در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

پدیده های پنهانی 109

متن درس

پدیده‌های پنهانی

پدیده‌های پنهانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۰۹)

دیباچه

این نوشتار به بررسی مفهوم صداقت به‌مثابه جوهره زیست انسانی و دینی می‌پردازد و با تأمل در آیات قرآن کریم و تحلیل‌های الهیاتی، راه‌های تحقق اصالت وجودی را در برابر محدودیت‌های فرهنگی و اجتماعی کاوش می‌کند. هدف آن است که با نگاهی ژرف به مفاهیم آزادی، هویت، و نقش علم دینی، زمینه‌ای برای فهم عمیق‌تر از رابطه انسان با فطرت الهی و چالش‌های پیش روی جامعه دینی فراهم آید. این اثر، با الهام از متون قرآنی و سنت‌های اصیل اسلامی، به دنبال ترسیم مسیری است که انسان را به سوی صداقت، آزادی، و کمال رهنمون سازد، در حالی که از انحرافات شیطانی و استبدادهای فرهنگی فاصله می‌گیرد.

بخش یکم: صداقت، جوهره زیست اصیل

مفهوم خط الصداقه

صداقت، که در این نوشتار با عنوان «خط الصداقه» معرفی شده، فراتر از راست‌گویی صرف، به معنای زیستن مطابق با فطرت الهی و اصالت وجودی است. این مفهوم، انسان را دعوت می‌کند تا در هماهنگی کامل با حقیقت درونی خویش، از قیدوبندهای غیرضروری رها شود و هویت اصیل خود را ابراز نماید. صداقت در این معنا، نه تنها در گفتار، بلکه در رفتار، پوشش، و سبک زندگی نمود می‌یابد. محدودیت‌هایی که به نام سنت یا فرهنگ بر انسان تحمیل می‌شود، می‌تواند او را از این اصالت دور سازد و به سوی ظاهرسازی و ریاکاری سوق دهد.

به عنوان مثال، اجبار به پوشیدن لباسی خاص، مانند عبا و عمامه برای عالمان دینی، در هر موقعیت و زمان، می‌تواند به معنای محدود ساختن آزادی عمل و سلب اصالت وجودی باشد. عالم دینی، به مثابه انسانی که باید در خدمت حقیقت و فطرت الهی باشد، نیازمند انعطاف در انتخاب پوشش متناسب با شرایط مختلف است؛ از سفر و جنگ گرفته تا اوقات فراغت و امنیت. این انعطاف، نه تنها با شریعت منافاتی ندارد، بلکه به تحقق صداقت و آزادی درونی کمک می‌کند.

درنگ: صداقت به معنای زیستن مطابق با فطرت الهی است و هرگونه تحمیل فرهنگی که انسان را از اصالت وجودی‌اش دور کند، مانعی در مسیر تحقق خط الصداقه است.

آزادی و اختیار در زیست دینی

آزادی، شرط لازم برای تحقق صداقت است. قرآن کریم در سوره انسان، آیه ۳ می‌فرماید: إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا؛ «ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار است یا ناسپاس.» این آیه بر اختیار انسان در انتخاب مسیر زندگی تأکید دارد. تحمیل محدودیت‌های غیرضروری، مانند اجبار به رعایت الگوهای رفتاری یا پوششی خاص، با این اختیار الهی در تضاد است و می‌تواند انسان را از فطرت خویش دور سازد.

در این راستا، عالمان دینی باید بتوانند در موقعیت‌های مختلف، از پوشش و رفتاری متناسب با اقتضائات زمان و مکان بهره گیرند. به عنوان مثال، استفاده از دوچرخه یا موتور برای تردد، که ممکن است با عمامه سازگار نباشد، نباید به معنای تخطی از شأن روحانیت تلقی شود. این آزادی عمل، نه تنها به حفظ سلامت جسمی و روحی عالم کمک می‌کند، بلکه او را در خدمت‌رسانی به جامعه کارآمدتر می‌سازد.

نقد استبداد فرهنگی و اجتماعی

استبداد فرهنگی، که در قالب اجبار به رعایت الگوهای خاص نمود می‌یابد، مانعی جدی در برابر تحقق صداقت است. این استبداد، ریشه در سنت‌های تاریخی دارد و نه الزامات شرعی. به عنوان مثال، الزام عالمان دینی به حفظ عمامه حتی در خواب یا موقعیت‌های غیررسمی، نشانه‌ای از قفسی است که فرهنگ بر انسان تحمیل کرده است. همان‌گونه که قناری در قفس، حتی پس از آزادی به دلیل عادت به محدودیت بازمی‌گردد، انسان نیز ممکن است به دلیل عادت‌های تحمیلی، از زیستن آزادانه و صادقانه بازماند.

این مفهوم با آیه‌ای از قرآن کریم در سوره ذاریات، آیه ۵۶ پیوند دارد: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ؛ «جن و انس را نیافریدم جز برای اینکه مرا بپرستند.» پرستش در این معنا، زیستن مطابق با فطرت الهی است که صداقت و آزادی از قیدوبندهای غیرضروری را ایجاب می‌کند. محدودیت‌های فرهنگی، که به نام دین تحمیل می‌شوند، انسان را از این پرستش اصیل بازمی‌دارند.

درنگ: استبداد فرهنگی، با تحمیل محدودیت‌های غیرضروری، انسان را از فطرت الهی و زیست صادقانه دور می‌سازد و به ظاهرسازی و ریاکاری منجر می‌شود.

بخش دوم: جامعه دینی و تحقق خط الصداقه

ویژگی‌های جامعه دینی آرمانی

جامعه دینی آرمانی، جامعه‌ای است که در آن هر فرد بتواند خودش باشد، بدون ریا، سالوس، عقده حقارت، یا یأس. این جامعه باید مظهر اولیای الهی باشد، کسانی که در رفتار، گفتار، و نیت خود صادق‌اند. قرآن کریم در سوره احزاب، آیه ۲۱ می‌فرماید: وَلَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛ «و برای شما در رسول خدا سرمشقی نیکوست.» رسول خدا (ص) به‌عنوان مظهر صداقت، نمونه‌ای از زیستن آزادانه و صادقانه ارائه می‌دهد. جامعه دینی باید به گونه‌ای باشد که افراد در آن، بدون ترس از قضاوت یا تحمیل، هویت اصیل خود را ابراز کنند.

این جامعه، که مهد تمدن و عشق است، از هرگونه استبداد و تحمیل رها بوده و به افراد اجازه می‌دهد تا در هماهنگی با فطرت الهی خویش زندگی کنند. چنین جامعه‌ای، نه تنها از ریا و ظاهرسازی پاک است، بلکه زمینه‌ساز رشد و کمال انسانی است.

نقد ادعاهای کاذب صداقت

یکی از چالش‌های جامعه دینی، ادعاهای کاذب صداقت است. افرادی ممکن است با ظاهرسازی، خود را صادق جلوه دهند، در حالی که باطن آن‌ها پر از عقده، کثافت، و انحراف است. این مفهوم با آیه‌ای از قرآن کریم در سوره نساء، آیه ۱۴۲ مرتبط است: إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ؛ «منافقان خدا را فریب می‌دهند، در حالی که او فریب‌دهنده آن‌هاست.» این آیه به تمایز بین صداقت ظاهری و باطنی اشاره دارد. صداقت واقعی، که در اولیای خدا متجلی است، نه تنها در ظاهر، بلکه در دل و روح نیز پاک و صاف است.

در مقابل، افرادی که به دلیل انحرافات اخلاقی یا اجتماعی ادعای صداقت می‌کنند، تنها پوسته‌ای از صداقت را به نمایش می‌گذارند. این انحرافات، که ریشه در تأثیرات شیطانی دارد، مانع از تحقق جامعه دینی آرمانی می‌شود.

