در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

شهود و معرفت 33

متن درس

شهود و معرفت

شهود و معرفت

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۳)

دیباچه

این نوشتار، با تأمل در علل انحطاط دین و عرفان، به کاوشی عمیق در ریشه‌های اجتماعی، اقتصادی و معنوی این پدیده می‌پردازد. با نگاهی عقلانی و مبتنی بر تحلیل‌های جامعه‌شناختی، تلاش می‌شود تا زوایای پنهان این اضمحلال روشن گردد. همانند درختی که ریشه‌هایش از خاک حیات‌بخش محروم مانده و شاخسارهایش در برابر طوفان زمان خمیده شده، دین و عرفان نیز در نبود سازوکارهای پایدار معیشتی، از شکوه و اصالت خویش فاصله گرفته‌اند. این متن، با بهره‌گیری از زبان پارسی روان و وزین، می‌کوشد تا این مسائل را با دقتی علمی و نگاهی ژرف به مخاطبان عرضه کند.

بخش یکم: نقد تاریخی و جامعه‌شناختی دین و عرفان

تأثیرات مثبت و منفی دین و عرفان

دین و عرفان، به مثابه دو بال معنویت بشری، در طول تاریخ گاه نور هدایت بر تاریکی‌های جهل افکنده‌اند و گاه در سایه سوءاستفاده‌ها، به ورطه انحطاط فرو غلتیده‌اند. این دو نهاد، در بهترین حالت، با ترویج ارزش‌های اخلاقی و معنوی، به انسان‌ها راهی برای تعالی نشان داده‌اند. اما جنایاتی که به نام دین و عرفان رقم خورده، از جنگ‌های مذهبی گرفته تا استثمارهای اقتصادی، به تضعیف جایگاه آن‌ها در جهان معاصر انجامیده است. این جنایات، که ریشه در تحریف تعالیم اصیل و بهره‌برداری‌های سیاسی دارند، چون خنجری بر پیکره این دو نهاد زخم زده و اعتماد عمومی را سلب کرده است.

درنگ: انحطاط دین و عرفان نه از ذات آن‌ها، بلکه از سوءاستفاده‌های تاریخی و فقدان سازوکارهای اقتصادی پایدار سرچشمه گرفته است. همانند باغی که بدون آبیاری به خشکی می‌گراید، این دو نهاد نیز بدون پشتوانه معیشتی به اضمحلال کشیده شده‌اند.

فقدان دین و عرفان در جهان معاصر

جهان امروز، با وجود تنوع ادیان و مکاتب عرفانی، شاهد افول نفوذ معنوی این دو نهاد است. این فقدان نه به معنای نبود کامل آن‌ها، بلکه به کاهش تأثیرگذاری‌شان در برابر گفتمان‌های مدرن مانند سکولاریسم اشاره دارد. سکولاریسم، که در اینجا به معنای آزادی گفت‌وگو و پرهیز از نزاع تعریف می‌شود، به مثابه جریانی نیرومند، جای دین و عرفان را در تنظیم روابط اجتماعی گرفته است. این تحول، چون موجی که ساحل سنت را در می‌نوردد، نشان‌دهنده غلبه ارزش‌های عقل‌گرایانه و مادی بر معنویت سنتی است.

بخش دوم: ریشه‌های اضمحلال دین و عرفان

فقدان سازوکار رزق حلال

یکی از اصلی‌ترین علل اضمحلال دین و عرفان، نبود سازوکاری برای تأمین رزق حلال و کفاف در میان پیروان این دو حوزه است. بسیاری از عالمان دینی و عرفا، به جای کسب روزی از طریق کار مولد، به گدایی یا وابستگی مالی روی آورده‌اند. این وابستگی، چون زنجیری بر پای عزت نفس، آن‌ها را به سوی انحرافات اخلاقی و اجتماعی کشانده است. قرآن کریم در آیه‌ای فرموده است: كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (الطور: ١٩)، به معنای «بخورید و بیاشامید گوارا به [پاداش] آنچه انجام می‌دادید.» این آیه بر اهمیت کسب روزی از طریق تلاش حلال تأکید دارد و نشان می‌دهد که فقر و گدایی، برخلاف برخی روایات تحریف‌شده، در اسلام تقدیس نشده است.

نقد روایات فقر پیامبران و عرفا

روایاتی که پیامبران و اولیا، مانند پیامبر اکرم (ص) یا حضرت زهرا (س)، را گرسنه و فقیر توصیف می‌کنند، به مثابه ابزاری برای توجیه فرهنگ گدایی و استثمار به کار رفته‌اند. این روایات، که گاه با تحریف و مبالغه همراه بوده‌اند، تصویری غیرواقعی از زندگی معنوی ارائه داده و به کاهش فرهنگ کار و خودکفایی انجامیده‌اند. به عنوان مثال، پیامبر اکرم (ص) خود تاجری موفق بودند و بسیاری از عرفای بزرگ، مانند خواجه نصیرالدین طوسی، از طریق تدریس و تألیف امرار معاش می‌کردند. این نمونه‌ها، چون ستارگانی در آسمان تاریخ، نشان‌دهنده امکان همزیستی معنویت و خودکفایی اقتصادی هستند.

تفسیر آیه مودة فی القربی

آیه قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ (الشورى: ٢٣)، به معنای «بگو: به ازای آن [رسالت] پاداشی از شما درخواست نمی‌کنم، جز دوستی با خویشاوندانم»، در برخی روایات به گونه‌ای تفسیر شده که به جمع‌آوری کمک‌های مالی برای خاندان پیامبر منجر شده است. این تفسیر، به جای تأکید بر محبت معنوی، به سوءاستفاده مالی و تقویت فرهنگ گدایی دامن زده است. در حقیقت، این آیه بر تقویت پیوندهای عاطفی و اجتماعی با خاندان پیامبر تأکید دارد، نه جمع‌آوری کمک‌های مالی. سوءتفسیر این آیه، چون غباری بر آیینه حقیقت، به تحریف تعالیم دینی و انحطاط آن کمک کرده است.

درنگ: سوءتفسیر آیه مودة فی القربی، که محبت به خاندان پیامبر را به معنای کمک مالی تقلیل داده، یکی از عوامل کلیدی در ترویج فرهنگ گدایی و انحراف از تعالیم اصیل دینی بوده است.

بخش سوم: نقد فرهنگ گدایی و وابستگی

گدایی در عرفان

فرهنگ گدایی در عرفان، که از طریق ابزارهایی مانند کشکول و تبرزین در بازارها نهادینه شده بود، به کاهش اعتبار معنوی این حوزه انجامیده است. عرفا، که می‌بایست چون چشمه‌ای زلال، الهام‌بخش عزت نفس و خودکفایی باشند، گاه به دلیل وابستگی مالی، به فعالیت‌های غیرمولد روی آورده‌اند. این فرهنگ، که ریشه‌ای هزاران ساله دارد، عرفان را از جایگاه والای خود به سطحی فروکاسته که بیشتر به گداخانه شبیه است تا خانقاه.

وابستگی نهادهای دینی و عرفانی

بسیاری از نهادهای دینی و عرفانی، مانند کلیساها و خانقاه‌ها، به دلیل وابستگی مالی به قدرت‌های استعماری یا جریان‌های سیاسی، به ابزارهایی برای استثمار تبدیل شده‌اند. این وابستگی، چون بندی بر بال‌های آزادی معنوی، این نهادها را از رسالت اصلی خود دور کرده و به خدمت منافع گروه‌های خاص درآورده است. این پدیده، اعتماد عمومی به این نهادها را چون کاخی شیشه‌ای در برابر سنگسار تردیدها، فرو ریخته است.

نقد توزیع ناعادلانه ثروت

توزیع ناعادلانه ثروت، ریشه اصلی بسیاری از انحرافات اجتماعی، از جمله گدایی، دزدی و فحشا، است. عقل حکم می‌کند که افرادی که از موهبت ثروت برخوردارند، بخشی از دارایی خود را به نیازمندان اختصاص دهند، بدون تبعیض بین گروه‌های خاص. این اصل، که در تعالیم قرآنی نیز ریشه دارد، می‌تواند شکاف طبقاتی را کاهش داده و جامعه‌ای عادلانه‌تر پدید آورد. اما فقدان این توزیع عادلانه، چون آتشی زیر خاکستر، به گسترش نابرابری و انحطاط اجتماعی دامن زده است.

بخش چهارم: راهکارهای احیای دین و عرفان

تأکید بر رزق حلال و کفاف

رزق حلال و کفاف، به مثابه بنزین در موتور زندگی انسانی، باید پایه و اساس هر نظام دینی و عرفانی باشد. این رزق نه باید چنان اندک باشد که به فقر منجر شود، و نه چنان فراوان که به اسراف بینجامد. همان‌گونه که ماشینی بدون سوخت راه نمی‌رود، دین و عرفان نیز بدون پشتوانه اقتصادی پایدار نمی‌توانند به حیات معنوی خود ادامه دهند. این اصل، که در قرآن کریم با تأکید بر کار حلال و خودکفایی ترویج شده، می‌تواند از انحرافات جلوگیری کند.

نمونه‌های عملی خودکفایی

تاریخ گواه نمونه‌های درخشانی از عالمان دینی و عرفا است که رزق خود را از راه‌های حلال تأمین کرده‌اند. برای مثال، خواجه نصیرالدین طوسی از طریق تدریس و تألیف، و ملأ علی کنی از طریق کشاورزی، نشان داده‌اند که معنویت و خودکفایی اقتصادی می‌توانند در کنار یکدیگر شکوفا شوند. این نمونه‌ها، چون مشعل‌هایی در تاریکی، راه را برای احیای دین و عرفان روشن می‌کنند.

نقش عقلانیت در ارزیابی دین و عرفان

عقل، چون ترازویی دقیق، معیار اصلی سنجش صدق و اعتبار ادعاهای دینی و عرفانی بوده است. پیامبران و عرفا، تنها زمانی مورد پذیرش قرار گرفته‌اند که عقلانیت آن‌ها به اثبات رسیده باشد. این اصل، که ریشه در فلسفه اسلامی دارد، نشان می‌دهد که دین و عرفان باید با نیازهای عقلانی و اجتماعی جامعه سازگار باشند تا بتوانند تأثیرگذاری خود را حفظ کنند.

درنگ: عقلانیت، به مثابه کلیدی طلایی، دروازه‌های فهم صحیح دین و عرفان را می‌گشاید. بدون پشتوانه عقل، این دو حوزه به ورطه خرافه و انحراف فرو می‌غلتند.

بخش پنجم: آسیب‌شناسی فرهنگ گدایی

گدایی در میان سادات

سوءاستفاده از عنوان سادات برای جمع‌آوری کمک‌های مالی، به کاهش منزلت اجتماعی این گروه و تقویت فرهنگ گدایی منجر شده است. این پدیده، که ریشه در تحریف‌های تاریخی دارد، سادات را به نمادی از بدبختی و وابستگی تبدیل کرده است. این امر، چون زخمی بر پیکره عزت نفس، جایگاه این گروه را در جامعه تضعیف کرده است.

نمونه‌های عینی از تأثیرات گدایی

روایت‌هایی از زندگی روزمره، مانند کارگری که به دلیل فقدان کار پایدار به مزدوری در کشورهای دیگر روی آورده، نشان‌دهنده عمق این بحران است. این افراد، که گاه از سادات هستند، به دلیل نبود سازوکارهای اقتصادی مناسب، در چرخه‌ای از فقر و وابستگی گرفتار شده‌اند. این نمونه‌ها، چون آینه‌ای، کاستی نظام‌های دینی و عرفانی در تأمین معیشت را بازتاب می‌دهند.

جمع‌بندی

این نوشتار، با کاوش در علل انحطاط دین و عرفان، نشان داد که فقدان سازوکارهای تأمین رزق حلال و کفاف، ریشه اصلی این اضمحلال است. فرهنگ گدایی، وابستگی مالی و سوءتفسیر تعالیم دینی، چون طوفانی ویرانگر، این دو نهاد را از شکوه و اصالت خود دور کرده است. برای احیای دین و عرفان، باید رزق حلال و کفاف به‌عنوان پایه‌ای عقلانی و اخلاقی در آن‌ها تعبیه شود. این امر، نیازمند بازتعریف فرهنگ کار، ایجاد نظام‌های اقتصادی عادلانه و ترویج عقلانیت است. نمونه‌های تاریخی و معاصر، از عالمان خودکفا گرفته تا بنیادهای خیریه مدرن، نشان‌دهنده امکان‌پذیر بودن این اصلاحات هستند. اما چالش‌هایی مانند مقاومت نهادهای سنتی و کاهش اعتماد عمومی، نیازمند تلاش‌های مستمر و استراتژیک است تا دین و عرفان بار دیگر چون چشمه‌ای زلال، حیات‌بخش جامعه شوند.

با نظارت صادق خادمی