متن درس
شهود و معرفت
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۷)
دیباچه
عرفان اسلامی، چونان دریایی ژرف، راهی به سوی حقیقت و قرب الهی میگشاید که در آن، سالک با سلوک خویش در مسیر تهذیب نفس گام برمیدارد و به وصول، یعنی مقصد نهایی شهود و اتحاد با حق، رهنمون میشود. این نوشتار، با الهام از گفتاری عمیق و معنوی، به بررسی رابطه سلوک و وصول پرداخته و عوامل مؤثر بر تحقق این مقصد والا را با نگاهی تجربهمحور و عملی کاوش میکند. متن پیش رو، با ساختاری منظم و زبانی روشن، کوشیده است تا مفاهیم عرفانی را به گونهای ارائه دهد که هم روح معنوی گفتار اصلی را حفظ کند و هم راهگشای تأملات عمیق برای جویندگان معرفت باشد.
بخش یکم: سلوک و وصول، دو رکن عرفان
تمایز سلوک و وصول
سلوک در عرفان اسلامی، سفری آگاهانه و ارادی است که سالک با انجام اعمال عبادی، چون نماز، روزه و ریاضتهای شرعی، در مسیر تهذیب نفس و تقرب به خداوند برمیدارد. این تلاش ارادی، چونان کاشتن بذری در خاک حاصلخیز است که با مراقبت و دقت، به باروری میرسد. اما وصول، مقصد این سفر و نتیجهای غیرارادی است که به اراده الهی و توفیق ربانی پدید میآید. سالک ممکن است سالها در این مسیر بکوشد، اما وصول، چونان گلی که بیخبر میشکفد، در لحظهای غیرمنتظره رخ مینماید. این تمایز، ریشه در مفهوم توفیق الهی دارد که در قرآن کریم، در آیه ۱۱۲ سوره توبه چنین آمده است:
﴿التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ﴾
(توبهکنندگان، پرستندگان، سپاسگزاران، سیاحتکنندگان، رکوعکنندگان، سجدهکنندگان، آمران به معروف و نهیکنندگان از منکر و حافظان حدود الهیاند؛ و مؤمنان را بشارت ده.)
این آیه، به تلاشهای ارادی سالکان در مسیر عبادت و تهذیب اشاره دارد که زمینهساز بشارت و توفیق الهی، یعنی وصول، میشود. وصول، چونان بارانی است که بر زمین آماده فرو میریزد و بدون آگاهی پیشین سالک، او را به ساحل شهود میرساند. استاد فرزانه تأکید دارند که برخلاف علوم دیگر، مانند تیراندازی که حتی در مقام استادی نیز ارادی است، در عرفان، وصول قهری و خودبهخود است، مشروط بر آنکه مبادی سلوک بهدقت رعایت شود.
درنگ
سلوک، سفری ارادی است که با اعمال عبادی و تهذیب نفس آغاز میشود، اما وصول، نتیجهای غیرارادی و توفیقی الهی است که با رعایت دقیق مبادی، خودبهخود پدید میآید.
اهمیت مبادی در سلوک
مبادی سلوک، مجموعه شرایط، اعمال و حالات درونی است که سالک باید با دقت و اخلاص آنها را به انجام رساند. این مبادی، چونان پایههای بنایی استوار، زیرساخت وصول را شکل میدهند. اگر سالک در انجام این مقدمات، از اخلاص و توجه غافل شود، ممکن است سالها در مسیر سلوک گام بردارد، اما به وصول نرسد. استاد فرزانه تأکید میورزد که وصول در عرفان، قهری است؛ یعنی اگر مبادی بهدرستی رعایت شوند، نتیجه خود به خود حاصل خواهد شد. این امر، چونان جریانی طبیعی است که آب با شیب زمین به سوی مقصد روانه میشود.
بخش دوم: تفاوت عرفان و علوم در رویکرد به مبادی و غایات
مبادی در برابر غایات
در علوم عقلی، تأکید بر غایات یا نتایج است. برای نمونه، در حل یک مسئله ریاضی، آنچه اهمیت دارد، درستی پاسخ نهایی است، حتی اگر روش رسیدن به آن نادرست باشد. اما در عرفان، این رویکرد معکوس است. سالک باید بر مبادی، یعنی کیفیت انجام اعمال و حالات درونی، تمرکز کند و غایات را به اراده الهی واگذارد. این اصل، با توصیه قرآنی به تلاش در مسیر حق همخوانی دارد، چنانکه در آیه ۶۹ سوره عنکبوت آمده است:
﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ﴾
(و کسانی که در راه ما کوشیدند، بهیقین آنها را به راههای خویش هدایت میکنیم، و خدا با نیکوکاران است.)
این آیه نشان میدهد که تلاش در مسیر درست، خود زمینهساز هدایت الهی است. در عرفان، سالک چونان کشاورزی است که با دقت بذر میکارد و خاک را آماده میکند، اما شکوفایی محصول را به مشیت الهی میسپارد.
درنگ
در علوم، غایات ملاک صحت است، اما در عرفان، مبادی اهمیت دارد و وصول بهعنوان نتیجه، خودبهخود و به اراده الهی پدید میآید.
بخش سوم: عوامل مؤثر بر وصول
نقش مربی
مربی یا استاد، چونان چراغی راهنما، سالک را در مسیر سلوک هدایت میکند. او با توجه، توبیخ یا تجویز ریاضت، خطاهای سالک را اصلاح کرده و انگیزه او را برای ادامه مسیر تقویت میکند. این نقش، چونان ناخدایی است که کشتی سالک را در دریای پرتلاطم نفس به سوی ساحل امن هدایت میکند.
سادگی و سبکباری
سادهزیستی، یکی از مهمترین مبادی سلوک است. سالک، حتی اگر از تمکن مالی برخوردار باشد، باید از تشریفات و خودنمایی دوری گزیند. سادگی، چونان بال پرندهای است که نفس را سبکبار کرده و از بند تعلقات مادی رها میسازد. سالک باید زیست عادی را برگزیند، نه برای جلب نظر دیگران، بلکه برای رهایی نفس خویش از غوغای دنیا. این سبکباری، مانع از آن میشود که نفس در دام خودنمایی و تشریفات گرفتار آید و راه وصول را هموار میکند.
درنگ
سادهزیستی، نفس را از تعلقات مادی آزاد کرده و چونان کلیدی، دروازه وصول را میگشاید.
سن و تأثیر آن بر وصول
سن پایین، به دلیل انعطافپذیری روانی و قوت جسمانی، زمان مناسبتری برای سلوک و تحقق وصول است. جوانی، چونان سنگ نرمی است که نقش معرفت بر آن آسانتر حک میشود. هر لحظه که از عمر میگذرد، نفس در برابر تحولات مقاومتر میشود، چنانکه فوارهای که به اوج میرسد، سرانجام فرو میافتد. از اینرو، آغاز زودهنگام سلوک، شانس وصول را افزون میکند.
بخش چهارم: تحولات نفسانی و نقش محیطهای خاص
محیطهای خاص و شوک روانی
مکانهایی چون قبرستانها، جاهای متروکه یا محیطهای ترسناک، با ایجاد شوک روانی، نفس را از حالت روزمرگی خارج میکنند. این مکانها، چونان شلاقی بر نفس، آن را به حرکت وامیدارند و زمینهساز وصول میشوند. قرآن کریم در آیه ۵۷ سوره بقره به تأثیر عمیق مواجهه با مرگ اشاره دارد:
﴿فَكَيْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ﴾
(پس چگونه خواهد بود آنگاه که فرشتگان جانشان را میستانند و بر چهرهها و پشتهایشان میزنند؟)
قبرستان، چونان آینهای است که فناپذیری انسان را به او نشان میدهد و او را به تأمل در گذرا بودن دنیا وامیدارد. این تأمل، نفس را برای دریافت شهود آماده میسازد.
روشهای عملی تحول نفسانی
تجربههایی چون خوابیدن در قبر، انس با مردگان یا حضور در سردخانه بیمارستان، با ایجاد تحولات درونی، سالک را به وصول نزدیک میکنند. این روشها، با مفهوم «بمیرید پیش از آنکه بمیرید» همخوانی دارد. این حدیث، که از عالمان دینی نقل شده، به معنای مرگ اختیاری نفس از تعلقات دنیوی است. سالک با قرار گرفتن در چنین موقعیتهایی، چونان پرندهای که از قفس رها میشود، از بند نفس اماره آزاد میگردد.
برای نمونه، حضور در سردخانه یا مشاهده مردگان، شوکی روانی ایجاد میکند که نفس را از حالت عادی خارج کرده و به تأمل در مرگ وامیدارد. این تجربهها، چونان تلنگری بر آگاهی، سالک را به سوی حقیقت سوق میدهند.
درنگ
محیطهای خاص مانند قبرستان و تجربههای شوکآور، با ایجاد تحولات نفسانی، نفس را برای وصول آماده میسازند.
بخش پنجم: توصیه در صورت عدم وصول
چنانچه سالک با وجود تلاش و تغییر روشها به وصول نرسد، باید مسیر عرفان را رها کرده و به اعمال خیر و تهذیب نفس اکتفا کند. این توصیه، نشاندهنده واقعگرایی عرفان اسلامی است. وصول، هدفی والاست، اما عدم دستیابی به آن نباید سالک را از ادامه مسیر نیکوکاری بازدارد. قرآن کریم در آیه ۲۷۷ سوره بقره این حقیقت را تأیید میکند:
﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾
(بیگمان کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند، پاداششان نزد پروردگارشان است و نه ترسی بر آنهاست و نه اندوهگین میشوند.)
این آیه، ارزش ذاتی اعمال صالح را خاطرنشان میسازد و سالک را به ادامه مسیر نیکوکاری، حتی در صورت عدم وصول، تشویق میکند.
جمعبندی
این نوشتار، با تکیه بر گفتاری عمیق و معنوی، به تبیین فرآیند سلوک و وصول در عرفان اسلامی پرداخت. سلوک، چونان سفری ارادی، با اعمال عبادی و تهذیب نفس آغاز میشود، اما وصول، نتیجهای غیرارادی و توفیقی الهی است. تأکید بر مبادی، چونان پایههای این سفر، و عوامل مؤثری مانند مربی، سادگی و سن پایین، راه را برای وصول هموار میکند. مکانهای خاص و تجربههای تحولآفرین، چونان شلاقی بر نفس، آن را به سوی شهود سوق میدهند. در نهایت، اگر وصول حاصل نشود، سالک باید به اعمال خیر و تهذیب نفس اکتفا کند، که خود ارزشی والا در پیشگاه الهی دارد. این متن، چونان چراغی در مسیر معرفت، راهنمایی است برای جویندگان حقیقت و سالکان طریق حق.
با نظارت صادق خادمی
اللهم صل علی محمد و آل محمد