متن درس
شهود و معرفت
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱)
دیباچه
در سپهر معرفت و شناخت، شهود و شهادت چونان دو گوهر تابناک، همواره در کانون توجه عارفان و متفکران دیانت جای داشتهاند. این دو مفهوم، که ریشه در ژرفای تعالیم الهی دارند، راه به سوی حقیقت میگشایند و انسان را به آستان معرفت رهنمون میسازند. با این حال، انحراف از محوریت قرآن کریم و غفلت از تربیت قوای انسانی، این مفاهیم را در معرض خرافات و توهمات قرار داده است. این نوشتار، با تکیه بر تعالیم والای قرآنی و تحلیل عمیق معرفتشناختی، در پی آن است تا مراتب شهود و شهادت را کاویده و راهی به سوی معرفت حقیقی بگشاید. همانند باغبانی که نهال معرفت را با آبیاری از چشمه وحی میپروراند، این اثر در صدد است تا با بازسازی و تبیین مفاهیم، بستری برای فهم ژرفتر فراهم آورد.
بخش نخست: مبانی شهود و شهادت در پرتو قرآن کریم
جایگاه تاریخی و دینی شهود و شهادت
شهود و شهادت، چونان دو بال معرفت، در طول تاریخ دیانت و عرفان، پیوسته در خدمت انسان برای درک حقیقت بودهاند. این مفاهیم، که در تاروپود ادیان و مکاتب عرفانی تنیده شدهاند، راهی به سوی فهم باطنی و گواهی بر حقیقت گشودهاند. با این حال، بخش عظیمی از ادعاهای مرتبط با شهود، به دلیل دوری از مبانی اصیل، به وادی خرافات و توهمات فروغلتیده است. بیش از نود و پنج درصد این ادعاها، که فاقد ریشه در حقیقت الهیاند، از شهود عرفانی تهی بوده و به گمراهی انجامیدهاند.
درنگ: شهود و شهادت، تنها در سایه هدایت قرآنی و تربیت قوای انسانی، به معرفت حقیقی راه مییابند؛ وگرنه، در غیاب این مبانی، به خرافات و توهمات بدل میگردند.
قرآن کریم، چونان چراغی فروزان، با بیش از یکصد و پنجاه مورد اشاره به شهود و شهادت، راهنمای راستین این مسیر است. آیهای چون وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (انعام: 75) – که به ابراهیم ملکوت آسمانها و زمین را نشان دادیم – بر شهود باطنی و الهی تأکید دارد. این آیه، گواه آن است که شهود حقیقی، تنها در پرتو هدایت الهی و آمادگی باطنی انسان به دست میآید.
محوریت قرآن کریم در معرفتشناسی
قرآن کریم، چونان ستون استوار معرفت، محور تمام مباحث دینی و عرفانی است. بیتوجهی به این محور، انسان را به سوی گمراهی سوق میدهد. همانگونه که درختی بیریشه در برابر طوفان فرومیریزد، معرفتی که از چشمه زلال قرآن سیراب نشود، به خرافات آلوده میگردد. آیه شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ (آلعمران: 18) – خدا گواهی داد که جز او خدایی نیست و فرشتگان و صاحبان دانش نیز گواهی دادند – شهادت را بهعنوان گواهی به حقیقت الهی معرفی میکند که ریشه در علم و معرفت دارد.
استاد فرزانه تأکید دارند که غفلت از قرآن کریم، دین و عرفان را از محتوای اصیل خود تهی ساخته و به مجموعهای از مناسک ظاهری و خرافات فروکاسته است. این نقد، دعوتی است به بازگشت به قرآن، که چونان چشمهای جوشان، معرفت و هدایت را به ارمغان میآورد.
نقد انحرافات در علوم غیرقرآنی
علوم غیرقرآنی، نظیر سحر، جادو، رمل و اسطرلاب، به دلیل دوری از مبانی وحیانی، به وادی خرافات فروغلتیدهاند. این علوم، که گاه با ظاهری فریبنده رخ مینمایند، فاقد اصالت معرفتیاند و نمیتوانند به شهود حقیقی راه یابند. قرآن کریم در آیه وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ (بقره: 102) – و به کسی [سحر] نمیآموختند مگر اینکه میگفتند ما فقط آزمایشی هستیم، پس کافر نشو – این علوم را فتنهای برای آزمایش انسانها میداند.
درنگ: علوم غیرقرآنی، به دلیل فقدان ریشه در حقیقت الهی، به خرافات آلودهاند و از دستیابی به معرفت حقیقی ناتواناند.
بخش دوم: مراتب علم و شهود در معرفتشناسی اسلامی
مراتب علم و زیرمجموعههای آن
علم، چونان پلی به سوی حقیقت، در مراتب گوناگون خود از ظن، گمان، شک، خیال، وهم، جهل و جهل مرکب تشکیل شده است. این مراتب، که همگی در قلمرو نادانی جای دارند، از علم حقیقی فروترند. ظن و گمان، چونان سایههایی لرزان، و شک و خیال، چونان ابرهایی گذرا، نمیتوانند به یقین و معرفت راه یابند. جهل مرکب، که نادانیای است که خود را علم میپندارد، خطرناکترین مرتبه این سلسله است.
علم، به معنای وصول ذهنی به حقیقت، با وجود ذهنی تفاوت دارد. وجود ذهنی، صورتی است که در ذهن شکل میگیرد، حتی اگر مصداق خارجی نداشته باشد، مانند تصور عدم. اما علم، نیازمند تطابق با واقعیت است و از اینرو، مرتبهای والاتر دارد. این تمایز، که ریشه در فلسفه اسلامی دارد، نشان میدهد که علم حقیقی، دروازهای به سوی معرفت است.
شهود: رویت فراتر از علم
شهود، چونان آینهای که حقیقت را بیواسطه بازمیتاباند، فراتر از علم ذهنی است. شهود، رویت مستقیم حقیقت است که میتواند در مراتب گوناگون رخ دهد: شهود چشمی، که با دیده ظاهری صورت میگیرد؛ شهود حسی، که از طریق حواس، بهویژه لمس، به دست میآید؛ و شهود روحانی، که با قلب و نفس انسان پیوند دارد. آیه أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا (حج: 46) – آیا در زمین سیر نکردند تا دلهایی داشته باشند که با آن تعقل کنند یا گوشهایی که با آن بشنوند؟ – بر اهمیت شهود قلبی تأکید دارد.
درنگ: شهود، بهعنوان رویت مستقیم حقیقت، از علم ذهنی فراتر است و در مراتب چشمی، حسی و روحانی، راه به سوی معرفت الهی میگشاید.
نقش حواس در شهود
حواس، چونان دروازههای ادراک، در دستیابی به شهود نقش کلیدی دارند. پوست، بهعنوان بزرگترین عضو حسی بدن، ابزاری است که انسان را به درک محیط اطراف خود توانمند میسازد. افرادی که از حس بینایی محروماند، از طریق لمس و پوست، جهانی از معرفت را کشف میکنند. این امر نشان میدهد که حواس، اگر تربیت شوند، میتوانند به شهود حسی و حتی باطنی راه یابند.
انسان، همانند باغی پربار، دارای قوای عظیمی است که در صورت شکوفایی، او را به مراتب والای معرفت رهنمون میسازد. حدیث وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ (ذاریات: 21) – و در خودتان [نشانههایی است]، آیا نمیبینید؟ – انسان را عالم اکبر میداند، که ظرفیتهای بینهایت او، در صورت تربیت، به معرفت الهی منجر میشود.
بخش سوم: نقد نظامهای دینی و آموزشی
انحرافات در علم دینی
علم دینی، که باید در پرتو قرآن کریم شکوفا شود، در غیاب این محور، به مجموعهای از مناسک ظاهری و خرافات فروکاسته است. فقدان اخلاق، عقل و قرآن در این نظام، آن را از محتوای اصیل خود تهی ساخته است. همانگونه که چشمهای بیآب، تشنگی را فرو نمینشاند، علم دینی بدون قرآن، نمیتواند به معرفت حقیقی راه یابد. آیه إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ (اسراء: 9) – این قرآن به راهی که استوارتر است هدایت میکند – بر نقش هدایتی قرآن تأکید دارد.
