در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

نهایات 33

متن درس

نهایات: تحلیل تطورات فقه و کلام در سنت‌های دینی شیعه و سنی

نهایات: تحلیل تطورات فقه و کلام در سنت‌های دینی شیعه و سنی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۳)

دیباچه

این اثر به کاوش در سیر تحولات تاریخی و معرفتی علوم دینی، شامل فقه، کلام، منطق، فلسفه و عرفان در دو سنت شیعی و سنی می‌پردازد. هدف، تبیین دقیق و نظام‌مند چالش‌های معرفتی و ساختاری این علوم و تأثیرات متقابل آن‌ها بر جوامع دینی است. با نگاهی تحلیلی، این نوشتار می‌کوشد تا ریشه‌های انحرافات و کاستی‌ها را شناسایی کرده و راهکارهایی برای بازسازی بنیان‌های علمی این علوم پیشنهاد نماید. همانند درختی که ریشه‌هایش در خاک معرفت استوار است، این بررسی درصدد است تا شاخسار دانش دینی را در پرتو عقلانیت و اصالت به بار نشاند.

بخش نخست: فقه و چالش‌های معرفتی

انحراف و انقراض فقه در تجربه تاریخی ایران

فقه، به‌عنوان دانشی که احکام عملی دین را سامان می‌دهد، در برخی جوامع اسلامی، به‌ویژه در تجربه تاریخی ایران، به دلیل فقدان زیرساخت‌های منطقی و اصولی، از مسیر اصیل خود منحرف شده و گاه به انقراض معرفتی رسیده است. این انحراف، به معنای دوری از مبانی عقلانی و تبدیل شدن فقه به مجموعه‌ای از احکام غیرمنسجم و گاه خرافی است که اعتبار علمی آن را مخدوش کرده است.

چونان که بنایی بدون پی‌ریزی استوار فرو می‌ریزد، فقه نیز بدون تکیه بر منطق و اصول، به رویکردی عامیانه و غیرعلمی تنزل یافته است. این وضعیت، زمینه‌ساز تولید احکامی متضاد و غیرقابل دفاع شده که نه‌تنها از منظر علمی ناپذیرفتنی است، بلکه جایگاه فقه را در میان علوم دینی تضعیف کرده است.

درنگ: فقدان زیرساخت‌های منطقی و اصولی، فقه را از دانشی نظام‌مند به مجموعه‌ای از احکام غیرمنسجم و عامیانه تبدیل کرده است.

نقش منطق و اصول در پویایی فقه

منطق و اصول فقه، به‌عنوان دو ستون معرفتی، برای پویایی و استحکام فقه ضروری‌اند. منطق، ابزار تحلیل و استدلال را فراهم می‌آورد و اصول فقه، چارچوب روش‌شناختی استخراج احکام را استوار می‌سازد. فقدان این دو، فقه را به سطحی قهوه‌خانه‌ای و عامیانه تنزل داده و از اصالت آن کاسته است.

جدایی منطق و اصول از فقه، همانند جدایی روح از جسم، به از دست رفتن پشتوانه عقلانی و روش‌مند این دانش منجر شده است. این امر، ظهور رویکردهای احتیاطی افراطی یا برائت‌گرایی غیرمنطقی را در پی داشته که فقه را از انسجام علمی محروم کرده است.

درنگ: منطق و اصول فقه، چون دو بال برای پرواز فقه به سوی حقیقت‌اند که بدون آن‌ها، این دانش به زمین می‌نشیند.

تحولات تاریخی رویکردهای فقهی

در طول چند قرن، جریان‌های فقهی گوناگونی در سنت شیعی ظهور کردند، از جمله اخباری‌گری، اصالت‌الاحتیاط، اصالت‌البرائت و اصالت‌الجمعی. هر یک از این جریان‌ها، به‌جای تقویت بنیان‌های استدلالی، به ساده‌سازی یا افراط در احتیاط منجر شدند و انسجام علمی فقه را به مخاطره انداختند.

این جریان‌ها، مانند امواجی که ساحل را می‌فرسایند، به‌تدریج بنیان‌های فقه را تضعیف کردند. نبود ثبات روش‌شناختی، فقه را از جایگاه دانشی نظام‌مند به مجموعه‌ای از احکام پراکنده و گاه متناقض تبدیل کرد.

جمع‌بندی بخش نخست

فقه، به‌عنوان یکی از ارکان علوم دینی، در غیاب منطق و اصول، از مسیر اصیل خود منحرف شده و به دانشی عامیانه و غیرمنسجم تبدیل گشته است. جریان‌های فقهی گوناگون، به‌جای تقویت بنیان‌های استدلالی، به تضعیف این دانش انجامیده‌اند. بازسازی فقه نیازمند بازگشت به منطق و اصول به‌عنوان پایه‌های معرفتی است تا این دانش بار دیگر به جایگاه شایسته خود دست یابد.

بخش دوم: کلام و تأثیرات آن بر دین

انحراف کلام در سنت‌های شیعی و سنی

کلام، دانشی که به دفاع از عقاید دینی می‌پردازد، در هر دو سنت شیعی و سنی، به دلیل پیوند با ساختارهای قدرت یا فقدان استقلال علمی، به عاملی برای انحراف دین تبدیل شده است. این انحراف، زمانی رخ می‌دهد که کلام از منطق و استدلال عقلانی فاصله گرفته و در خدمت منافع سیاسی یا اجتماعی قرار می‌گیرد.

چونان چراغی که در طوفان بی‌محافظ خاموش می‌شود، کلام نیز بدون پشتوانه عقلانی، از رسالت اصلی خود بازمانده و به ابزاری برای توجیه قدرت یا تعصبات تبدیل شده است.

درنگ: کلام، هنگامی که از عقلانیت و استقلال علمی محروم می‌گردد، به جای هدایت، به انحراف دین می‌انجامد.

پیوند کلام و فقه با قدرت در سنت سنی

در سنت سنی، کلام و فقه، به‌ویژه از دوره امویان و عباسیان، با ساختارهای حکومتی عجین شدند و به ابزاری برای توجیه قدرت تبدیل گشتند. این پیوند، زمینه‌ساز تولید احادیث جعلی و احکام غیرمنطقی شد که نمونه آن، حدیثی است که خوردن پیاز در مکه را بهشتی می‌خواند.

این وابستگی، مانند زنجیری که علم را به اسارت می‌کشد، استقلال علمی کلام و فقه را مخدوش کرد و این علوم را به خدمت منافع سیاسی درآورد. تولید احادیث جعلی، نشان‌دهنده تأثیرپذیری این علوم از خواست‌های حکومتی بود.

تفاوت رویکرد شیعه و سنی در تعامل با فقه و کلام

در سنت شیعی، عالمان برجسته‌ای مانند شیخ انصاری و آقاضیاء، فقه و کلام اهل سنت را به دلیل فقدان پشتوانه علمی و وجود خزعبلات، نقد کردند. در مقابل، اهل سنت با تکیه بر حمایت حکومتی، به توسعه و ترویج گسترده آثار خود پرداختند.

این تفاوت، مانند دو مسیر جداگانه در یک جنگل انبوه، از ساختارهای سیاسی و اجتماعی متفاوت نشأت می‌گیرد. شیعه، به دلیل فقدان حمایت حکومتی، بر استقلال علمی تأکید داشت، در حالی که اهل سنت با بهره‌مندی از منابع حکومتی، به تولید آثار گسترده پرداختند.

جمع‌بندی بخش دوم

کلام، به‌عنوان دانشی برای دفاع از عقاید دینی، در هر دو سنت شیعی و سنی، به دلیل دوری از عقلانیت یا وابستگی به قدرت، از مسیر اصلی خود منحرف شده است. در سنت سنی، پیوند با قدرت سیاسی به توسعه ظاهری اما غیرعلمی این دانش انجامید، در حالی که در سنت شیعی، استقلال علمی همراه با محدودیت‌های اجتماعی، مانع از توسعه نهادمند شد. بازسازی کلام نیازمند بازگشت به منطق و استدلال عقلانی است.

بخش سوم: فلسفه و عرفان در سنت‌های دینی

نقش فلسفه و عرفان در سنت سنی

در سنت سنی، برخی متکلمان و فقها به فلسفه و عرفان روی آوردند و این علوم تحت حمایت حکومتی به توسعه رسیدند. تفسیر ۳۲ جلدی فخر رازی، نمونه‌ای برجسته از این تعامل است که عمق پیوند با فلسفه و عرفان را نشان می‌دهد.

این توسعه، مانند رودی که با حمایت باران پرآب می‌شود، نتیجه دسترسی به منابع حکومتی بود. با این حال، این آثار اغلب در خدمت توجیه سیاست‌های حکومتی قرار داشتند و از استقلال علمی فاصله گرفتند.

تأثیر فقدان دولت در سنت شیعی

در سنت شیعی، فقدان حمایت حکومتی، عالمان را به استقلال و تعهد دینی واداشت، اما محدودیت‌هایی در توسعه علوم دینی ایجاد کرد. این استقلال، به حفظ اصالت علمی در برخی موارد کمک کرد، اما نبود منابع مالی و سیاسی، مانع از گسترش و نهادینه‌سازی علوم دینی شد.

این وضعیت، مانند باغی است که بدون آبیاری، شکوفایی‌اش ناتمام می‌ماند. استقلال علمی شیعه، هرچند ارزشمند، اما به دلیل محدودیت‌های مادی، از توسعه گسترده بازماند.

تضاد بین فقه، فلسفه و عرفان در سنت شیعی

در سنت شیعی، فقه، فلسفه و عرفان گاه در تضاد با یکدیگر قرار گرفتند. برخی فقها، فلسفه و عرفان را حرام دانسته و فلاسفه را زندیق می‌خواندند، در حالی که فلاسفه، فقها را به عوام‌زدگی متهم می‌کردند.

این تضاد، مانند دو نیروی متضاد که یکدیگر را خنثی می‌کنند، مانع از گفت‌وگوی سازنده بین این علوم شد. تفاوت در روش‌شناسی و نگاه به دین، این اختلاف را تشدید کرد.

درنگ: تضاد بین فقه، فلسفه و عرفان در سنت شیعی، نتیجه تفاوت‌های روش‌شناختی و فقدان گفت‌وگوی علمی است.

نقد فقه سنتی به فلسفه و عرفان

در برخی متون فقهی، مانند عروه‌الوثقی، فیلسوفان و وحدت‌وجودی‌ها به‌عنوان کافر و نجس معرفی شده‌اند. این نگاه، حتی به عالمانی مانند ملاهادی سبزواری، که به تقوا و علم شهره بود، تسری یافت.

این رویکرد، مانند قضاوت ناعادلانه‌ای است که حقیقت را در پرده ابهام می‌پوشاند. اتهام نجاست به شخصیتی مانند سبزواری، نشان‌دهنده تعصبات غیرعلمی در برخی محافل فقهی است.

دفاع از فلسفه و عرفان توسط عالمان شیعی

عالمانی مانند سید ابوالحسن قزوینی، با نقد فتواهای غیرعلمی علیه فلسفه و عرفان، کوشیدند جایگاه این علوم را در سنت شیعی تثبیت کنند. این تلاش، گامی در جهت بازسازی گفتمان دینی بر پایه عقلانیت بود.

این دفاع، مانند چراغی در تاریکی، راه را برای پذیرش علوم عقلی گشود، اما محدودیت‌های جغرافیایی و اجتماعی، مانع از تأثیرگذاری گسترده آن شد.

جمع‌بندی بخش سوم

فلسفه و عرفان، به‌عنوان علوم عقلی، در سنت سنی تحت حمایت حکومتی توسعه یافتند، اما اغلب در خدمت توجیه قدرت بودند. در سنت شیعی، استقلال علمی به حفظ اصالت این علوم کمک کرد، اما محدودیت‌های مادی مانع از گسترش آن‌ها شد. تضاد بین فقه، فلسفه و عرفان، چالش اصلی سنت شیعی بود که نیازمند گفت‌وگوی علمی برای رفع آن است.

بخش چهارم: تأثیرات اجتماعی و آموزشی علوم دینی

تأثیرات اجتماعی فقه و کلام

در برخی کشورهای اسلامی مانند یمن و تونس، آگاهی عمومی به کاهش نفوذ فقه سنتی منجر شده، اما در کشورهایی مانند افغانستان، فقه سنتی همچنان مانع پیشرفت اجتماعی، از جمله آموزش زنان و توسعه هنر، شده است.

این تفاوت، مانند دو سوی یک ترازو، نشان‌دهنده تأثیر فقه و کلام بر ساختارهای اجتماعی است. در جوامعی که فقه با قدرت سیاسی همراه است، موانع توسعه اجتماعی بیشتر است، در حالی که آگاهی عمومی می‌تواند این تأثیر را کاهش دهد.

نقش دانشگاه الازهر در ترویج فقه سنی

دانشگاه الازهر، با بهره‌مندی از منابع مالی و سیاسی، به مرکز ترویج فقه و کلام سنی در جهان تبدیل شده و تأثیر گسترده‌ای در کشورهای اسلامی دارد.

این نهاد، مانند قلعه‌ای استوار، با استفاده از قدرت مالی و سیاسی، نفوذ جهانی خود را گسترش داده و در مقابل محدودیت‌های شیعه در نهادسازی علمی، جایگاه ویژه‌ای یافته است.

گرایش‌های محدود به شیعه در سنت سنی

در برخی موارد، افراد معدودی از اهل سنت به صورت پنهانی به شیعه گرایش یافتند، اما در سنت شیعی، گرایش به عقاید اهل سنت، مانند اعتقاد به ابوبکر و عمر، مشاهده نشد.

این عدم تقارن، مانند دو مسیر یک‌طرفه، نتیجه تفاوت‌های اعتقادی و تاریخی عمیق بین دو سنت است. موضوع فدک، به‌عنوان یک مسئله کلامی، گاه به گرایش افراد به شیعه یا سنی منجر شده است.

نظام آموزشی علوم دینی

نظام آموزشی کنونی علوم دینی، به دلیل فقدان بنیان‌های اصولی و وابستگی به تقلید از آثار پیشین، از پویایی لازم برخوردار نیست. این ضعف، مانع از تربیت عالمان توانمند شده است.

این نظام، مانند بنایی که بر پایه‌های سست بنا شده، نمی‌تواند بار سنگین معرفت دینی را تحمل کند. اصلاح آن نیازمند تأکید بر منطق و اصول به‌عنوان پایه‌های آموزشی است.

درنگ: نظام آموزشی علوم دینی، بدون بنیان‌های اصولی، به تقلید از گذشته محدود شده و از تربیت عالمان توانمند بازمانده است.

تجربه‌های شخصی و تأثیر محیط

تجربه تعامل با عالمان برجسته، مانند استاد منظومه‌خوان، به دوستی و یادگیری منجر شد، اما محدودیت‌های آموزشی مانع از بهره‌برداری کامل از این ظرفیت‌ها شد. همچنین، تأثیر محیط بر عادات شخصی، مانند استفاده از قلیان و عینک، نشان‌دهنده نقش فرهنگ و محیط در شکل‌گیری رفتار عالمان است.

این تجربه‌ها، مانند آیینه‌ای، بازتاب‌دهنده ظرفیت‌ها و محدودیت‌های علوم دینی‌اند. محیط، گاه عالمان را به سوی عاداتی می‌کشاند که با اصول دینی در تضاد است.

جمع‌بندی بخش چهارم

علوم دینی، به‌ویژه فقه و کلام، تأثیرات عمیقی بر جوامع اسلامی داشته‌اند. در حالی که آگاهی عمومی در برخی جوامع به کاهش نفوذ فقه سنتی منجر شده، در دیگر مناطق، این علوم مانع پیشرفت اجتماعی شده‌اند. نظام آموزشی علوم دینی، به دلیل فقدان بنیان‌های اصولی، نیازمند اصلاح است تا بتواند عالمانی توانمند تربیت کند.

بخش پنجم: نمادگرایی و چالش‌های نهادهای دینی

نمادگرایی در حرم‌های دینی

اختصاص قبر در حرم‌ها به برخی عالمان، مانند خوانساری و قاضی، به دلیل روابط شخصی یا شاگردی بوده و نشان‌دهنده اولویت روابط بر شایستگی علمی است. در مقابل، پوشاندن قبر برخی عالمان، مانند مرتضی حائری، با فرش، نشانه‌ای از بی‌توجهی به جایگاه علمی آنهاست.

این اقدامات، مانند نقشی بر آب، فرهنگ خاطرخواهی و بی‌توجهی به شایستگی علمی را آشکار می‌سازد. این وضعیت، جایگاه علم دینی را در نهادهای مذهبی تضعیف کرده است.

چالش‌های آموزش فلسفه و عرفان

آموزش فلسفه و عرفان در حوزه‌های شیعی، به‌ویژه در قم، با محدودیت‌های شدید مواجه بود. برخی عالمان، مانند استاد اسفارخوان، به صورت مخفیانه به این علوم پرداختند. تهران، در مقایسه با قم، به دلیل فضای بازتر، در فلسفه و عرفان از جایگاه قوی‌تری برخوردار بود.

این محدودیت‌ها، مانند قفسی که پرنده را از پرواز بازمی‌دارد، مانع از شکوفایی فلسفه و عرفان در حوزه‌های شیعی شد. فضای بازتر تهران، امکان گفت‌وگوی علمی و پذیرش نوآوری را فراهم کرد.

جمع‌بندی بخش پنجم

نهادهای دینی، به دلیل اولویت روابط بر شایستگی علمی، گاه از جایگاه واقعی خود دور شده‌اند. محدودیت‌های آموزش فلسفه و عرفان در حوزه‌های شیعی، مانع از توسعه این علوم شده است. اصلاح این نهادها نیازمند بازنگری در اولویت‌ها و ایجاد فضایی باز برای گفت‌وگوی علمی است.

نتیجه‌گیری نهایی

این نوشتار، با کاوش در تحولات فقه، کلام، منطق، فلسفه و عرفان در سنت‌های شیعی و سنی، نشان داد که فقدان بنیان‌های منطقی و اصولی، به انحراف و تنزل این علوم منجر شده است. در سنت سنی، پیوند با قدرت سیاسی، به توسعه ظاهری اما غیرعلمی این علوم انجامید

با نظارت صادق خادمی