متن درس
پدیدههای پنهانی: تأملی در ماهیت انسان، ملائکه و جنیان در قرآن کریم
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۳۰)
دیباچه
کتاب حاضر، با تأمل در مفاهیم عمیق قرآنی و روایی، به بررسی جایگاه انسان در نظام خلقت میپردازد و با نگاهی ژرف به ماهیت ملائکه و جنیان، تلاش دارد تا ابعاد وجودی انسان را از منظر دوگانه مادی و معنوی روشن سازد. این نوشتار، با بهرهگیری از آیات قرآن کریم و روایات معتبر، به تبیین تمایز میان انسان متعالی و دیگر موجودات پرداخته و بر ضرورت بازسازی معارف دینی از طریق حذف پیرایهها تأکید میورزد. هدف این اثر، ارائه دیدگاهی منسجم و روشنگر است که همسو با روح تعالیم اسلامی، راه را برای فهم عمیقتر حقیقت انسان و ارتباط او با عالم غیب هموار سازد.
بخش نخست: ماهیت و جایگاه ملائکه در نظام خلقت
ماهیت نوری ملائکه
ملائکه، بهعنوان موجوداتی از جنس نور، در نظام خلقت جایگاهی متعالی دارند. این موجودات، که از نور حسنی یا الهی آفریده شدهاند، مظهر صفات والای خداوندیاند. قرآن کریم در اینباره میفرماید: الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا («ستایش خدای را که آفریننده آسمانها و زمین است و فرشتگان را رسولان قرار داد»، سوره فاطر: ۱). این نور، که در روایات به نور حسنی تعبیر شده، ملائکه را از جنیان و انسان متمایز میسازد و آنها را بهعنوان واسطههای الهی در اجرای اوامر ربانی معرفی میکند.
| درنگ: ماهیت نوری ملائکه، آنها را بهعنوان موجوداتی متعالی و غیرمادی معرفی میکند که مظهر نور الهیاند و در مراتب وجودی، جایگاهی ویژه دارند. |
تقدم خلقت ملائکه بر انسان
بر اساس تعالیم قرآنی، خلقت ملائکه و جنیان بر خلقت انسان مقدم است. قرآن کریم در اینباره میفرماید: وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سَلَالَةٍ مِّن طِينٍ («و بهراستی انسان را از چکیدهای از گل آفریدیم»، سوره مؤمنون: ۱۲). این تقدم زمانی، بیانگر تفاوت در ماهیت وجودی این مخلوقات است. ملائکه، بهعنوان موجودات نوری، پیش از خلقت انسان خاکی پدید آمدهاند و این ترتیب خلقت، به جایگاه متعالی انسان در نظام الهی اشاره دارد که در ادامه بررسی خواهد شد.
بخش دوم: ماهیت دوگانه انسان: طینی و نوری
ماهیت طینی انسان
انسان، برخلاف ملائکه که از جنس نورند، موجودی خاکی است که از ماده آفریده شده است. قرآن کریم در اینباره میفرماید: إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّن طِينٍ لَّازِبٍ («ما آنها را از گلی چسبناک آفریدیم»، سوره صافات: ۱۱). این ماهیت طینی، انسان را به عالم ماده پیوند میدهد، اما در عین حال، او را به دلیل نفخه الهی (وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي، «و از روح خود در او دمیدم»، سوره حجر: ۲۹) به مراتب متعالی متصل میسازد. این دوگانگی، انسان را موجودی منحصربهفرد میکند که هم در خاک ریشه دارد و هم به سوی آسمان بال میگشاید.
فصل طینی و فصل نوری
انسان دارای دو بعد وجودی است: فصل طینی که به جنبه مادی او اشاره دارد و فصل نوری که به حقیقت معنوی او مرتبط است. تعریف فلسفی انسان بهعنوان «حیوان ناطق»، که در آثار فلاسفهای چون ابن سینا آمده، تنها به بعد طینی انسان توجه دارد. اما فصل نوری، که در روایات به «نور محمدی» یا «حقیقت محمدیه» تعبیر شده، انسان را به مراتب متعالی و الهی متصل میکند. این فصل نوری، پیش از خلقت طینی انسان وجود داشته و در روایات بهعنوان وجود پیشین انبیا و اولیا، مانند «أنا نبی و آدم بین الماء و الطین» («من پیامبر بودم در حالی که آدم میان آب و گل بود»)، مطرح شده است.
| درنگ: انسان، با دو فصل طینی و نوری، موجودی است که هم به عالم ماده وابسته است و هم بهواسطه حقیقت نوری خود، به مراتب الهی راه مییابد. |
نقد تعریف حیوان ناطق
تعریف انسان بهعنوان «حیوان ناطق»، به دلیل عمومیت آن، نمیتواند تمایز انسان متعالی را از افرادی چون معاویه یا حرملة نشان دهد. این افراد، هرچند در ظاهر ناطقاند، فاقد فصل نوریاند که انسان را به کمال میرساند. عقل حقیقی، که در روایات بهعنوان «ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان» («عقل آن است که با آن خدا پرستیده شود و بهشت به دست آید») تعریف شده، انسان را از شیطنت و حیلهگری متمایز میسازد. این نقد، نشاندهنده محدودیتهای تعریف فلسفی و ضرورت توجه به حقیقت نوری انسان است.
بخش سوم: کرامت و اقتدار انسان در قرآن کریم
کرامت الهی انسان
قرآن کریم، کرامت انسان را در آیهای روشن تأیید میکند: وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا («و بهراستی فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم و آنها را در خشکی و دریا حمل کردیم و از چیزهای پاکیزه به آنها روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از آفریدگان خود برتری دادیم»، سوره اسراء: ۷۰). این کرامت، مختص محبین و اولیای الهی است که از طریق فصل نوری به مراتب متعالی دست مییابند. انسان، بهسان درختی است که ریشه در خاک دارد، اما شاخسار آن به سوی آسمانهای معرفت بال میکشد.
| درنگ: کرامت الهی انسان، او را به موجودی بیهمتا در نظام خلقت تبدیل کرده که از طریق فصل نوری، به مراتب متعالی راه مییابد. |
تقدم فصل نوری بر خلقت طینی
فصل نوری انسان، که پیش از خلقت طینی او وجود داشته، مبنای اقتدار معنوی اوست. این مفهوم در روایات، با عباراتی چون «أنا نبی و آدم بین الماء و الطین» («من پیامبر بودم در حالی که آدم میان آب و گل بود») بیان شده است. این تقدم وجودی، نشاندهنده جایگاه والای انسان متعالی در نظام خلقت است که پیش از خلقت مادی، در مراتب نوری وجود داشته است.
بخش چهارم: علم و بیان در ساحت انسانی
ترتیب آیات سوره الرحمن
آیات ابتدایی سوره الرحمن، ترتیب منطقی خلقت و تعلیم را نشان میدهد: الرَّحْمَٰنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ («خداوند رحمان، قرآن را آموخت، انسان را آفرید، او را بیان آموخت»، سوره الرحمن: ۱-۴). این ترتیب، بیانگر آن است که علم قرآن، بهعنوان معرفتی نوری، مقدم بر خلقت انسان است و بیان، بهعنوان توانایی مادی، پس از خلقت به او اعطا شده است. این آیات، بهسان نغمهای الهی، حقیقت انسان را در پیوند با معرفت و بیان میسرایند.
علم قرآن و بیان: دو ساحت متمایز
علم قرآن، بهعنوان معرفتی نوری و پیش از خلقت، به انسان اعطا شده، در حالی که بیان، بهعنوان توانایی مادی، پس از خلقت طینی به او داده شده است. این تمایز، نشاندهنده دو ساحت وجودی انسان است: ساحت نوری که او را به معرفت الهی متصل میکند و ساحت طینی که او را در عالم ماده به کنش وامیدارد. انسان، بهسان پلی است که میان خاک و آسمان کشیده شده و با علم نوری و بیان مادی، راه به سوی کمال میجوید.
| درنگ: علم قرآن، بهعنوان معرفتی نوری، پیش از خلقت انسان به او اعطا شده و بیان، بهعنوان توانایی مادی، پس از خلقت طینی به او داده شده است. |
بخش پنجم: عقل، شیطنت و تمایز انسان متعالی
نقد دیدگاه فلاسفه درباره عقل و علم
در آثار برخی فلاسفه، مانند ابن سینا در کتاب شفا، میان علم و عقل تمایز قائل شده و افرادی چون معاویه به دلیل زرنگی، اعقل دانسته شدهاند. این دیدگاه، با روایات اسلامی که عقل را «ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان» («عقل آن است که با آن خدا پرستیده شود و بهشت به دست آید») تعریف میکنند، در تضاد است. عقل حقیقی، انسان را به خدا و بهشت متصل میکند، نه به شیطنت و حیلهگری. این نقد، بهسان آینهای است که حقیقت عقل را از زرقوبرق شیطنت جدا میسازد.
شیطنت بهجای عقل
در روایتی منسوب به اصول کافی، ویژگی معاویه نه عقل، بلکه شیطنت (نکراوه کالشیطنه) دانسته شده که شبیه عقل است، اما عقل حقیقی نیست. قرآن کریم نیز در داستان ابلیس به این تمایز اشاره دارد: قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ («گفت من از او بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گل»، سوره ص: ۷۶). شیطنت، هرچند در ظاهر شبیه عقل است، فاقد ارزش معنوی است و نمیتواند انسان را به کمال برساند.
| درنگ: شیطنت، هرچند شبیه عقل به نظر میرسد، فاقد ارزش معنوی است و عقل حقیقی، انسان را به عبودیت و بهشت متصل میکند. |
عالین و جایگاه متعالی انسان
عالین، به موجودات متعالی اشاره دارند که در مرتبهای بالاتر از ملائکه قرار دارند و شامل انبیا و اولیای الهی میشوند. این مفهوم در روایت «أنا نبی و آدم بین الماء و الطین» («من پیامبر بودم در حالی که آدم میان آب و گل بود») بهوضوح بیان شده است. عالین، بهسان ستارگانی در آسمان خلقتاند که نورشان پیش از خلقت مادی انسان، در عالم غیب میدرخشید.
بخش ششم: نقد احادیث جعلی و ضرورت پیرایهزدایی
نقد احادیث جعلی
برخی احادیث، مانند «اکثر اهل الجنة البلهاء» («بیشتر اهل بهشت ابلهاناند») یا «الفقر فخری» («فقر افتخار من است»)، به دلیل فقدان سند معتبر و تضاد با عقل و حکمت قرآنی، جعلی تلقی میشوند. قرآن کریم بر عقل و حکمت تأکید دارد: ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ («با حکمت به راه پروردگارت دعوت کن»، سوره نحل: ۱۲۵). این احادیث، بهسان علفهای هرزیاند که در باغ معرفت دینی روییده و نیازمند ریشهکنیاند.
تأثیر استعمار فرهنگی
استعمار فرهنگی، با ترویج احادیث جعلی، سعی در تضعیف هویت دینی مسلمین داشته است. این احادیث، با اصل قرآنی الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ («شیطان شما را به فقر وعده میدهد»، سوره بقره: ۲۶۸) در تضادند و بهعنوان ابزاری برای عقب نگهداشتن جامعه اسلامی به کار رفتهاند. این تحریفات، بهسان سایهای شوم بر آفتاب حقیقت دین افکندهاند.
ضرورت سندیت در معارف دینی
سندیت، مبنای اعتبار معارف دینی است و احادیث فاقد سند، نمیتوانند مبنای عمل قرار گیرند. قرآن کریم بر استدلال و برهان تأکید دارد: قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ («بگویید برهان خود را بیاورید اگر راستگویید»، سوره بقره: ۱۱۱). سندیت، بهسان کلیدی است که دروازه حقیقت را میگشاید و از تحریفات محافظت میکند.
| درنگ: سندیت، مبنای اعتبار معارف دینی است و احادیث فاقد سند، نمیتوانند مبنای عمل قرار گیرند. |
پیرایهزدایی و اصلاح نظام دینی
پیرایهزدایی از دین، به معنای حذف احادیث جعلی و معارف غیرمستند است تا دین بهصورت خالص و قابل اجرا ارائه شود. این اصلاح، بهسان حمامی است که دین را از آلودگیهای خرافات شستوشو میدهد و آن را به شکلی پاک و درخشان به جامعه عرضه میکند. دین کنونی، به دلیل انباشت خرافات، قابل اجرا نیست و نیازمند بازسازی است تا بهعنوان راهنمایی عملی برای جامعه اسلامی به کار آید.
| درنگ: پیرایهزدایی از دین، به معنای حذف احادیث جعلی و ارائه دین بهصورت خالص و قابل اجرا، ضرورتی برای هدایت جامعه اسلامی است. |
جمعبندی
این نوشتار، با تأمل در ماهیت انسان، ملائکه و جنیان، جایگاه متعالی انسان را در نظام خلقت روشن ساخت. انسان، با دو فصل طینی و نوری، موجودی است که هم به عالم ماده وابسته است و هم بهواسطه حقیقت نوری خود، به مراتب الهی راه مییابد. کرامت الهی، انسان را به موجودی بیهمتا تبدیل کرده که از طریق عقل حقیقی، به عبودیت و بهشت متصل میشود. نقد احادیث جعلی و تأکید بر سندیت، راه را برای بازسازی نظام دینی هموار میسازد. این اثر، بهسان چراغی است که در تاریکی تحریفات، راه حقیقت را روشن میکند و جامعه را به سوی فهمی اصیل از دین هدایت مینماید.
| با نظارت صادق خادمی |