نقد نظام آموزشی
نظامهای آموزشی کنونی، چونان کاروانی گمگشته، به جای پرورش قوای انسانی، تنها به نیازهای ابتدایی مانند خوردن و خوابیدن توجه دارند. این نظامها، که از تربیت حواس و قوای باطنی غافلاند، استعدادهای انسانی را عقیم میسازند. همانگونه که باغی بدون باغبان به خزان مینشیند، انسان بدون تربیت جامع، از رسیدن به کمال بازمیماند.
بحرانهایی مانند همهگیری، استعدادهای انسانی را به محاق برده و جامعه را از نظر معرفتی عقب میراند. این امر، ضرورت بازنگری در نظامهای آموزشی و توجه به تربیت قوای معرفتی را آشکار میسازد.
ضرورت مربی در تربیت قوای انسانی
تربیت قوای انسانی، چونان صیقل دادن گوهری گرانبها، نیازمند هدایت مربی آگاه است. بدون این تربیت، ادعای شهود به توهم و گمراهی منجر میشود. مربی، با شناخت ظرفیتهای سالک، او را به سوی کمال هدایت میکند. آیه وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا (انبیاء: 73) – و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما هدایت میکنند – بر نقش هدایتی اولیای الهی تأکید دارد.
درنگ: تربیت قوای انسانی، از حواس ظاهری تا قوای باطنی، نیازمند هدایت مربی آگاه است که انسان را به سوی شهود و معرفت رهنمون سازد.
بخش چهارم: راهکارهای دستیابی به شهود حقیقی
تقویت حواس و حافظه
حواس و حافظه، چونان ابزارهایی برای صید گوهر معرفت، باید تقویت شوند تا انسان به شهود و یقین راه یابد. بدون این تقویت، انسان در مراتب نازل ظن و گمان باقی میماند. آیه أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ (نساء: 82) – آیا در قرآن تدبر نمیکنند؟ – بر اهمیت تعقل و تدبر تأکید دارد.
انسان، همانند سازی که باید برای نواختن آهنگ معرفت کوک شود، نیازمند تمرین و تربیت است. تقویت حواس، از چشم و گوش تا پوست و لمس، انسان را به درک عمیقتر از حقیقت توانمند میسازد.
نقش استخاره قرآنی
استخاره، چونان کلیدی برای گشودن درهای هدایت، اگر با معرفت و آمادگی انجام شود، راهگشای انسان است. اما استفاده سطحی و نادرست از آن، به نتایج گمراهکننده میانجامد. آیه اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (فاتحه: 6) – ما را به راه راست هدایت کن – بر استمداد از هدایت الهی تأکید دارد.
تفاوتهای فردی در استعداد و درک
انسانها، چونان ستارگان آسمان، در استعداد و درک متفاوتاند. برخی، مانند مأمون، کاغذی را تشخیص میدهند و برخی، چون امین، از فهم خشتی عاجزند. این تفاوت، ضرورت تربیت فردی و متناسب با ظرفیتهای هر شخص را آشکار میسازد.
جمعبندی
شهود و معرفت، چونان دو گوهر درخشان در سپهر دیانت و عرفان، تنها در پرتو قرآن کریم و تربیت قوای انسانی به دست میآیند. قرآن، چونان مشعلی فروزان، راه را از گمراهی بازمیشناساند و انسان را به سوی حقیقت رهنمون میسازد. تربیت حواس، از چشم و گوش تا پوست و قلب، و هدایت مربی آگاه، انسان را از ظن و گمان به یقین و معرفت میرساند. غفلت از این مبانی، به خرافات و توهمات منجر شده و انسان را از مقام عالم اکبر، که آیینه صفات الهی است، دور میسازد. این نوشتار، دعوتی است به بازگشت به قرآن و تربیت جامع انسانی، تا در سایه این دو رکن، شهود و معرفت حقیقی شکوفا گردد.
با نظارت صادق خادمی