در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

شهود و معرفت 50

متن درس

شهود و معرفت: تأملاتی در سلوک عرفانی

شهود و معرفت: تأملاتی در سلوک عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۰)

دیباچه

این نوشتار، سفری است در ژرفای معرفت عرفانی که با تأمل در مراحل سلوک، از تخلیه نفس تا تجلی صفات الهی، به تبیین راهی می‌پردازد که سالک را به سوی وحدت با حق رهنمون می‌سازد. این متن، برگرفته از گفتاری ژرف و شهودی، با نگاهی به تجربه‌های زیسته و تأملات معنوی، تلاش دارد تا حقیقت سلوک را در دو ساحت نسبیت و اطلاق آشکار سازد. در این مسیر، با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و اشارات شاعرانه، مفاهیم عرفانی با زبانی روشن و دل‌انگیز عرضه شده تا خواننده را به تأمل در حقیقت وجود دعوت کند.

بخش نخست: درآمدی بر سلوک عرفانی و مراحل آن

تجربه‌های کودکی: زمینه‌ای برای دریافت فیض الهی

سلوک عرفانی، گاه از خلوص کودکی آغاز می‌شود، آن‌گاه که قلب از تعلقات مادی فارغ است و روح آماده دریافت الطاف الهی. در این مسیر، لطف بی‌کران پروردگار، سالک را در سایه هدایت مربیان معنوی قرار می‌دهد. تجربه‌های کودکی، با بی‌کسی ظاهری و خلوص باطنی، بستری فراهم می‌آورد تا سالک از همان آغاز، در مسیر تهذیب نفس گام بردارد. این خلوص، همچون آینه‌ای صاف، نور الهی را بازمی‌تاباند و سالک را به سوی مراتب بالاتر سلوک رهنمون می‌سازد.

در این گفتار، تأکید بر نقش مربیان و استادان در هدایت معنوی برجسته است. مربی، چونان باغبانی که نهال نوپای روح را می‌پرورد، با تمرینات معنوی و ریاضت‌های عملی، سالک را در مسیر تخلیه و تجلیه یاری می‌رساند. این مرحله، با یادآوری آیه شریفه قرآن کریم، روشن‌تر می‌گردد:

أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَىٰ

ترجمه: آیا تو را یتیم نیافت و پناه داد؟ (سوره الضحى: ۶)

این آیه، به زیبایی نشان می‌دهد که چگونه پروردگار، در لحظات بی‌کسی، پناه سالک می‌شود و او را به سوی نور هدایت می‌برد.

تشبیه سالک به مرده در دست غسال

یکی از تمثیلات بدیع در این گفتار، تشبیه سالک به «مرده در دست غسال» است که به تسلیم مطلق در برابر اراده الهی اشاره دارد. این تشبیه، هرچند در ظاهر ساده و شاید نامطبوع به نظر آید، در باطن، عمق فنای سالک در ذات حق را آشکار می‌سازد. سالک در این مقام، چونان مرده‌ای است که هیچ اراده‌ای از خود ندارد و تمامی وجودش در دستان پروردگار، چونان غسالی ماهر، به سوی کمال هدایت می‌شود.

درنگ: تشبیه «کالمیت فی یدی الغسال» نشان‌دهنده تسلیم کامل سالک در برابر مشیت الهی است، که در آن اراده نفسانی محو شده و تنها اراده حق در وجود او جریان می‌یابد.

این مفهوم، با آیه شریفه قرآن کریم هم‌خوانی دارد:

كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ ۝ وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ

ترجمه: هر که بر روی زمین است فانی است، و چهره پروردگار تو که دارای جلال و اکرام است باقی می‌ماند. (سوره الرحمن: ۲۶-۲۷)

این آیه، به روشنی بیانگر محو شدن کثرت و بقای ذات حق است، که هدف نهایی سلوک عرفانی را تشکیل می‌دهد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با نگاهی به خلوص کودکی و نقش مربیان، به تبیین آغاز سلوک عرفانی پرداخت. تشبیه سالک به مرده در دست غسال، تصویری ژرف از تسلیم و فنای فی‌الله ارائه داد که در آن، سالک از اراده نفسانی رها شده و در اراده الهی محو می‌گردد. این مفاهیم، با استناد به آیات قرآن کریم، بنیانی استوار برای ادامه تأملات عرفانی فراهم می‌آورد.

بخش دوم: تخلیه و تجلیه در ساحت نسبیت و اطلاق

تخلیه: رهایی از تعلقات نفسانی

تخلیه، به مثابه خالی کردن ظرف وجود از آلودگی‌های نفسانی، نخستین گام در سلوک عرفانی است. این فرآیند، با ترک محرمات آغاز می‌شود و به تدریج به انجام عبادات و واگذاری امور شخصی و اجتماعی به پروردگار می‌انجامد. سالک در این مسیر، از حرام دوری می‌جوید، به عبادات روی می‌آورد و سپس، با تسلیم وظایف خود به حق، به مقام «لا حول و لا قوه الا بالله» نائل می‌شود.

این مرحله، همچون پاک‌سازی باغی پر از خار و خاشاک است که برای کاشت گل‌های معرفت آماده می‌شود. سالک، با رهایی از حرام، عصمت نسبی را به دست می‌آورد و با انجام عبادات، روح خود را به نور الهی می‌آراید. این فرآیند، در نهایت، او را به سوی تسلیم کامل هدایت می‌کند، جایی که هیچ اراده‌ای جز اراده حق در او باقی نمی‌ماند.

تجلیه: آراستگی به صفات الهی

تجلیه، مرحله‌ای است که سالک، پس از تخلیه نفس، به صفات الهی آراسته می‌شود. این آراستگی، در ظرف نسبیت، به معنای اتصاف به صفاتی چون رحمانیت، کریمیت و ودودیت است. عبادات ربوبی، که در این گفتار به آن اشاره شده، سالک را به مظهر صفات الهی تبدیل می‌کند. او، چونان آینه‌ای صیقل‌یافته، نور صفات حق را در وجود خود بازمی‌تاباند.

درنگ: تجلیه در ظرف نسبیت، سالک را به مظهر صفات الهی تبدیل می‌کند، اما در ظرف اطلاق، تمامی تعینات محو شده و تنها ذات حق باقی می‌ماند.

این مفهوم، با آیه شریفه زیر هم‌خوانی دارد:

كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ۚ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

ترجمه: هر چیز جز ذات او نابودشدنی است. فرمان از آن اوست و به سوی او بازمی‌گردید. (سوره القصص: ۸۸)

تفاوت عرفان نسبی و اطلاقی

عرفان نسبی، در ساحت کثرت و تعینات جریان دارد، جایی که سالک با مظاهر و صفات الهی سروکار دارد. اما در عرفان اطلاقی، تمامی تعینات، از مظهر و مُظهر گرفته تا ظاهر، محو می‌گردد و تنها ذات حق باقی می‌ماند. این مقام، چونان اقیانوسی بی‌کران است که در آن، قطره‌های کثرت در وحدت ذات حل می‌شوند. تشبیه به «قالی» در این گفتار، به زیبایی این وحدت را نشان می‌دهد: هرچند قالی‌ها در ظاهر متفاوت‌اند، اما در حقیقت، همه قالی‌اند.

در ظرف اطلاق، سالک از هرگونه تخلیه فارغ شده و به تجلیه مطلق می‌رسد. این مقام، جایی است که خلق فانی می‌شود و هیچ اثری از کثرت باقی نمی‌ماند. این مفهوم، با بیت شاعرانه‌ای که در متن آمده، ژرف‌تر می‌شود:

من کی‌ام لیلی و لیلی کیست من،
هر دو یک روحیم اندر بی‌بدن

این بیت، به وحدت وجودی اشاره دارد که در آن، سالک و حق در بی‌بدنی روح یکی می‌شوند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تبیین مراحل تخلیه و تجلیه، به تمایز بین عرفان نسبی و اطلاقی پرداخت. تخلیه، سالک را از تعلقات نفسانی رها می‌سازد و تجلیه، او را به صفات الهی می‌آراید. در ظرف اطلاق، تمامی تعینات محو شده و سالک در ذات حق فانی می‌گردد. این مفاهیم، با استناد به آیات قرآن کریم و اشارات شاعرانه، به روشنی تبیین شدند.

بخش سوم: نقد عرفان ظاهری و تأملات تجربی

نقد محافل سماع و عرفان ظاهری

یکی از نکات برجسته این گفتار، نقد عرفان ظاهری و محافل سماعی است که گاه به نمایش‌های بی‌روح تقلیل یافته‌اند. عرفان حقیقی، به ندرت در میان این محافل یافت می‌شود، زیرا سلوک اصیل، فراتر از ظواهر و تشریفات است. این نقد، به معنای نفی ارزش سماع در عرفان نیست، بلکه بر لزوم اخلاص و شهود در این محافل تأکید دارد.

درنگ: عرفان حقیقی، در ندرت و خلوص یافت می‌شود و از ظواهر و تشریفات محافل سماع فراتر می‌رود.

استاد فرزانه، با اشاره به این نکته، عرفان را از آلودگی به کثرت و خرافات برحذر می‌دارند و بر لزوم بازگشت به سلوک اصیل تأکید می‌ورزند.

تجربیات عملی و ریاضت‌های کودکی

این گفتار، با شرح ریاضت‌های عملی در کودکی، به نقش این تمرینات در تهذیب نفس اشاره دارد. روزه‌داری مداوم در ماه‌های رجب، شعبان و رمضان، و تحمل سختی‌هایی چون جمع‌آوری تخمه‌های هندوانه و خربزه، نشان‌دهنده تعهد سالک به سلوک از سنین پایین است. این ریاضت‌ها، نه از سر فقر، بلکه از سر اشتیاق به تهذیب نفس انجام شده‌اند.

این تجربیات، چونان کوره‌ای است که آهن وجود را صیقل می‌دهد و آن را برای دریافت نور الهی آماده می‌سازد. حکایت کودکی که در کوچه، شاهد خوردن سیراب و شیردان توسط دیگری در ماه رمضان است، نشان‌دهنده تفاوت بین سلوک حقیقی و ظاهری است.

نقد علم دینی و تأکید بر عرفان پیش از سواد

این گفتار، با نقدی ظریف بر علم دینی، بر این نکته تأکید دارد که عرفان باید پیش از آموختن علوم ظاهری فرا گرفته شود. علم دینی، اگرچه ارزشمند است، اما گاه با کثرت و تعلقات همراه می‌شود و سالک را از مسیر شهود بازمی‌دارد. پیشنهاد این است که سالک ابتدا در مکتب عرفان تربیت یابد و سپس به آموختن علوم دیگر بپردازد.

این دیدگاه، چونان چراغی است که مسیر سلوک را از بیراهه‌های کثرت جدا می‌سازد. عرفان، اگر پیش از الفبا آموخته شود، به سالک توان می‌دهد تا علوم دیگر را در خدمت معرفت الهی به کار گیرد.

نقد و ستایش عرفای پیشین

در این گفتار، با احترام به عرفای بزرگ، نقدی بر آثار محی‌الدین ابن‌عربی و ستایشی از صافی عرفان صدرالدین قونوی ارائه شده است. ابن‌عربی، چونان اقیانوسی پر از گنج و گاه آمیخته با پیچیدگی‌ها توصیف شده، در حالی که قونوی، با تصفیه این اقیانوس، عرفانی شفاف‌تر ارائه داده است.

درنگ: عرفان قونوی، با تصفیه پیچیدگی‌های ابن‌عربی، به سوی شفافیت و خلوص حرکت کرده و نمونه‌ای از عرفان صافی ارائه می‌دهد.

این نقد، نشان‌دهنده دقت در ارزیابی متون عرفانی و تأکید بر لزوم پالایش مفاهیم برای رسیدن به حقیقت است.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با نقد عرفان ظاهری و تأکید بر سلوک اصیل، به اهمیت خلوص در مسیر عرفانی پرداخت. تجربیات کودکی و ریاضت‌های عملی، به‌عنوان ابزاری برای تهذیب نفس معرفی شدند. نقد علم دینی و ستایش عرفان صافی قونوی، نشان‌دهنده عمق تأملات این گفتار در بازسازی مفهوم عرفان است.

نتیجه‌گیری نهایی

کتاب «شهود و معرفت»، با تأمل در مراحل سلوک عرفانی، از تخلیه نفس تا تجلی صفات الهی، به تبیین مسیری پرداخت که سالک را از کثرت به وحدت می‌رساند. این گفتار، با بهره‌گیری از تمثیلات بدیع، آیات قرآن کریم، و اشارات شاعرانه، تصویری جامع از عرفان نسبی و اطلاقی ارائه داد. نقد عرفان ظاهری و تأکید بر خلوص، همراه با تجربه‌های زیسته و ریاضت‌های عملی، این متن را به منبعی ارزشمند برای پژوهشگران عرفان اسلامی تبدیل کرده است.

برای پژوهش‌های آتی، پیشنهاد می‌شود که مفاهیم تخلیه و تجلیه در این گفتار با آثار کلاسیک عرفانی مانند فصوص الحکم ابن‌عربی و منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری مقایسه شود. همچنین، بررسی نقش تجربیات کودکی در سلوک عرفانی و نقد عرفان ظاهری در مقایسه با دیدگاه‌های عرفای دیگر، می‌تواند افق‌های جدیدی در مطالعات عرفانی بگشاید.

اللهم صل علی محمد وآل محمد

با نظارت صادق خادمی