند تلاش برای به پرواز درآوردن کوهی عظیم، فراتر از توان یک فرد یا گروه است. این محدودیت، مانند سایهای که بر آرمانهای بزرگ میافتد، نشاندهنده ضرورت واقعگرایی در اجرای قوانین است. با این حال، این امر مانع از تلاش برای اصلاح در محدودههای کوچکتر، مانند فرد، خانواده یا جامعه محلی، نمیشود.
کاربرد قوانین مبادی در سطوح مختلف
قوانین مبادی علوم اسلامی، مانند کلیدی که قفلهای گوناگون را میگشاید، برای فرد، جمع، منطقه و حتی جهان قابلاجراست. این انعطافپذیری، مانند رودی که در هر سرزمینی جاری میشود، نشاندهنده ظرفیت این اصول برای تحول در سطوح مختلف است. این قوانین، با تکیه بر منطق و اخلاق، میتوانند به هدایت انسان و جامعه منجر شوند.
جمعبندی بخش اول
نیاز به قوانین منطقی و علمی برای سلامت جامعه، مانند نوری در تاریکی، راه را به سوی سعادت روشن میکند. اگرچه اصلاح جهانی دشوار است، اما کاربرد این قوانین در سطوح فردی و جمعی، مانند بذری که در خاک مناسب کاشته شود، میتواند به ثمر نشیند. این بخش، بر ضرورت چارچوبی نظاممند و واقعگرایانه برای اصلاح اجتماعی تأکید دارد.
بخش دوم: قضایای مهمل و نقش آنها در گفتار علمی
اهمیت قضایای مهمل
گفتار علمی، مانند بنایی که بر پایهای استوار ساخته میشود، باید با قضایای مهمل آغاز گردد. این قضایا، که در منطق ارسطویی بهعنوان گزارههای کلی و انعطافپذیر شناخته میشوند، مانند خمیری هستند که میتوان آن را به هر شکلی درآورد. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که گفتار مهمل، به دلیل انعطافپذیری، امکان تحلیل عینی و بیطرفانه را فراهم میکند.
تشبیه قضایای مهمل به خمیر نان
قضایای مهمل، مانند خمیری که با افزودن روغن زیتون انعطافپذیر میشود، به گفتار علمی امکان میدهند تا بدون محدودیتهای قضایای محصور، به تحلیلهای گستردهتر بپردازد. این تشبیه، مانند آینهای که حقیقت را بازتاب میدهد، بر ظرفیت قضایای مهمل برای شکلدهی به گفتار علمی تأکید دارد.
نقد آموزش ناکارآمد در علم دینی
علم دینی، مانند باغی که به دلیل عدم مراقبت از علفهای هرز پر شده، در آموزش قضایای مهمل ناکارآمد بوده است. این کاستی، مانند سدی که جریان آب را متوقف میکند، مانع پرورش گفتار علمی و منطقی شده است. استاد فرزانه قدسسره بر ضرورت بازسازی آموزش منطق در علوم دینی تأکید دارند تا گفتار علمی به شکلی نظاممند ارائه شود.
کاستی قضایای محصور
قضایای محصور، مانند کلی، جزئی، موجبه و سالبه، به دلیل محدودیت در تحلیل، مانند قفسی هستند که پرنده اندیشه را زندانی میکنند. این قضایا، به دلیل فقدان انعطافپذیری، ارزش علمی محدودی دارند و نمیتوانند بهتنهایی نیازهای تحلیلهای پیچیده اجتماعی را برآورده سازند.
نقش ریاضیات پس از قضایای مهمل
پس از بیان قضایای مهمل، تحلیلهای ریاضیاتی، مانند ابزارهایی که بنایی را دقیق میسازند، برای تعیین کمیتها و تفاوتها ضروریاند. این تحلیلها، مانند ترازویی که وزن دقیق را میسنجد، به گفتار علمی دقت و عمق میبخشند.
مثال نان سنگک و تافتون
تحلیل تفاوتهای اجتماعی، مانند تمایز میان نان سنگک و تافتون، نیازمند آغاز با قضایای مهمل و سپس بهرهگیری از تحلیلهای ریاضیاتی است. این مثال، مانند پلی که دو ساحل را به هم متصل میکند، نشاندهنده ضرورت ترکیب منطق و ریاضیات در تحلیلهای اجتماعی است.
قابلیت اجرای قضایای مهمل
قضایای مهمل، مانند کلیدی که قفلی را میگشاید، به دلیل انعطافپذیری، بهراحتی توسط افراد قابلاجراست، حتی اگر جهان آن را نپذیرد. این قابلیت، مانند بذری که در هر خاکی میروید، امکان اجرای اصول علمی را در سطح فردی و جمعی فراهم میکند.
نقد تعصبات در گفتار
گفتار مهمل باید مانند آینهای صاف و بیغبار، عاری از تعصبات حزبی و گروهی باشد. این بیطرفی، مانند نوری که تاریکی را میزداید، تحلیل عینی و علمی را ممکن میسازد و از گمراهی ناشی از تعصب جلوگیری میکند.
جمعبندی بخش دوم
قضایای مهمل، مانند پایهای استوار برای بنای گفتار علمی، نقشی محوری در تحلیلهای منطقی دارند. نقد کاستی علم دینی در آموزش این قضایا، مانند هشداری برای بازسازی روشهای آموزشی است. ترکیب قضایای مهمل با تحلیلهای ریاضیاتی و پرهیز از تعصبات، راه را برای گفتاری علمی و عینی هموار میسازد.
بخش سوم: نسبیت در عالم هستی و قضاوت الهی
نسبیت بهعنوان اصل بنیادین
تمام عالم هستی، از دنیا تا آخرت، مانند تاروپودی که با رشتههای نسبیت بافته شده، بر پایه نسبیت عمل میکند. هیچچیز در این عالم مطلق نیست، بلکه مانند درجات نور، همهچیز نسبی است. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که فهم نسبیت، مانند کلیدی است که درهای معرفت را میگشاید.
نسبیت در عصمت
حتی عصمت انسانها، مانند شاخههای درختی که هر یک درختی دیگر است، نسبی است. بهعنوان مثال، فردی که از عمل ناشایست اجتناب میکند، در آن مورد معصوم است. این دیدگاه، مانند آینهای که مراتب مختلف را نشان میدهد، بر تفاوتهای نسبی در رفتار انسانی تأکید دارد.
مثال نسبیت در اخلاق
میان افراد شرور، مانند شمر و حرملة، نسبیت وجود دارد؛ یکی ممکن است شرورتر باشد. این مثال، مانند ترازویی که وزن گناهان را میسنجد، نشاندهنده تفاوتهای نسبی در اخلاق و رفتار است.
نسبیت در قضاوت الهی
قرآن کریم در آیه وَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَ الْعِبَادِ (سوره فصلت، آیه 46) به معنای «و خداوند میان بندگان داوری میکند»، بر قضاوت نسبی الهی تأکید دارد. این قضاوت، مانند ترازویی که هر عمل را بهدقت میسنجد، بر اساس نسبیت اعمال انسانها صورت میگیرد.
ضرورت پذیرش نسبیت توسط عالمان
هر عالم یا فیلسوفی که نسبیت را نپذیرد، مانند کسی که از نور آفتاب روی برمیگرداند، از جرگه علم خارج است. این اصل، مانند چراغی که مسیر دانش را روشن میکند، بر ضرورت فهم نسبیت در تحلیلهای علمی تأکید دارد.
قابلیت اجرای نسبیت در سطح فردی
پذیرش نسبیت، مانند بذری که در خاک دل کاشته میشود، حتی در سطح فردی قابلاجراست. این پذیرش، مانند پلی که فرد را به فهم عمیقتر هدایت میکند، نیازی به پذیرش جهانی ندارد و در زندگی روزمره نیز کاربرد دارد.
جمعبندی بخش سوم
نسبیت، مانند نخی که مهرههای معرفت را به هم میدوزد، اصل بنیادینی در فهم عالم هستی است. این اصل، که در قضاوت الهی و رفتار انسانی نیز جاری است، نیازمند پذیرش توسط عالمان و اجرا در سطح فردی و جمعی است. قرآن کریم، با تأکید بر قضاوت نسبی الهی، این اصل را تأیید میکند و راه را برای فهمی عمیقتر هموار میسازد.
بخش چهارم: منع جنگ و ضرورت گفتمان مسالمتآمیز
قانون منع جنگ
منع جنگ، مانند سپری که جامعه را از ویرانی حفظ میکند، باید بهعنوان قانونی جهانی تصویب شود. هرگونه جنگ، مانند طوفانی که بنایی را درهم میشکند، محکوم است و باید با گفتمان جایگزین شود.
مثال سفره غذا
جنگ، مانند بههمریختن سفرهای پر از غذا، به گرسنگی و زیان همگان منجر میشود. این مثال، مانند آینهای که حقیقت را نشان میدهد، بر پوچی و زیانبار بودن جنگ تأکید دارد.
منع خشونت در سطح فردی
خشونت، حتی در سطح فردی، مانند جرقهای که آتشی بزرگ برمیافروزد، نوعی جنگ است. پرهیز از تندی، بیاحترامی و خشونت، مانند آبی که آتش را خاموش میکند، در روابط انسانی ضروری است.
اهمیت گفتمان مشترک
قرآن کریم در آیه تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ (سوره آل عمران، آیه 64) به معنای «بیایید به سوی سخنی مشترک»، بر ضرورت گفتمان مشترک تأکید دارد. این گفتمان، مانند پلی که دو ساحل را به هم متصل میکند، اختلافات را کاهش میدهد.
نقد خشونت در گفتمان
گفتمان باید مانند آینهای صاف، بدون خشونت و با تمرکز بر نقاط مشترک انجام شود. خشونت در گفتمان، مانند علفهای هرزی که باغی را ویران میکنند، مانع از حل اختلافات میشود.
نقد اقدامات خشونتبار
اقدامات خشونتبار، مانند بمبگذاری، با ادعای دینداری سازگار نیست. این اقدامات، مانند طوفانی که خانهای را ویران میکند، نشاندهنده جهل و خودخواهیاند و با اصول دینی در تضادند.
نقد اختلافات فرهنگی
اختلافات فرهنگی، مانند تفاوت در پوشش میان جوامع گوناگون، باید از طریق گفتمان حل شود، نه با جنگ. این اختلافات، مانند رنگهای مختلف در تابلویی بزرگ، نیازمند تعامل و گفتوگو برای تعدیلاند.
مثال جزیره قناری
تفاوتهای فرهنگی در پوشش، مانند آنچه در جزیره قناری یا جوامع محافظهکار دیده میشود، مانند دو سوی یک سکهاند که با گفتمان میتوانند به تعادل برسند. این مثال، مانند آینهای که تفاوتها را نشان میدهد، بر ضرورت گفتوگو تأکید دارد.
نقد مدیریت ناکارآمد
مدیریتهای ناکارآمد، مانند رجال سیاسی که به دلیل خودخواهی و جهالت به جنگ و آشوب دامن میزنند، مانند کشتیای بیناخدا در طوفاناند. این مدیریتها، نیازمند بازسازی و اصلاحاند.
اهمیت گفتمان در سطح فردی
گفتمان در سطح فردی، مانند مباحثه طلاب بدون خشونت و پرتاب کتاب، مانند بذری است که در خاک دانش کاشته میشود. این گفتمان، باید عاری از تندی و با تمرکز بر منطق باشد.
نقد رفتارهای غیرمنطقی
رفتارهای غیرمنطقی، مانند پرتاب کتاب در مباحثه، مانند طوفانی است که نهال دانش را از ریشه میکند. این رفتارها، نشانه کاستی و عقبماندگی در گفتمان علمیاند.
جمعبندی بخش چهارم
منع جنگ و تأکید بر گفتمان مسالمتآمیز، مانند نوری که تاریکی را میزداید، راه را به سوی صلح و سعادت هموار میکند. قرآن کریم، با تأکید بر گفتمان مشترک، این اصل را تأیید میکند. نقد خشونت و رفتارهای غیرمنطقی، همراه با ضرورت گفتوگو در حل اختلافات، چارچوبی عملی برای اصلاح اجتماعی ارائه میدهد.
بخش پنجم: آزادی مشروط به عدم مزاحمت
مفهوم آزادی واقعی
آزادی واقعی، مانند پرندهای که در آسمانی بیمانع پرواز میکند، مشروط به عدم ایجاد مزاحمت برای دیگران است. این اصل، مانند سپری که حقوق دیگران را حفظ میکند، از هرجومرج جلوگیری میکند.
مثال مزاحمت در خانه
در یک خانه، اعمال عبادی، مانند وضو گرفتن در نیمهشب که دیگران را بیدار کند، مانند سنگی است که آرامش آب را برهم میزند. این مثال، بر ضرورت پرهیز از مزاحمت در اعمال فردی تأکید دارد.
نقد سختگیری در خانواده
سختگیری بیمورد در خانواده، مانند انتقاد از زمان نماز دیگران، مانند زنجیری است که آزادی را سلب میکند. این سختگیری، مانند بادی که نهال را خم میکند، مانع رشد روابط سالم خانوادگی است.
تفاوت آزادی و رهایی
آزادی، مانند درختی که با نظم رشد میکند، قاعدهمند و سازنده است، در حالی که رهایی، مانند سقوط سنگی از کوه، به بینظمی و ویرانی منجر میشود. این تمایز، مانند خطکشی که مسیر را مشخص میکند، بر اهمیت نظم در آزادی تأکید دارد.
نقد مزاحمتهای اجتماعی
مزاحمتهای اجتماعی، مانند سر و صدای ساختوساز، حتی اگر تحمل شوند، مانند سایهای که نور را میپوشاند، آزادی را سلب میکنند. این مزاحمتها، نیازمند قوانین اجتماعی برای تنظیماند.
جمعبندی بخش پنجم
آزادی، مانند گلی که در خاکی پاک میروید، تنها با عدم مزاحمت برای دیگران معنا مییابد. نقد سختگیریهای بیمورد و مزاحمتهای اجتماعی، همراه با تمایز میان آزادی و رهایی، چارچوبی برای حفظ حقوق فردی و جمعی ارائه میدهد.
بخش ششم: مدیریت جمعی و شایستهسالاری
مدیریت جمعی به جای امارت
جهان، مانند بنایی که با همکاری معماران ساخته میشود، باید با مدیریت جمعی اداره شود، نه امارت فردی که مانند طوفانی ویرانگر به ظلم منجر میشود. این اصل، مانند نوری که مسیر را روشن میکند، بر ضرورت همکاری در اداره جامعه تأکید دارد.
نقد نقش زنان در خانواده
زنان، مانند ستونهایی که بنای خانواده را نگه میدارند، نباید بهعنوان خدمتکار تلقی شوند، بلکه باید در مدیریت مشارکت کنند. این دیدگاه، مانند آبی که زمینی خشک را سیراب میکند، بر برابری و مشارکت در خانواده تأکید دارد.
مدیریت مشارکتی در خانواده
مدیریت در خانواده، مانند ارکستری که هر نوازنده نقشی دارد، باید مشارکتی باشد. تقسیم وظایف میان اعضا، مانند رشتههایی که تاروپود را به هم میپیوندند، به استحکام خانواده کمک میکند.
نقد امارت و سلطنت
امارت و سلطنت، مانند زنجیرهایی که مردمان را اسیر میکنند، به دلیل نبود انتخابات به ظلم و جرم منجر شدهاند. این نقد، مانند آینهای که حقیقت را نشان میدهد، بر ضرورت دموکراسی تأکید دارد.
اهمیت انتخابات آزاد
مدیریت، مانند بنایی که با مصالح مرغوب ساخته میشود، باید از طریق انتخابات آزاد و بدون نفوذ مالی یا قومی انجام شود. این انتخابات، مانند جویباری پاک، سلامت جامعه را تضمین میکند.
نقد انتخابات ناسالم
انتخابات تحت تأثیر پول، زور یا نفوذ قومی، مانند آبی آلوده که تشنگی را رفع نمیکند، فاقد اعتبار است. این نقد، مانند هشداری در مسیر، بر ضرورت سلامت در انتخابات تأکید دارد.
مدیریت انبیا و ائمه
انبیا و ائمه، مانند ستارگانی که آسمان را روشن میکنند، به دلیل صلاحیت و عصمت الهی برای مدیریت انتخاب شدهاند. این اصل، مانند چراغی که مسیر هدایت را نشان میدهد، بر نقش رهبری الهی تأکید دارد.
نقد سوءاستفاده از عصمت
ادعای عصمت یا علم لدنی توسط افراد غیرمعصوم، مانند ادعای پرواز بدون بال، فاقد اعتبار است. این نقد، مانند آینهای که حقیقت را نشان میدهد، بر ضرورت شایستهسالاری تأکید دارد.
نقد فقدان صلاحیت در مدیریت
مدیریت بدون صلاحیت، مانند بنایی که بر شنی سست ساخته شود، به فساد و ظلم منجر میشود. این اصل، مانند هشداری که از ویرانی جلوگیری میکند، بر ضرورت انتخاب افراد شایسته تأکید دارد.
اهمیت اصلاح فردی
قرآن کریم در آیه قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ (سوره تحریم، آیه 6) به معنای «خود و خانوادهتان را حفظ کنید»، بر اصلاح فردی و خانوادگی تأکید دارد. این آیه، مانند بذری که در خاک دل کاشته میشود، راه را برای اصلاح جامعه هموار میکند.
مثال مدیریت در خانواده
در خانواده، فرد شایستهتر، حتی اگر کوچکتر باشد، مانند باغبانی که گلی در خاک خشک میپروراند، باید مدیریت را بر عهده گیرد. این مثال، مانند پلی که شایستگی را به مدیریت متصل میکند، بر اهمیت صلاحیت تأکید دارد.
موفقیت ژاپن و کره
ژاپن و کره، مانند نهالهایی که با کنار گذاشتن جنگ به درختی تنومند تبدیل شدهاند، با تمرکز بر گفتمان و همکاری به پیشرفت علمی و صنعتی دست یافتهاند. این مثال، مانند آینهای که حقیقت را نشان میدهد، بر نقش صلح در توسعه تأکید دارد.
نقشه قرآنی برای اصلاح
قرآن کریم در آیه إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا ۚ لَا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ (سوره الرحمن، آیه 33) به معنای «اگر میتوانید از کرانههای آسمانها و زمین بگذرید، پس بگذرید؛ جز با اقتدار نخواهید گذشت»، بر لزوم برنامهریزی دقیق تأکید دارد. این آیه، مانند نقشهای که مهندس ترسیم میکند، راه را برای اصلاح نشان میدهد.
جمعبندی بخش ششم
مدیریت جمعی، مانند بنایی که با همکاری ساخته میشود، نیازمند شایستهسالاری و انتخابات آزاد است. نقد امارت، سوءاستفاده از عصمت و مدیریت ناکارآمد، همراه با تأکید بر اصلاح فردی و خانوادگی، چارچوبی جامع برای اداره جامعه ارائه میدهد. قرآن کریم، با تأکید بر برنامهریزی و اصلاح، این اصول را تأیید میکند.
نتیجهگیری و جمعبندی نهایی
مبادی علوم اسلامی، مانند گنجینهای که در اعماق معرفت نهفته است، راهی به سوی اصلاح جامعه و رهایی از آشوبهای جهانی میگشایند. این علوم، با تکیه بر قضایای مهمل، نسبیت، منع جنگ، گفتمان مسالمتآمیز، آزادی مشروط به عدم مزاحمت و مدیریت جمعی، چارچوبی نظاممند برای هدایت انسان و جامعه ارائه میدهند. قرآن کریم، با آیاتی چون تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ و قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ، این اصول را تأیید میکند و راه را برای فهمی عمیقتر روشن میسازد. این درسگفتار، مانند چراغی که در تاریکی میدرخشد، بر ضرورت اجرای این اصول در سطح فردی و جمعی تأکید دارد تا جامعهای سالم و سعادتمند شکل گیرد.
با نظارت صادق خادمی