در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

پدیده های پنهانی 182

متن درس

پدیده‌های پنهانی: پیوستگی عالم و نقش دعا در سلوک معنوی

پدیده‌های پنهانی: پیوستگی عالم و نقش دعا در سلوک معنوی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۸۲)

دیباچه

جهان هستی، چونان دریایی بی‌کران، مراتب گوناگون وجودی را در بر گرفته که در هماهنگی و پیوستگی شگفت‌انگیزی با یکدیگر در تعامل‌اند. این پیوستگی، که از حق تعالی تا پایین‌ترین مراتب خلقت امتداد دارد، بنیانی است برای فهم ارتباط انسان با موجودات متافیزیکی و نقش بی‌بدیل دعا در این مسیر. این نوشتار، با نگاهی عمیق به آیات قرآن کریم و تأمل در معانی آن، به بررسی این ارتباطات و تأثیر دعا به‌عنوان کلیدی برای گشودن درهای عالم غیب می‌پردازد. هدف آن است که با زبانی روشن و متین، راهی به سوی درک عمیق‌تر از نظام هستی و جایگاه انسان در آن گشوده شود.

بخش یکم: پیوستگی عالم و ارتباط مراتب وجودی

یگانگی نظام هستی

جهان هستی، مجموعه‌ای یکپارچه و به‌هم‌پیوسته است که هیچ مرتبه‌ای از آن از مراتب دیگر جدا نیست. از حق تعالی تا مخلوقات، همه در بلندایی عظیم با یکدیگر مرتبط‌اند، گویی رشته‌های نامرئی، آسمان و زمین را به هم دوخته‌اند. این پیوستگی، گاهی در دایره ادراک انسانی قرار می‌گیرد و گاه فراتر از آن، در قلمرو غیب، جریان دارد. این دیدگاه، ریشه در مفهوم وحدت وجود دارد که عالم را تجلی‌گاه نور الهی می‌داند.

درنگ: عالم هستی، چونان شبکه‌ای به‌هم‌تنیده، مراتب وجودی را در پیوندی ناگسستنی قرار داده است که انسان، به‌عنوان بخشی از این نظام، در تعامل دائمی با آن است.

این ارتباط، چه در سطح ماده و چه در مراتب مجردات، چون جریانی سیال، پیوسته در حرکت است. انسان، به مثابه آیینه‌ای که نور وجود را بازمی‌تاباند، در این نظام جایگاهی ویژه دارد، هرچند گاه از این پیوستگی غافل می‌ماند.

ارتباط نفسی میان حق و خلق

ارتباط میان حق تعالی و مخلوقات، فراتر از حدود مادی، در سطحی نفسی و معنوی برقرار است. این ارتباط، چونان نسیمی که از عالم غیب به سوی ناسوت می‌وزد، در تمامی مراتب وجود جریان دارد. ماده و مجرد، در این پیوند، تفاوتی ندارند؛ گویی همه عالم در یک رقص هماهنگ با حق تعالی همراه است. این مفهوم، در فلسفه و عرفان اسلامی، به‌عنوان پلی میان عالم ماده و عالم غیب شناخته می‌شود.

محدودیت ادراک انسانی

ادراک انسان از این ارتباطات، به دلیل محدودیت‌های شناختی، گاه ناقص است. گاهی انسان از ارتباط خود با موجودات متافیزیکی چون ملائکه یا جنیان آگاه می‌شود و گاهی در غفلت، این پیوندها را نادیده می‌گیرد. این غفلت، چون پرده‌ای بر چشم دل، مانع از درک حقیقت عالم می‌شود. سالک عارف، با ریاضت و مراقبه، می‌کوشد این پرده را کنار زند و به ادراک عمیق‌تری از نظام هستی دست یابد.

حضور حق تعالی در عالم

حق تعالی، به تعبیر معصوم، «داخل فی الأشیاء لا بالممازجة، خارج عن الأشیاء لا بالمفارقة» است. این حضور، نه به معنای اختلاط مادی و نه جدایی کامل، بلکه چون نوری است که در همه‌چیز ساری و جاری است، بی‌آنکه با آن درآمیزد یا از آن جدا شود.

اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ

خدا، جز او معبودی نیست، زنده و برپادارنده است. نه چرت او را فرا می‌گیرد و نه خواب. آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، از آن اوست.

این آیه از قرآن کریم، حضور فراگیر حق را در عالم نشان می‌دهد، گویی خداوند چون روحی در کالبد هستی جریان دارد، بی‌آنکه محدود به مکان یا زمان شود.

غفلت انسان از امکانات وجودی

انسان، با دارا بودن گوهرهایی چون روح، نفس، عقل و اعضای جسمانی، گاه از این نعمت‌ها غافل می‌ماند. او چون مسافری است که گنجی در دست دارد، اما از ارزش آن بی‌خبر است. این غفلت، مانع از بهره‌گیری کامل از ظرفیت‌های وجودی در تعامل با عالم می‌شود. توجه به باطنیات، از جمله وجدان و شعور، از طریق مراقبه و خودآگاهی، این غفلت را برطرف می‌کند.

جمع‌بندی بخش یکم

جهان هستی، چونان تار و پودی به‌هم‌بافته، مراتب وجودی را در پیوندی ناگسستنی قرار داده است. انسان، به‌عنوان بخشی از این نظام، در تعامل دائمی با حق تعالی و موجودات متافیزیکی است، هرچند گاه از این ارتباط غافل می‌ماند. شناخت این پیوستگی و تقویت ادراک معنوی، گامی اساسی در مسیر سلوک است.

بخش دوم: تعامل انسان با عالم و موجودات متافیزیکی

ارتباط دائمی انسان با عالم

انسان، چه آگاهانه و چه ناخودآگاه، در ارتباط دائمی با عالم است. این ارتباط، چون جریانی زیرپوستی، گاهی در قالب خیر و گاهی در قالب شر، در زندگی او اثر می‌گذارد. ملائکه، جنیان و شیاطین، هر یک به‌نحوی در این تعامل نقش دارند. این پیوند، حتی در غفلت انسان، گسسته نمی‌شود، گویی عالم چون مادری است که فرزند خود را همواره در آغوش دارد.

درنگ: ارتباط انسان با عالم، اعم از خیر و شر، دائمی است و حتی در غفلت، این پیوند گسسته نمی‌شود.

ورود و خروج موجودات در انسان

انسان، چونان ظرفی است که پذیرای تأثیرات متافیزیکی است. حق تعالی، چون نوری الهی، در او جریان می‌یابد و شیطان، چون سایه‌ای وسوسه‌گر، به او نزدیک می‌شود. این ورود و خروج، گاه آگاهانه و گاه ناخودآگاه، در زندگی انسان رخ می‌دهد. سالک عارف، با تقویت آگاهی، می‌تواند این تأثیرات را مدیریت کرده و به سوی خیر هدایت شود.

تأثیر جامعه و عالم بر انسان

انسان، به‌عنوان موجودی اجتماعی و متصل به عالم، تحت تأثیر محیط و نظام کیهانی قرار دارد. جامعه، چون رودی است که امواج آن بر ساحل زندگی انسان می‌کوبد و ویژگی‌های خیر یا شر آن، در روح و رفتار او اثر می‌گذارد. عالم نیز، با نیروهای متافیزیکی خود، انسان را در مسیری به سوی خیر یا شر هدایت می‌کند. این تأثیرات، گاه چنان عمیق است که انسان از آن بی‌خبر می‌ماند.

جمع‌بندی بخش دوم

انسان، در شبکه‌ای از ارتباطات با عالم و موجودات آن قرار دارد. این تعاملات، چه در سطح اجتماعی و چه در سطح متافیزیکی، زندگی او را شکل می‌دهند. شناخت این تأثیرات و مدیریت آن‌ها، از طریق آگاهی و مراقبه، انسان را به سوی تعالی هدایت می‌کند.

بخش سوم: دعا، کلیدی برای گشودن درهای عالم غیب

دعا به‌عنوان اهرم قدرت

دعا، چونان کلیدی الهی، امکان ارتباط مستقیم انسان با حق تعالی را فراهم می‌کند. این ابزار، نه‌تنها سپری در برابر شرور است، بلکه پلی است به سوی خیرات بی‌پایان.

وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ

و چون بندگان من از تو درباره من بپرسند، [بگو] من نزدیکم و دعای دعاکننده را چون مرا بخواند اجابت می‌کنم.

این آیه از قرآن کریم، نزدیکی حق تعالی به بندگان و قدرت دعا را نشان می‌دهد. دعا، چونان فریادی از عمق جان، می‌تواند نیروهای خیر را به سوی انسان جلب کرده و شرور را دفع کند.

درنگ: دعا، به‌عنوان ابزاری الهی، انسان را به خیر الهی متصل کرده و از شرور محافظت می‌کند.

اهمیت خواستن در دعا

خواستن، چونان جرقه‌ای است که آتش دعا را برمی‌افروزد. این خواستن، باید با جدیت و اهتمام همراه باشد، گویی سالک در میدان مبارزه‌ای معنوی، با تمام وجود برای رسیدن به هدف می‌کوشد. این مفهوم، با اصل «خواستن توانستن است» همخوانی دارد، که اراده را پیش‌نیاز موفقیت می‌داند.

نماز، ابزاری برای استعانت

نماز، چونان ستونی است که بنای ارتباط انسان با حق تعالی را استوار می‌کند.

وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ

از صبر و نماز یاری جویید، و این [کار] جز بر خاشعان گران است.

نماز، نه‌تنها وظیفه‌ای شرعی، بلکه ابزاری برای سبک شدن بارهای زندگی و تقویت ارتباط با خدا است. این عمل، چونان آبی زلال، روح انسان را از غبار غفلت می‌شوید.

مشکل ادراک نادرست از نماز

گاه انسان، نماز را چون باری مزاحم می‌بیند، گویی عملی تشریفاتی است که باید از سر باز شود. این نگرش، چون پرده‌ای بر قلب، مانع از درک حقیقت نماز می‌شود. نماز، زمانی اثرگذار است که با حضور قلب و آگاهی انجام شود، گویی سالک با هر رکعت، گامی به سوی حق تعالی برمی‌دارد.

قدرت آیات پایانی سوره بقره

آیات پایانی سوره بقره، چونان طلسمی معنوی، قدرت عظیمی در احضار نیروهای خیر و دفع شرور دارند.

آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ ۚ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ ۚ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۖ غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ * لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ ۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ۖ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۚ أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ

پیامبر به آنچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده ایمان آورده و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتاب‌ها و پیامبرانش ایمان آورده‌اند [و گفتند:] میان هیچ‌یک از پیامبرانش فرق نمی‌گذاریم و گفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا، آمرزش تو را [می‌طلبیم] و بازگشت به سوی توست. خدا هیچ‌کس را جز به اندازه توانش تکلیف نمی‌کند. آنچه [نیکی] به دست آورده به سود او و آنچه [بدی] مرتکب شده به زیان اوست. پروردگارا، اگر فراموش کردیم یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه مکن. پروردگارا، و بار گرانی بر ما مگذار، چنان‌که بر کسانی که پیش از ما بودند گذاشتی. پروردگارا، و آنچه را طاقت تحملش نداریم بر ما تحمیل مکن، و از ما درگذر و ما را ببخش و بر ما رحمت آور. تویی سرور ما، پس ما را بر قوم کافران پیروز کن.

این آیات، با ساختار سلب و ایجاب (سه درخواست سلب و چهار درخواست ایجاب)، چونان سپری معنوی، انسان را در برابر نیروهای شر محافظت کرده و به سوی خیر هدایت می‌کند.

درنگ: آیات پایانی سوره بقره، به‌عنوان طلسمی معنوی، قدرت احضار خیرات و دفع شرور را دارند.

دعا و استجابت

دعا، زمانی اثرگذار است که با نیت خالص و اهتمام جدی همراه باشد. این دعا، چونان مغناطیسی است که خیرات الهی را جذب کرده و شرور را دفع می‌کند. دعایی که از عمق جان برآید، چونان فریادی است که درهای آسمان را می‌گشاید.

جمع‌بندی بخش سوم

دعا و نماز، چونان دو بال، انسان را به سوی عالم غیب پرواز می‌دهند. این ابزارهای الهی، نه‌تنها ارتباط با حق تعالی را تقویت می‌کنند، بلکه انسان را در برابر چالش‌های متافیزیکی و مادی توانمند می‌سازند. آیات پایانی سوره بقره، با قدرت معنوی خود، این مسیر را هموار می‌کنند.

بخش چهارم: سالک محب و محبوب در مسیر سلوک

تفاوت سالک محب و محبوب

سالک، گاه محب است و گاه محبوب. سالک محبوب، چونان کودکی عزیز، از لطف بی‌کران الهی بهره‌مند می‌شود، بی‌آنکه زحمت بسیار کشد. اما سالک محب، چونان کشاورزی که با دستان خود زمین را شخم می‌زند، باید با تلاش و ریاضت، به سوی خیر الهی گام بردارد. این تفاوت، در میزان هبات الهی و تلاش انسانی ریشه دارد.

درنگ: سالک محبوب، از عنایات بی‌واسطه الهی بهره‌مند است، اما سالک محب، با تلاش و ریاضت به سوی خیر هدایت می‌شود.

هبات الهی و نزول خیرات

هبات الهی، چونان بارانی است که بی‌حساب بر زمین می‌بارد. این عطای بی‌واسطه، فراتر از تلاش‌های انسانی، انسان را به خیر و برکت می‌رساند.

هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ ۖ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً ۖ إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ

در آنجا زکریا پروردگارش را خواند، گفت: پروردگارا، از جانب خود فرزندی پاک به من عطا کن، که تو شنونده دعایی.

این آیه از قرآن کریم، نشان‌دهنده قدرت دعا در جذب هبات الهی است، گویی انسان با دستان خالی، از خزانه بی‌پایان الهی بهره‌مند می‌شود.

نزول عوالم و تأثیر آن بر انسان

عوالم متافیزیکی، چونان امواجی که از آسمان به زمین می‌رسند، در زندگی انسان تأثیر می‌گذارند.

تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ

فرشتگان و روح در آن [شب] به اذن پروردگارشان برای هر کاری نازل می‌شوند.

این آیه از قرآن کریم، نزول ملائکه و تأثیر آن بر انسان را نشان می‌دهد، گویی عالم ملکوت، چونان مادری مهربان، انسان را در آغوش می‌گیرد.

جمع‌بندی بخش چهارم

سالک، چه محب باشد و چه محبوب، در مسیر سلوک با هبات الهی و نزول عوالم متافیزیکی روبرو است. این عنایات، انسان را به سوی تعالی هدایت کرده و از محدودیت‌های ناسوتی رهایی می‌بخشد.

بخش پنجم: انباء الغیب و مسیر معرفت

انباء الغیب، کلید موفقیت

انباء الغیب، چونان گنجی پنهان در دل عالم، کلید موفقیت سالک در مسیر معرفت است.

ذَٰلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ ۚ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ

این از اخبار غیب است که به تو وحی می‌کنیم، و تو نزد آنان نبودی آن‌گاه که قلم‌های خود را [برای قرعه‌کشی] می‌افکندند که کدام‌یک سرپرستی مریم را بر عهده گیرد.

این آیه از قرآن کریم، انباء الغیب را چونان نوری معرفی می‌کند که راه سالک را روشن می‌سازد. سالک، با اتصال به این اخبار، از محدودیت‌های ناسوتی فراتر می‌رود.

درنگ: انباء الغیب، به‌عنوان اخبار و عنایات الهی، انسان را به سوی خیر و معرفت هدایت می‌کند.

مواجهه با ابلیس و ضرورت شناخت او

شناخت ابلیس، چونان آینه‌ای است که حقیقت توحید را روشن‌تر می‌کند. ابلیس، به‌عنوان دشمن انسان، چالشی است که سالک باید با آن روبرو شود.

إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِينٍ * فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ

چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من بشری از گل می‌آفرینم. پس چون او را پرداختم و از روح خود در او دمیدم، برای او سجده کنید.

این آیه از قرآن کریم، داستان ابلیس و استکبار او را نشان می‌دهد. شناخت این دشمن، سالک را در مسیر سلوک یاری می‌کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

انباء الغیب و شناخت ابلیس، دو کلید اساسی در مسیر معرفت‌اند. سالک، با اتصال به اخبار غیب و آگاهی از دشمنان معنوی، می‌تواند به سوی تعالی گام بردارد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

جهان هستی، چونان کتابی عظیم، مراتب وجودی را در پیوندی ناگسستنی به نمایش می‌گذارد. انسان، به‌عنوان بخشی از این نظام، در تعامل دائمی با حق تعالی، ملائکه، جنیان و شیاطین است. دعا و نماز، چونان دو بال، او را به سوی عالم غیب پرواز می‌دهند، در حالی که انباء الغیب، چون نوری، راه او را روشن می‌کند. شناخت ابلیس و هبات الهی، سالک را در مسیر سلوک یاری می‌کند، چه او محب باشد و چه محبوب. این نوشتار، با تأمل در آیات قرآن کریم و تحلیل عمیق درس‌گفتارها، تلاش کرد تا این مفاهیم را با زبانی روشن و متین به مخاطب عرضه کند، تا راهی به سوی درک عمیق‌تر از نظام هستی گشوده شود.

با نظارت صادق خادمی