در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

شهود و معرفت 21

متن درس

شهود و معرفت: بازتاب‌هایی در عرفان ربوبی

شهود و معرفت: بازتاب‌هایی در عرفان ربوبی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۱)

دیباچه

در گستره معارف اسلامی، عرفان به مثابه دریایی ژرف، راهی به سوی حقیقت هستی می‌گشاید. این راه، که در پیوند با سلوک معنوی و وصول به حق‌تعالی تعریف می‌شود، در تاریخ پرفراز و نشیب خود، به اشکال گوناگون ظهور یافته است. برخی آن را در قالب مطالعه متون کلاسیک جست‌وجو کرده‌اند، برخی در آیین‌های نمایشی و داستان‌های بی‌پشتوانه غرق شده‌اند و گروهی اندک، در مسیر عملی و ربوبی، به سوی مقصد اعلی گام برداشته‌اند. این نوشتار، با تأمل در سه جریان عرفانی و نقد رویکردهای رایج در فقه و عرفان، به تبیین مسیری می‌پردازد که عرفان را نه صرفاً دانشی نظری، بلکه عملی پویا و تحول‌آفرین معرفی می‌کند. با الهام از تشبیه عرفان به زایمان، این متن راه را برای جویندگان معرفت هموار می‌سازد و با نگاهی نقادانه، به بازخوانی شرایط سلوک معنوی می‌نشیند.

بخش یکم: تبیین جریان‌های عرفانی در تاریخ

سه جریان عرفانی: مشاقی، خرافی و ربوبی

در تاریخ معارف اسلامی، عرفان به سه جریان اصلی تقسیم می‌گردد: عرفان مشاقی، عرفان خرافی و عرفان ربوبی. هر یک از این جریان‌ها، با ویژگی‌ها و کارکردهای خاص خود، در مسیر شناخت و وصول به حقیقت، نقشی متفاوت ایفا کرده‌اند. عرفان مشاقی، که در میان برخی دراویش و محافل علمی رواج داشته، به مطالعه متون کلاسیک عرفانی مانند فصوص الحکم ابن‌عربی یا مصباح الانس همدانی محدود می‌شود. این جریان، هرچند ممکن است ریشه در آثار عارفان راستین داشته باشد، به دلیل فقدان وصول معنوی، به تمریناتی نظری و غیرمؤثر تقلیل یافته است. عرفان خرافی، با داستان‌های بی‌پشتوانه و روایت‌های من‌درآوردی، از مسیر حقیقت دور افتاده و به هرج‌ومرج فکری انجامیده است. در مقابل، عرفان ربوبی، که راه انبیا و اولیای الهی را دنبال می‌کند، بر وصول مستقیم به حق‌تعالی از کودکی یا در هر سنی تأکید دارد و از ابزارهای ظاهری مانند متون نظری یا آیین‌های نمایشی بی‌نیاز است.

درنگ: عرفان ربوبی، به مثابه نوری در تاریکی، راهی عملی و مستقیم به سوی حق‌تعالی است که از مطالعه متون مشاقی یا آیین‌های خرافی بی‌نیاز بوده و بر تحول باطنی تمرکز دارد.

نقد عرفان مشاقی: محدودیت‌های دانش نظری

عرفان مشاقی، که در برخی محافل درویشی و حوزه‌های علمی رواج داشته، به مطالعه متون کلاسیک عرفانی محدود می‌شود. این متون، که گاه توسط عارفانی بزرگ نگاشته شده‌اند، هرچند ارزشمندند، اما به تنهایی نمی‌توانند فرد را به مقام وصول معنوی برسانند. مطالعه این آثار، تنها پس از وصول به حقیقت، به‌عنوان ابزاری برای تعمیق معرفت، جایگاهی می‌یابد. پیش از آن، این مطالعه صرفاً تمرینی نظری است که به جای تحول باطنی، به مشاقی ذهنی منجر می‌شود. استاد فرزانه در این باره تأکید دارند که عرفان مشاقی، مانند کتابت خطی زیبا اما بی‌روح، فاقد عمق معنوی است و نمی‌تواند عارف‌ساز باشد.

