در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

نهایات 47

متن درس

نهایات: کاوشی در ظلم و مفاسد اخلاقی

نهایات: کاوشی در ظلم و مفاسد اخلاقی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۷)

دیباچه

مفهوم ظلم در فرهنگ قرآنی و اخلاق اسلامی جایگاهی بنیادین دارد و به‌سان ریشه‌ای است که بسیاری از مفاسد اخلاقی و اجتماعی از آن سرچشمه می‌گیرند. این نوشتار، با تکیه بر آیات قرآن کریم و تأملات عمیق اخلاقی، به بررسی ظلم و مفاهیم پیوسته به آن، از جمله کفر، شرک، نفاق، قساوت قلب، فتنه و حرمت مال یتیم می‌پردازد. با ساختاری منظم و نکته‌محور، این اثر تلاش دارد تا با ژرف‌نگری و جامعیت، ابعاد گوناگون این مفاهیم را برای خوانندگان روشن سازد و با افزودن تحلیل‌های تفصیلی، راه را برای فهمی عمیق‌تر از سلوک اخلاقی هموار کند.

بخش نخست: ظلم، ریشه مفاسد

ماهیت ظلم و جایگاه آن در اخلاق اسلامی

ظلم، به‌سان تاریکی‌ای ژرف، بنیاد تمام زشتی‌ها و مفاسد اخلاقی و اجتماعی است. این مفهوم، نه‌تنها به ستم بر دیگران، بلکه به هرگونه انحراف از عدالت و حقیقت اطلاق می‌گردد. ظلم، چونان ریشه‌ای است که کفر، شرک، نفاق و دیگر معاصی از آن تغذیه می‌کنند. در جوامع اسلامی، به‌رغم تأکیدات قرآنی بر پرهیز از ظلم، حساسیت لازم به این مفهوم نشان داده نشده و این غفلت، مؤمن و کافر را یکسان در دام ظلم گرفتار ساخته است.

درنگ: ظلم، ریشه تمام مفاسد است و هر انحراف از عدالت، اعم از کفر، شرک یا نفاق، در ذات خود ظلمی است که به فرد و جامعه زیان می‌رساند.

تحلیل این نکته نشان می‌دهد که ظلم، فراتر از یک عمل خاص، به‌سان جریانی است که هرگاه از مسیر حق منحرف شود، به فساد می‌انجامد. تاریخ جوامع اسلامی، به‌ویژه پس از واقعه کربلا، گواهی بر این غفلت است که حساسیت به ظلم در برابر تأکید بر عبادات، کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

پیوند کفر و ظلم

کفر، به دلیل ظلم نهفته در آن، عملی ناصواب است. قرآن کریم، سران کفر را به سبب ظلمشان، ائمه ظلم می‌نامد، زیرا قدرت و نفوذشان در ستمگری ریشه دارد. کفر، زمانی ظالمانه می‌شود که با انکار حقیقت، به حقوق دیگران تعدی کند یا حقیقت را تحریف نماید.

فَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ (آل‌عمران: ۵۶)

ترجمه: اما کسانی که کفر ورزیدند، در دنیا و آخرت به عذابی سخت عذابشان می‌کنم و برایشان هیچ یاوری نیست.

تحلیل این آیه نشان می‌دهد که کفر، فراتر از یک باور نظری، عملی ظالمانه است که پیامدهای آن در دنیا و آخرت نمایان می‌شود. پرسشی که اینجا مطرح است، این است که عذاب دنیوی کافران چیست؟ شاید این عذاب به‌صورت تبعات اجتماعی، روانی یا فروپاشی درونی ظالمان ظاهر شود، چنان‌که تاریخ گواه سقوط ستمگران است.

عدم حساسیت به ظلم در برابر عبادات

در فرهنگ دینی، قضا شدن نماز با واکنش‌های عاطفی شدید همراه است، اما ظلم، که ریشه تمام مفاسد است، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. این عدم توازن، به‌ویژه پس از واقعه کربلا، نشان‌دهنده خلأیی در اولویت‌بندی ارزش‌های دینی است.

تحلیل این نکته، ضرورت بازنگری در فرهنگ دینی را برجسته می‌کند. عبادات، هرچند ارزشمند، نباید جایگزین عدالت و اخلاق شوند. این غفلت، مانند کاشتن بذری در خاکی خشک است که ثمر نمی‌دهد و جامعه را از عدالت محروم می‌سازد.

چرخه ظلم و بازتاب اعمال

ظلم، چونان بومرنگی است که به سوی عامل آن بازمی‌گردد. این اصل قرآنی تأکید دارد که هر عملی، پیامدهای خود را به همراه دارد و ظلم، ظلم بیشتری به بار می‌آورد.

تحلیل: این اصل، مسئولیت فردی را در قبال اعمال ظالمانه برجسته می‌کند. انسان، با اجتناب از ظلم، نه‌تنها خود را از پیامدهای ناگوار حفظ می‌کند، بلکه به سلامت جامعه نیز یاری می‌رساند.

بخش دوم: مفاسد پیوسته به ظلم

قساوت قلب: مانعی در برابر خیر

قساوت قلب، چونان سنگی است که راه لطافت و نیکی را سد می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید:

ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً (بقره: ۷۴)

ترجمه: آن‌گاه دل‌هایتان پس از آن سخت شد، پس مانند سنگ یا سخت‌تر از آن است.

تحلیل: قساوت قلب، ایمان و اعمال نیک را بی‌اثر می‌سازد. قلب، چونان مرکز فرماندهی روح انسان است و اگر سخت شود، انسان از مسیر حق و عدالت دور می‌افتد. حفظ لطافت قلب، ضرورتی برای سلوک اخلاقی است.

درنگ: قساوت قلب، مانعی بزرگ در برابر ایمان و خیر است و انسان باید با مراقبت از قلب خود، از سنگ شدن آن جلوگیری کند.

فتنه: شدیدتر از قتل

فتنه، چونان آتشی است که نظم اجتماعی را به کام خود می‌کشد. قرآن کریم می‌فرماید:

وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ (بقره: ۱۹۱)

ترجمه: و فتنه از قتل بدتر است.

تحلیل: فتنه، به دلیل تأثیرات گسترده‌اش بر وحدت و آرامش جامعه، از قتل نیز زیان‌بارتر است. فتنه نه‌تنها به جسم، بلکه به روح و آبروی جامعه آسیب می‌رساند و تفرقه را دامن می‌زند.

حرمت مال یتیم

قرآن کریم با تأکید بر حفاظت از حقوق یتیمان، می‌فرماید:

وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّىٰ يَبْلُغَ أَشُدَّهُ (انعام: ۱۵۲)

ترجمه: و به مال یتیم جز به بهترین وجه نزدیک نشوید تا به رشد خود برسد.

تحلیل: این آیه، عدالت اجتماعی را در قبال افراد آسیب‌پذیر برجسته می‌کند. حفاظت از مال یتیم، نشانه‌ای از تعهد به عدالت و پرهیز از ظلم است.

نقش مال حلال در سلوک اخلاقی

مال حلال، چونان آبی پاک است که قلب را از قساوت و فتنه شست‌وشو می‌دهد. مال حرام، انسان را به سوی ظلم و فساد سوق می‌دهد.

تحلیل: حلال‌درمانی، پایه‌ای برای سلوک اخلاقی است. تغذیه از مال حلال، انسان را از قساوت و فتنه دور نگه می‌دارد و رفتارهای اخلاقی را تقویت می‌کند.

درنگ: مال حلال، چونان سپری است که قلب را از قساوت و فتنه حفظ می‌کند و پایه‌ای برای سلوک اخلاقی است.

بخش سوم: شرک و نفاق، انحرافات ارادی

شرک و پیوند آن با ایمان

شرک، برخلاف کفر، ممکن است با ایمان جمع شود و حتی در دل مؤمنان رخنه کند. قرآن کریم می‌فرماید:

وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ (بقره: ۲۲۱)

ترجمه: و بنده مؤمن بهتر از مشرک است، هرچند شما را خوش آید.

تحلیل: شرک، به‌سان موریانه‌ای است که در اعمال و نیات مؤمنان رخنه می‌کند. این آیه بر ضرورت خلوص در ایمان تأکید دارد و شرک را انحرافی ارادی می‌داند که با مراقبت قابل پیشگیری است.

شرک در اعمال عبادی

شرک ممکن است در عباداتی چون نماز رخ دهد، زمانی که با ریا و خودنمایی همراه شود. قرآن کریم می‌فرماید:

وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (یونس: ۱۰۵)

ترجمه: و روی خود را به‌سوی دین حق‌باورانه کن و هرگز از مشرکان مباش.

تحلیل: شرک، چونان سایه‌ای است که در نبود اخلاص، بر عبادات می‌افتد. انسان با مراقبت از نیات خود، می‌تواند از این انحراف دوری کند.

نفاق و نزدیکی به شرک

نفاق، به دلیل ماهیت مخفیانه و ارادی‌اش، به شرک نزدیک است. قرآن کریم می‌فرماید:

وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا هِيَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِيمٌ (توبه: ۶۸)

ترجمه: خداوند به منافقان و کافران وعده آتش جهنم داده است که در آن جاودانه‌اند؛ این برایشان بس است و خداوند آن‌ها را لعنت کرده و عذابی پایدار دارند.

تحلیل: نفاق، چونان نقابی است که حقیقت را پنهان می‌کند و به دلیل شباهت به شرک، از گناهان سنگین محسوب می‌شود.

درنگ: شرک و نفاق، چونان دو روی یک سکه‌اند که با اراده و اختیار انسان شکل می‌گیرند و با اخلاص و خودآگاهی قابل پیشگیری‌اند.

بخش چهارم: روان‌شناسی ظالمان

ترس و بزدلی در پس قدرت ظاهری

ظالمان، با وجود ظاهر قدرتمندشان، از نظر روان‌شناختی ترسو و بزدل‌اند. این ویژگی در برخی رهبران سیاسی ظالم تاریخ مشاهده شده است.

تحلیل: قدرت ظاهری ظالمان، چونان قلعه‌ای است که بر پایه‌های سست ترس و ناامنی بنا شده است. این دیدگاه، ظلم را نشانه‌ای از ضعف درونی می‌داند که با خودآگاهی و اصلاح نفس قابل درمان است.

مثال تاریخی: مختار و چرخه ظلم

مختار، شخصیتی تاریخی که در پی انتقام از قاتلان کربلا بود، به دلیل اقدامات ظالمانه‌اش خود به ظالم تبدیل شد. این نمونه نشان‌دهنده چرخه ظلم است که حتی نیت خیر را به فساد می‌کشاند.

تحلیل: این مثال، چونان آینه‌ای است که خطر انحراف در مسیر عدالت را نشان می‌دهد. مختار، با وجود شجاعت و قدرت، به دلیل زیاده‌روی در خشونت، خود گرفتار ظلم شد.

بخش پنجم: خانواده مفاسد

اجتماع مفاسد: ظلم، قساوت، فتنه، مال حرام، شرک و نفاق

این مفاهیم، چونان خانواده‌ای از مفاسد‌اند که همگی از ظلم سرچشمه می‌گیرند. اجتناب از این مفاسد، انسان را به سلوک اخلاقی و جامعه‌ای عادلانه رهنمون می‌سازد.

تحلیل: ظلم، چونان ریشه‌ای است که دیگر مفاسد از آن تغذیه می‌کنند. قساوت قلب، فتنه، مال حرام، شرک و نفاق، هر یک شاخه‌ای از این ریشه‌اند که با مراقبت و خودآگاهی می‌توان آن‌ها را قطع کرد.

درنگ: ظلم، قساوت، فتنه، مال حرام، شرک و نفاق، چونان خانواده‌ای از مفاسد‌اند که با ریشه‌کن کردن ظلم، می‌توان از آن‌ها رهایی یافت.

جمع‌بندی

این نوشتار، با کاوش در مفهوم ظلم و مفاسد پیوسته به آن، نشان داد که ظلم، چونان ریشه‌ای است که تمام زشتی‌های اخلاقی و اجتماعی از آن سرچشمه می‌گیرند. آیات قرآن کریم و تحلیل‌های ارائه‌شده، بر ضرورت خودآگاهی، اخلاص و مراقبت از اعمال و نیات تأکید دارند. قساوت قلب، فتنه، مال حرام، شرک و نفاق، موانع اصلی سلوک اخلاقی‌اند و مال حلال، چونان سپری است که انسان را از این مفاسد حفظ می‌کند. این اصول، نه‌تنها برای سلوک فردی، بلکه برای ایجاد جامعه‌ای عادلانه و اخلاق‌مدار ضروری‌اند. رعایت این نکات، انسان را به درجه‌ای از کمال اخلاقی می‌رساند که در آن، عدالت و اخلاص در تمامی اعمال حاکم است.

با نظارت صادق خادمی