متن درس
مبادی علوم دینی در پرتو تاریخ و فرهنگ ایرانی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۸۳)
دیباچه
علوم دینی، بهسان رودی ژرف و جاری، در بستر تاریخ و فرهنگ ایرانی، نقشی بیبدیل در شکلگیری هویت معرفتی این سرزمین ایفا کرده است. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتار ارزشمند جلسه هشتاد و سوم، به بازخوانی و بازسازی مبادی علوم دینی در چارچوب تاریخ، فرهنگ و چالشهای معاصر میپردازد. هدف این اثر، تبیین نقش عالمان دینی و دراویش بهعنوان پیشگامان تولید معرفت در ایران پیش از تأسیس دانشگاهها، بررسی تأثیرات استعمار بر توسعه علمی، و تحلیل موانع رشد دانش بومی در دوران معاصر است. با بهرهگیری از زبانی علمی و متین، این متن میکوشد تا مفاهیم را با دقتی آکادمیک و تشبیهاتی ادبی، چون نگینی درخشان در تار و پود فرهنگ ایرانی، به مخاطبان عرضه دارد. ساختار این نوشتار، در بخشهای منظم و با عناوین تخصصی، به گونهای طراحی شده که تمامی جزئیات درسگفتار و تحلیلهای مرتبط را بهطور کامل و بدون کاستی منتقل نماید.
بخش نخست: پیشینه علوم دینی در ایران
نقش عالمان دینی و دراویش در تولید معرفت
پیش از تأسیس دانشگاهها، دو طایفه عالمان دینی و دراویش، بهسان دو بال معرفتی، بار سنگین تولید و انتقال دانش را در ایران بر دوش میکشیدند. عالمان دینی، فارغ از وابستگی به حوزههای رسمی، در اقصی نقاط ایران پراکنده بودند و با استقلالی ستودنی، به ترویج علوم دینی میپرداختند. این استقلال، چون نسیمی آزاد، به آنها امکان میداد تا در هر منطقه، با توجه به نیازهای محلی، به آموزش و پژوهش بپردازند. در برخی شهرها، مانند تبریز، اصفهان و تهران، حضور این عالمان پررنگتر بود، در حالی که در دیگر مناطق، دراویش، با عرفان و معنویت خویش، نقشآفرینی میکردند.
ساختار غیررسمی و آموزش فردی
عالمان و دراویش، بدون تکیه بر تشکیلات رسمی، بهصورت فردی و با تلاشی خستگیناپذیر، به تولید معرفت مشغول بودند. آموزش در این دوران، چون گفتوگویی صمیمی میان استاد و شاگرد، بهصورت فردی و گاهی متقابل جریان داشت. گاه شاگردی نزد استادی درس میآموخت و همان شاگرد، در موضوعی دیگر، خود به استاد بدل میشد. این روش، چون جویباری زلال، به عمق یادگیری و پرورش استعدادهای نهفته کمک میکرد. در کنار این آموزشهای فردی، حوزههای محدودی در شهرهایی مانند قم، اراک و اصفهان شکل گرفته بودند که به سازماندهی نسبی علوم دینی یاری میرساندند.
سلسلهمراتب در میان دراویش
دراویش، با سلسلهمراتبی منظم، شامل شیخ، مرشد و پیر، به فعالیتهای معنوی و علمی میپرداختند. شیخ، چون مدیرعاملی کاردان، وظایف اجرایی را بر عهده داشت و ذکر و اعمال معنوی را هدایت میکرد. مرشد، راهنمایی معنوی بود که شاگردان را به سوی تعالی روحی رهنمون میساخت، و پیر، بهسان قلهای رفیع، در بالاترین مرتبه این سلسله قرار داشت. این ساختار، چون بنایی مستحکم، به انسجام و کارآمدی فعالیتهای دراویش یاری میرساند.
جمعبندی بخش نخست
پیش از تأسیس دانشگاهها، عالمان دینی و دراویش، بهعنوان ستونهای معرفتی جامعه ایرانی، با استقلال و انعطافپذیری، به تولید و انتقال دانش مشغول بودند. آموزش فردی، همراه با حوزههای محدود، و سلسلهمراتب در میان دراویش، به غنای علمی و معنوی این دوران کمک کرد. این ساختار، چون باغی پربار، زمینهساز ظهور حکیمان و عارفان بود که در بخشهای بعدی بررسی خواهد شد.
بخش دوم: تأثیرات استعمار بر علوم دینی و فرهنگ ایرانی
بهرهبرداری استعماری از منابع ایران
ایران، بهسان گنجینهای گرانسنگ، به دلیل دارا بودن منابع غنی چون نفت، گاز، طلا و مس، همواره مورد طمع استعمارگران بوده است. این بهرهبرداری، چون تیغی دو لبه، نهتنها منابع مادی کشور را به تاراج برد، بلکه مانع توسعه علمی و فرهنگی شد. استعمارگران، در ازای این منابع ارزشمند، امکانات ابتدایی چون آب لولهکشی و برق را به ایران عرضه کردند، گویی کودکی را با گردویی فریب دهند تا گنجش را بربایند.
مقاومت ایران در برابر سلطه
با وجود ظاهر مطیع، ایران هیچگاه بهطور کامل تسلیم سلطه غرب نشد. این مقاومت، چون شعلهای خاموشناشدنی، ریشه در هویت ملی و فرهنگی ایرانیان داشت. استعمارگران، با ارائه امکاناتی چون بختآزمایی، کوشیدند تا با ظاهرسازی، مردم را فریب دهند، اما روح استقلالطلبی ملت، این فریب را بیاثر ساخت.
اقتصاد تسلیحاتی و ناآگاهی منطقهای
غرب، بهویژه آمریکا، با بهرهگیری از ناآگاهی برخی کشورهای منطقه، به فروش تسلیحات روی آورده و اقتصاد خود را بر این پایه استوار ساخته است. این امر، چون بازی شطرنجی که در آن مهرههای ضعیف قربانی میشوند، به تشدید ناآرامیها و عقبماندگی منطقهای منجر شده است. ایران، بهعنوان کشوری با عظمت تاریخی، در این بازی، نقشی کلیدی ایفا کرده و گاه به دلیل ناآگاهی، خود نیز متضرر شده است.
جمعبندی بخش دوم
استعمار، با بهرهبرداری از منابع ایران و ارائه امکانات ظاهری، مانع توسعه علمی و فرهنگی کشور شد. با این حال، مقاومت ایران در برابر سلطه، نشاندهنده روحیه استقلالطلبی ملت است. تأثیرات منفی استعمار، از جمله اقتصاد تسلیحاتی و سوءاستفاده از ناآگاهی منطقهای، ضرورت آگاهیبخشی و تقویت هویت ملی را بیش از پیش آشکار میسازد.
بخش سوم: چالشهای علوم دینی در دوران معاصر
ضعف دانشگاهها در تولید دانش بومی
با تأسیس دانشگاهها، علوم دینی و دراویش هویت خود را حفظ کردند، اما دانشگاهها، بهسان دروازهای به سوی علوم خارجی، به وارد کردن دانش پرداختند. این وابستگی، چون زنجیری بر پای پیشرفت، مانع ظهور دانشمندان برجسته بومی شد. دانشآموختگان دانشگاهها، اغلب به حفظ و تکرار علوم خارجی بسنده کردند و از تولید دانش نوین بازماندند.
خرافات و محدودیتها در علوم دینی
علوم دینی، به دلیل نفوذ خرافات و احکام غیرعلمی، چون آبی گلآلود، از اصالت و اعتبار خود فاصله گرفتند. احکامی مانند حرام دانستن آب لولهکشی یا روایاتی چون «هرچه میزایید مار است»، به کاهش اعتماد عمومی به این علوم منجر شد. این محدودیتها، بهویژه در آموزش عرفان و فلسفه، چون دیواری بلند، مانع رشد حکیمان و عارفان شدند.
مظلومیت عالمان برجسته
عالمان بزرگی چون علامه طباطبایی، به دلیل اتهامات غیرعلمی و تعصبات حوزهای، مظلوم واقع شدند. تعطیلی درس فلسفه وی، به دلیل فشارهای غیرعلمی، چون بستن پنجرهای به سوی نور، به کاهش عمق معرفتی علوم دینی انجامید. این محدودیتها، نشاندهنده ضرورت اصلاح نظام آموزشی حوزهها و حمایت از آموزش فلسفه و عرفان است.
نقد تمرکز بر روایات
تمرکز بیش از حد بر جمعآوری روایات، بهویژه در آثار عالمانی چون مجلسی، به ضعف فقه و کاهش اصالت علمی منجر شد. این رویکرد، چون گردآوری سنگها به جای ساختن بنایی استوار، به جای تعمیق معرفت، به انباشت اطلاعات بدون تحلیل انجامید.
جمعبندی بخش سوم
علوم دینی در دوران معاصر، به دلیل وابستگی دانشگاهها به علوم خارجی، نفوذ خرافات، و محدودیتهای آموزشی، از تولید دانش بومی و حکیمان برجسته بازماندهاند. مظلومیت عالمان بزرگی چون علامه طباطبایی و ضعف فقه به دلیل تمرکز بر روایات، ضرورت بازسازی نظام آموزشی علوم دینی را آشکار میسازد.
بخش چهارم: جایگاه فرهنگ و ادبیات در علوم دینی
عظمت تاریخی و فرهنگی ایران
ایران، بهسان نگینی درخشان در تاج تمدن جهانی، از دیرباز به دلیل عظمت تاریخی و فرهنگی خود، چون توران و اصفهان، شهره بوده است. این عظمت، در نامهایی چون ایران و در متون ادبی چون شاهنامه بازتاب یافته است. زنان در شاهنامه، چون رخشهای باصلابت، گاه سلطنت میکردند و نمادی از اقتدار و عزت بودند.
ناآگاهی از شاهنامه
ناآگاهی علوم دینی از شاهنامه و نقش زنان در آن، چون از دست دادن گوهری گرانبها، به کاهش عمق فرهنگی این علوم منجر شده است. آموزش متون ادبی چون شاهنامه، میتواند به غنای معرفتی علوم دینی یاری رساند.
نقد ادبی و تملق
شاعرانی چون حافظ، گاه به دلیل شرایط اجتماعی، به تملق از شاهان پرداختند. این امر، چون لکهای بر آیینه شعر پارسی، ضرورت نقد علمی متون ادبی را در علوم دینی آشکار میسازد.
جمعبندی بخش چهارم
فرهنگ و ادبیات ایرانی، بهویژه شاهنامه، چون گنجینهای بیپایان، ظرفیت غنیسازی علوم دینی را داراست. ناآگاهی از این متون و تأثیر شرایط اجتماعی بر ادبیات، ضرورت آموزش ادبیات کلاسیک و نقد علمی آن را در علوم دینی برجسته میکند.
بخش پنجم: اهل کرامت و نبوغ در علوم دینی
ظهور حکیمان و عارفان
حکیمان و عارفان، چون ستارگانی در آسمان معرفت، معمولاً از میان عالمان دینی و دراویش ظهور میکردند. گاه نیز، اهل کرامت از میان افراد عادی، چون قصابان، پدیدار میشدند، که نشاندهنده لطف الهی در توزیع کرامت است. این افراد، بدون سر و صدا، با عظمتی معنوی، به جامعه خدمت میکردند.
محدودیتهای آموزش عرفان
آموزش عرفان، چون فصوصالحکم، در حوزهها محدود و پنهانی بود. این محدودیت، گرچه به حفظ اصالت عرفان کمک کرد، اما مانع گسترش آن شد. آموزش علنی عرفان، چون گشایش دریچهای به سوی نور، میتواند به غنای علوم دینی یاری رساند.
شعرا و ارتباط با علوم دینی
شعرا، چون شاطرعباس صبوحی، اغلب از میان عالمان و دراویش بودند و گاه از اقشار عادی ظهور میکردند. این ارتباط، چون پلی میان ادبیات و علوم دینی، به غنای فرهنگی جامعه کمک میکرد.
جمعبندی بخش پنجم
اهل کرامت، حکیمان و شعرا، بهسان ستارگان درخشان، از میان عالمان، دراویش و گاه افراد عادی ظهور میکردند. محدودیتهای آموزش عرفان و ارتباط ادبیات با علوم دینی، ضرورت اصلاح نظام آموزشی و تقویت پیوند علوم دینی با فرهنگ و ادب را آشکار میسازد.
بخش ششم: نقد و اصلاح علوم دینی
اقتدار فقه ظاهری
فقه ظاهری، چون دیواری استوار اما محدود، با اقتدار خود مانع رشد علمی و معنوی علوم دینی شد. این تمرکز بر ظواهر، به کاهش عمق معرفتی و بازماندگی از تولید حکیمان و عارفان انجامید.
وابستگی به قدرت
رشد افراد در علوم دینی، گاه به وابستگی به قدرتهای داخلی یا خارجی گره خورده بود. این وابستگی، چون زنجیری بر پای پیشرفت، مانع رشد مستقل علمی و معنوی شد.
هزینههای گزاف دستاوردها
دستاوردهای معاصر، چون موشک، با هزینههای گزاف و به قیمت خون و نان مردم به دست آمدهاند. این امر، چون خریدن گوهری به بهای جان، ضرورت مدیریت عقلانی منابع را برجسته میسازد.
جمعبندی بخش ششم
علوم دینی، به دلیل اقتدار فقه ظاهری، وابستگی به قدرت، و هزینههای گزاف دستاوردها، از رشد و بالندگی بازماندهاند. اصلاح نظام آموزشی، تقویت استقلال علمی، و مدیریت عقلانی منابع، راههای برونرفت از این چالشها هستند.
نتیجهگیری و جمعبندی
علوم دینی در ایران، چون درختی ریشهدار در خاک فرهنگ و تاریخ این سرزمین، از گذشته تا امروز نقشی بیبدیل در شکلگیری هویت معرفتی ملت ایفا کردهاند. عالمان دینی و دراویش، پیش از تأسیس دانشگاهها، با استقلال و آموزش فردی، به تولید معرفت و پرورش حکیمان و عارفان یاری رساندند. با ورود دانشگاهها، وابستگی به علوم خارجی و نفوذ خرافات، به کاهش اصالت و اعتبار علوم دینی منجر شد. استعمار، با بهرهبرداری از منابع ایران و ارائه امکانات ظاهری، مانع توسعه علمی و فرهنگی کشور گردید. با این حال، مقاومت ایران در برابر سلطه، نشاندهنده روحیه استقلالطلبی ملت است. فرهنگ و ادبیات ایرانی، بهویژه شاهنامه، ظرفیت غنیسازی علوم دینی را دارد، و اهل کرامت، چون گوهری پنهان، به جامعه نور میبخشند. اصلاح نظام آموزشی، تقویت استقلال علمی، و احیای هویت فرهنگی، راههایی برای بازسازی علوم دینی و احیای جایگاه شایسته آنها در جهان معاصر هستند.