درنگ: صداقت واقعی در اولیای خدا متجلی است که ظاهر و باطن آن‌ها در هماهنگی کامل است، در حالی که ادعاهای کاذب صداقت، تنها پوسته‌ای از حقیقت را نشان می‌دهند.

نقش آزادی در تحقق جامعه دینی

آزادی، به‌عنوان شرط لازم برای تحقق صداقت، در جامعه دینی نیز نقش محوری دارد. قرآن کریم در سوره کهف، آیه ۲۹ می‌فرماید: فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ؛ «هر که خواهد ایمان بیاورد و هر که خواهد کفر ورزد.» این آیه بر آزادی انسان در انتخاب مسیر زندگی تأکید دارد. جامعه دینی باید فضایی فراهم کند که افراد بتوانند بدون ترس از قضاوت یا تحمیل، هویت اصیل خود را ابراز کنند.

به عنوان مثال، اجبار به رعایت الگوهای پوششی خاص، مانند عمامه در هر موقعیت، می‌تواند به معنای سلب این آزادی باشد. عالم دینی باید بتواند در موقعیت‌های مختلف، از پوشش و رفتاری متناسب با اقتضائات زمان و مکان بهره گیرد. این آزادی، نه تنها به تحقق صداقت کمک می‌کند، بلکه جامعه را از ظاهرسازی و ریاکاری پاک می‌سازد.

بخش سوم: علم دینی و تصرف در تکوین

نقد محدودیت‌های علم دینی

علم دینی، به جای تمرکز بر الفاظ و مفاهیم انتزاعی، باید به تولید دانشی قدرت‌مند و کاربردی بپردازد. قرآن کریم در سوره لقمان، آیه ۲۰ می‌فرماید: سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ؛ «آنچه در آسمان‌ها و زمین است برای شما مسخر کرده است.» این آیه بر قابلیت انسان برای تصرف در عالم تکوین تأکید دارد. علم دینی باید به گونه‌ای باشد که نه تنها به فهم مفاهیم قرآنی منجر شود، بلکه امکان تأثیرگذاری در عالم مادی و معنوی را فراهم آورد.

محدودیت‌های سنتی در علم دینی، که ریشه در استبداد فرهنگی دارد، مانع از تحقق این هدف می‌شود. به عنوان مثال، تمرکز بیش از حد بر آموزش‌های صرف و نحو یا ادبیات، بدون توجه به کاربردهای عملی، علم دینی را از قدرت‌مندی دور می‌سازد. علم دینی باید به تولید دانشی بپردازد که قابلیت تصرف در برزخ، جن، و قیامت را داشته باشد، همان‌گونه که قرآن کریم این امکانات را برای انسان متصور شده است.

درنگ: علم دینی باید قدرت‌مند و کاربردی باشد و به جای تمرکز بر الفاظ و مفاهیم انتزاعی، به تصرف در عالم تکوین بپردازد.

داستان‌های قرآنی و علم قدرت‌مند

داستان‌های قرآنی، مانند داستان لوط، داود، و ایوب، نمونه‌هایی از علم قدرت‌مند و تأثیرگذاری در عالم تکوین را نشان می‌دهند. در داستان لوط، قرآن کریم در سوره هود، آیه ۷۷ می‌فرماید: فَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ؛ «هنگامی که فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از آمدنشان اندوهگین شد و دل‌تنگ گردید و گفت: این روزی سخت است.» این آیه به ضعف لوط در برابر انحرافات قومش اشاره دارد، که نتیجه عدم همراهی قوم با صداقت و فطرت الهی بود.

با این حال، در آیه ۸۲ سوره هود آمده است: فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ؛ «چون فرمان ما آمد، آن [شهر] را زیر و رو کردیم و بر آن سنگ‌هایی از سجیل پیاپی و نشان‌دار فرو ریختیم که نزد پروردگارت مشخص بود.» این آیه به قدرت الهی در مجازات قوم منحرف اشاره دارد و سنگ‌های سجیلی را به‌عنوان نمادی از تصرف در تکوین معرفی می‌کند.

در داستان داود و جالوت، قرآن کریم در سوره بقره، آیه ۲۵۱ می‌فرماید: فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ؛ «آنان را به اذن خدا شکست دادند و داود جالوت را کشت و خدا به او پادشاهی و حکمت عطا کرد و از آنچه خواست به او آموخت.» این آیه بر علم قدرت‌مند و حکمت الهی تأکید دارد که داود را قادر به غلبه بر دشمن قدرتمندش ساخت.

همچنین، در داستان ایوب، قرآن کریم در سوره ص، آیات ۴۱-۴۲ می‌فرماید: وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ * ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ؛ «و بنده‌مان ایوب را یاد کن، آنگاه که پروردگارش را ندا داد که شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است. * با پایت [به زمین] بکوب، این [چشمه] شستشوگاهی خنک و نوشیدنی است.» این آیات به پیروزی ایوب بر شیطان از طریق بازگشت به صداقت و فطرت الهی اشاره دارند.

درنگ: داستان‌های قرآنی لوط، داود، و ایوب نشان‌دهنده اهمیت علم قدرت‌مند و تصرف در تکوین هستند که می‌تواند انسان را در برابر انحرافات شیطانی مقاوم سازد.

بخش چهارم: طبیعت، حیوانات، و صداقت ذاتی

صداقت ذاتی در طبیعت و حیوانات

طبیعت و حیوانات، به دلیل فقدان اختیار، همواره در مسیر فطرت الهی خود عمل می‌کنند و از این‌رو، مظهر صداقت ذاتی هستند. قرآن کریم در سوره حشر، آیه ۲۱ می‌فرماید: لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ؛ «اگر این قرآن را بر کوهی نازل می‌کردیم، آن را از خشیت خدا خاشع و متلاشی می‌دیدی.» این آیه بر صداقت ذاتی طبیعت تأکید دارد که بدون هیچ‌گونه انحراف، در هماهنگی با اراده الهی عمل می‌کند.

حیوانات نیز، به دلیل پیروی از غریزه طبیعی خود، از صداقت ذاتی برخوردارند. به عنوان مثال، گاوی که بیش از حد می‌خورد و حتی ممکن است به دلیل پرخوری بمیرد، نمونه‌ای از صداقت در عمل است، زیرا بدون زرنگی یا محاسبه، به طبیعت خود پایبند است. این در حالی است که انسان، به دلیل اختیار، ممکن است تحت تأثیر شیاطین از این صداقت دور شود.

انحرافات اکتسابی انسان

انسان، برخلاف طبیعت و حیوانات، به دلیل برخورداری از اختیار، ممکن است از مسیر صداقت منحرف شود. قرآن کریم در سوره احزاب، آیه ۷۲ می‌فرماید: إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا؛ «او ستمگر و نادان بود.» این آیه به ظرفیت انسان برای انحراف اشاره دارد، اما تأکید می‌کند که با تربیت صحیح و پیشگیری از انحرافات، می‌توان این ظرفیت را به سوی کمال هدایت کرد.

انحرافات اکتسابی انسان، که اغلب نتیجه تأثیرات شیطانی است، می‌تواند به صورت عادت‌های تحمیلی، ظاهرسازی، یا ریاکاری نمود یابد. به عنوان مثال، عادت به محدودیت‌های فرهنگی، مانند اجبار به پوشیدن عمامه در هر موقعیت، می‌تواند انسان را از اصالت وجودی‌اش دور سازد و به قفسی نامرئی محبوس کند.

درنگ: طبیعت و حیوانات به دلیل فقدان اختیار، مظهر صداقت ذاتی هستند، در حالی که انسان به دلیل اختیار، ممکن است تحت تأثیر شیاطین از این صداقت دور شود.

بخش پنجم: پیشگیری و تربیت در جامعه دینی

اهمیت پیشگیری از انحرافات

پیشگیری از انحرافات اخلاقی و اجتماعی، شرط لازم برای ایجاد جامعه‌ای دینی و مبتنی بر صداقت است. همان‌گونه که در علوم پزشکی به پیشگیری از بیماری‌ها اهمیت داده می‌شود، در حوزه اخلاق و اجتماع نیز باید از تولید انحرافات جلوگیری کرد. این مفهوم با آیه‌ای از قرآن کریم در سوره احزاب، آیه ۷۲ پیوند دارد: إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا؛ «او ستمگر و نادان بود.» این آیه به ظرفیت انسان برای انحراف اشاره دارد، اما تأکید می‌کند که با تربیت صحیح، می‌توان این ظرفیت را به سوی کمال هدایت کرد.

پیشگیری در جامعه دینی، به معنای ایجاد فضایی است که افراد بتوانند آزادانه و صادقانه زندگی کنند، بدون اینکه تحت تأثیر محدودیت‌های غیرضروری یا انحرافات شیطانی قرار گیرند. این امر مستلزم بازنگری در ساختارهای آموزشی و فرهنگی است که به جای تحمیل، به تربیت و رشد انسان کمک کنند.

نقش عالمان دینی در تربیت جامعه

عالمان دینی، به‌عنوان ورثه انبیا، باید به تولید علم قدرت‌مند و تربیت جامعه‌ای مبتنی بر صداقت بپردازند. این علم، که از آیات قرآن کریم الهام گرفته شده، باید قابلیت تأثیرگذاری در عالم مادی و معنوی را داشته باشد. به عنوان مثال، داستان‌های قرآنی لوط، داود، و ایوب نشان‌دهنده امکان غلبه بر انحرافات شیطانی از طریق علم و عمل قدرت‌مند است.

عالمان دینی باید از قیدوبندهای سنتی رها شوند و به جای تمرکز بر آموزش‌های غیرکاربردی، به تولید دانشی بپردازند که جامعه را به سوی کمال و صداقت هدایت کند. این امر مستلزم بازنگری در ساختارهای آموزشی و فرهنگی است که به جای تحمیل، به تربیت و رشد انسان کمک کنند.

درنگ: پیشگیری از انحرافات اخلاقی و اجتماعی، شرط لازم برای ایجاد جامعه‌ای دینی و مبتنی بر صداقت است که عالمان دینی نقش محوری در آن دارند.

جمع‌بندی

این نوشتار با تأمل در مفهوم «خط الصداقه»، به بررسی رابطه میان صداقت، آزادی، و علم دینی پرداخت. صداقت، به‌عنوان جوهره زیست انسانی و دینی، انسان را به سوی هماهنگی با فطرت الهی رهنمون می‌سازد. این مفهوم، که در مقابل انحرافات شیطانی قرار دارد، مستلزم رهایی از محدودیت‌های غیرضروری و تحمیل‌های فرهنگی است. جامعه دینی آرمانی، جامعه‌ای است که در آن هر فرد بتواند خودش باشد، بدون ریا یا ظاهرسازی، و این امر تنها از طریق ترویج آزادی و علم قدرت‌مند امکان‌پذیر است.

داستان‌های قرآنی، مانند لوط، داود، و ایوب، نشان‌دهنده امکان غلبه بر انحرافات از طریق علم و عمل قدرت‌مند هستند. علم دینی باید به جای تمرکز بر الفاظ و مفاهیم انتزاعی، به تولید دانشی بپردازد که قابلیت تصرف در عالم تکوین را داشته باشد. پیشگیری از انحرافات و تربیت جامعه‌ای مبتنی بر صداقت، وظیفه اصلی عالمان دینی است که باید با الهام از آیات قرآن کریم و سنت‌های اصیل اسلامی، به تحقق این هدف کمک کنند.

در نهایت، این اثر به دنبال آن است که با ترسیم مسیری روشن برای تحقق صداقت و آزادی، زمینه‌ای برای ایجاد جامعه‌ای دینی فراهم آورد که در آن انسان بتواند در هماهنگی با فطرت الهی خویش، به کمال و سعادت دست یابد.

با نظارت صادق خادمی