درنگ: عرفان مشاقی، مانند نقشی بر آب، تنها زمانی ارزشمند است که پس از وصول معنوی به کار آید؛ وگرنه، صرف مطالعه متون، راه به حقیقت نمی‌گشاید.

نقد عرفان خرافی: هرج‌ومرج فکری و انحراف از حقیقت

عرفان خرافی، جریانی است که با روایت‌های غیرمستند و داستان‌های بی‌پشتوانه شناخته می‌شود. این جریان، که در غیاب نظارت علمی و شرعی شکل گرفته، به هرج‌ومرج فکری انجامیده و افراد را از مسیر وصول حقیقی دور کرده است. به عنوان مثال، داستان‌هایی مانند معراج پیامبر اکرم (ص) با الاغ، که هیچ پشتوانه قرآنی یا روایی معتبری ندارند، نمونه‌ای از این انحرافات است. این روایت‌ها، که به دور از عقل و شرع شکل گرفته‌اند، نه‌تنها به معرفت نمی‌افزایند، بلکه به تحریف معارف دینی منجر می‌شوند. در این راستا، تأکید بر بازگشت به اصول قرآنی و روایی برای پالایش عرفان از خرافات، ضرورتی انکارناپذیر است.

درنگ: عرفان خرافی، مانند سرابی در بیابان، جویندگان را به سوی توهم می‌کشاند و از حقیقت دور می‌سازد.

عرفان ربوبی: راه اولیای الهی

عرفان ربوبی، به مثابه چشمه‌ای زلال، راهی عملی و مستقیم به سوی حق‌تعالی است. این جریان، که در مسیر انبیا و اولیای الهی قرار دارد، بر وصول مستقیم به خدا از کودکی یا در هر سنی تأکید دارد. برخلاف عرفان مشاقی، که به مطالعه متون محدود است، و عرفان خرافی، که در دام داستان‌های بی‌پشتوانه گرفتار شده، عرفان ربوبی بر تحول باطنی و ارتباط زنده با حق‌تعالی متمرکز است. این عرفان، از مطالعه صرف متون یا آیین‌های نمایشی بی‌نیاز است و جوینده را به سوی تجربه‌ای اصیل و عمیق هدایت می‌کند.

درنگ: عرفان ربوبی، مانند نسیمی که از باغ‌های بهشتی می‌وزد، جوینده را به سوی وصل الهی رهنمون می‌سازد.

بخش دوم: نقد علم دینی در مقایسه با عرفان

تحلیل علم دینی: انجماد در قواعد صوری

علم دینی، که زمانی دانشی پویا و پاسخگو به نیازهای جامعه بود، در برخی دوره‌ها به مجموعه‌ای از قواعد صوری و خشک تبدیل شده است. این علم، که به زبان عربی و در قالب رساله‌های محدود ارائه می‌شود، از روح اصلی خود فاصله گرفته و به جای خدمت به جامعه، به ساختاری منجمد بدل گشته است. در مقابل، عرفان در فرهنگ ایرانی، به دلیل پیوند با زبان پارسی و شعر، توسعه‌ای چشمگیر یافته است. با این حال، این توسعه غالباً به عرفان مشاقی یا خرافی محدود مانده و از وصول معنوی بی‌بهره بوده است. این تفاوت نشان‌دهنده آن است که علم دینی، در قیاس با عرفان، در تنگنای قواعد صوری گرفتار شده، در حالی که عرفان، هرچند گسترده‌تر شده، به دلیل فقدان عمق معنوی، به بیراهه رفته است.

درنگ: علم دینی، مانند درختی که شاخ و برگش خشکیده، از پویایی خود فاصله گرفته، در حالی که عرفان، اگرچه در ایران گسترش یافته، به دلیل فقدان وصول، به شاخه‌ای بی‌ثمر بدل شده است.

نقش شعر پارسی در گسترش عرفان

شعر پارسی، به مثابه آینه‌ای که زیبایی‌های معرفت را بازمی‌تاباند، نقش بی‌بدیلی در گسترش عرفان در ایران ایفا کرده است. شاعرانی چون حافظ، سعدی و خیام، با زبان فاخر و دلنشین خود، عرفان را در میان پارسی‌زبانان و حتی فراتر از مرزهای ایران، پراکنده‌اند. با این حال، این عرفان ادبی، که در شعر و نثر متجلی شده، غالباً در سطح نظری باقی مانده و به وصول معنوی نینجامیده است. شعر، مانند بذری است که اگر در خاک حاصلخیز سلوک کاشته نشود، به بار نمی‌نشیند. از این‌رو، هرچند شعرای پارسی عرفان را به اوج زیبایی رسانده‌اند، اما بدون سلوک عملی، این زیبایی به تحول باطنی منجر نمی‌شود.

درنگ: شعر پارسی، مانند جامی بلورین، عرفان را در خود جای داده، اما بدون سلوک عملی، این جام جز زینتی ظاهری ندارد.

خیام: سلطان رباعیات و چالش‌های زمانه

عمر خیام، شاعر و عارف نامدار، با رباعیات خود، چون ستاره‌ای در آسمان ادب و معرفت درخشیده است. این رباعیات، که در سراسر جهان، از کافر و مسلمان تا مسیحی و یهودی، مورد اقبال قرار گرفته، نشان‌دهنده عمق و اصالت نگاه خیام به هستی است. با این حال، در زمان حیاتش، خیام به دلیل دیدگاه‌های غیرمتعارف، مورد اتهام کفر و آزار قرار گرفت. این تناقض، که میان تأثیر جهانی یک عارف و فشارهای زمانه‌اش وجود دارد، نشان‌دهنده تعارض میان عرفان اصیل و جریان‌های رسمی دینی است. خیام، مانند عقابی که در قفس زمانه گرفتار آمده، با وجود آزارها، به پرواز در آسمان معرفت ادامه داد.

درنگ: خیام، مانند گوهری در صدف زمانه، با رباعیاتش جهانی را تسخیر کرد، اما در زمان حیات، در تنگنای اتهامات گرفتار بود.

نفاق در مسیر معرفت: نمونه شاگرد خیام

داستان شاگرد خیام، که از یک سو از دانش او بهره می‌برد و از سوی دیگر او را تخریب می‌کرد، نمونه‌ای از نفاق در مسیر معرفت است. این شاگرد، که در ظاهر شاگردی می‌کرد و در باطن به استاد خود توهین می‌جست، نشان‌دهنده فقدان اخلاص در سلوک معنوی است. این رفتار، مانند سایه‌ای تاریک بر نور معرفت، مانع از پیشرفت معنوی می‌شود. استاد فرزانه، با اشاره به این داستان، بر اهمیت صداقت و انسجام در مسیر عرفان تأکید دارند و نفاق را آفتی بزرگ در راه وصول می‌دانند.

درنگ: نفاق، مانند خاری در مسیر سلوک، جوینده را از وصول به حقیقت بازمی‌دارد.

بخش سوم: شرایط سلوک در عرفان ربوبی

تشبیه عرفان به زایمان: دشواری و مراقبت

عرفان ربوبی، مانند زایمانی است که جوینده را به سوی تولدی معنوی رهنمون می‌سازد. این فرآیند، که نیازمند نظم، مراقبت و تحمل دشواری‌هاست، از جوینده می‌طلبد که از برخی امور، مانند پرخوری یا خواب زیاد، پرهیز کند. همان‌گونه که زن باردار نمی‌تواند به کارهای سنگین مانند آهنگری یا دویدن بپردازد، عارف نیز باید جسم و روح خود را برای دریافت معارف الهی آماده سازد. این تشبیه، عرفان را به مثابه سفری پرفراز و نشیب معرفی می‌کند که تنها با صبر و ریاضت به مقصد می‌رسد.

درنگ: عرفان ربوبی، مانند زایمان، فرآیندی است که با نظم و مراقبت، جوینده را به تولدی معنوی می‌رساند.

