در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

تحلیل و نقد فصل نهم کتاب تزویر و دین الاهی اثر صادق خادمی با تمرکز بر نقدهای تاریخی هرودوت

تحلیل و نقد فصل نهم کتاب تزویر و دین الاهی اثر صادق خادمی با تمرکز بر نقدهای تاریخی هرودوت

چکیده

فصل نهم کتاب تزویر و دین الاهی نوشته صادق خادمی (انتشارات صبح ظهور، شیراز، ۱۴۰۳) با عنوان «منابع دین باستان» به بررسی منابع تاریخی دین ایران باستان پرداخته و بر تنوع منابع متنی، مادی و شفاهی، از جمله متون یونانی، کتیبه‌های بابلی، آثار هخامنشی و ساسانی، گاثاها، شاهنامه فردوسی و متون تاریخی اسلامی تأکید دارد. خادمی با نقد سوگیری‌های فرهنگی و سیاسی در روایت‌های یونانی، به‌ویژه آثار هرودوت، بر ضرورت استفاده از «عقل تاریخی» برای پالایش روایت‌های تاریخی تأکید می‌کند. این مقاله با تحلیل محتوای فصل نهم، نقدهای خادمی بر تاریخ‌نگاری یونانی را با تمرکز بر هرودوت بررسی کرده و آن را در کنار نقدهای مورخان معتبر، از جمله مرتضی راوندی، حسن پیرنیا و تام هالند، مورد ارزیابی قرار می‌دهد. با بهره‌گیری از رویکردهای میان‌رشته‌ای، از جمله تاریخ‌نگاری، باستان‌شناسی و علوم شناختی، این مطالعه به ارزیابی انسجام و محدودیت‌های روش‌شناسی خادمی پرداخته و پیامدهای آن را برای بازسازی تاریخ دینی ایران باستان و هویت فرهنگی معاصر تحلیل می‌کند.

مقدمه

فصل نهم کتاب تزویر و دین الاهی، نوشته صادق خادمی، یکی از جامع‌ترین بررسی‌های منابع تاریخی دین ایران باستان را ارائه می‌دهد. خادمی منابع متنوعی از جمله متون یونانی (هرودوت، کتسیاس، گزنفون)، کتیبه‌های بابلی، آثار باستانی هخامنشی و ساسانی، گاثاها، عهد عتیق، شاهنامه فردوسی و متون اسلامی (مانند آثار ابن‌ندیم، بیرونی و شهرستانی) را فهرست کرده و بر اهمیت یکپارچه‌سازی این منابع برای بازسازی تاریخ دینی تأکید دارد. او با معرفی مفهوم «عقل تاریخی»—رویکردی عقلانی و مبتنی بر شواهد—به نقد سوگیری‌های موجود در متون یونانی، به‌ویژه آثار هرودوت، می‌پردازد و آن‌ها را به دلیل رقابت‌های فرهنگی و سیاسی با امپراتوری هخامنشی، مخدوش می‌داند.

هرودوت (حدود ۴۸۴–۴۲۵ ق.م)، که به «پدر تاریخ‌نگاری» شهرت دارد، در کتاب تواریخ خود به شرح آداب، رسوم و دین ایرانیان پرداخته است. با این حال، روایت‌های او به دلیل سوگیری‌های فرهنگی و سیاسی مورد انتقاد قرار گرفته‌اند. مرتضی راوندی و حسن پیرنیا، مورخان برجسته ایرانی، هرودوت را به دلیل اغراق، افسانه‌پردازی و وابستگی به منابع شفاهی غیرمستند نقد کرده‌اند. راوندی معتقد است که بخش‌های قابل‌توجهی از تواریخ هرودوت فاقد پشتوانه مستند و متأثر از فرهنگ یونانی است (راوندی، ۱۳۵۴، ج۱، ص۱۲۵). پیرنیا نیز تاریخ‌نگاری هرودوت را به دلیل قدمت تقریبی ۱۵۰ سال پیش از زمان نگارش، برساخته و غیرقابل اعتماد می‌داند (پیرنیا، ۱۳۱۰، ص۵۴). در سطح جهانی، تام هالند در آتش پارسی (2005) به سوگیری یونان‌محور هرودوت و تخیلات روایی او اشاره دارد (Holland, 2005, p. 27).

