در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

روانشناسی منطقی 238

متن درس

روان‌شناسی شخصیت در قرآن کریم

روان‌شناسی شخصیت در قرآن کریم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 238)

مقدمه

مفهوم رجوع در قرآن کریم، به‌ویژه در آیه شریفه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (ما از آنِ خدا هستیم و به سوی او باز می‌گردیم)، یکی از بنیادی‌ترین مفاهیم در روان‌شناسی شخصیت از منظر الهیات قرآنی است. این مفهوم، نه‌تنها به‌عنوان یک اصل دینی، بلکه به‌مثابه چارچوبی برای فهم تحول وجودی و پویایی شخصیت انسان در مسیر کمال الهی مطرح است. رجوع، در این دیدگاه، نه بازگشت به معنای منطقی یا تکرار، بلکه حرکتی شیاری و پویا در مسیر وجود است که انسان را از اسمای علمی الهی به سوی اسمای فعلی هدایت می‌کند.

بخش اول: مفهوم رجوع در قرآن کریم

تعریف رجوع و جایگاه آن در روان‌شناسی قرآنی

رجوع در قرآن کریم، فراتر از معنای ظاهری بازگشت، به سیر وجودی انسان در مسیر تحول و تکامل اشاره دارد. این مفهوم، که در آیه شریفه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (بقره: ۱۵۶) به اوج بیان خود می‌رسد، نه‌تنها اصل بنیادین دیانت اسلامی، بلکه چارچوبی برای فهم پویایی شخصیت انسان در تعامل با مبدأ متعالی است. رجوع، به‌مثابه سفری از مبدأ الهی به سوی مقصدی الهی، انسان را از ظرف اسمای علمی خداوند به سوی اسمای فعلی او هدایت می‌کند. این حرکت، برخلاف تصور رایج، بازگشت به نقطه آغازین نیست، بلکه سفری است که در آن انسان، چون سیب رسیده‌ای که از شاخسار فرو می‌افتد، در مسیر تحول و تکامل به سوی درجات متعالی یا پست وجودی سیر می‌کند.

درنگ: رجوع در قرآن کریم، نه بازگشت منطقی به مبدأ، بلکه حرکتی شیاری و پویا در مسیر تحول وجودی است که انسان را از اسمای علمی به سوی اسمای فعلی الهی سوق می‌دهد.

تمایز رجوع ناسوتی و رجوع الهی

رجوع در قرآن کریم در دو سطح متمایز تبیین می‌شود: رجوع ناسوتی (مقطعی و دنیوی) و رجوع الهی (اخروی و متعالی). رجوع ناسوتی به بازنگری‌های موقتی در رفتار، قضاوت درونی، و اصلاح اعمال در ظرف دنیا اشاره دارد. برای مثال، در آیه وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَىٰ إِلَىٰ قَوْمِهِ (اعراف: ۱۵۰)، بازگشت موسی به قومش نه تکرار موقعیت پیشین، بلکه حرکتی در ظرف ناسوت است که با تحول درونی و تغییر فضا همراه است. این رجوع، چونان مسافری است که از سفری کوتاه به خانه بازمی‌گردد، اما با کوله‌باری از تجربه و خستگی، دیگر همان مسافر پیشین نیست.

در مقابل، رجوع الهی به سیر انسان به سوی اسمای فعلی خداوند، مانند نعیم یا جحیم، اشاره دارد. این رجوع، که در آیه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ متبلور است، حرکتی متعالی است که انسان را به سوی درجات خاص خود در بهشت یا جهنم هدایت می‌کند. این حرکت، چونان پرنده‌ای است که از شاخه‌ای به شاخه‌ای دیگر می‌پرد، نه به معنای بازگشت به شاخه آغازین، بلکه به سوی مقصدی نو در مسیر تکامل.

نفی بازگشت منطقی در عالم هستی

یکی از کلیدی‌ترین مفاهیم در تحلیل رجوع قرآنی، نفی بازگشت منطقی به مبدأ آغازین است. قرآن کریم، با تأکید بر پویایی عالم هستی، هرگونه بازگشت به معنای تکرار یا سکون را محال می‌داند. انسان، پس از ظهور در عالم ناسوت، نمی‌تواند به ظرف اسمای علمی الهی بازگردد، همان‌گونه که پارچه‌ای پاره‌شده نمی‌تواند به حالت اولیه خود بازگردد. این مفهوم در آیه إِنَّهُ عَلَىٰ رَجْعِهِ لَقَادِرٌ (طارق: ۸) نیز تأیید می‌شود، که بر توانایی خداوند در هدایت انسان به سوی رجوع متعالی تأکید دارد، نه بازگشت به مبدأ پیشین.

درنگ: بازگشت منطقی به مبدأ آغازین در عالم هستی محال است؛ رجوع قرآنی، حرکتی شیاری به سوی اسمای فعلی الهی است، نه تکرار یا بازگشت به اسمای علمی.

جمع‌بندی بخش اول

مفهوم رجوع در قرآن کریم، به‌عنوان یکی از ارکان روان‌شناسی شخصیت، حرکتی پویا و شیاری را در مسیر تحول وجودی انسان ترسیم می‌کند. این حرکت، در دو سطح ناسوتی و الهی، انسان را از ظرف اسمای علمی به سوی اسمای فعلی الهی هدایت می‌کند. نفی بازگشت منطقی و تأکید بر پویایی عالم، چارچوبی علمی و الهیاتی برای فهم شخصیت انسان ارائه می‌دهد که در آن، هر فرد در مسیر انتخاب‌ها و اعمال خود به سوی درجات خاص خویش سیر می‌کند.

بخش دوم: نقد دیدگاه‌های فلسفی در باب رجوع

نقد دیدگاه ملاصدرا در خصوص سکون و عدم رجوع

ملاصدرا، فیلسوف برجسته اسلامی، در برخی از آثار خود بر مفهوم سکون و عدم رجوع تأکید کرده و معتقد است که عالم در نهایت به حالتی از توقف می‌رسد. این دیدگاه، از منظر روان‌شناسی قرآنی، با مفهوم پویایی و تحول مداوم شخصیت انسان ناسازگار است. قرآن کریم، در آیاتی مانند ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنَا لَا يَرْجِعُونَ (فصلت: ۴۷)، گمان عدم رجوع را خطای کفار یا برخی فلاسفه‌ای می‌داند که حرکت وجودی را انکار می‌کنند. این آیه، به‌مثابه آیینه‌ای است که خطای توقف در مسیر وجود را آشکار می‌سازد.

از منظر روان‌شناسی، دیدگاه ملاصدرا در خصوص سکون، به معنای توقف رشد و تحول شخصیتی است که با پویایی قرآنی شخصیت انسان در تضاد است. شخصیت انسان، چونان رودی است که در مسیر خود جاری است و هرگز به سکون نمی‌رسد، بلکه در هر لحظه با تحولات نو به سوی مقصدی متعالی پیش می‌رود.

مفهوم رجع بعید و دیدگاه‌های فلسفی

مفهوم «رجع بعید» در قرآن کریم، که در آیه ذَٰلِكُمْ رَجْعٌ بَعِيدٌ (ق: ۳) آمده، به معنای رجوعی بلند و متعالی است، نه سکون یا توقف. برخی فلاسفه، از جمله ملاصدرا، این مفهوم را به اشتباه به توقف یا پایان حرکت تفسیر کرده‌اند. این تفسیر، با مفهوم قرآنی رجوع که حرکتی متعالی به سوی کمال الهی است، ناسازگار است. از منظر روان‌شناسی، رجع بعید به معنای حرکت شخصیت انسان به سوی کمال و تعالی است، نه توقف در مسیری محدود.

درنگ: رجع بعید در قرآن کریم، به معنای حرکتی متعالی به سوی کمال الهی است، نه توقف یا سکون، و با دیدگاه‌های روان‌شناختی تحول مداوم شخصیت همخوانی دارد.

خداوند و همراهی با انسان در سیر وجودی

قرآن کریم، خداوند را نه موجودی ثابت و نه فراری از انسان، بلکه همراهی پویا در سیر وجودی او معرفی می‌کند. آیه هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ (حدید: ۴) این همراهی را به‌روشنی بیان می‌کند. این مفهوم، چونان نسیمی است که در کنار مسافر در مسیر سفر وزیدن می‌گیرد و او را در راه هدایت می‌کند. از منظر روان‌شناسی، این همراهی با نظریه‌های تأکید بر تعامل مداوم انسان با محیط و رشد در بستر آن سازگار است.

جمع‌بندی بخش دوم

نقد دیدگاه‌های فلسفی، به‌ویژه تفسیر ملاصدرا از سکون و عدم رجوع، نشان می‌دهد که قرآن کریم با تأکید بر پویایی عالم و همراهی خداوند با انسان، هرگونه توقف یا سکون را نفی می‌کند. رجع بعید، به‌عنوان حرکتی متعالی، و همراهی خداوند با انسان، چارچوبی پویا برای فهم روان‌شناسی شخصیت ارائه می‌دهد که در آن، انسان در مسیری مداوم به سوی کمال الهی سیر می‌کند.

بخش سوم: اسما و صفات الهی و تحول شخصیت

رجوع به اسمای فعلی الهی

رجوع انسان در قرآن کریم، به سوی اسمای فعلی الهی، مانند کریم، جبار، یا قهار است، نه بازگشت به اسمای علمی. هر انسان، بر اساس اعمال و انتخاب‌های خود، به درجات خاصی در بهشت یا جهنم رجوع می‌کند که این درجات، ظهورات اسمای فعلی خداوند هستند. آیه لَهُ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ (آل‌عمران: ۸۳) بر تنوع این درجات تأکید دارد. از منظر روان‌شناسی، این مفهوم به تفاوت‌های فردی در مسیر رشد و تحقق شخصیت اشاره دارد، چونان باغی که هر درخت آن به فراخور خاک و نور خود میوه‌ای متفاوت می‌دهد.

نفی سکون در عالم هستی

قرآن کریم، با تأکید بر حرکت مداوم عالم، هرگونه سکون یا توقف را نفی می‌کند. آیه وَلِلَّهِ غَيْبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ ٱلْأَمْرُ كُلُّهُ (هود: ۱۲۳) این پویایی را تأیید می‌کند. این دیدگاه، چونان رودی است که در مسیر خود هرگز متوقف نمی‌شود، بلکه با هر موج به سوی مقصدی نو پیش می‌رود. از منظر روان‌شناسی، این مفهوم با نظریه‌های پویایی شخصیت همخوانی دارد که بر تحول مداوم تأکید دارند.

درنگ: عالم هستی در قرآن کریم ذاتاً پویا و در حال حرکت است، و رجوع انسان به سوی اسمای فعلی الهی، چونان سیر در مسیری بی‌انتها، شخصیت او را در مسیر تحول تعریف می‌کند.

خداوند به‌عنوان خالق و رازق پیش از خلق

قرآن کریم خداوند را خالق و رازق پیش از خلق معرفی می‌کند. این مفهوم، که در روایات به «خالق قبل کل مخلوق و رازق قبل کل مرزوق» اشاره دارد، نشان‌دهنده وجود مبدأ متعالی است که پیش از خلق مخلوقات، خالق و رازق بوده است. این دیدگاه، چونان چشمه‌ای است که پیش از جاری شدن رود، آب را در خود نهان دارد. از منظر روان‌شناسی، این مفهوم به معنای هدایت شخصیت انسان در مسیر تحول توسط مبدأ متعالی است.

جمع‌بندی بخش سوم

رجوع به اسمای فعلی الهی، نفی سکون در عالم هستی، و معرفی خداوند به‌عنوان خالق و رازق پیش از خلق، چارچوبی جامع برای فهم تحول شخصیت انسان در بستر الهیات قرآنی ارائه می‌دهد. این مفاهیم، انسان را در مسیری پویا و متعالی به سوی کمال هدایت می‌کنند، جایی که هر فرد بر اساس اعمال خود به درجات خاصی از اسمای الهی رجوع می‌کند.

بخش چهارم: جدال احسن و فهم روان‌شناختی رجوع

مفهوم اول و آخر در قرآن کریم

قرآن کریم، خداوند را به‌عنوان هُوَ ٱلْأَوَّلُ وَٱلْآخِرُ (حدید: ۳) معرفی می‌کند، که به معنای وجود بی‌ابتدا و بی‌انتهای الهی است. این مفهوم، چونان آسمانی بی‌کران است که نه آغاز دارد و نه پایان. از منظر روان‌شناسی، این دیدگاه به استمرار هویت وجودی انسان در تعامل با مبدأ متعالی اشاره دارد، جایی که شخصیت انسان در مسیری بی‌انتها به سوی کمال سیر می‌کند.

جدال احسن و انتقال مفاهیم متعالی

قرآن کریم با بهره‌گیری از جدال احسن، مفاهیم پیچیده‌ای مانند رجوع را به زبانی قابل فهم برای عامه مردم بیان می‌کند. عباراتی مانند «هو الأول بلا أول» یا «الآخر بلا آخر» به شکلی طراحی شده‌اند که مفاهیم متعالی را بدون ایجاد تعارض در ذهن مخاطب منتقل کنند. این روش، چونان پلی است که مسافر را از ساحل نادانی به سوی جزیره معرفت هدایت می‌کند. از منظر روان‌شناسی، این رویکرد با اصول آموزش و انتقال مفاهیم پیچیده به مخاطبان همخوانی دارد.

درنگ: جدال احسن در قرآن کریم، مفاهیم متعالی مانند رجوع را به زبانی قابل فهم برای عامه مردم بیان می‌کند، که با اصول روان‌شناختی آموزش و تحول شخصیت همخوانی دارد.

جمع‌بندی بخش چهارم

مفهوم اول و آخر در قرآن کریم، همراه با بهره‌گیری از جدال احسن، چارچوبی برای فهم روان‌شناختی رجوع ارائه می‌دهد. این مفاهیم، انسان را در مسیری بی‌انتها به سوی معرفت و تحول شخصیت هدایت می‌کنند، جایی که خداوند نه‌تنها مبدأ، بلکه همراه انسان در این سیر متعالی است.

نتیجه‌گیری کلی

تحلیل روان‌شناسی شخصیت در قرآن کریم، با تمرکز بر مفهوم رجوع و آیه شریفه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ، نشان‌دهنده پویایی و تحول مداوم شخصیت انسان در مسیر تعامل با مبدأ متعالی است. رجوع، در دو سطح ناسوتی و الهی، انسان را از اسمای علمی به سوی اسمای فعلی الهی هدایت می‌کند. نفی سکون و تأکید بر حرکت مداوم عالم، همراه با همراهی خداوند با انسان، چارچوبی علمی و الهیاتی برای فهم شخصیت ارائه می‌دهد. نقد دیدگاه‌های فلسفی، مانند تفسیر ملاصدرا از سکون، و تأکید بر جدال احسن در قرآن کریم، این تحلیل را به‌عنوان ابزاری برای مطالعه روان‌شناسی شخصیت در بستر الهیات قرآنی غنی‌تر می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی