متن درس
html
نظام احسن در روانشناسی دین و معرفت
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه 172)
مقدمه
در این نوشتار، به کاوش در عمق مفهوم نظام احسن پرداخته میشود که همچون نگینی درخشان در تارک معارف دینی میدرخشد و همچون رودخانهای زلال، جریان معرفت را در روان انسان جاری میسازد. این نظام، که تجلیگاه عصمت الهی است، انسان را به سوی وحدت با هستی فرا میخواند و او را از بند جهل و شک رهایی میبخشد. با نگاهی عمیق به مباحث آیت الله نکونام قدس سره، این کتاب میکوشد تا لایههای پنهان این مفهوم را آشکار سازد و پیوند آن را با روانشناسی دین و معرفت تبیین نماید، تا خواننده متخصص در فضای آکادمیک، به درک جامعی از این حقیقت دست یابد.
باب اول: عصمت و نظام احسن
ظهور عصمت در خلقت
نظام احسن، همچون قطاری پرسرعت که مسافران را به مقصد میرساند، انسان را با اتصال به اندیشه عصمت، به سوی کمال هدایت میکند. آیت الله نکونام قدس سره میفرماید که این نظام، اتوماتیکوار عصمت را در خود جای داده و هر که به آن متصل شود، سرعت و جهت آن را مییابد. عالم، ظهور کامل عصمت حق تعالی است و خلقت، اعتدال را در بر دارد. اگر انسان اینگونه بیندیشد، نفس مسمومش سنگهای بیابان را طلبکار میسازد و خلال دندانش گرگ درنده را نگران میکند، و بدین سان، عالم به ظرفی برای معرفت تبدیل میشود.
عمل متفرع بر معرفت
عمل، هرچند مهم، اما فرع بر معرفت است. اگر انسان بداند که فلان امر خیر است، با تمام وجود بدان میشتابد، اما جهل او را در شک فرو میبرد. مشکل جوامع اسلامی، نه ناتوانی در عمل، بلکه جهل است. سفارش به عمل بدون تقوای علمی، همچون کاشتن بذر در خاک شور، بیثمر است. تقوا باید از جهل رهایی یابد، چرا که تقوای جهلآلود اثری ندارد. انسان نسبت به آینده علت است و نسبت به گذشته معلول، و این دو لحاظ، او را به ظرف نزول و صعود تبدیل میکند که نه جبر است و نه گتره، بلکه نظام احسن.
نماز و سلام بر هستی
در نماز، سلام نهایی بر احدیت، واحدیت و هویت است، همچون سلام بر تمام هستی. نماز بدون همراهی با کل هستی ممکن نیست، و عبادتها به قدر معرفت متفاوتاند. سلام بر محمد (ص) یا بر احدیت، واحدیت و هویت، نشاندهنده این است که نماز با تمام هستی همآوا است. بنیآدم اعضای یکدیگرند، اما بنیعالم، بنیوجود نیز چنیناند. علم با معلومات متفاوت است؛ علم فعلیت است، معلومات انفعالات.
| درنگ: معرفت، زیربنای عمل است و بدون آن، عمل جهلآلود بیاثر میماند. |
جمعبندی باب: این باب نشان میدهد که نظام احسن، با تأکید بر عصمت و معرفت، انسان را به سوی وحدت با هستی سوق میدهد و عمل را بر پایه شناخت استوار میسازد.
باب دوم: معرفت و چالشهای جامعه
مشکل معرفت در جوامع
مشکل جامعه، نه عمل، بلکه معرفت است. مردم شب و روز کار میکنند، اما شبهه در مفهوم و مصداق خیر، آنها را متوقف میسازد. بنیآدم اعضای یکدیگرند، اما همه وجود چنین است. مسئول عن رعیته، همه هستی رعیتاند. سالک در مقام معرفت، با همه هستی نفس میکشد. ذکر خفی، تنظیم دستگاه بر هویت حق است، اتوماتیکوار و بدون منافات با زندگی روزمره.
ذکر خفی و معصوم
ذکر خفی، نه گفتن یواشکی سبحانالله، بلکه موج قلب بر هویت حق است. سالک همچون مسافری در هواپیما، با کل سیستم همراه میشود. تفاوت در مراتب است، و ذکر خفی معرکهای از دمها دارد. انقلاب، با حل جهل مردم، آنها را به عمل سوق داد، بدون نیاز به دانشمندی خاص.
اعتقاد و عمل
اگر اعتقاد نباشد، عمل برای پرونده است، نه ایمان. لا تلقوا ایدیکم الی التهلکه، رفتن بدون اعتقاد، هلاکت است. مشکل اعتقاد است، نه عمل. اگر یقین به گرفتاری کسی داشته باشی، حتی عبایت را میدهی، اما شک مانع است.
| درنگ: مشکل اصلی جامعه، نه کمبود عمل، بلکه فقدان معرفت است. شبهات در مفهوم و مصداق خیر، انسان را از عمل صالح بازمیدارد. |
جمعبندی باب: این باب بر اهمیت معرفت در رفع چالشهای جامعه تأکید دارد و نشان میدهد که بدون آن، عمل ناقص و جهلآلود باقی میماند.
باب سوم: امتنانات الهی و اعتدال
اعتدال در عنایات
نظام احسن، اعتدال است و عنایات الهی گتره نیست. گاهی بیپدری کمال میآورد، چرا که عنایتی بهتر جای پدر را میگیرد. خداوند ز حکمت دری بندد، ز لطفش دری دیگر گشاید. لطف گاهی سوز درد دارد، و بلا برای اولیا کمال است. البلاء للولاء، اولیا با بلا بزرگ میشوند، نه عافیت.
امتنانات و عدالت
امتنانات الهی بر اساس حکمت است. لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ (او برای بندگانش بسیار ستمگر نیست). ظلام مبالغه است، یعنی حتی کم ظلم هم زیاد است، اما خدا هیچ ظلمی نمیکند. شفاعت نیز بر اساس اعتدال است، حتی برای کبیرهها، اما نه گتره.
خوف و رجا
اگر سر شکست، خیرش در راه است؛ اگر هدیه آمد، مکزش ممکن است. مومن از خصم نترسد، دوستش در راه است. زندگی عیاران، درس از خدا میگرفتند. همه عالم ظهور حق است، میزند و عنایت میکند، مقتضای اعتدال.
| درنگ: امتنانات الهی، مانند بلا و عافیت، بر اساس حکمت و اعتدال الهی توزیع میشوند. لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ بر عدالت الهی تأکید دارد. |
جمعبندی باب: این باب تبیین میکند که امتنانات الهی، بخشی از اعتدال نظام احسناند و انسان را به پذیرش حکمت در تمامی شرایط دعوت میکنند.
باب چهارم: فرهنگ و توقعات در نظام احسن
فرهنگ کاذب
تصادف، شانس، اتفاق نیست؛ همه وزان دارد. فرهنگ ما نظام احسن نیست، باعث بدبختی است. امید کاذب، توقعات بیمورد، انسان را تنبل میسازد. بانکها با کلاه سر مردم پرتوقع میگذارند. دنبال قلُم است، نه کلنگ.
کار کاذب و توقعات
زندگی بر پایه تلاش است، نه زور. كُلُوا وَاشْرَبُوا مِمَّا كَسَبْتُمْ (بخورید و بیاشامید از آنچه به دست آوردهاید). فرهنگ کاذب، عقبماندگی مسلمین است. نظام احسن، تلاش و مولد بودن میطلبد.
عدالت و شفاعت
شفاعت بر اساس اعتدال است. وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ (و خدا بر آن نبود که بر ایشان ستم کند). بهشت و جهنم وزان دارد، نه بهانه گتره.
| درنگ: فرهنگ مبتنی بر توقعات کاذب و امیدهای بیمورد، مانع تحقق نظام احسن است. این فرهنگ، بهجای تلاش و تولید، به دنبال شانس و اتفاقات تصادفی است. |
جمعبندی باب: این باب نشان میدهد که فرهنگ کاذب، با نظام احسن در تضاد است و انسان را به تلاش و مسئولیتپذیری فرا میخواند.
باب پنجم: ضرورت آخرت در نظام احسن
استیفای حقوق
نظام احسن، آخرت را اثبات میکند، زیرا استیفای حقوق در دنیا ممکن نیست. إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا (ما راه را بدو نمودیم یا سپاسگزار خواهد بود یا ناسپاس). شهید شاهد استیفاست.
جدیت هستی
نظام جدی است، شوخیبردار نیست. لَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا (در زمین به ناز مشی مکن). جدیت، کمال است.
مراتب وجود
تفاوت موجودات در مراتب است، نه تباین. كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ (هر کس بر حسب شاکله خود عمل میکند). تفاوت ما و سنگ یا علی (ع)، مرتبهای است.
| درنگ: نظام احسن، ضرورت وجود عالم آخرت را اثبات میکند، زیرا استیفای حقوق در دنیا ممکن نیست. إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا به این اختیار و مسئولیت اشاره دارد. |
جمعبندی باب: این باب بر ضرورت آخرت در تکمیل نظام احسن تأکید دارد و مراتب وجود را تبیین میکند.
باب ششم: روانشناسی محیطی و جنگل
قانون جنگل و احسن
جنگل، نماد بیروحمی است، اما نظام احسن است. آکل و ماکول، بر اساس چهار قانون: گرسنگی، مناسب بودن، دسترس، زور. امنیت نیست، اما جدیت هست.
سادیسم در طبیعت
گربه سادیسم دارد، گرگ نیز. اما احسن به وصف شخص نیست، بلکه نظام است.
عدالت در درندگی
درندگی مقتضای عدالت است، مرتبه شخص. شیر از مورچه میترسد، امنیت کلی نیست.
| درنگ: تفاوت موجودات در نظام احسن، به مراتب وجودی آنها بازمیگردد، نه به تباین ذاتی. انسان، حیوان و حتی سنگ در مراتب مختلف یک حقیقت واحد قرار دارند. |
جمعبندی باب: این باب جنگل را به عنوان نمادی از جدیت نظام احسن تبیین میکند.
باب هفتم: مراتب موجودات و وحدت
تفاوت در مراتب
تفاوت انسان و ولید، کلی و جزئی فهم است. همه مراتب یک حقیقتاند. حجر و انسان متباعدند، نه متباین.
منطق الطیر
همه موجودات منطق دارند، تسبیح و سجده. تفاوت ما و علی (ع) مرتبهای است.
| درنگ: نظام احسن، نظامی جدی و بدون شوخی است. هر موجودی باید با جدیت در این نظام عمل کند وگرنه دچار پیامدهای طبیعی خواهد شد. |
جمعبندی باب: این باب وحدت در مراتب را برجسته میسازد.
نتیجهگیری و جمعبندی کل کتاب
نظام احسن، بهعنوان یک چارچوب وجودی و معرفتی، انسان را به درک عمیق از جایگاه خود در هستی دعوت میکند. این نظام، با تأکید بر معرفت بهعنوان زیربنای عمل، تقوای علمی و هماهنگی با کل هستی، انسان را از انحرافات ناشی از جهل و توقعات کاذب دور میسازد. از منظر روانشناسی راستین، این دیدگاه نهتنها به فهم بهتر رفتار انسانی کمک میکند، بلکه با ارائه یک الگوی اعتدالی، به تعادل روانی و اجتماعی منجر میشود. آیات قرآنی و تحلیلهای فلسفی ارائهشده، نشاندهنده عمق و جامعیت این نظام در تبیین رابطه انسان با خدا، هستی و خودش است. پذیرش این نظام، انسان را بهسوی عمل صالح، مسئولیتپذیری و هماهنگی وجودی سوق میدهد و ضرورت وجود عالم آخرت را بهعنوان مکمل عدالت الهی اثبات میکند.
| با نظارت صادق خادمی |