در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

ترک طمع و خودیابی در مسیر سلوک معنوی: راهی به سوی رستگاری از منظر آموزه‌های قرآنی

مقدمه

در عصری که پیچیدگی‌های مادی، انسان را به سوی جریان عمومی خسران و زیان سوق می‌دهد، بازیابی هویت اصیل و سلوک در مسیری متعالی، ضرورتی انکارناپذیر می‌نماید. قرآن کریم در سوره عصر با زبانی فشرده و عمیق، نقشه راهی جامع برای این مهم ترسیم کرده است: «والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر». این آیات، چکیده‌ای از برنامه رستگاری انسان را در چهار اصل بنیادین ایمان، عمل صالح، حق‌پویی و صبوری ارائه می‌دهد.

این مقاله می‌کوشد با تأملی ژرف در مفهوم «ترک طمع» به عنوان کلیدی برای گشودن قفل‌های درونی انسان، مسیری روشن به سوی خودیابی و رهایی از جریان عمومی خسران ترسیم کند. در این راستا، آموزه‌های قرآنی، به‌ویژه سوره عصر و سوره فصلت، چراغ راه این سلوک معنوی خواهند بود.

خسران عمومی و ضرورت جدایی از آن

انسان امروز در میانه انبوه سرمایه‌سوزی‌ها و فرصت‌های از دست رفته، نفس می‌کشد. قرآن کریم با تعبیر «ان الانسان لفی خسر» این حقیقت تلخ را بازگو می‌کند که انسان‌ها در زیان و خسران هستند. این خسران، هم شامل از دست دادن عمر دنیوی و فرصت کوتاه حیات است و هم دربرگیرنده سوختن استعدادها و توانمندی‌هایی که می‌توانستند شکوفا شوند.

برای رهایی از این خسران، انسان ناگزیر است از جریان عمومی اهل دنیا جدا شود. این جدایی، تاوانی دارد: غربت، غیبت و کتمان. انسانی که از جریان عمومی جدا می‌شود، دیگر برای جمع لذت‌بخش نیست و باید آماده تنهایی و غریب‌زیستی باشد. اما بهای این غربت، رهایی از زیان و خسرانی است که جریان عمومی به همراه دارد.

خودیابی: شرط اساسی ایمان و رستگاری

ایمان، که نخستین شرط رستگاری در سوره عصر بیان شده، بدون خودیابی و خودشناسی ممکن نیست. انسانی که هویت خود را نشناسد، نمی‌تواند از دین و ایمان بهره ببرد. خودیابی به معنای شناخت سرشت، طبیعت و استعدادهای الهی خویش است. این شناخت، به شناسایی حکم‌های سرشتی و دین درونی می‌انجامد.

خودیابی در تقابل با دو آفت بزرگ قرار دارد:

  1. تقلید کورکورانه: کسی که اهل تقلید است و استعدادهای ادراکی خود را فعال نمی‌کند، دچار خمودی، رکود، یأس و سستی می‌شود. چنین انسانی هویت ندارد و با هر بادی به سویی می‌رود، گاه تابع حق و گاه تابع باطل.
  2. نفاق و دوچهرگی: منافق نیز همچون انسان تقلیدی، هویت ندارد. او به جای زندگی کردن با خود طبیعی‌اش، امیال و خواسته‌های گروه‌ها و افراد دیگر را زندگی می‌کند.

در مقابل، انسانی که خود را یافته، نه اهل تقلید است و نه اهل نفاق. او موضع خود را مشخص کرده و پذیرفته که می‌تواند غریب باشد. چنین انسانی به مقام «استوا» می‌رسد: جایی که نه اندوهگین می‌شود و نه شاد، بلکه تنها چشم به رضایت حق تعالی دارد.

ترک طمع: کلید خودیابی و رستگاری

ترک طمع، اساسی‌ترین تمرین برای انسانی است که صبح زود از خواب بیدار می‌شود و می‌خواهد مسیر توسعه فردی را آغاز کند. این ترک طمع شامل سه مرحله است:

  1. نفی طمع از خود: رهایی از خودخواهی‌ها و خواسته‌های نفسانی
  2. نفی طمع از دیگران: چشم نداشتن به کمک و حمایت دیگران
  3. نفی طمع از خداوند: پذیرش مشیت الهی بدون توقع و درخواست

ترک طمع برای انسان تقلیدی یا منافق معنا ندارد، زیرا او هویتی ندارد که بخواهد از آن آزاد شود. تنها کسی که خود را یافته و به صدق رسیده، می‌تواند طمع را ترک کند و به آرامش درونی دست یابد.

سبک زندگی در مسیر ترک طمع

سوره فصلت، که شرح و تفصیل سوره عصر است، درباره سبک زندگی انسان‌های رستگار می‌فرماید: «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة». کسانی که می‌گویند پروردگار ما الله است و استقامت می‌ورزند، فرشتگان بر آنها نازل می‌شوند.

این سبک زندگی شامل عناصر زیر است:

  1. عدم عجله و حرص: انسان صبور، زمان مناسب را رعایت می‌کند و عجول نیست.
  2. آرامش و پذیرندگی: با عشق زندگی می‌کند و دنبال رقابت، حسادت و جنگ با رویدادها نیست.
  3. عبور از جنگ و غر زدن: غر زدن و جنگیدن با رویدادها، مغز را کوچک و قدرت حل مسئله را محدود می‌کند.
  4. تسلیم قلب: مغز را از طریق آگاهی و فعال کردن قلب، به قلب تسلیم می‌کند.

چنین انسانی به سطح انرژی‌های متراکم و آگاهی‌های هجومی می‌رسد. حتی خواب او آموزشگاهی می‌شود که فرشتگان در آن به او تعلیم می‌دهند.

بازتاب ترک طمع در روابط انسانی

سوره فصلت در آیه ۳۴ راهکار عملی برای مواجهه با بدی‌های دیگران را بیان می‌کند: «و لا تستوی الحسنة و لا السیئة ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک و بینه عداوة کأنه ولی حمیم»

نیکی و بدی برابر نیستند. بدی را با نیکویی دفع کن تا کسی که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی نزدیک شود. این رویکرد، تمرین عملی ترک طمع و رسیدن به مقام استوا است. انسانی که از خود، دیگران و خداوند طمع ندارد، می‌تواند با نیکی به بدی پاسخ دهد و دشمنان را به دوستان تبدیل کند.

این مقام بلند را تنها کسی درک می‌کند که «صابر» باشد و «ذو حظ عظیم» – بهره‌مند از عنایت خاص پروردگار. صبر، عامل گشودگی، بسط، گشایش و جلب عنایت الهی است.

خودشناسی و ظهور الهی

یکی از عمیق‌ترین لایه‌های خودشناسی، درک این حقیقت است که انسان «ظهور» حق تعالی است. ما ظهور محض هستیم و خداوند «وجود» است. ما نمی‌توانیم از خداوند جدا شویم زیرا وجود و ظهور، حق تعالی و آفریده‌هایش، با هم و در هم هستند.

این شناخت، انسان را از استکبار و خودبرتربینی نجات می‌دهد. انسانی که می‌داند ظهور است، نه خود را برتر می‌بیند و نه خودفروخته و مزدور دیگران می‌شود. او با احترام به خویشتن، سرشت الهی خود را زندگی می‌کند و هیچ مانعی در مسیر شکوفایی استعدادهای الهی‌اش ایجاد نمی‌کند.

قرآن کریم: برنامه عملی ترک طمع

سوره فصلت در ابتدا می‌فرماید: «تنزیل من الرحمن الرحیم کتاب فصلت آیاته قرآنا عربیا لقوم یعلمون». قرآن، برنامه عملی برای ترک طمع و رسیدن به رستگاری است. این کتاب شیوا، زیبا، گویا و برخوردار از مثال‌های عینی و کاربردی است.

البته این کتاب صامت، نیازمند مربی و امام ناطقی است که آن را تبیین کند. انسان با سرشت ولایی و از طریق قانون جذب، امام عصر و زمانش را پیدا می‌کند. بدون ولی و استاد، درک محتوای قرآن ممکن نیست.

نتیجه‌گیری: زندگی عاشقانه به جای زندگی طمع‌ورزانه

ترک طمع، در نهایت به معنای عاشقی کردن است. یعنی همه چیز برای انسان مساوی بودن، در مقام استوا بودن، قضاوت نداشتن، درگیری و جنگ نداشتن، پذیرنده و عبوردهنده بودن.

انسانی که از جریان عمومی طمع جدا می‌شود، به جای افتادن در مسابقه پول، ثروت و تجملات، به دنبال کمالات باطنی می‌رود. او از قید «من» رها می‌شود و اجازه می‌دهد خداوند در او جریان یابد. به جنگ حضور خداوند در خود نمی‌رود و با دشمنی و لجاجت، برنامه الهی را نفی نمی‌کند.

ذکر «سبحان الله» در این مسیر، تمرینی است برای آرامش روح و قلب. این ذکر، انسان را به مدار طبیعی سرشت خود بازمی‌گرداند و او را به پذیرش رویدادها به عنوان تجلیات خیر الهی هدایت می‌کند.


«کسی که ایمان آوَرَد به خداوند و استقامت پیدا کند، بهشت وعده می‌دهیم. یعنی عاقبت به خیری وعده می‌دهیم. او دیگر یک زندگی خیر خواهد داشت و با خیر زندگی می‌کند. وقتی با خیر زندگی کند، دیگر در ضرر و زیان نیست و از جریان عمومی جدا شده است.»

آیا این نوشته برایتان مفید بود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *