تحلیل سرشتی و منشی بودن ایمان دینی بررسی فصل سوم کتاب تزویر و دین الاهی نوشته صادق خادمی
تحلیل سرشتی و منشی بودن ایمان دینی
بررسی فصل سوم کتاب تزویر و دین الاهی نوشته صادق خادمی
مقدمه
فصل سوم کتاب تزویر و دین الاهی نوشته صادق خادمی به بررسی عمیق ماهیت ایمان دینی از منظر سرشتی و منشی میپردازد. این فصل با تکیه بر مفاهیم الهیاتی، فلسفی، و حکمی، دین را نه تنها امری وحیانی و تکوینی، بلکه جوهری فطری در نهاد آدمی معرفی میکند که با منش الهی و گرایشهای باطنی همسو است. خادمی با استناد به آیات قرآنی، حکمت ایرانی، و منابع کهن نظیر گاتهای زرتشتی، تبیینی نوآورانه از دینداری ارائه میدهد که فراتر از ظواهر شرعی و مناسکگرایی است. این مقاله با هدف تحلیل و بازنمایی مفاهیم کلیدی این فصل، به تبیین سرشتی بودن دین، نقش منش در دینداری، مفهوم فرهمندی، و جایگاه وحی و اشراق در نظام دینی میپردازد.
ماهیت منش و دینداری
خادمی در آغاز فصل، منش را به مثابه خودآگاهی سرشتی و معنایی تعریف میکند که کنشها، کششها، و کوششهای آگاهانه آدمی را توجیه میسازد. این منش، نظامی اشراقی دارد که با گرایشهای باطنی و پیشینه وجودی فرد پیوند خورده است. دینداری، در نگاه خادمی، خویی طبیعی و موهبتی است که از وجدان پاک و طبیعت سازگار با وحی الهی سرچشمه میگیرد. این تعریف، دینداری را از سطح مناسک ظاهری فراتر برده و به باطن آدمی پیوند میزند، جایی که صدق و محبت، پایداری در مسیر ربوبیت را تضمین میکنند.
سرشتی بودن دین و الهی بودن آن
یکی از محورهای اصلی فصل، تأکید بر سرشتی و تکوینی بودن دین است. خادمی با استناد به آیه «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَكُمُ الدِّينَ» (بقره، ۲:۱۳۲)، دین را موهبتی الهی میداند که در لحظه آفرینش به انسان عطا شده است. این برگزیدگی، که با خلوص ذاتی (صفو) همراه است، دین را از هرگونه کدورت و ناخالصی مصون میدارد. او با تمایز بین «اصطفا» (برگزیدگی در تکوین) و «اختیار» (انتخاب پس از آفرینش)، بر این نکته تأکید میورزد که دین الهی در سرشت انسان نهاده شده و نباید با مفاهیم نژادی یا موروثی خلط گردد. این دیدگاه، دین را امری فطری و همگانی معرفی میکند که با نظام ربوبیت الهی همخوانی دارد.
وحی و اشراق در نظام دینی
خادمی وحی و اشراق را ستونهای نظام دینی میداند. وحی، به مثابه حکم خداوند در عالم ناسوت، بر پدیدههای دارای اختیار و اراده حاکم است، برخلاف حکم ثابت و الزامی در روز معاد. او با ارجاع به آیه «إِنَّکَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ» (قصص، ۲۸:۵۶)، هدایت الهی را موهبتی تکوینی معرفی میکند که به خواست خداوند و بر اساس سرشت افراد تحقق مییابد. اشراق، به عنوان سیر نزولی آفرینش، آگاهیبخش باطن است و با قلب آدمی پیوند دارد. این نظام اشراقی، دین را به کلمه الهی تبدیل میکند که در نهاد انسان وارد میشود و او را به سوی دینداری راستین سوق میدهد.
فرهمندی و تمایز آن با کاریزما
مفهوم فرهمندی، که ریشه در حکمت ایرانی دارد، یکی از نوآوریهای خادمی در این فصل است. فرهمندی، هم معنای واژگانی (دینداری سرشتی) دارد و هم اصطلاحی حکمی است که به فرزانگی موهبتی و قدسی شدن از طریق وحی عام اشاره میکند. خادمی با تأکید بر تکوینی بودن فرهمندی، آن را از کاریزما متمایز میسازد. برخلاف کاریزما، که ممکن است به اقتدارگرایی آشوبناک منجر شود، فرهمندی با نظام الهی و برگزیدگی در آفرینش پیوند دارد. این مفهوم، افرادی را توصیف میکند که به طور طبیعی برای رهبری دینی، سیاسی، یا حقطلبی توانمند شدهاند، مانند حربن ریاحی که نمونه ایمان باطنی و دینداری سرشتی است.
چالشهای دینداری و پیامدهای حرمان
خادمی در بخش دیگری از فصل، به موانع دینداری و پیامدهای حرمان از منش دینداری میپردازد. او صفاتی نظیر هرهریمنشی، لاابالیگری، و ددمنشی را در تقابل با دینداری سرشتی قرار میدهد که به دینگریزی یا دینستیزی منجر میشوند. حرمان از منش دینداری، انسان را به کفر، نفاق، استکبار، و ضلالت سوق میدهد، مگر آنکه فرد در محضر اولیای الهی تربیت یابد. خادمی هشدار میدهد که گرفتاری در دام تزویر، فرد را به سوی براندازی دین سرشتی و گمراهی میکشاند.
نقش انسان در دینداری سرشتی
خادمی انسان را موجودی منحصربهفرد میداند که با سرشت، دل، عشق، و اراده آزاد زندگی میکند. نظام ناسوت، به دلیل اقتضایی بودن، به انسان اجازه میدهد تا با اختیار خود، کیفیت کنشها و سرنوشتش را رقم زند. او با تأکید بر این گزاره فلسفی که «آزادی انسان در ناسوت از دست نمیرود»، از جبرگرایی پرهیز میکند و دینداری را ترکیبی از سرشت فطری و اراده آگاهانه میداند. این دیدگاه، دینداری را به تلاش عاشقانه برای شکوفایی باطن و همسویی با خواست الهی پیوند میزند.
ریشهشناسی دین و حکمت کهن
در بخش پایانی، خادمی به ریشهشناسی واژه دین در گاتهای زرتشتی میپردازد، جایی که «دئنا» به معنای باطن روشمند، وجدان تعهدآور، و داور باطنی است. این تعریف، دین را به حکمی الهی و سرشتی پیوند میدهد که با وحیانی بودن آن در نگاه اسلامی همخوانی دارد. او تأکید میکند که دین الهی تنها از خاستگاه الهی معتبر است و دینی که به بشر وابسته باشد، فاقد اعتبار است. این نگاه، دین را به مثابه حقیقتی باطنی معرفی میکند که نیازمند کشف، پرورش، و شکوفایی است.
نتیجهگیری
فصل سوم کتاب تزویر و دین الاهی تبیینی عمیق و حکمی از ایمان دینی ارائه میدهد که ریشه در سرشت آدمی و منش الهی او دارد. خادمی با تلفیق مفاهیم قرآنی، حکمت ایرانی، و فلسفه دینی، دین را موهبتی تکوینی معرفی میکند که با وحی و اشراق الهی در نهاد انسان شکوفا میشود. فرهمندی، به عنوان مفهومی کلیدی، دینداری را به برگزیدگی الهی و توانمندی برای حقطلبی و عدالت پیوند میزند. این فصل، با هشدار درباره خطرهای تزویر و حرمان از منش دینداری، خواننده را به تأمل در باطن دین و تلاش برای شکوفایی آن دعوت میکند. تحلیل خادمی نه تنها به فهم عمیقتر دینداری کمک میکند، بلکه چارچوبی برای مواجهه با چالشهای دینداری در دنیای معاصر فراهم میسازد.