متن درس
شیطانشناسی و ملائکهشناسی در فلسفه اسلامی: نقدی بر آرای صدرالمتألهین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه بیست و دوم)
دیباچه
بررسی مفاهیم شیطان و ملائکه در فلسفه و عرفان اسلامی، از موضوعاتی است که به سبب پیچیدگی وجودی و مفهومی، نیازمند تأمل در چارچوبهای خاص خود است. این نوشتار، با تمرکز بر آرای صدرالمتألهین در کتاب اسفار اربعه، به نقد و تحلیل تمایزات میان موجودات موصوف (مانند ملائکه، جن، و ابلیس) و صفات نفسانی (ملکه) میپردازد. با تکیه بر ماده خلقت (نوری، ناری، و ترابی) و جایگاه عالم آخرت، تلاش میشود تا خلأهای موجود در تبیینهای فلسفی ملاصدرا روشن گردد. این بررسی، همچون نوری که تاریکیهای مفهومی را میزداید، در پی تبیین دقیق و منسجم این مفاهیم است تا تصویری روشن از شیطانشناسی و ملائکهشناسی در فلسفه اسلامی ارائه دهد.
بخش یکم: روششناسی بررسی مفاهیم وجودی و وصفی
ضرورت بررسی مفاهیم در چارچوب خاص خود
هر مفهوم فلسفی و عرفانی، بهسان گوهری که در صدف خاص خود جای دارد، باید در ظرف وجودی و مفهومی خویش مورد کاوش قرار گیرد تا جایگاه و ویژگیهای آن بهدرستی نمایان شود. مطالعه صرف متون فلسفی و عرفانی، بدون توجه به این چارچوبها، نمیتواند به فهم کامل منجر شود. برای نمونه، بحث اسماء الحسنی در عرفان اسلامی، بهعنوان مبنای خودآگاهی وجودی مطرح است، اما بدون تبیین ظرف وجودی هر مفهوم، این بحث ناقص میماند.
درنگ: مفاهیم فلسفی و عرفانی باید در ظرف وجودی خاص خود بررسی شوند تا از خلط و ابهام جلوگیری شود.
محدودیتهای رویکرد خودآموز در مباحث عرفانی
برخی مباحث عرفانی، مانند اسماء الحسنی، بهصورت خودآموز ارائه میشوند، اما این رویکرد در موضوعات پیچیدهای چون ولایت، شیطان، و جن ناکافی است. این موضوعات، بهسان دریایی ژرف، نیازمند تحلیل عمیق و هدایت تخصصی هستند تا از سطحینگری و خلط مفاهیم جلوگیری شود. خودآموز بودن برخی مباحث عرفانی، به دلیل ماهیت شهودی آنها ممکن است، اما در مورد موجودات متافیزیکی مانند شیطان و جن، این روش به ابهام و سوءتفاهم منجر میشود.
بخش دوم: نقد آرای صدرالمتألهین در اسفار اربعه
عدم شفافیت در تبیین ماده خلقت ملائکه
با وجود گستردگی آثار صدرالمتألهین، بهویژه اسفار اربعه، مباحث مربوط به ماده، کیفیت، قدرت، تعدد، آثار، و خصوصیات ملائکه بهطور کامل تبیین نشده است. ملاصدرا، بهجای تمرکز بر ماده نوری ملائکه، بیشتر به جنبههای صوری و جوهر بودن آنها پرداخته است. این محدودیت، بهسان سایهای بر آفتاب حقیقت، فهم دقیق وجود ملائکه را دشوار میسازد.
درنگ: ملاصدرا در اسفار اربعه، به دلیل تمرکز بر جنبههای صوری، از تبیین ماده نوری ملائکه غفلت کرده است.
ماده خلقت و تمایز وجودی موجودات
ملائکه از ماده نوری، جن از ماده ناری، و انسان از ماده ترابی خلق شدهاند. این تمایز مادهای، همچون سه شاخه از یک درخت، تفاوتهای وجودی و عملکردی این موجودات را تعیین میکند. ماده نوری ملائکه، معصومیت و هماهنگی ذاتی به آنها میبخشد، درحالیکه ماده ناری جن و ماده ترابی انسان، امکان تخالف و گناه را فراهم میکند.
نقد خلط شیطان و ملکه نفسانی
ملاصدرا در جلد نهم اسفار (ص 293) شیطان را بهعنوان ملکه نفسانی معرفی میکند که در زبان شریعت بهعنوان شیطان نامیده میشود. این دیدگاه، وجود خارجی شیطان را با صفات نفسانی خلط میکند. شیطان، بهسان وصفی که بر پارچهای نقش میبندد، معقول ثانی فلسفی است که بر جن و انس عارض میشود، اما ابلیس موجودی موصوف با هویت خارجی است.
درنگ: شیطان وصفی است که بر جن و انس عارض میشود، اما ابلیس موجودی موصوف با هویت خارجی است.
تفسیر آیات قرآنی در اسفار
در آیه زیر از قرآن کریم:
هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَىٰ مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ تَنَزَّلُ عَلَىٰ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ
«آیا شما را خبر دهم که شیطانها بر چه کسی نازل میشوند؟ بر هر دروغگوی گناهکار نازل میشوند» (الشعراء: 221-222).
ملاصدرا شیطان را بهعنوان هیأت نفسانی انسان تفسیر میکند که در قیامت تمثل مییابد. اما شیطان وجودی خارجی دارد و در ظرف نفسانیت انسان تأثیر میگذارد، نه صرفاً صفتی درونی.
تمایز ملکه و ملک
ملکه نفسانی، صفت درونی انسان (مانند عدالت یا ظلم) است، درحالیکه ملک، موجودی نوری و موصوف با هویت خارجی است. این دو، بهسان دو شاخه از یک ریشه، از نظر وجودی متفاوتند، اما مسانخت (تشابه) دارند. برای مثال، ملکه نوریه (صفت عدالت) با جبرئیل و ملکه خبیثه (صفت ظلم) با ابلیس مشابهت دارد، اما یکی نیستند.
نقد انکار عالم آخرت
اگر بهشت و جهنم صرفاً بهعنوان ملکات نفسانی خوب و بد تفسیر شوند، این به معنای انکار وجود خارجی عالم آخرت است. عالم آخرت، بهسان باغی که بذرهای اعمال در آن میروید، عالمی مستقل است که اعمال و ملکات ما در آن تجلی مییابد. آیه زیر این استقلال را نشان میدهد:
وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ
«آتش آن، مردم و سنگهاست» (التحریم: 6).
این آیه نشان میدهد که جهنم وجودی مستقل دارد، اما اعمال انسان در آن نقش دارد.
درنگ: عالم آخرت عالمی مستقل است که اعمال و ملکات نفسانی انسان در آن تجلی مییابد، نه صرفاً نفس انسان.
تمایز شیطان و ابلیس
شیطان وصفی است که بر جن و انس عارض میشود، اما ابلیس، بهسان ستارهای که در آسمان گمراهی میدرخشد، موجودی موصوف با هویت ناری است. این تمایز برای فهم دقیق شیطانشناسی ضروری است.
رابطه ملکه و ملک
ملکه نفسانی در انسان وجود دارد، اما ملک در عالم خارج (آسمان) است. این رابطه، بهسان پسر و پدری است که هرچند پسر ظهور پدر است، اما دو وجود متمایزند. این تشبیه، تمایز میان ملکه و ملک را روشن میسازد.
خطر خلط عالم آخرت با ملکات نفسانی
تفسیر بهشت و جهنم بهعنوان صرف ملکات نفسانی، به انکار عالم آخرت منجر میشود. این دیدگاه با مفهوم قرآنی «مزرعه الآخرة» همخوانی دارد، که اعمال دنیا را بذر آخرت میداند، اما عالم آخرت را عالمی جداگانه معرفی میکند.
نقد دیدگاه ملاصدرا درباره بهشت
ملاصدرا میگوید: «بهشت در مؤمن است، نه مؤمن در بهشت». این سخن، اگر به معنای انکار وجود خارجی بهشت تفسیر شود، با حقیقت قرآنی ناسازگار است. بهشت، بهسان باغی که میوههای اعمال در آن میروید، عالمی مستقل است که اعمال انسان در ساخت آن دخیل است.
تمایز جبرئیل و ملکه عدالت
جبرئیل موجودی نوری و مستقل است، درحالیکه ملکه عدالت، صفت نفسانی انسان است. این دو، بهسان دو پرنده در آسمانهای متفاوت، از نظر وجودی متمایزند، اما مسانخت دارند.
تمایز عالم نفس و عالم خارج
عالم نفس و عالم خارج، بهسان دو ساحل جداگانه، دو عالم متمایزند، اگرچه عالم خارج میتواند در نفس انسان تأثیر بگذارد. این تمایز، از خلط مفاهیم فلسفی جلوگیری میکند.
بخش سوم: ماده خلقت و ویژگیهای ملائکه
تبیین ماده خلقت ملائکه
ملاصدرا در جلد هفتم اسفار (ص 130) خلقت ملائکه را صوری و بسیط میداند، اما به ماده نوری آنها نپرداخته است. ماده نوری، بهسان آتشی که تاریکی را میزداید، معصومیت و هماهنگی ملائکه را تضمین میکند.
درنگ: ماده نوری ملائکه، کلید فهم معصومیت و هماهنگی آنهاست که در آثار ملاصدرا کمتر تبیین شده است.
هماهنگی ملائکه
ملائکه، به دلیل ماده نوری، هماهنگ و معصوماند، برخلاف جن و انسان که تخالف دارند. این هماهنگی، بهسان آواز دستهجمعی پرندگان، از ماده نوری آنها ناشی میشود.
تقسیمبندی ماده خلقت
موجودات به سه دسته نوری (ملائکه)، ناری (جن و شیاطین)، و ترابی (انسان و اجسام) تقسیم میشوند. این تقسیمبندی، بهسان سه رنگ در یک نقاشی، تفاوتهای وجودی و عملکردی این موجودات را نشان میدهد.
موجودات نوری غیرملائکه
همه موجودات نوری ملائکه نیستند؛ موجودات نوری برتر از ملائکه نیز وجود دارند. این دیدگاه، بهسان آسمانی که ستارگان گوناگون را در خود جای داده، بر تنوع موجودات نوری تأکید دارد.
تمایز عالم ملائکه و عالم انسان
عالم ملائکه از عالم انسان و جن جداست، اما با آنها مسانخت دارد. این تمایز، بهسان دو باغ مجزا با گلهای مشابه، استقلال وجودی عالم ملائکه را نشان میدهد.
نزول ملائکه در اسفار
ملاصدرا در جلد هشتم اسفار (ص 127) میگوید که ملائکه هنگام نزول رقیقه میشوند و دارای مراتب شدت و ضعفاند. این بحث، به جنبههای صوری ملائکه پرداخته و ماده نوری آنها را نادیده گرفته است.
دوگانگی مرگ و عزرائیل
مرگ هم نتیجه اتمام حیات فیزیولوژیکی است و هم نتیجه قبض روح توسط عزرائیل. این دوگانگی، بهسان دو بال یک پرنده، سطوح طبیعی و متافیزیکی را مکمل یکدیگر میسازد.
درنگ: مرگ نتیجه اتمام حیات فیزیولوژیکی و قبض روح توسط عزرائیل است که مکمل یکدیگرند.
نقد مثال عزرائیل
ملاصدرا عزرائیل را بهعنوان موجودی خارجی معرفی نمیکند، بلکه مرگ را به اتمام کالری بدن مرتبط میداند. اما عزرائیل موجودی نوری است که قبض روح میکند، و این با اتمام حیات فیزیولوژیکی منافاتی ندارد.
پاسخ ملاصدرا به میرداماد
ملاصدرا از یکی از عالمان دینی میپرسد چرا دیدگاههای مشابه او مورد پذیرش قرار نمیگیرد. پاسخ این است که ملاصدرا این دیدگاهها را بهصورت عریان بیان میکند. این تفاوت در شیوه بیان، بر عدم شفافیت وجودی ملائکه در آثار او تأثیر گذاشته است.
بخش چهارم: هماهنگی و عملکرد ملائکه
عدم تخالف در ملائکه
ملائکه، به دلیل ماده نوری، تخالف و تزاحم ندارند، برخلاف دست و پای انسان که با هم تعارض دارند. این هماهنگی، بهسان حواس انسان (چشم و گوش) است که بدون تزاحم عمل میکنند.
مثال حواس در هماهنگی ملائکه
ملاصدرا ملائکه را به حواس انسان تشبیه میکند که بدون تزاحم عمل میکنند، برخلاف دست و پا که نیاز به هماهنگی ارادی دارند. این تشبیه، بهسان آینهای که حقیقت را بازمیتاباند، هماهنگی ذاتی ملائکه را نشان میدهد.
ملائکه و عملکرد واحد
ملائکه، به دلیل ماده نوری، عملکردی واحد و بدون تزاحم دارند. این ویژگی، بهسان نوری که در همه جهات یکسان میتابد، از ماده نوری آنها ناشی میشود.
جمعبندی
این بررسی، با رویکردی تحلیلی و انتقادی، به نقد آرای صدرالمتألهین در اسفار اربعه پرداخت و نشان داد که تمایز میان مفاهیم وجودی (ملائکه، جن، ابلیس) و وصفی (ملکات نفسانی) در آثار او بهطور کامل تبیین نشده است. ماده نوری ملائکه، کلید فهم معصومیت و هماهنگی آنهاست، اما ملاصدرا بیشتر به جنبههای صوری پرداخته است. شیطان وصفی است که بر جن و انس عارض میشود، درحالیکه ابلیس موجودی موصوف است. عالم آخرت عالمی مستقل است که اعمال و ملکات نفسانی انسان در آن تجلی مییابد. این تحلیل، بر لزوم بررسی دقیقتر این مفاهیم در چارچوبهای عرفانی و روایی، علاوه بر فلسفی، تأکید دارد تا از خلط مفاهیم جلوگیری شود.
با نظارت صادق خادمی