در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

فصل هفتم: گفت‌وگو، روادارى و امنيت اديان

Chapter Seven: Dialogue, tolerance and security of religions

دين حق، روشى الاهى براى بيان حقايق است. حقايق، فرازمانى هستند و زمان و مكان و شرط و شك و ديگر زمينه‌هاى ناسوتى برنمى‌دارند. اديان به ميزانى كه از حقيقت برخوردارند، به حياتِ همان حقايق هميشه زنده‌اند. بيان حقيقت به كسى مستند است كه نخستين بار آن را علمى و قابل انتقال ساخته و به نام خود سند زده است و مرجع و رفرنس آن آگاهى شناخته مى‌شود. بنابراين تفاوت نام‌هاى اديان به تفاوت حقايق نمى‌انجامد، بلكه هر دينى به معيار حقايقى كه دارد، حقّ است و ايمان به حق هرجا كه باشد، حكم عقل است.

دين‌ها و خاستگاه نخستين آنها با هم اختلافى غيرطبيعى ندارند، بلكه پيروان انبيا به عنوان متوليان دين و فاعل شناسا با قرائت‌هاى غيرروشمند چون حقيقت واحد و يكسان اديان را نمى‌يابند، با افسانه‌سازى و خرافه‌گرايى در اختلاف جعلى، انشعاب ساختگى، تفرقه‌ى برساخته و ستيزه‌جويى، بغى و تجاوز نفسانى‌اند.

گفت‌وگوى در دين و تحقيق بر آن به رشد دين مى‌انجامد. گسترش دين و توسعه‌ى آن با گفت‌وگو و بشارت زمينه مى‌يابد، نه با جنگ و ستيزه‌جويى. صلح و آرامش جهانى با گفت‌وگوى متفكران، خردورزان و رهبران اديان ممكن مى‌شود و طريقى ديگر براى امنيت‌بخشى و صلح نسبى به دنياى پرتنش، پرآشوب و پرمخاطره‌ى امروزى نيست.

حق‌طلب‌بودن، آغاز گفت‌وگوست و محترم‌داشتن حق حيات و زيستن براى تمامى اديان و پيروان‌شان به عنوان نخستين حق، زمينه‌ى لازم آن است.

نقطه‌ى تفاهم، توافق، سازگارى و صلح اديان، همان بهره‌مندى آنان از حقيقت نسبى و درميان‌بودگى حقيقت و حق‌خواهى و شناخت حق با حكمت و فرزانگى و بردبارى و مدارا براى توان و ايجاد ارتباط، تعامل، همپرسگى و گفت‌وگوست اگر بشود پيروان اديان را از تعصب سختانه و ايمان پيراست و از فخرفروشى و كبر و خودبزرگ‌بينى به‌لحاظ ادعاى برخوردارى از تمامى حقيقت برحذر داشت و به ساحت فرزانگان برد. حق‌خواهى و انصاف موجب مى‌شود فرد درستى و صدق را حتا از رقيبان و ديگران بپذيرد و سپاسدار راهنمايى و خيرخواهى آنان باشد.

گسترده‌ترين نقطه‌ى اشتراك اديان نيز خداوند و پذيرش فرزانگى پيامبران و فرزانه‌ى خاستگاه آن دين است. خداوند و فرزانگى مى‌تواند تمامى اديان را مشترك، سازگار و به مسالمت همزيست سازد و همه را بر اساس خردورزى و حق‌گرايى به بلنداها و فرازگاه‌هاى مستقل هريك از اديان بر دهد. هر دينى بايد فرزانگان و محتواى عقل نورى آنان را براى گفت‌وگو به ميان آورد و در فضايى علمى بر فرزانگى و محتواى خردمندانه‌ى اديان كه دليل و برهان بر آن است، توافق شود و همين اشتراكات نقطه‌ى تمركز تبليغ هدفمند اديان گردد.

اگر بهره‌مندى نسبى اديان از حقيقت پذيرفته نشود و اديان ديگر باطل محض و به تمامى منسوخ و از رده‌خارج يا تمام‌تحريفى و دشمن خدا پنداشته شوند و خداى درميان و ديندارى سرشتى و عقل نورى و فرهمندى در چهره‌هاى گوناگون‌اش انكار گردد، داورى نهايى و حكمِ فرجام‌ناپذير صادر شده است و زمينه و درميانى براى گفت‌وگو نيست، بلكه به حكم باطل محض بودن ديگرى، جنگ و ستيزه‌جويى ضرورت مى‌يابد.

تنها يك فرزانه‌ى الاهى كه از مقام بسط و حكم زنده‌ى ربوبى برخوردار است مى‌تواند جريان گفتمان اديان و حق‌مدارى را مديريت كند و آنان را به تفاهم و عقل جمعى برساند. مسير گفت‌وگوى اديان و هادى آن در آيه‌ى شريفه‌ى زير آمده است :

( يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا ). آل‌عمران :  7 .

( آنان كه ) مى‌گويند ما بدان ايمان آورديم، همه از جانب پروردگار ماست.

ايمان كه هر دينى برخوردار از آن است نيرويى قوى‌تر و بنيادى‌تر از عشق است و غيرت دينى قوى‌ترى مى‌سازد. اگر مقدمات تحقق ايمان با منطق فرزانگى و با بردبارى و مدارا تحليل و بازانديشى نشود، مى‌تواند به‌جاى فروتنى، جوان‌مردى و انصاف، خودبزرگ‌بينى، خودرأيى، خودكامگى و تك‌گويى بى‌معنايى و عصبيت آورد و مانع از هرگونه هماهنگىِ ميان‌اديانى و گفت‌وگو با ديگر اديان به قصد آموختن و براى شناخت حق و راستى، پذيرش حق و پايدارى بر حق و صدق شود. اما ايمانى كه بر بينش درست بنياد بگيرد، بين مؤمنان اشتراك، مودّت و ولايت مى‌آفريند نه گسيختگى و آشوبناكى.

ايمان براى آن‌كه رشد كند و حقيقت خود را رخنمون سازد و ابتدا به خود مصونيت و امنيت بخشد، در مرتبه‌ى نخست نيازمند گفت‌وگو و تعامل مسالمت‌آميز با ديگر اديان همگن به‌خصوص دو دين اسلام و مسيحيت از اديان ابراهيمى به هدف درك كامل‌تر و تأمين امنيت و سلامت است. دين بايد جنگ و ستيزه‌جويى مذهبى و نيز جنگ و خشونت‌طلبى در هر شكل و ساختارى را ممنوع و جرم قابل تعقيب اعلام نمايد و براى دفع يا رفع منارعه و خشونت، فرهنگ و كارگروهِ گفت‌وگوى سازنده را تشكيل و سامان دهد.

اگر روزى بشر چونان جزيره‌هاى بريده از هم زندگى مى‌كرد، امروزه جهان با ارتباطات، تسخير گرديده است و كشورها و مرزها و فرهنگ‌ها و آيين‌ها با ارتباطات معنا گرفته‌اند و گفت‌وگوى اديان نيز از ارتباطات و تعامل مفيد نيرو مى‌گيرد.

ارتباطات گسترده، آگاهى مردمان و محققان را از فرهنگ‌ها، اديان و باورهاى دينىِ يكديگر تسهيل كرده و اگر دينداران نابردبارى نكنند و با مدارا و سازگارى حتا با مخالفان يا گمراهان تاب‌آورى داشته باشند، عصر ارتباطات زمينه‌اى مفيد براى ارتباط سازنده‌ى رهبران اديان و پيروان مذاهب مى‌باشد و به تلاش آنها براى گفت‌وگو، آشنايى، تفاهم، مسالمت، سازگارى و صلحِ نسبى امت‌ها، ملت‌ها و دولت‌ها مى‌انجامد و دين‌هاى سرشتى آزادى ظهور و بروز مى‌يابند. گفت‌وگو و تحقيق و كنكاش نيز به ارتقاى تمدن‌ها و اديان مى‌انجامد. البته اگر استعمارگران، منفعت‌طلبان و قدرت‌هاى مسلط اما در حال ضعف و افول يا تزويريان دين‌ستيز بگذارند و شيطنت‌ها و فريب‌هاى آنان آشكار گردد، اين تعامل‌ها به رفتار مسالمت‌آميز پيروان اديان سرشتى با هم منجر خواهد شد.

اگر رويكرد عقل تاريخى و گزارشگرى منصفانه‌ى اديان با رويكرد فرزانگى و خوانش خردورى قدسى همراه شود، اين زمينه را فراهم مى‌آورَد كه عقايد، آيين، شعاير و مناسك هر دينى و به‌خصوص فلسفه، فقه و حقوق اديان به‌گونه‌ى علمى و جامع و با نگاهى منظومه‌اى يا كهكشانى مورد مطالعه قرار گيرد و سره و ناسره و علمى يا غيرعلمى بودن داده‌هاى اديان به دست آيد. در اين صورت مى‌توان زمينه‌ى وحدت اديان و مذاهب را به معناى كشف درستى‌هاى علمى و نادرستى‌هاى هريك از اديان، از طريق تعهد به داورىِ علم، قضاوتِ پژوهش و انصاف علمى فراهم آورد و همه را به مشتركات ميان اديان كه درست و مورد پذيرش علم است و به استوا و اعتدال حداقلى در رفتار و احترام متقابل بر اساس قدرمشترك‌ها فرا خواند.

تماس اديان زنده و گفت‌وگوى ميان آنها بر محور مشتركات حداقلى و همپوشى عقايد و باورهاى همتراز، زمينه‌ى تفاهم، همسويى و تعامل سازنده را موجب مى‌شود.

پايه‌ى گفت‌وگوى سازنده ميان اديان بررسى و مقايسه‌ى روايت‌هاى مشترك و عقايد همگن در متون مقدس اديان و حفظ منافع جمعى پيروان قلمروى اديان و
حفظ سلامت مردم به عنوان حاملان حقيقى دين است، وگرنه اديان تك‌گو و ديگرناپذير، مردمان را به كام جنگ، تروريسم و مرگ خواهند كشاند. بايد تنوع دينى را كه مقبوليت مردمى و جهانى دارد، در خصوص حق‌هاى مشترك پذيرفت و آنها را به عنوان دين مشترك ميان تمامى اديان پايه‌ى ديندارى جهانى ساخت.

گفت‌وگوى اديان مى‌تواند پيروان اديان را براى مبارزه‌ى فرهنگى با كفرِ خداانكارى و مجاهدت علمى براى شرك‌زدايى به تفاهم برساند، چراكه هيچ دينى نمى‌تواند در فضاى كفر، زيست آزاد ايمانى داشته باشد.

در شناخت اديان و گفت‌وگوى بين‌اديانى، حفظ مكرمت‌ها و ارزش‌هاى والاى اخلاقى به‌ويژه حفظ آيين بزرگ‌منشى و جوانمردى و انصاف و حفظ آزادى‌ها و پرهيز از هرگونه كژروى، بى‌تابى و از دست‌رفتن انصاف و صدق و دورى از تحقير، توبيخ، استبداد و خودرأيى اهميت بنيادين دارد.

در مطالعات اديان، گفت‌وگو از پيامبران الاهى و حضرات چهارده معصوم : لازم است همراه با احترام و بزرگداشت قداست آنان باشد. كمترين بى‌حرمتى در گفت‌وگو به‌حسب قوانين جرم است و مجازات متناسب را دارد. افزون بر اين، غرض‌ورزى شخصى عليه متوليان اديان و بدآيندهاى نفسانى از آنان از آن حيث كه نماينده‌ى دينى و چهره‌ى ايمان و برحق مى‌باشند، بدخواه درگير با دين را نسبت به دين ظالم و در جبهه‌ى باطل و كفر و همسنخ دجال و تزوير دينى و مبتلا به آثار وضعى اين بى‌احترامى قرار مى‌دهد. چنين كسى كه با راه دين و طريق ديندارى مى‌ستيزد، قاتل دين و ديندارى‌ست همانطور كه بعضى قاتل فرزانگان و اولياى الاهى دين بوده‌اند.

دين تزويرى حتا اگر به گفت‌وگوى ميان اديان تظاهر داشته باشد، با پيش‌داورى‌هاى غيرشناختى و منفى و با بى‌احترامى، رهيافتى سلطه‌جويانه و دين‌زدايانه نسبت به اديان ديگر خواهد داشت و افزون بر آن، با كم‌دقتى يا به‌عمد، روايتى تحريفى يا انحرافى از آن اديان عرضه مى‌كند. بنابراين در مطالعات دينى بسيار حائز اهميت است كه در دام دوزخى و گمراه‌سازِ تزويريان دينى گرفتار نيامد.

در تحقيق اديان نبايد به عنوان نماينده‌ى يك دين، از اديان گفت، بلكه بايد در مقام فرااديان و به‌طور مستقل و آزاد حتا آزاد از دين خود و نيز به عنوان كفيل و نماينده‌ى هر دينى و بدون سوگيرى و جانبدارى از دينى خاص و بدون تقيد به آن، در موقعيت قدرتى برتر از تمامى اديان و با تعامل مسالمت‌آميز و منصفانه و در فضايى پاك و آكنده از صفا، ارادت و عشق و به نيّت وصول به صدق، درستى و هدايت، مطالعات دينى و فلسفه‌ى دين داشت، نه به عنوان نماينده و پژوهشىِ دينى خاص كه در اين صورت نمى‌شود از سوگيرى و يك‌جانبه‌نگرى خالى بود و راه انصاف و بى‌طرفى را رفت، بلكه چنين محققى به‌جاى تعهد به علم، راه ايمان خود را مى‌رود و بندىِ دين خويش است. متوليان اديان تنها در طريق وحدت و هم‌انديشى شبكه‌اى و جمعى و با گفتمانى از جنس فروتنى، درايت و محبت و تبديل دين به علم و تعامل سازگار و روادار و همزيستىِ مداراگر و بدون غرض‌ورزى و قصد حمله و با محبت و ايثار مى‌توانند معضلات ديندارى در عصر حاضر را چاره‌جو و پاسخ‌گو باشند.

گفتمان اديان لازم است نخست از اديان بزرگ و مهم ابراهيمى و غيرنژادى يعنى دو دين مسيحيت و اسلام به هدف زيست مسالمت‌آميز پيروان اديان و با محور خداى ابراهيمى آغاز شود.

سازگارى اين دو دين زنده در گفت‌وگويى علمى و با حفظ متانت و فارغ از تبليغ و دعوت به خود، به دنيا آرامش، امنيت و زندگى مى‌دهد و مى‌تواند رفتارهاى حاكمان و نهادهاى قدرت و نيز فرقه‌سازان و جدايى‌طلبان دينى را مديريت كند، اما ناسازگارى، تهديد ديگر اديان و ايجاد درگيرى با خودمدارى، سايه‌ى مرگ و ناامنى و هرهرى‌گرىِ زور و خودكامگى رهبران و حاكمان مسلط را بر دنيا مى‌اندازد. اين سه دين در صورتى كه يكديگر را به‌طور رسمى و به عنوان دينى الاهى بپذيرند، مى‌توانند با گفتمان سازنده و تفاهم، رعايت حقوق پيروان و حفظ آزادى‌هاى آنان و دفع فتنه‌هاى اختلاف‌برانگيز استعمارگران، بدخواهان و سران هوس‌آلود و تزويريان جاه‌طلب دينى، زمينه‌ساز صلح نسبى جهانى گردند. در اين ميان كمترين سهم صلح جهانى را روسيه خواهد داشت كه در سطح جهان كمترين اعتقاد را به مذهب دارد و بعد از آن اسرائيل و نيز نفوذ صهيونيسم در امت‌هاى يهودى‌ست كه بيشترين قرب مادى را به فرهنگ روسى دارد و همين دو محتوا براى آن‌كه طرح صلح كل افسانه و شعارى ريايى بيش نباشد، بسنده است. اين دو در ميدان عمل جناياتى را مى‌كنند كه گويى سوءپيشينه‌ى جنايت‌كارترين ديكتاتورها در برابر آن يك بدفهمى بيش نيست. از اين نمونه است حركت‌هاى ستيزه‌جويانه‌ى معاندان هر نظام يا دين مسلط كه حتا اگر پيشنهاد سازگارى داشته باشند، براى خريد فرصت جهت انجام توطئه و توانمندشدن بر اقدام به جنايت و براندازى اصل آن نظام است. بنابراين در گفت‌وگوى ميان اديان نمى‌شود به دين يهود كه به‌ويژه خود را نژادى مى‌دانند، خوش‌باور بود، مگر آن‌كه در ميان آنان كسى به‌طور اختصاصى و خودبنياد، حق‌طلب و آزادانديش باشد كه البته ظهور يك دست در ميان قومى منسجم در دنياطلبى و محكم در اعتقادِ استكبارى به اين‌كه آنان فرزندان اختصاصى خداوند و از نژاد او هستند، صدايى كارساز ندارد و با يك گُل كه نمى‌تواند قدرت و كيفيتى در خور داشته باشد، بهار صلح و سازگارى محقق نمى‌شود.

گفت‌وگوى اديان ابراهيمى در حد سران اديان و به‌ويژه تفاهم ميان عالمان رده‌ى نخست و نظريه‌پردازان ريشه‌دار در دو دين بسيار بزرگِ اسلام و مسيحيت به‌طور معيار مى‌تواند به سازگارى و همزيستى مسالمت‌آميز و رفع و دفع تنش‌ها در فضايى صادق و بى‌آلايش بينجامد، نه صرف گفت‌وگو و تعامل ميان پيروان عادى يا چهره‌هاى آكادميك محض كه چهره‌ى غالب نمى‌يابد و رافع ستيزه‌جويى دينى نمى‌گردد.

در مقام مقايسه، تطبيق و مطالعه‌ى ميان‌اديانى بايد توجه داشت اديان داراى ذات و مبدئى مشترك‌اند و تمامى به خداوند مى‌خوانند. اديان با هم اختلافى ندارند، اگرچه به حسب مكان و زمان و شرايط و اقتضاءات مربوط به شخصيت انبيا و پيروان‌شان، به‌ندرت حكمى را نسخ مى‌كنند، اما نواميس شرايع كه حكم بر ذات موضوع بدون دخالت عامل‌هاى عارضى، تغييرپذير و قابل زوال حمل شده، ميان تعليمات تحريف‌ناشده‌ى تمامى اديان حفظ گرديده، بلكه مورد پذيرش تمامى انسان‌ها حتا پيروان غيراديان و بدكيشان است. تمامى بشر در برابر دين الاهى كه احكام آن داراى ملاك طبيعى و حقيقى‌ست، تكليف دارند. همه نيز در اصل تكاليف مشترك مى‌باشند، اگرچه محتوا و ساختار آن به‌حسب كمال پيامبر و زمان‌ها و امت‌ها تغييراتى دارد. براى نمونه ظلم، دروغ، گناه‌هاى ناموسا و مصرف نوشيدنى‌هاى الكلى سُكرآور و مست‌كننده نزد تمامى پيامبران الاهى حرام و تقبيح شده است. قرآن‌كريم مى‌فرمايد :

( وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ ). هود:  113 .

و به كسانى كه ستم كرده‌اند متمايل مشويد كه آتش  ( دوزخ ) به شما مى‌رسد و در برابر خدا، براى شما دوستانى نخواهد بود و سرانجام يارى نخواهيد شد.

در تمامى اديان، بعد از اعتقاد به خداوند، باور به معاد و رستاخيز و سپس نبوت و پيامبرى و نيز ايمان به كتاب آسمانى و الاهى و لزوم كردار شايسته و نيك و تعهد به انجام برخى مناسك وجود دارد.

طهارت تن و نوعى شست‌وشو ( وضو يا غسل ) و نيز نماز يا روزه و امساك از تمامى يا بعضى خوراكى‌ها در تمامى اديان هست. همچنين ازدواج شرعى و جواز پيوند زناشويى به حسب سنت‌هاى قومى‌ست و دين هر سنت رايجى را همان پيوند رسمى زناشويى مى‌داند و هر قومى به همان سنت‌هاى دينى و قومى از صرف هم‌باشى بيرون مى‌آيد و به حسب آن سنت‌ها تعهداتى را مى‌پذيرد و ازدواج شرعى و قانونى شكل مى‌گيرد.

گفتنى‌ست محتواى نماز در اديان گذشته همانند سرود بوده و در دين اسلام اين محتوا به‌حسب تاب‌آورى پيامبراكرم  صلی الله علیه و آله و سلم و امت ايشان ارتقايى بسيار عميق و پيچيده يافته است.

براى حصول توافق و تعامل مسالمت‌آميز، امن و به‌دور از خصومت ميان اديان، لازم است از مقبولات ميان اديان آغازيد و عقيده‌هاى بنيادينِ همگون و مشتركات قطعى اديان را شناخت و همين مشتركات مستند و داراى دليل علمى به‌دور از خودمحورى و تك‌گويى متوليان اديان، پايه‌ى گفتمان علمى براى تفاهم قرار گيرد و مذاق و منش دين را كشف كرد و به اين مرام الاهى ايمان داشت.

ريشه‌هاى اختلاف اديان

انسان‌ها به خودى خود و به‌طور طبيعى نسبت به هم انس‌پذيرند و همگرايى دارند و ميان آنها كينه، منافرت و اختلافى نيست، اگرچه انسان‌ها همچون اديان تفاوت در مراتب دارند و هيچ دو انسانى مثل هم نمى‌باشند.

اديان الاهى چون خاستگاه واحدى دارند كه حق‌تعالاست، تمامى در اصل بى‌پيرايه‌ى خود، حقايقى مشترك را بيان مى‌كنند و وحدت دارند، اما به‌حسب واسطه‌ى الاهى و امت و زمانه، تفاوت در مرتبه دارند، نه اختلاف در حقيقت.

تمامى اديان الاهى داراى جهت وحدت طبيعى و حقيقى‌اند كه همان محتواى حقيقى و عينى وحى الاهى‌ست. اين وحدت با تركيب اعتبارى و التقاطِ ميان‌اديانى به‌گونه‌ى قراردادى حاصل نشده، بلكه نتيجه‌ى وحدت و همگرايى حقيقىِ درون اديان است و به ميزان برخوردارى از حقايق تكوينى، پايدارى آن ذاتى و ضرورى‌ست.

آنچه موجب تفاوت طبيعى اديان درست و معتبر مى‌شود، در مرتبه‌ى نخست برآمده از تفاوت‌هاى طبيعى شخصيت پيامبران و سرشت فرزانگان اديان و مرتبه‌ى ايمان و اقتدار و قوّت توحيد آنان است كه موقعيت زمانى و مكانى و امت‌هاى آنان را نيز فراگير است. بنابراين اديان به‌طور طبيعى تفاوت دارند اما اختلاف آنها ذاتى و طبعى نيست و اين پيروان ناآگاه، متعصب، متصلب، تنگ‌نظر و اسير كثرات و به‌خصوص تزويرها و دجّال‌هاى دينى هستند كه تفاوت‌هاى طبيعى را به اختلاف‌هاى جعلى و به تشتّت، كثرت سفسطى، درگيرى و ناسازگارى منجر مى‌سازند و مراتب طبيعى اديان را به طبقات جعلى و برساخته‌ى اديان تبديل مى‌كنند. تزويرها و دجّال‌هاى دينى به دين و ديندارى به‌مراتب بيش از دنياى كفر و شرك آسيب وارد ساخته و دين حقيقى را به انبوهى از بدترين ننگ‌ها و جنايت‌ها پوشانده و بدنام كرده‌اند.

در اين فرض نيز در صورت ضرورت همگرايى كه آزادمنشى، آزادانديشى، حق‌گرايى و منافع مردم را تأمين كند، جهت‌هاى قراردادى اديان كه در مسير حق‌طلبى يا تسهيل ديندارى عمومى يا تأمين‌كننده‌ى منافع دنياى مردم است، نقطه‌ى اشتراك، تفاهم و توافق به‌طور موقت به‌خصوص با آزادانديشان و نيز مسيحيت مى‌باشد؛ چرا كه وحدت اعتبارى هيچ‌گاه دايمى و مستمر نخواهد بود و در جايى كه گرانيگاه منافع تغيير يابد، اين همگرايى از بين مى‌رود.

فضايل و مراتب متفاوت انبياى الاهى كه برآمده از خَلق نورى و پيشينه‌ى ربوبى و نيز مقام ولايت و نورانيت و به ايمان آنان است، به دين شدت و ضعف در برخوردارى از حقيقت و كمال مى‌بخشد. البته تنها دين ختمى داراى اكمليت و تماميت است. از چيستى و چگونگى تماميت دين و خاتميّت ايمان در كتاب آگاهى و انسان الاهى گفته‌ام.

تمامى پيروان اديان ادعاى خاتميت دين‌شان را دارند. اين عقيده به‌خصوص چنانچه درگير بدفهمى شده باشد، از عامل‌هاى انكار اديان ديگر و اختلاف ميان‌اديانى‌ست.

امروزه، امت‌هاى دينى به همان تناسب موقعيت بزرگان دينى، تعليمات كتاب مقدس و ايمان و اخلاق پيامبرشان زيست دارند. جوامع بى‌دين نيز همان اعتبار بى‌دينى را دارند كه موقعيتى بسيار نازل نسبت به جوامع داراى دين و پيامبر الاهى مى‌باشد و دروغ، فريب، خيانت و ناجوانمردى و نامردى در تعامل و ارتباطات افراد فاقد دين، اصل غالب است.

همانطور كه انسان‌ها داراى تكامل و رشد مى‌باشند، دين الاهى نيز امرى تكاملى و برخوردار از رشد است و با رشد پيامبران، امت‌هاى سياسى و اقوام فرهنگى، دين و ايمان سرشتى آنان ارتقا مى‌يابند. پيامبران الاهى از جنس انسان و برخوردار از روند تكامل و رشد و اشتداد و درجات و فضيلت‌هاى مرتبه‌دار به‌طور مشوش ( و نه به شكل خط زمانى مرتب و صعودى در توسعه‌ى كمال ) مى‌باشند و اصل زير بر آنها حاكم است :

( تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ. ) بقره / 253 .

برخى از آن پيامبران را بر برخى ديگر برترى بخشيديم.

همانطور كه قرآن‌كريم تمامى پيامبران الاهى را برخوردار از مراتبى از حقيقت و فضايل سلسله‌مند دانسته و حقايق آنها را منقرض نساخته، بلكه ايمان به اصل حقيقت آنها و پيروى از ايشان و نيز ايمان به مرتبه و فضيلت‌هاى اختصاصى آنها را لازم دانسته است، اديان زنده نيز بايد با گفت‌وگو يكديگر را رسمى بدانند و در گفت‌وگوها براى بقاى تمامى اديان كه جاودانگى فضايل حقيقى و كمالات علمى و تعهد به پژوهش در زمينه‌ى فرزانگان دين و فرزانگى آنهاست، تفاهم داشته باشند، نه براى اثبات حقانيت خود و اجراى سياست انحصارطلبىِ اين است و جز اين نيست كه فقط ما و نه ديگران. به تعبير مارتين بوبر ( 1878 ـ 1965 م )  :

اگر اسرائيل هيچ وظيفه‌اى جز تكليف حفظ و تصديق خود براى خويش قائل نباشد، آنگاه محكوم به انقراض خواهد بود[1] .

اين سخن در مورد اديان بريده از ديگر اديان هم صدق مى‌كند. به تعبير قرآن‌كريم بايد انبياى الاهى را همپيوسته و يكپارچه و در نظام مشاعى ديد تا نظام ايمان و ديندارى برقرار بماند :

( آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَيْکَ الْمَصيرُ . لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسآ إِلاَّ وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسينا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إِصْرآ كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ ). بقره : 285 ـ  286 .

پيامبر ( خدا ) بدان‌چه از جانب پروردگارش بر او نازل شده، ايمان آورده است، و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و كتاب‌ها و فرستادگانش ايمان آورده‌اند ( و گفتند: ) ميان هيچ‌يك از فرستادگانش فرق نمى‌گذاريم و گفتند: شنيديم و گردن نهاديم، پروردگارا، آمرزش تو را ( خواستاريم ) و فرجام به سوى توست.

خداوند هيچ‌كس را جز به‌قدر توانايى‌اش تكليف نمى‌كند. آنچه ( از خوبى ) به دست آورده به سود او، و آنچه ( از بدى ) به دست آورده به زيان اوست. پروردگارا، اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم بر ما مگير، پروردگارا، هيچ بار گرانى بر دوش ما مگذار؛ همچنان‌كه بر ( دوش ) كسانى‌كه پيش از ما بودند نهادى. پروردگارا، و آنچه تاب آن را نداريم بر ما تحميل مكن؛ و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تويى؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز كن.

از ديگر عامل‌هاى اختلاف، مجادله، نزاع و ستيزه ميان اديان، تلبيس‌هاى ابليسى و وسوسه‌هاى شياطين است. قرآن‌كريم مى‌فرمايد :

( وَ إِنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِمْ لِيُجادِلُوكُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ ). انعام : 121 .

و در حقيقت شيطان‌ها به دوستان خود وسوسه مى‌كنند تا با شما ستيزه نمايند و اگر اطاعتشان كنيد، به‌قطعا شما هم مشركيد.

بر اين فهرست بايد مشكلات نفسانى و برنامه‌ى هدفمند اختلاف‌افكنى و سياست تفرقه بينداز و حكومت كنِ استعمار را نيز افزود. بعدتر از آن خواهيم گفت.

از مصاديق اختلاف جعلى و دستگاهمند در دين، جبهه‌گيرى عليه فرزانه و خروج از دامنه‌ى امام مشروع و بازدارندگى حكيم صاحب‌شرايط دينى و بايكوت و مانع‌شدن از فعاليت و ممنوع‌سازى او به گونه‌ى نرم و مسالمت‌آميز و همراه اعلان عمومى يا به شكل سختانه و به شكل تحرك خشونت‌آميز و تعدّى سيستميك و تجاوز و رودرويى گروهى به قصد براندازى يا تضعيف او و مطرح‌نمودن خود و مدعى‌شدن جايگاه علمى و دينى او يا تحريف و دگرديسى و تغيير تدريجى يا دفعى در باورهاى اصلى دين اوست.

از نمونه‌هاى آن در اصطلاح بَغْى است اگر مخالفت و پراكنده‌سازى از حد بيان و ابراز عقيده‌ى مخالف فراتر رود و كاربست خارجى بيابد. ريشه‌ى بغى مى‌تواند حسادت به حكمت ايتايى يا وحى اعطايى از ناحيه‌ى خداوند به ميانجى دين باشد. قرآن‌كريم مى‌فرمايد :

( وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الاُْخْرى فَقاتِلُوا الَّتي تَبْغي حَتَّى تَفيءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ). حجرات: 9 ـ  10 .

و اگر دو طايفه از مؤمنان با هم بجنگند، ميان آن دو را اصلاح دهيد و اگر  ( باز ) يكى از آن دو بر ديگرى تعدى كرد با آن ( طايفه‌اى ) كه تعدى مى‌كند بجنگيد تا به فرمان خدا بازگردد. پس اگر باز گشت، ميان آنها را دادگرانه سازش دهيد و عدالت كنيد كه خدا دادگران را دوست مى‌دارد. در حقيقت مؤمنان با هم برادرند پس ميان برادرانتان را سازش دهيد و از خدا پروا بداريد اميد كه مورد رحمت قرار گيريد.

آيه‌ى شريفه طرح ممنوعيت و توقف جنگ در هر حالى و پايبندى تمامى طرف‌هاى درگير به گفت‌وگو و مذاكره براى رسيدن به صلح و مدارا و لزوم تلاش دستگاهمند براى ايجاد زمينه‌ى سازش و پرهيز از هرگونه سوءنيت و سوءكردار، خشونت و التزام عملى به رعايت حقوق يكديگر با داورى عادلانه و دورى از خشونت و تحمل‌پذيرى‌ست. البته جنگ آن هم با اقتدار كامل و حتا ضربه‌هاى نخست و ابتدايى عادلانه براى حفظ بقا و تأمين سلامت، امنيت و صلح، گاه در برابر گرگ‌هاى درنده و خودكامگان روزگار كه تنازع بقا و دوئل مرگ مى‌سازند، اجتناب‌ناپذير مى‌شود.

فراز ( فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما ) مى‌رساند تلاش براى سازگارى ميان طرف‌ها مقيد به رعايت عدالت و استيفاى تمامى حقوق طرف‌هاى منازعه نيست و مهم توافق و صلح است هرچند عادلانه نباشد و اگرچه تمامى توقعات مشروع طرف‌هاى دخيل برآورده نشود.

از ديگر عامل‌هاى اختلاف و پراكنده‌شدن، بهره‌مندى از آزادى و اختيار و اقتضايى‌بودن نظام دنياست. ديندارىِ ارادى و اختيارى ويژه‌ى اين دنيا و ناسوت است. دنيا به لحاظ مقام جمعى آن پركيفيت‌ترين عالَم خلقى‌ست. ايمان ارادى، كفر، شرك و نفاق اقتضايى در اين دنيا و در زيسته‌ى محدود عمر انسانى با كيفيتى ابدساز جريان دارد. با توجه به اختيارى و اقتضايى بودن تمامى عامل‌ها در ناسوت از جمله ديندارى و تصميم براى گفت‌وگو، اختلاف و جدايى در دنيا از دنيا جداشدنى نيست و هيچ گفت‌وگويى قاطع اختلاف نمى‌باشد، بلكه طرف‌هاى گفت‌وگو را در صورت سازنده‌بودن بستر گفت‌وگو به هم نزديك مى‌سازد تا منافع طرف‌ها با رضايت نسبى فراهم شود.

خرافه‌گرايى دينى

از مهمترين ريشه‌هاى اختلاف اديان و از معضلات اساسى تمامى اديان، ابتلاى آنها به تزوير و دجّال ( مقابل دين ) و تحريف‌هاى دستگاهمند و سازمان‌يافته‌ى گروهى سودجو و بدخواه، انحراف‌ها، پيرايه‌ها و خرافه‌ها (  Noititsrepus) در درازناى تاريخ و حوادث بى‌شمارش هست.

هيچ عاقل و خردورزى پيرايه و خرافه را نمى‌پذيرد و خرافه‌گرايى دليلى روشن بر ضعف عقلانيت و سستى در خردورزى‌ست.

روايت عقلانى، غيرخرافه‌اى و بى‌پيرايه از دين و قرائت معيار، روشمند و منطقى تنها از طريق اولياى زنده‌ى الهى و فرزانگانِ صاحب حكمِ اعلان دين، محقق مى‌شود. دينى كه از طريق فرزانگان و اولياى زنده‌ى دين نرسد، به پيرايه‌ها و برساخته‌هاى تزويريان آلوده مى‌شود و دين حقيقى و معرفتى نيست و به‌حتم خرافه‌آلود شده است.

هر دينى كه كمتر فرزانگانى در تاريخ خود داشته يا تزويريان روزگار، فرزانگان دينى را منزوى و سركوب ساخته‌اند، بيشتر به خرافه‌ها و پيرايه‌ها آلوده شده است.

دين‌هاى سنتى تمامى آلوده و مبتلا به تزويرِ مسلط بوده است. همين آلودگىِ اديان، ذهن‌هاى آگاه و خردور و قلب‌هاى روشن را به واكنش و رويگردانى از اين دين‌ها سوق مى‌دهد. دين‌هاى آلوده اگر حكومتى، نهادمند و انتقالى شوند، بدترين عامل دين‌ستيزى مى‌گردند. دنياى سلطه و استعمار هرجا بخواهد دينى را به افول بكشاند، تزوير دينى را مسلّط مى‌گرداند تا خرافه‌هاى دينى همه را از دين منزجر كند. در اين صورت دين تزويرى ناچار است به دينى عرفى و دنيوى تحويل رود يا به اراده‌ى خداوند فرزانه‌اى الاهى عَلَم قيام و اصلاحگرى بردارد و دين فرزانگى و فرهمند را بر دين تزويرى مسلّط گرداند. تنها دين و ايمان معاصر در اين صورت حيات و نور الاهى مى‌يابد و از محاق سينه‌ها و شخصى‌شدن و حوزه‌ى خصوصى فرزانگان بيرون مى‌آيد و خداوند در چهره‌ى پذيرش عمومى، مقبوليت اكثريت مردمى و جامعه‌پذيرى تجلّى و آشكارگى مى‌گيرد و عرصه‌ى غالب، دينى مى‌شود.

خرافات به‌خصوص برساخته‌هاى تزوير دينى، دستگاهمند، مهمترين عامل اختلاف‌هاى دينى‌ست؛ به‌گونه‌اى كه اگر اديان از خرافه‌ها پيراسته شوند، اديان به همزيستى انديشارى و قرب معنايى مى‌رسند.

تخفيف، تحقير، واردبودن نقد و براندازى دين با اثبات خرافى‌بودن آن رابطه‌ى مستقيم دارد. خرافه، روايتى جعلى، برساخته و دروغ براى تسكين رنجى‌ست.

خرافه، به معناى سخن تباه و فاسد ولى نمكين، خوشايند، دلپذير و لذتبخش است. مانند افسانه‌ها و اساتير و داستان‌هاى كوتاهِ اغراق‌آميز كه از حيث نظر معقول، علمى و صادق نيست و از حيث عمل و كاركرد و اثر، به‌طور غالبى و در غير مسايل درمانى شرّآلود است.

فن‌واژه‌ى خرافه‌ى دينى، شهادت و گواهى‌دادن راويانى به‌طور غالب سازمان‌يافته به روايت غيرمستند به وحى و اعتقاد و كردارى غيرمنطقى و ناموجه يا باور و كردارى‌ست كه گفته‌خوان به صدق و حقانيت آن باور يا خير و شرِّ آن كردار ثابت‌نشده و توصيف‌ناپذير، شگفت‌انگيز، رمزآلود، استوره‌اى و غيرواقعى ايمان دارد. اين احساس درونى به‌خصوص در مورد تأثير عوالم غيبى و پديده‌هاى معنايى‌ست و دست‌برداشتن از آن ايمان، ترسى غيرمنطقى و ترديدى‌شدن را در گفته‌خوان سطحى پديد مى‌آورد و امنيت خيالين و موقتى او را متزلزل مى‌گرداند.

خرافه‌هاى دينى، دين را سطحى و نازل و فاقد تحقيق علمى لازم و كافى و تخصص مرتبط و دقت و ربط منطقى و امرى وهمى، جهل‌آلود، مشوش، پريشان و مردود مى‌سازد و درست در نقطه‌ى مقابل و رويارو با دين و مقصد آن و قاتلِ دين است. دين نيز كه رسالتش هدايت و روشنگرى و تبيين واقعيت‌ها و حقايق است، با خرافه‌ها و بدعت‌ها و با برداشت‌هاى سطحى و ظاهرگرايانه از دين ستيز دارد.

خرافه‌گرايى دينى به سستى در ديندارى و دين‌گريزى عمومى و دين‌ستيزى فرهيختگان مى‌انجامد. از اين رو دشمنان دين بيشترين تلاش را براى تزريق خرافه‌ها و بدعت‌ها به دين دارند تا زمينه‌ى سقوط دين و براندازى ارزش‌هاى برآمده از آن را فراهم كنند.

پيرايه‌هاى دينى يا برآمده از حضور و نفوذ فرهنگ‌هاى بيگانه است و يا سياست‌ورزى بدخواهان يا شيّادان و سودجويان است و يا از جهل، ناآگاهى و ضعف، سستى و اهمال در علم و تحقيق و كم‌كارى و عدم مجاهدت لازم متوليان يا بدفهمى و برداشت‌هاى سوء و غيرروشمند آنان. خرافه نه از طريق علم و عقل اثبات‌پذير است و تأييد مى‌شود و نه استناد درست دينى و وحيانى دارد. خرافه در اينجا مطابق با فهم علمى و با تعهد به پژوهش تعريف شده است.

وقتى چيستى دين، ايمان، عقيده و چگونگى و چرايى احكام دينى در فضايى رقابت‌آميز و پربيگانه پژوهشى و تبيين نشده باشد، آب از سرچشمه گل‌آلود و غيرشفاف و آكنده از خرافات بى‌بنيان و پريشان مى‌گردد.

دين آلوده به خرافاتى روايى كه منشأ آن پوشيده و پنهان است و خاستگاه آن روشن نيست و واقعيت آن دليلى ندارد و اثبات‌پذير نمى‌باشد اما به نام دين نهادينه شده است و دينى تلقّى مى‌شود، تنها با پاسداست آزادى، آزادانديشى دينى و ايجاد فضاى نقد دينى با استناد به وحى و تقويت ايمان به خداوند و منابع هدايت و روشنگرى الاهى و تاب‌آورى ذهنى در برابر هجمه‌ها و هجوم‌هاى تاريكِ بدسگالان و نقد و بررسى علمى و محك آزمايشگاهى و بازگشت به تحليل عقلى و فلسفى و توصيف منطقى به‌طور مربى‌محور با واسطه‌ى فرزانه‌اى قدسى يا ولىّ الاهى پالوده، صافى و اطمينانى مى‌گردد.

خرافات دينى چنان گسترده و نفوذى دارد كه همانند علف‌هاى هرز و باغستان فاقد هرس، بر بوستان اديان با خودكامگى و بى‌باكى غلبه كرده و در كنشى متعارض با دين و با گزاره‌هاى نادرست و كاذب كه مسلم پنداشته مى‌شود و نافذ و نهادينه است، مسلط بر دين است. خرافات اگر قدرت و پايگاه اجتماعى بگيرد و بر دين و دينداران غالب آيد، دين حقيقى را با داورى‌ها و رفتارهاى نادرست خود به محاق و مجازات مى‌برد و آن را بدنام مى‌سازد و كج‌آيين معرفى مى‌كند و ديندار و دين‌شناسِ حقيقى و فرهمند از باطن و ژرفاى جامعِ دين را آزار مى‌رساند و امنيت را از او مى‌گيرد.

دين در تقابل با خرافه است. همانقدر كه دين امنيت‌بخش است، خرافه امنيت‌زداست. در تعريف دين گفتم: هدف دين و ايمان، خرسندى خداوند يكتا و برخوردارى از حجيت شرعى و امنيت انسانى‌ست. امنيت انسانى، حفاظت عينى در مقابل خطر، احساس ايمنى و مصونيت ذهنى و رهايى از ترديد با اعتماد به آگاهى‌ها و دريافت‌هاى شخصى و تأمين نيازهاى تنى و باطنى انسان است. خرافه‌ها هم امنيت عينى و هم مصونيت ذهنى و هم اطمينان و ايمان را هدف مى‌گيرد و تمامى وجوه امنيت را زايل مى‌گرداند؛ چراكه درست در تعارض با دين است. خرافه‌هاى امنيت‌سوز، در برابر حقايق دينى، مسكن‌هاى لذتبخشى از استوره‌ها و واقعيت‌هاى وارونه، دگرديسى‌شده و تحريفى را جايگزين مى‌گردانند تا اطمينان خاطر و احساسات امن گفته‌خوانانِ خرافه و فرار موقتىِ آنان را از حالت و احساس ناامنى كه دارند با نماسازى‌هاى خيالى فراهم كنند.

تحجر و التقاط دو عامل خرافه‌ساز، تحريف‌گرى و انحراف دينى‌ست. تحجر و نداشتن انعطاف ذهنى ريشه در خشك‌مغزى و قبض ذهن و التقاط ريشه در خودخواهى به‌خصوص آزمندى و جاه‌دوستى دارد.

خرافه‌ها فرهنگ علمى دين را به پوچى، ايستار قشرى‌گرايى، واپس‌گرايى، تحجّر، تصلّب، ارتجاع، التقاط و بدعت و ناهنجارها مبتلا مى‌كند و ابزارى براى مقابله با خداوند، وحى، نبى و رسول، دين و ارزش‌هاى الاهى به نام خداوند و البته به كام راويانِ خرافه مى‌گردد. خرافه در تعارض با علم، فلسفه، معرفت و دين است و دينى كه به آن آلوده شود به‌ضرورت نيازمند اصلاح‌گرى و مبارزه با پيرايه‌ها مى‌شود، وگرنه همزيستى با خرافه‌هاى دينى، جامعه‌ى دينى را كه حقايقى در آن نيست، پوك، سست، درمانده و خسته خواهد كرد و روح شادى، نشاط و زندگى را از آن مى‌گيرد.

دين با نگاه كلان و بدون لحاظ مذهبى خاص، همانند علوم قديم مبتلا به انواع خرافه‌هاست. دين آكنده از خرافه‌ها ديگر دين نيست، بلكه خرافه است كه اگر گفتمان مسلط بيابد نه‌تنها توسعه و پيشرفتى نمى‌آورد، بلكه مانع بزرگى براى تمامى ارزش‌ها و براى علم و فلسفه و فرهنگ مى‌شود و فرصت تمدن‌سازى را نابود مى‌كند.


[1] سيف، سيدمسعود، سخنى دربارهى بوبر و تفكر او، مجلهى فرهنگ، شمارهى 65، 1387، به نقل از :Buber, Martin. The Writings of Martin Buber. sel Ed and by will. 1974

آیا این نوشته برایتان مفید بود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فوتر بهینه‌شده