متن درس
پدیدههای پنهانی: تأملی در عالم، ملائکه، جنیان و شیاطین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۰۳)
دیباچه
جهان هستی، با همه گستردگی و پیچیدگیهایش، چونان آیینهای است که تجلیات حق تعالی را در مراتب گوناگون به نمایش میگذارد. این نوشتار، با نگاهی عمیق به عالم، ملائکه، جنیان و شیاطین، میکوشد تا در پرتو حکمت و عنایت الهی، این پدیدههای پنهانی را با رویکردی فلسفی-عرفانی کاوش کند. پرسش از ماهیت این موجودات، جایگاه آنها در نظام هستی و نقششان در تدبیر الهی، از دیرباز ذهن اندیشمندان را به خود مشغول داشته است. این اثر، با تکیه بر متون دینی و فلسفی، بهویژه آیات قرآن کریم و آرای عالمان دینی، در صدد است تا نوری بر این موضوعات افکند و تبیینی روشن و منسجم ارائه دهد.
بخش یکم: وحدت عالم و مراتب وجود
ماهیت عالم: حقیقتی واحد با مراتب پیوسته
جهان هستی، بهسان جریانی یکپارچه، از مبدأ احدیت و واحدیت سرچشمه گرفته و در مراتب گوناگون، از اعیان و عقول گرفته تا نفوس، عالم مثال و ناسوت، تجلی یافته است. این مراتب، نه بهمعنای تعدد ذاتی، بلکه بهصورت تراتب در ظهورات الهیاند. زمین، آسمانها، ملائکه و جنیان، همگی مراتبی از این حقیقت واحدند که در نظامی پیوسته و منظم جای گرفتهاند. این دیدگاه، که ریشه در فلسفه اشراقی و عرفان نظری دارد، عالم را چونان سلسلهای از نور میبیند که از اشرف به الاشرف نزول کرده و فاقد ماهیت و تعدد است.
این نظام ترتبی، گویی چونان رشتهای از نور است که از مبدأ الهی سرچشمه گرفته و هر مرتبه، جلوهای از حقیقت پیشین را در خود منعکس میکند. گسیختگی در این سلسله راه ندارد، و هر جزء از عالم، در هماهنگی با کل، به سوی کمال هدایت میشود.
نظام احسن و حکمت الهی
نظام خلقت، که در فلسفه اسلامی به «نظام احسن» شهرت دارد، نظامی است که در آن هر جزء با دقت و حکمت الهی در جای خود قرار گرفته است. این نظام، وابستگی اجزای خلقت به ملائکه را نه بهعنوان نقص، بلکه بهعنوان نشانهای از نظم و هماهنگی الهی میبیند. قرآن کریم در این باره میفرماید:
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى
خداوند آسمانها و زمین و آنچه را میان آنهاست جز بهحق و برای مدتی معین نیافرید.
این آیه، گواهی بر این است که خلقت، بر پایه حقیقت و حکمت استوار است و هیچ عنصری از آن بیهدف یا بینظم نیست.
بخش دوم: خیر و شر در مخلوقات
تقسیمبندی مخلوقات: خیر محض و خیر غالب
مخلوقات الهی، بر اساس حکمت وجودیشان، به دو دسته تقسیم میشوند: مخلوقاتی که خیر محضاند، مانند ملائکه، و مخلوقاتی که خیرشان بر شرشان غالب است، مانند انسانها و جنیان. ملائکه، به دلیل تجرد کامل، فاقد هرگونه شرند و تنها مظهر خیر الهیاند. در مقابل، انسانها و جنیان، به سبب قرار گرفتن در عالم ماده، دارای خیر غالب و شر قلیلاند. این تقسیمبندی، که در جلد ششم اسفار (صفحه ۳۷۲) نیز مورد اشاره قرار گرفته، نشاندهنده حکمت الهی در آفرینش موجودات است.
این تمایز، چونان تفکیک نور از سایه است؛ ملائکه چونان نور خالصاند که هیچ تاریکی در آنها راه ندارد، اما انسان و جن، چون نوری آمیخته با سایههای اندک ماده، در مسیر کمال گام برمیدارند.
فقدان شر مطلق
در نظام خلقت، شر مطلق یا خیر و شر مساوی وجود ندارد. حتی موجوداتی مانند ابلیس و شیاطین، که شر کثیر دارند، دارای خیر قلیلاند و خلقت آنها بر اساس حکمت الهی است. این دیدگاه، با عنایت الهی سازگار است که هیچ مخلوقی را بیهدف یا صرفاً شر نمیآفریند. ابلیس و شیاطین، هرچند در مرتبهای پایینتر از انسانها و جنیان خیر غالب قرار دارند، برای تحقق نظام احسن ضروریاند.
ابلیس و شیطان: تمایزی ظریف
ابلیس، موجودی واحد از جنس جن است که شر کثیر دارد، اما شیطان مفهومی عامتر است که شامل موجودات شرور از جن و انس میشود. قرآن کریم در این باره میفرماید:
قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ
گفت: پروردگارا، چون مرا گمراه کردی، من نیز در زمین برایشان [گناه را] میآرایم و همه را گمراه میکنم.
این آیه، به نقش ابلیس در اغوا اشاره دارد، اما شیطان را میتوان شامل هر موجود شروری دانست که در مسیر گمراهی گام برمیدارد.
بخش سوم: نقش ملائکه در خلقت
ملائکه و ظرافت خلقت
خلقت انسان، با ظرافتی بینهایت در فرآیندهای زیستی، مانند هضم غذا، همراه است که ملائکه در آن نقش دارند. به نقل از جلد هفتم اسفار (صفحه ۱۲۸)، فرآیند هضم غذا، از تبدیل اجسام جامد به مایع، خون، گوشت و استخوان، تحت نظارت ملائکه انجام میشود. این فرآیند، گویی چونان کارگاهی الهی است که در آن هر جزء بدن توسط گروهی از ملائکه، دستکم هفت ملَک، اداره میشود. این ظرافت، نشانهای از حکمت الهی در خلقت است.
این فرآیند، چونان رقص هماهنگی است که در آن هر ملَک، با دقتی بیمانند، وظیفهای خاص را به انجام میرساند تا نظام حیات انسان برقرار بماند.
وظایف ملائکه در اداره بدن
هر جزء از بدن انسان، حداقل توسط هفت ملَک اداره میشود که وظایف مشخصی دارند: جاذب (جذب غذا)، ممسک (نگهداری)، خالع (تبدیل صورت)، کاسو (پوشاندن صورت جدید)، دافع (دفع زوائد)، لاصق (اتصال اجزا) و رائی (تنظیم مقادیر). این تقسیمبندی، نشاندهنده نظمی دقیق در تدبیر الهی است که هر ملَک تنها یک وظیفه را بر عهده دارد. قرآن کریم در این باره میفرماید:
وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ
و هیچ یک از ما نیست مگر اینکه برای او مقامی معلوم است.
این آیه، بر محدودیت وظایف ملائکه و جایگاه مشخص هر یک در نظام خلقت تأکید دارد.
ملائکه و فرآیندهای روزمره
حتی در فرآیندهای ظاهری مانند نانپزی، ملائکه در باطن عمل میکنند، گویی چونان صنعتگرانی باطنیاند که فرآیند تبدیل گندم به نان را هدایت میکنند. این تشبیه، نشاندهنده حضور ملائکه در تمام شئون خلقت، حتی در امور روزمره، است.
بخش چهارم: ماهیت ملائکه و چالشهای معرفتی
تجرد و محدودیت وظایف ملائکه
ملائکه، به دلیل تجرد کامل، موجوداتی بسیطاند که هر یک تنها یک فعل را انجام میدهند. این محدودیت، ناشی از ذات غیرمرکب آنهاست که با آیه «وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ» همخوانی دارد. برخلاف انسان که میتواند چند وظیفه را بهطور همزمان انجام دهد، ملائکه به یک کار محدودند، گویی هر یک چونان نوری تکرنگ است که تنها یک جلوه را بازمیتاباند.
ملائکه مادی و مجرد
در حالی که فلاسفه ملائکه را صرفاً مجرد میدانند، متکلمان معتقدند که ملائکه میتوانند صور مادی داشته باشند. روایاتی مانند داستان هاروت و ماروت، که به نزول ملائکه به زمین و ارتکاب معصیت اشاره دارند، این دیدگاه را تقویت میکند. این تعارض، نیازمند تبیینی است که آیا این ملائکه مادی بودهاند یا خیر.
چالش اثبات وجود و ویژگیهای ملائکه
اثبات وجود ملائکه، به دلیل ماهیت غیبی آنها، نیازمند استدلالهای عقلی و شواهد نقلی است. علم دینی، با تکیه بر آیات قرآن کریم و روایات، این وجود را تأیید میکند، اما تبیین ویژگیهایی مانند تجرد یا خیر مطلق نیازمند استدلالهای دقیقتر است. به عنوان مثال، روایات مربوط به هاروت و ماروت، که به معصیت آنها اشاره دارند، با دیدگاه خیر مطلق ملائکه تعارض دارد و نیازمند تأمل عمیقتر است.
ملائکه لوحیه و قلمیه
ملائکه لوحیه، علوم لدنی و کلام الهی را از ملائکه قلمیه دریافت میکنند. این تقسیمبندی، که بر اساس مراتب نزول وحی است، در قرآن کریم نیز مورد اشاره قرار گرفته است:
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلَىٰ قَلْبِكَ
آن را روحالامین بر قلب تو نازل کرد.
این فرآیند، چونان جریانی است که از مبدأ وحی به سوی قلب پیامبر جاری میشود و ملائکه در آن نقش واسطه دارند.
معراج و ملاقات با ملائکه
در معراج پیامبر اکرم (ص)، ایشان صف اول ملائکه را ملاقات کرده و صدای قلمهای آنها را شنیدهاند. این تجربه، نشاندهنده ارتباط مستقیم پیامبر با عوالم غیبی است و گویی دریچهای به سوی درک باطنی ملائکه گشوده است.
بخش پنجم: جنیان و شیاطین در نظام خلقت
ماهیت جنیان
جنیان، بر اساس آیه قرآن کریم، از آتش خلق شدهاند و از اینرو مادیاند:
وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ
و جن را پیش از آن از آتش سوزان آفریدیم.
این ماده بودن، آنها را از ملائکه متمایز میکند، هرچند در مراتب خلقت، جایگاه خاص خود را دارند.
نقش شیطان در نظام الهی
شیطان، بهعنوان مفهومی عام، شامل جنیان و انسانهای شرور است که در مسیر اغوا و گمراهی گام برمیدارند. این نقش، هرچند در ظاهر منفی است، در نظام احسن الهی جایگاهی دارد و به تحقق حکمت الهی کمک میکند.
بخش ششم: نقد و تأمل در علم دینی
چالشهای تبیین ملائکه و جنیان
بحث از ملائکه و جنیان، به دلیل ماهیت غیبی آنها، نیازمند تعقل و دقت است. علم دینی باید با رویکردی نظاممند و مدرن، این موضوعات را تبیین کند تا از لفاظی و ابهام پرهیز شود. عباراتی مانند «ملائکه لوحیه» و «قلمیه»، بدون تبیین دقیق، ممکن است به ابهام منجر شوند.
ضرورت استدلال و پرهیز از لفاظی
علم دینی باید از استدلالهای عقلی و نقلی بهره گیرد تا وجود و ویژگیهای ملائکه را اثبات کند. ادعاهای بدون سند، مانند تجرد کامل یا خیر مطلق ملائکه، نیازمند بررسی دقیقتر است تا از شبهات جلوگیری شود.
نتیجهگیری
جهان هستی، چونان آیینهای است که تجلیات الهی را در مراتب گوناگون بازمیتاباند. ملائکه، جنیان و شیاطین، هر یک در این نظام احسن جایگاه ویژهای دارند. ملائکه، بهعنوان موجودات خیر محض یا خیر غالب، در تدبیر خلقت، از فرآیندهای زیستی تا امور روزمره، نقشی بیبدیل ایفا میکنند. جنیان، با ماهیت مادی خود، و شیاطین، با شر کثیر، در نظامی هماهنگ به سوی تحقق حکمت الهی حرکت میکنند. علم دینی، با تکیه بر آیات قرآن کریم و استدلالهای عقلی، میتواند این موضوعات را با رویکردی مدرن و نظاممند تبیین کند تا درک عمیقتری از خلقت و جایگاه انسان در آن فراهم آید.