خوراک حلال و کم‌خوری: پایه سلوک معنوی

خوراک حلال و کم‌خوری، به مثابه خاک حاصلخیزی است که بذر عرفان در آن کاشته می‌شود. جوینده عرفان باید از پرخوری پرهیز کند و به یک وعده غذای حلال در روز بسنده نماید. پرخوری، مانند باری سنگین بر دوش روح، مانع از تمرکز و یقظه معنوی می‌شود. در این راستا، روایتی تأکید دارد: «مَنْ أَکَلَ فِی الْیَوْمِ مَرَّةً لَمْ یَکُنْ مُفَرِّطًا» (کسی که در روز یک وعده غذا بخورد، زیاده‌روی نکرده است)، اما «مَنْ أَکَلَ فِی الْیَوْمِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ أُحْبِطَ عَمَلُهُ مَعَ الْبَهَائِم» (کسی که در روز سه وعده غذا بخورد، عملش با بهایم یکی می‌شود). این نظم در خوراک، جسم و روح را برای دریافت الهامات الهی آماده می‌سازد.

درنگ: خوراک حلال و کم‌خوری، مانند آبی زلال، جسم و روح را برای سلوک معنوی پالایش می‌کند.

نظم در خواب: بیداری معنوی

خواب زیاد، مانند تاریکی که نور معرفت را می‌پوشاند، جوینده را از نظر معنوی مرده می‌سازد. خواب مداوم شش تا هشت ساعته، حافظه، نبوغ و استعدادهای باطنی را تضعیف می‌کند. عارف باید خواب خود را به‌صورت کوتاه و پراکنده تنظیم کند و از خواب قیلوله (چرت کوتاه روزانه) برای جبران کم‌خوابی بهره گیرد. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا (مزمل: ۲)؛ «شب را جز اندکی به پا خیز.» این آیه، بر اهمیت بیداری شبانه و کاهش خواب برای تقویت ارتباط معنوی تأکید دارد.

درنگ: خواب کوتاه و پراکنده، مانند نسیمی که ابرهای تاریکی را کنار می‌زند، یقظه معنوی را در عارف بیدار می‌کند.

انس با مخلوقات: پیوند با هستی

عرفان ربوبی، جوینده را به انس با خدا، انسان‌ها، حیوانات و ملائکه فرا می‌خواند. این انس، مانند پلی است که عارف را به وحدت عالم هستی متصل می‌سازد. جوینده باید با تقرب به مخلوقات، از خودمحوری فاصله گیرد و به درک وحدت هستی نائل آید. این ارتباط، نه‌تنها با خدا، بلکه با تمامی موجودات، از جمله حیوانات و موجودات غیبی، ضرورتی بنیادین در سلوک عرفانی است.

درنگ: انس با مخلوقات، مانند آینه‌ای است که وحدت هستی را در قلب عارف بازمی‌تاباند.

رقص حماریه: درسی از طبیعت

داستان طنزآمیز رقص حماریه، که به حرکات طبیعی الاغ (غلت زدن) اشاره دارد، درسی از ساده‌زیستی و انعطاف‌پذیری در سلوک عرفانی است. این حرکات، که به نرمش‌های بدنی تشبیه شده‌اند، نشان‌دهنده آن است که عارف می‌تواند از طبیعت و موجودات آن درس گیرد. مانند الاغی که با غلت زدن، بدن خود را نرم و آماده می‌سازد، عارف نیز باید جسم خود را برای سلوک معنوی آماده کند.

درنگ: رقص حماریه، مانند آوازی از طبیعت، عارف را به ساده‌زیستی و انعطاف در سلوک دعوت می‌کند.

پالون الاغ: تمثیلی از ابزارهای سلوک

پالون الاغ، به مثابه تمثیلی از ابزارهای سلوک، نشان‌دهنده نیاز عارف به انتخاب روش‌های مناسب و ساده است. این ابزار، که باید با نیازهای زمان و مکان سازگار باشد، عارف را از روش‌های غیرضروری و پیچیده بازمی‌دارد. داستان طنزآمیز تلاش برای یافتن پالون، بر اهمیت انطباق با شرایط و پرهیز از تکلف در سلوک تأکید دارد.

درنگ: پالون، مانند عصای راه عارف، باید ساده و متناسب با نیازهای سلوک باشد.

نقد آیین‌های نمایشی: سماع و رقص

آیین‌هایی مانند سماع و رقص، که در برخی جریان‌های عرفانی رواج دارند، بدون پشتوانه معنوی و ریاضت‌های شرعی، به نمایش‌های ظاهری تقلیل می‌یابند. این آیین‌ها، مانند گل‌هایی بدون ریشه، تنها در صورتی ارزشمندند که با شرایط معنوی و اخلاص همراه باشند. بدون این پشتوانه، سماع و رقص به جای وصول، به خودنمایی منجر می‌شوند.

درنگ: سماع، مانند آوازی بی‌روح، تنها با اخلاص و ریاضت به معرفت می‌انجامد.

نماز: ورزش آیروبیک و پیوند معنوی

نماز، به مثابه ورزشی آیروبیک، جسم و روح را همزمان پرورش می‌دهد. حرکات نماز، از رکوع و سجود تا دیگر اجزا، به سلامت جسمانی و تقویت ارتباط معنوی کمک می‌کند. این عبادت، مانند رودی جاری، عارف را به سوی انس با مخلوقات و موجودات عالم هدایت می‌کند. با این حال، اگر نماز به شکل صوری و بدون درک معنوی انجام شود، به جای معرفت، به عادتی بی‌ثمر بدل می‌شود.

درنگ: نماز، مانند رودی زلال، جسم و روح را به سوی انس با هستی هدایت می‌کند.

بخش چهارم: چالش‌های تاریخی عرفان و علم دینی

فشار بر عارفان و نهادهای دینی

در برخی دوره‌های تاریخی، عارفان و نهادهای دینی به دلیل تعارض با جریان‌های رسمی، مورد فشار قرار گرفته‌اند. این فشارها، که گاه به تخریب نهادهای دینی یا آزار عارفان انجامیده، نشان‌دهنده تنش میان عرفان اصیل و ساختارهای صوری است. عارفانی چون ملاصدرا و میرداماد، که با تقیه و اخلاص به حفظ معارف پرداختند، نمونه‌هایی از این چالش‌ها هستند.

درنگ: عارفان اصیل، مانند ستارگان در شب تار، با وجود فشارها، نور معرفت را پراکنده‌اند.

مثال طنزآمیز عالم پرخور

داستانی طنزآمیز به عالمی اشاره دارد که با خوردن شصت‌چهار دیس غذا، ادعای مقامات معنوی داشت. این داستان، مانند آینه‌ای که تناقض را بازمی‌تاباند، بر اهمیت انسجام میان گفتار و کردار در سلوک معنوی تأکید دارد. پرخوری و بی‌نظمی، مانند باری بر دوش روح، عارف را از وصول بازمی‌دارد.

درنگ: انسجام میان گفتار و کردار، مانند کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید.

نتیجه‌گیری

عرفان ربوبی، به مثابه گوهری نایاب در میان جریان‌های عرفانی، راهی عملی و مستقیم به سوی حق‌تعالی است. این مسیر، که از مطالعه متون مشاقی و آیین‌های خرافی بی‌نیاز است، بر نظم در خوراک، خواب، نظافت و انس با مخلوقات تأکید دارد. تشبیه عرفان به زایمان، دشواری و نیاز به مراقبت در این مسیر را نشان می‌دهد. نقد علم دینی و عرفان‌های کاذب، ضرورت بازگشت به اصول اصیل دینی و معنوی را آشکار می‌سازد. داستان‌های طنزآمیز، مانند رقص حماریه و پالون الاغ، بر ساده‌زیستی و انطباق با شرایط زمانه تأکید دارند. این نوشتار، با ارائه شرایط عرفان ربوبی، راهنمایی جامع برای جویندگان معرفت فراهم می‌آورد و بر اهمیت عمل در برابر دانش نظری تأکید می‌ورزد.

با نظارت صادق خادمی

اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد