متن درس
نهایات انسانی در الهیات اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه سیزدهم)
دیباچه
این نوشتار به بررسی جایگاه انسان در نسبت با حقیقت الهی میپردازد و با نگاهی نظاممند، مراتب وجودی و معرفتی انسانها را در ارتباط با مفهوم الوهیت کاوش میکند. محور این تحلیل، تبیین اقسام انسانها بر اساس مراتب ادراک و التزام به حقیقت الهی است که با بهرهگیری از اصول عقلی و نقلی، به دنبال ارائه دیدگاهی جامع و منسجم از نقش انسان در ساحتهای وجودی، معرفتی و عملی است. همانند درختی که ریشه در خاک معرفت دارد و شاخسار آن به سوی آسمان حقیقت گسترده است، این نوشتار در پی آن است که جایگاه انسان را در این منظومه عظیم وجودی روشن سازد.
بخش یکم: مراتب وجودی انسانها
تقسیمبندی انسانها بر اساس استعدادهای وجودی
انسانها، بر حسب ویژگیهای وجودی و معرفتی، به سه گروه تقسیم میشوند: اهل کرامت، اهل نبوغ، و اهل غرائب که ترکیبی از کرامت و نبوغ را در خود جای دادهاند. اکثریت قریب به اتفاق انسانها در زمره افراد عادی قرار دارند که زندگیشان بر مدار عادات روزمره میچرخد، گویی چون جویباری آرام در مسیر همیشگی خود جاریاند.
اهل کرامت، کسانیاند که به واسطه سلوک معنوی و تقرب به حقیقت الهی، به مراتب والای وجودی دست یافتهاند. اینان چون ستارگان در آسمان معرفت میدرخشند. اهل نبوغ، با بهرهمندی از توانمندیهای فکری و خلاقیتهای ذهنی، چون چشمههایی جوشان، ایدهها و نوآوریها را به جهان عرضه میکنند. اهل غرائب، که ترکیبی از این دو گروهاند، چون گوهرهایی نادر، هم درخشش معنوی دارند و هم خلاقیت فکری. اما انسانهای عادی، که اکثریت جامعه را تشکیل میدهند، در زندگی روزمره خود غرقاند و کمتر به سوی قلههای معرفت یا خلاقیت گام برمیدارند.
درنگ: تقسیمبندی انسانها به اهل کرامت، اهل نبوغ، و اهل غرائب، نشاندهنده تفاوتهای بنیادین در استعدادهای ذاتی و اکتسابی است که جایگاه هر فرد را در ساحت وجودی و معرفتی تعیین میکند.
بخش دوم: مراتب انسانها در نسبت با الوهیت
طبقهبندی انسانها در ارتباط با خدا
انسانها در نسبت با حقیقت الهی به چهار دسته تقسیم میشوند: خداانکاران، خداانگاران، خداباوران، و خداداران. این طبقهبندی، چون نردبانی است که هر پله آن، مرتبهای از ادراک و التزام به مفهوم الوهیت را نشان میدهد، از انکار مطلق تا اتحاد عاشقانه با حقیقت الهی.
خداانکاران: نفی وجود الهی
خداانکاران کسانیاند که وجود خدا را بهکلی انکار میکنند. این گروه، که غالباً از دانشمندان مادیگرا یا تجربهگرا تشکیل شدهاند، با استدلالهای عقلی، وجود الهی را نفی میکنند. کتابی فرضی با عنوان «اصول الحاد» به نقد دلایل این گروه پرداخته و در نهایت با استناد به آیه کریمه شَهِدَ ٱللَّهُ أَنَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ (آل عمران: 18) بر یگانگی خدا تأکید کرده است. این آیه گواهی میدهد که خداوند خود بر یکتاییاش شهادت داده است: «خداوند گواهى داده كه جز او هيچ معبودى نيست.»
این گروه، چون مسافرانی در بیابانی بیآب و علف، به دنبال نشانههایی ملموس برای حقیقتاند، اما در غفلت از نور معرفت، راه خود را گم کردهاند. دلایل آنها، ریشه در نگرشهای مادیگرایانه دارد که حقیقت را در چارچوب تجربه حسی محدود میکند.
شعر و ادبیات در خدمت خداانکاری
شعری با مضمون «لعبت هاشمی بالملک فلا / خبر جاء و لا وحی نزل» بهعنوان نمونهای از ادبیات الحادی ذکر شده که از نظر بلاغت و زیبایی، با دیوان حافظ برابری میکند. این شعر، که به شاعری نابغه نسبت داده شده، نه به دلیل محتوای الحادی، بلکه به سبب ساختار شاعرانه و بلاغت آن مورد توجه است. این اثر، چون گوهری درخشان در میان سنگهای بیابان، نشاندهنده قدرت ادبیات در انتقال مفاهیم، حتی مفاهیم الحادی، است.
مناظره با خداانکاران
پیش از انقلاب، به دعوت یکی از عالمان دینی در ابهر، بحثی درباره اصول الحاد برگزار شد که با استقبال گسترده مردم از شهرهای اطراف مواجه گردید. این مناظره، که ابتدا با طرح شبهات الحادی آغاز شد و سپس با استدلالهای توحیدی پاسخ داده شد، نشاندهنده جذابیت گفتوگوی عقلانی برای عموم است. این واقعه، چون چراغی در تاریکی، نشان داد که نقد شبهات و ارائه استدلالهای منطقی میتواند راهگشای هدایت باشد.
در این جلسه، عالم دینی اتاقی ویژه در اختیار قرار داد و خود به مکان دیگری رفت. هر صبح، این عالم به نقد و بررسی مباحث میپرداخت و پاسخها با استدلالهای روشن ارائه میشد. این گفتوگوها، چون جویبارهایی زلال، پویایی علمی و نقد سازنده را در محیطهای دینی به نمایش گذاشت.
درنگ: مناظره عقلانی با خداانکاران، با طرح شبهات و پاسخهای توحیدی، میتواند ابزاری مؤثر برای هدایت و جذب مخاطبان به سوی حقیقت الهی باشد.
جذب از طریق نقد کفر
در این نشست، ابتدا سخنان خداانکاران مطرح شد و سپس با استدلالهای توحیدی پاسخ داده شد. این روش، مخاطبان را به سوی ایمان هدایت کرد، گویی ابتدا درهای تاریکی گشوده شد تا نور حقیقت در دلها نفوذ کند. این تجربه نشان میدهد که نقد شبهات، چون کلیدی است که قفلهای جهل را میگشاید و راه را برای معرفت هموار میسازد.
آموزشهای رزمی و جذب جوانان
در این دوره، گروهی از جوانان برای آموزشهای رزمی گردآوری شدند که مورد توجه عالم دینی قرار گرفت. وی اظهار داشت که چنین فعالیتهایی در گذشته رایج نبود. این آموزشها، چون بذری در خاک حاصلخیز، نشاندهنده توجه به نیازهای جسمانی و روانی نسل جوان در کنار تربیت دینی است.
جذب از طریق کفر و هدایت به ایمان
مردم ابتدا به دلیل بحثهای کفرآمیز جذب شدند و سپس به سوی ایمان هدایت یافتند. این استراتژی، چون پلی است که از تاریکی شبهات به روشنایی حقیقت میرسد، نشاندهنده قدرت استدلال و جذابیت معارف توحیدی است.
بخش سوم: خداانگاران و ایمان ظاهری
ویژگیهای خداانگاران
خداانگاران کسانیاند که خدا را بهصورت تقلیدی و عادتی میپذیرند، اما این باور در رفتار و خلوت آنها تأثیر عمیقی ندارد. اینان، چون درختانی بیریشه، در ظاهر به اعمال دینی پایبندند، اما در باطن، التزام عملی به اصول الهی ندارند. در خلوت، رفتارهایی مغایر با ایمان از خود نشان میدهند و خدا در زندگیشان نقش هدایتگر ندارد.
این گروه، در اعمال ظاهری مانند اقامه نماز پایبندند، اما در مواجهه با گناه، به راحتی از باور خود دست میکشند. گناه برای آنها با عمل صالح تفاوتی ندارد و هیچ عملی برایشان مستنکر نیست. این رفتار، چون سایهای گذرا، نشاندهنده شکاف میان ظاهر و باطن است.
گستردگی خداانگاری در جوامع دینی
بسیاری از جوامع اسلامی، یهودی، مسیحی، شیعه و سنی در زمره خداانگاراناند که به ظاهر دینی پایبندند، اما در باطن، التزامی به اصول الهی ندارند. این پدیده، چون مهی غلیظ بر آسمان معرفت، نشاندهنده چالشهای تربیت دینی و نیاز به تعمیق باورهای الهی در جوامع است.
درنگ: خداانگاری، بهعنوان سطحیترین مرتبه ایمان، ریشه در تقلید و عادت دارد و فاقد عمق معنوی است، که این امر در بسیاری از جوامع دینی به چشم میخورد.
بخش چهارم: خداباوران و باورهای قلبی
ماهیت خداباوری
خداباوران کسانیاند که به وجود خدا باور دارند، اما این باور لزوماً با حقیقت خارجی منطبق نیست. باور آنها در قلب و ذهن شکل میگیرد، اما ممکن است به خدایی غیرواقعی معطوف شود، مانند بت، سنگ، یا مفاهیم غیرحقیقی. این باور، چون آینهای شکسته، بازتابی ناقص از حقیقت را نشان میدهد.
تفاوت میان حقیقت و واقعیت در این مرتبه آشکار است. حقیقت، امری ثابت و غیرمحلی است، اما واقعیت به وجود خارجی وابسته است. خداباور ممکن است خدایی را باور کند که در خارج وجود ندارد، مانند کسی که خدا را بهصورت بت یا موجودی مادی تصور میکند.
نمونههای خداباوری
خداباوران ممکن است خدا را به اشکال گوناگون تصور کنند: از بتپرستی گرفته تا مفاهیم معنوی یا مادی. این تنوع، چون رنگهای گوناگون در تابلوی باورها، نتیجه تأثیر فرهنگ، تاریخ و محیط بر ادراک دینی است. در مسیحیت، برخی به تثلیث (پدر، پسر، روحالقدس) باور دارند که با مفهوم توحید اسلامی متفاوت است. این باور، در میان بیش از یک میلیارد نفر رواج دارد، اما از منظر توحید اسلامی، با حقیقت الهی سازگار نیست.
نقد روایات غیرمعتبر
برخی روایات، مانند داستانهایی درباره سوزاندن بتها توسط امیرالمؤمنین علیهالسلام، به دلیل تناقضات عقلی و تاریخی، غیرمعتبر دانسته شدهاند. این روایات، که گاه به جای تقویت ایمان، به شبهات دامن میزنند، نمیتوانند مبنای معرفت دینی قرار گیرند. نقد این روایات، چون غربال کردن گندم از کاه، به پالایش معرفت دینی کمک میکند.
خرافات در جوامع دینی
برخی گروهها، به دلیل منافع مادی یا فرهنگی، به خرافات گرایش دارند. این خرافات، بیش از بیدینان، در میان گروههای مذهبی دیده میشود. این انحرافات، چون علفهای هرز در باغ معرفت، مانع رشد باورهای حقیقی میشوند.
درنگ: خداباوری، اگرچه در قلب شکل میگیرد، اما بدون انطباق با حقیقت الهی، ناقص است و ممکن است به تصورات غیرواقعی معطوف شود.
بخش پنجم: خداداران و اتحاد با حقیقت الهی
ماهیت خداداری
خداداران کسانیاند که باور قلبیشان با حقیقت خارجی خدا منطبق است. اولیای الهی و کملین در این مرتبه قرار دارند. اینان، چون آینههایی صیقلی، حقیقت الهی را به تمامی بازتاب میدهند. باور آنها به خدا، که دَاخِلٌ فِي ٱلْأَشْيَاءِ لَا بِٱلْمُمَازَجَةِ وَخَارِجٌ فِي ٱلْأَشْيَاءِ لَا بِٱلْمُبَايَنَةِ است، رابطهای عاشقانه و عارفانه با حقیقت الهی برقرار میکند: «درون اشیا است بدون اختلاط و بیرون اشیا است بدون جدایی.»
کمیابی خداداران
خداداران، به دلیل کمال وجودیشان، اندکاند، چنانکه در آیه کریمه وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِيَ ٱلشَّكُورُ (سبا: 13) آمده است: «و اندكى از بندگان من سپاسگزارند.» این کمیابی، چون گوهری نادر در دل کوه، نتیجه دشواری سلوک معنوی و التزام به حقیقت الهی است.
تجلی الهی در خداداران
خداداران خدا را با يَتَشَكَّلُ بِأَشْكَالِ ٱلْمُخْتَلِفَةِ میبینند و خود را تجلی حق میدانند: «به اشکال گوناگون متشکل میشود.» این دیدگاه، ریشه در عرفان اسلامی دارد که همهچیز را آیینهای از حقیقت الهی میبیند.
شعر عارفانه در خداداری
شعری با مضمون «من کیام لیلی و لیلی کیست من / هر دو یک روحیم اندر بی بدن» بیانگر وحدت وجودی عارف با خداست. این شعر، چون نغمهای آسمانی، وحدت میان عارف و معبود را به تصویر میکشد و نشان میدهد که همهچیز تجلی حق است.
درنگ: خداداری، بالاترین مرتبه ایمان است که در آن قلب و عقل با حقیقت الهی همسو میشوند و انسان همهچیز را تجلی حق میبیند.
بخش ششم: نقد رفتارهای متناقض و التزام دینی
تناقض در رفتار خداانگاران و خداباوران
خداانگاران و خداباوران ممکن است به دلیل فقدان التزام عملی، رفتارهایی متناقض با باورهایشان نشان دهند. برخی گروهها، با ادعای خداپرستی، مرتکب جنایات میشوند، گویی نقابی از ایمان بر چهره دارند، اما در باطن از حقیقت دورند. این تناقض، چون سایهای تاریک بر نور ایمان، نشاندهنده سطحینگری در باورهای دینی است.
مثال عملی از نقد رفتار
فردی که به کشتار مگسها مشغول بود، به دلیل رفتار خشن و غیراخلاقی مورد نقد قرار گرفت. این نقد، از طریق گفتوگوی مستقیم و با ارائه هدایا انجام شد. این رویکرد، چون نسیمی ملایم، نشاندهنده اهمیت مواجهه اخلاقی و محبتآمیز با رفتارهای نادرست است.
لزوم التزام در خداداری
خداداری مستلزم التزام کامل به اصول الهی است و نمیتوان آن را به حداقلها تقلیل داد. این مرتبه، چون قلهای رفیع، تنها با سلوک معنوی و معرفت عمیق قابل دسترسی است.
بخش هفتم: دیالوگ و محبت در تربیت دینی
چالشهای تربیت دینی در جوامع متنوع
در جوامعی که انسانها باورهای متفاوتی به خدا دارند، تحمیل یک دین بهصورت اجباری نتیجهبخش نیست. این تنوع، چون باغی پر از گلهای گوناگون، نیازمند احترام و گفتوگوست.
لزوم دیالوگ و محبت
تعامل با انسانها باید بر اساس دیالوگ و محبت باشد، نه اجبار و تحمیل. این اصل، چون جویباری زلال، ریشه در اخلاق اسلامی دارد و برای ترویج معارف دینی در جوامع متنوع ضروری است.
درنگ: دیالوگ و محبت، بهعنوان اصول بنیادین در تربیت دینی، راه را برای هدایت انسانها به سوی حقیقت هموار میسازد.
نتیجهگیری
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای جلسه سیزدهم، مراتب وجودی و معرفتی انسانها را در نسبت با حقیقت الهی بررسی کرد. انسانها، بر اساس استعدادهای وجودی، به اهل کرامت، اهل نبوغ، اهل غرائب و افراد عادی تقسیم میشوند. در نسبت با خدا، چهار مرتبه خداانکاری، خداانگاری، خداباوری و خداداری شناسایی شد. خداانکاران، با نفی وجود الهی، در برابر استدلالهای توحیدی قرار دارند. خداانگاران، با ایمانی تقلیدی، فاقد التزام عملیاند. خداباوران، با باور قلبی، ممکن است به تصورات غیرحقیقی معطوف شوند. خداداران، در بالاترین مرتبه، با انطباق قلب و واقعیت، به معرفتی عارفانه دست مییابند. این تحلیل، چون نوری در مسیر معرفت، بر اهمیت استدلال، محبت و دیالوگ در هدایت انسانها به سوی حقیقت تأکید دارد.
با نظارت صادق خادمی