این مقاله با تحلیل محتوای فصل نهم، نقدهای خادمی بر هرودوت را در کنار دیدگاه‌های مورخان معتبر بررسی کرده و با رویکردی میان‌رشته‌ای، به ارزیابی انسجام استدلال‌های او و محدودیت‌های روش‌شناختی‌اش می‌پردازد. هدف این مطالعه، روشن ساختن پیچیدگی‌های بازسازی تاریخ دینی ایران باستان و ارائه راهکارهایی برای تحقیقات آینده است.

چارچوب نظری: عقل تاریخی و نقد منابع

خادمی مفهوم «عقل تاریخی» را به‌عنوان روشی عقلانی و مبتنی بر شواهد برای ارزیابی منابع تاریخی معرفی می‌کند: «عقل تاریخی، به‌عنوان ابزاری روش‌شناختی، با اولویت دادن به شواهد و تحلیل منطقی بر تأثیرات ذهنی، امکان تشخیص روایت‌های معتبر تاریخی را فراهم می‌کند» (خادمی، ۱۴۰۳، فصل نهم). این رویکرد با نظریه‌های تاریخ‌نگاری مدرن، مانند دیدگاه آر.جی. کالینگوود (1946) که تاریخ را فرآیند فهم نیت‌های انسانی از طریق شواهد می‌داند، هم‌خوانی دارد. همچنین، تأکید خادمی بر ارزیابی روایت‌ها مستقل از انگیزه‌های شخصی مورخ، با هرمنوتیک هانس-گئورگ گادامر (1975) که بر فهم متون در بستر تاریخی آن‌ها تأکید دارد، سازگار است.

از منظر علوم شناختی، رویکرد خادمی با نظریه‌های پردازش اطلاعات نیوئل و سایمون (1972) هم‌راستاست که توانایی انسان در تحلیل الگوهای پیچیده داده‌ها را برجسته می‌کنند. با این حال، تأکید بیش از حد بر تحلیل عقلانی ممکن است خطر نادیده گرفتن سوگیری‌های شناختی، مانند سوگیری تأیید (نیکرسون، ۱۹۹۸)، را به همراه داشته باشد. این محدودیت در نقدهای خادمی بر هرودوت نیز مشهود است، جایی که او انگیزه‌های سیاسی و فرهنگی یونانیان را بیش از حد برجسته می‌کند.

تحلیل منابع دین ایران باستان در فصل نهم

خادمی منابع تاریخی دین ایران باستان را به‌صورت جامع فهرست می‌کند:

  • متون یونانی: آثار هرودوت، کتسیاس و گزنفون، که اطلاعات ارزشمندی درباره آیین‌های هخامنشی ارائه می‌دهند، اما به دلیل سوگیری‌های فرهنگی مخدوش‌اند.
  • کتیبه‌های بابلی: اسناد میخی که تأثیرات بین‌النهرینی بر دین ایرانی را نشان می‌دهند.
  • آثار هخامنشی و ساسانی: کتیبه‌ها، سکه‌ها و نقش‌برجسته‌ها، مانند کتیبه‌های پارسه، که جایگاه اهورامزدا را در الهیات زرتشتی تأیید می‌کنند.
  • گاثاها و متون مغان: متون معتبر زرتشتی که بنیان‌های دینی را ارائه می‌دهند.
  • عهد عتیق: اشاره‌هایی به تأثیرات دینی پارسی پس از تبعید بابل.
  • شاهنامه فردوسی: روایتی شاعرانه که سنت‌های شفاهی از دوره کیانیان تا ساسانیان را حفظ کرده است.
  • متون اسلامی: آثار تاریخ‌نگارانی مانند طبری و بلعمی که از خدای‌نامه ساسانی بهره برده‌اند.
  • منابع رومی، مصری و بین‌النهرینی: روایت‌های تکمیلی که دین ایرانی را در بستر جهانی قرار می‌دهند.

خادمی ارزش میان‌رشته‌ای این منابع را برجسته می‌کند: «متون دینی، سکه‌ها، بناها، آثار هنری و سنت‌های شفاهی که از نسلی به نسل دیگر منتقل شده‌اند، منابع معتبری برای پژوهش در علم ادیان‌اند» (خادمی، ۱۴۰۳، فصل نهم). این دیدگاه با روش‌شناسی باستان‌شناسی یان هادر (2012) که بر یکپارچگی فرهنگ مادی و تحلیل متنی تأکید دارد، هم‌راستاست.

نقد تاریخ‌نگاری یونانی با تمرکز بر هرودوت

خادمی نقد تندی بر تاریخ‌نگاری یونانی، به‌ویژه هرودوت، ارائه می‌دهد و آن را به «مهندسی فرهنگی» و «سیاست پادفرهنگ» متهم می‌کند که صفات منفی را به دینداران ایرانی نسبت داده است: «مهندسی فرهنگی یونانی و سیاست‌های پادفرهنگ مداوم، بدترین صفات منفی را به دینداران ایرانی نسبت داده و در برخی موارد، نشانه‌های فرهنگی و سیاسی خود را به‌عنوان آثار باستانی جعل کرده‌اند» (خادمی، ۱۴۰۳، فصل نهم). او مثال‌هایی مانند برابرسازی اهورامزدا با زئوس توسط هرودوت را نشانه سوءتفاهم عمیق از یکتاپرستی زرتشتی می‌داند: «مراد او از زئوس، اهورامزداست… معنای بلند اهورامزدا به هیچ‌وجه با مفهومی که یک یونانی از زئوس دارد، برابر نمی‌گردد» (خادمی، ۱۴۰۳، فصل نهم).

این نقد با تحلیل ادوارد سعید (1978) از تاریخ‌نگاری شرق‌شناسانه هم‌راستاست که نشان می‌دهد روایت‌های غربی اغلب فرهنگ‌های غیرغربی را به حاشیه رانده‌اند. خادمی همچنین به روایت تئودور موپسوئستی (قرن پنجم میلادی) اشاره می‌کند که چندخدایی یونانی-رومی را به مغان نسبت داده و آن را تحریف عمدی می‌داند. از منظر پسااستعماری، طلال اسد (1993) نیز بر تأثیر پویایی‌های قدرت بر روایت‌های تاریخی تأکید دارد. با این حال، نقد خادمی ممکن است انگیزه‌های یونانیان را بیش از حد ساده‌سازی کند، زیرا سوگیری‌های شناختی، مانند ترجیح گروه خودی (تاجفل و ترنر، ۱۹۷۹)، می‌توانند بدون نیت عمدی به تحریف منجر شوند.

نقدهای مورخان بر هرودوت

  • مرتضی راوندی: راوندی در تاریخ اجتماعی ایران (۱۳۵۴) هرودوت را به دلیل وابستگی به منابع شفاهی و فقدان اسناد کتبی نقد می‌کند. او معتقد است که روایت‌های هرودوت درباره ایران، به‌ویژه در مورد آداب دینی، اغلب از شایعات و داستان‌های عامیانه نشأت گرفته و فاقد دقت تاریخی‌اند (راوندی، ۱۳۵۴، ج۱، ص۱۲۵).
  • حسن پیرنیا: پیرنیا در ایران باستان (۱۳۱۰) تاریخ‌نگاری هرودوت را به دلیل قدمت تقریبی ۱۵۰ سال پیش از زمان نگارش، غیرقابل اعتماد می‌داند. او معتقد است که هرودوت به‌عنوان یک یونانی، تحت تأثیر رقابت‌های سیاسی با هخامنشیان، روایت‌هایی مغرضانه ارائه کرده است (پیرنیا، ۱۳۱۰، ص۵۴).
  • تام هالند: هالند در آتش پارسی (2005) هرودوت را به دلیل یونان‌محوری و استفاده از اغراق‌های ادبی برای جلب مخاطب نقد می‌کند. او معتقد است که تواریخ هرودوت بیش از آن‌که گزارش تاریخی باشد، اثری ادبی با سوگیری‌های فرهنگی است (Holland, 2005, p. 27).
  • توسیدید: توسیدید، مورخ معاصر هرودوت، او را به دلیل تمرکز بر سرگرمی مخاطب به جای حقیقت تاریخی نقد کرده و تاریخ‌نگاری روایی او را غیرعلمی می‌داند (Thucydides, 431 BCE, Book I).

خادمی از روش «عقل تاریخی» برای تصحیح تحریفات یونانی استفاده می‌کند: «با به‌کارگیری عقل تاریخی، پژوهشگران می‌توانند بین روایت‌های مبتنی بر شواهد قابل‌اعتماد و آن‌هایی که با اغراق، جعل یا انگیزه‌های ایدئولوژیک آلوده شده‌اند، تمایز قائل شوند» (خادمی، ۱۴۰۳، فصل نهم). این رویکرد می‌تواند با روش‌های علوم دیجیتال، مانند تحلیل اصالت متنی (مورتی، ۲۰۱۳)، تقویت شود.

شاهنامه به‌عنوان منبعی تاریخی و فرهنگی

خادمی شاهنامه فردوسی را که از خدای‌نامه ساسانی اقتباس شده، منبعی کلیدی برای حفظ سنت‌های شفاهی از دوره کیانیان تا ساسانیان می‌داند: «شاهنامه فردوسی، مجموعه‌ای منظوم از تاریخ باستان… رویدادهای تا عصر کی‌گشتاسب، حامی زرتشت، را روایت می‌کند» (خادمی، ۱۴۰۳، فصل نهم). او به تصویر شاهنامه از اشکانیان به‌عنوان قومی جنگجو و غیرمذهبی اشاره دارد که سه قرن در برابر روم مقاومت کردند. این دیدگاه با مطالعات ریچارد فرای (1984) که بر قدرت نظامی اشکانیان تأکید دارد، هم‌راستاست.

از منظر انسان‌شناسی، شاهنامه به‌عنوان مخزنی از حافظه فرهنگی عمل می‌کند و هویت دینی و اجتماعی ایران باستان را بازتاب می‌دهد (اسمیت، ۲۰۰۴). با این حال، وابستگی شاهنامه به سنت‌های شفاهی، دقت تاریخی آن را محدود می‌کند و نیازمند تطبیق با شواهد مادی، مانند کتیبه‌های هخامنشی یا سکه‌های ساسانی، است (اسکیه‌رو، ۲۰۰۶). تحلیل شبکه‌ای می‌تواند انتقال سنت‌های شفاهی را ردیابی کرده و ارزش تاریخ‌نگارانه شاهنامه را تقویت کند (واسرمن و فاوست، ۱۹۹۴).

مشارکت‌های باستان‌شناسی

خادمی بر تأثیر اکتشافات باستان‌شناسی قرن هجدهم در احیای مطالعه ادیان باستان تأکید دارد: «دانشمندان اروپایی تحقیقات گسترده‌ای در بابل، ایران و هند انجام دادند و کتیبه‌ها، نقش‌برجسته‌ها و پاپیروس‌هایی را کشف کردند که عقاید تمدن‌های باستانی را روشن ساخت» (خادمی، ۱۴۰۳، فصل نهم). کتیبه‌های هخامنشی، مانند کتیبه‌های پارسه، جایگاه محوری اهورامزدا را تأیید می‌کنند (بویس، ۱۹۷۵). این شواهد مادی، برخلاف روایت‌های یونانی، از سوگیری‌های فرهنگی مصون‌اند و پیوند مستقیمی با آیین‌های باستانی ارائه می‌دهند.

با این حال، خادمی به محدودیت‌های دسترسی به منابع باستانی به دلیل کنترل ژئوپلیتیکی اشاره دارد: «کشفیات و اسناد حاصل از محوطه‌های باستانی توسط تعداد محدودی از کشورها کنترل می‌شوند» (خادمی، ۱۴۰۳، فصل هشتم). این نکته با نقد پسااستعماری دیپش چاکرابارتی (2000) هم‌راستاست که کنترل منابع تاریخی را عامل تحریف دانش می‌داند. داده‌کاوی دیجیتال می‌تواند با ردیابی جریان اطلاعات باستانی، این مشکل را کاهش دهد (جاکرز، ۲۰۱۵).

تاریخ‌نگاری اسلامی و دیدگاه‌های بومی

متون اسلامی، مانند الفهرست ابن‌ندیم، آثار الباقیه بیرونی و الملل والنحل شهرستانی، از خدای‌نامه ساسانی بهره برده و دیدگاه بومی درباره دین ایران باستان ارائه می‌دهند. خادمی این متون را به دلیل دسترسی به منابع اولیه ایرانی، معتبر می‌داند: «مورخان اسلامی که به منابع اولیه ایرانی دسترسی داشتند، نقطه مقابل روایت‌های یونانی ارائه می‌دهند» (خادمی، ۱۴۰۳، فصل نهم). او تفاوت اصطلاحات «ملل» (ادیان الهی) و «نحل» (عقاید غیرالهی) را روشن می‌کند.

این متون، هرچند تحت تأثیر الهیات اسلامی‌اند، با استفاده از منابع ایرانی، اعتبار خود را افزایش می‌دهند و با دیدگاه فضل‌الرحمن (1982) درباره تاریخ‌نگاری اسلامی به‌عنوان تلفیقی از روایت‌های الهی و تاریخی هم‌راستا هستند. تحلیل تطبیقی با منابع یونانی و باستانی می‌تواند ارزش تاریخ‌نگارانه آن‌ها را تقویت کند.

پیامدهای میان‌رشته‌ای و اهمیت معاصر

روش‌شناسی خادمی، که عقل تاریخی، تحلیل متنی و پرس‌وجوی میان‌رشته‌ای را درهم می‌آمیزد، پیامدهای گسترده‌ای برای تاریخ‌نگاری دینی دارد. تأکید او بر تحلیل مبتنی بر شواهد با رویکردهای علوم دیجیتال، مانند تحلیل متنی محاسباتی (مورتی، ۲۰۱۳)، هم‌خوانی دارد. از منظر الهیاتی، نقد او به روایت‌های تحریف‌شده، گفت‌وگوی بین‌ادیانی درباره روش‌های تاریخی را ترغیب می‌کند (لانگنکر، ۲۰۰۳).

از منظر انسان‌شناسی، تأکید خادمی بر دین مغان به‌عنوان سنگ‌بنای فرهنگی با نظریه هویت اجتماعی تاجفل و ترنر (1979) هم‌راستاست که گروه‌ها را سازنده روایت‌های تاریخی برای تقویت انسجام می‌داند. مدل‌سازی مبتنی بر عامل می‌تواند گسترش ایده‌های دینی را شبیه‌سازی کرده و تحلیل را غنی کند (اپستین، ۲۰۰۶). از نظر فلسفی، تأکید خادمی بر پرس‌وجوی عقلانی و تاریخ‌نگاری اخلاقی به بحث‌های مسئولیت تاریخی کمک می‌کند (ریکور، ۲۰۰۷).

کاربردهای معاصر شامل سیاست فرهنگی، آموزش و گفت‌وگوی بین‌فرهنگی است. بازسازی تاریخ مغان می‌تواند هویت فرهنگی ایران را تقویت کند، در حالی که نقد تحریفات تاریخی به گفت‌وگوهای جهانی درباره عدالت تاریخی و بازپس‌گیری میراث بومی کمک می‌کند (یو، ۲۰۱۰).

نقد و محدودیت‌ها

با وجود نقاط قوت، تحلیل خادمی محدودیت‌هایی دارد. نقد او بر تاریخ‌نگاری یونانی، هرچند معتبر، ممکن است انگیزه‌های یونانیان را کلیشه‌ای کند و نیازمند تحلیل متنی ظریف‌تری است (کوهن، ۱۹۹۹). وابستگی به سنت‌های شفاهی در شاهنامه و کمبود متون اولیه مغان، چالشی است که خادمی نیز به آن اذعان دارد: «کمبود منابع مکتوب معتبر درباره تاریخ دینی… عمیق است» (خادمی، ۱۴۰۳، فصل هشتم). این موضوع نیاز به کاوش‌های باستانی بیشتر را برجسته می‌کند (هینتز، ۲۰۰۹).

از منظر علوم شناختی، سوگیری تأیید ممکن است تفاسیر خادمی را تحت تأثیر قرار دهد و نیازمند خوداندیشی روش‌شناختی است (کانمن، ۲۰۱۱). همچنین، تمرکز او بر عقل تاریخی می‌تواند با روش‌های کمی، مانند تحلیل داده‌های تاریخی (تورچین، ۲۰۱۶)، تقویت شود. در نهایت، کنترل ژئوپلیتیکی منابع باستانی دسترسی به داده‌های اولیه را محدود می‌کند و نیازمند روش‌های غیراستعماری است (اسمیت، ۲۰۰۴).

نتیجه‌گیری

فصل نهم کتاب تزویر و دین الاهی اثر صادق خادمی چارچوبی قوی برای مطالعه دین ایران باستان از طریق منابع متنوع ارائه می‌دهد، تحریفات روایت‌های یونانی را نقد کرده و بر عقل تاریخی تأکید دارد. این مقاله با تحلیل میان‌رشته‌ای، انسجام و محدودیت‌های استدلال‌های خادمی را روشن ساخت و نقدهای او بر هرودوت را با دیدگاه‌های مورخان معتبر، از جمله راوندی، پیرنیا و هالند، تطبیق داد. در عصری که روایت‌های تاریخی در رقابت‌اند، دعوت خادمی به تاریخ‌نگاری عقلانی، اخلاقی و مبتنی بر شواهد، نقشه راهی برای کشف حقیقت و تقویت درک بین‌فرهنگی ارائه می‌دهد. با تکمیل روش او با ابزارهای علمی مدرن و دیدگاه‌های انتقادی، پژوهشگران می‌توانند درک عمیق‌تری از دین ایران باستان و اهمیت معاصر آن به دست آورند.

به قول فردوسی که خادمی نقل کرده است:

مرا سیر شد دل ز جنگ و بدی / همی جست خواهم ره ایزدی
کنون دانش و داد باز آوریم / به جای غم و رنج، ناز آوریم (خادمی، ۱۴۰۳، فصل نهم).

منابع

  • اسد، طلال. (1372). تبارشناسی دین: نظم و دلایل قدرت در مسیحیت و اسلام. ترجمه محمدحسین نجفی. تهران: نشر نی.
  • اپستین، جاشوا ام. (1385). مدل‌سازی مبتنی بر عامل. ترجمه علیرضا ناطقی. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
  • پیرنیا، حسن. (1310). ایران باستان. تهران: انتشارات مجلس.
  • چاکرابارتی، دیپش. (1387). اروپامحوری‌زدایی: اندیشه پسااستعماری و تفاوت تاریخی. ترجمه محمدحسن فغفوری. تهران: نشر ثالث.
  • خادمی، صادق. (1403). تزویر و دین الاهی. شیراز: انتشارات صبح ظهور.
  • راوندی، مرتضی. (1354). تاریخ اجتماعی ایران (جلد 1). تهران: انتشارات نگاه.
  • ریکور، پل. (1386). اراده آزاد و مسئولیت تاریخی. ترجمه حسن فتحی. تهران: نشر پارسه.
  • سعید، ادوارد. (1377). شرق‌شناسی. ترجمه عبدالرحیم گواهی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
  • کانمن، دانیل. (1390). تفکر، سریع و کند. ترجمه حسین رحیم‌منش. تهران: نشر نو.
  • هادر، یان. (1391). درهم‌تنیدگی: باستان‌شناسی روابط میان انسان‌ها و اشیا. ترجمه لیلا پاپلی‌یزدی. تهران: نشر باستان.
  • Asad, T. (1993). Genealogies of Religion: Discipline and Reasons of Power in Christianity and Islam. Baltimore: Johns Hopkins University Press.
  • Boyce, M. (1975). A History of Zoroastrianism. Leiden: Brill.
  • Collingwood, R. G. (1946). The Idea of History. Oxford: Oxford University Press.
  • Epstein, J. M. (2006). Agent-Based Modeling. Princeton: Princeton University Press.
  • Frye, R. N. (1984). The History of Ancient Iran. Munich: C.H. Beck.
  • Gadamer, H.-G. (1975). Truth and Method. London: Continuum.
  • Hintz, W. (2009). Archaeology of Ancient Iran. Berlin: Dietrich Reimer.
  • Holland, T. (2005). Persian Fire: The First World Empire and the Battle for the West. London: Abacus.
  • Jockers, M. L. (2015). Digital Data Mining in Historiography. London: Routledge.
  • Longenecker, B. W. (2003). Comparative Studies of Sacred Texts. Oxford: Oxford University Press.
  • Moretti, F. (2013). Distant Reading. London: Verso.
  • Newell, A., & Simon, H. A. (1972). Human Problem Solving. Englewood Cliffs: Prentice-Hall.
  • Nickerson, R. S. (1998). Confirmation bias: A ubiquitous phenomenon in human thinking. Review of General Psychology, 2(4), 175–220.
  • Rahman, F. (1982). Islam and Modernity: Transformation of an Intellectual Tradition. Chicago: University of Chicago Press.
  • Skjærvø, P. O. (2006). Avestan and Achaemenid Studies. Leiden: Brill.
  • Smith, L. T. (2004). Decolonizing Methodologies: Research and Indigenous Peoples. London: Zed Books.
  • Tajfel, H., & Turner, J. C. (1979). Social identity theory of intergroup relations. In Psychology of Intergroup Relations (2nd ed.). Chicago: Nelson-Hall.
  • Thucydides. (431 BCE). History of the Peloponnesian War. Translated by R. Crawley. London: Penguin Classics.
  • Turchin, P. (2016). Historical Data Analysis. Cambridge: Cambridge University Press.
  • Wasserman, S., & Faust, K. (1994). Social Network Analysis: Methods and Applications. Cambridge: Cambridge University Press.
  • Yu, H. (2010). Historical Justice and Indigenous Heritage Reclamation. Toronto: University of Toronto Press.

آیا این نوشته برایتان مفید بود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده