در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

تحلیل میان‌رشته‌ای فصل هفتم: گفت‌وگو، رواداری و امنیت ادیان از کتاب تزویر و دین الهی

تحلیل میان‌رشته‌ای فصل هفتم: گفت‌وگو، رواداری و امنیت ادیان از کتاب تزویر و دین الهی نوشته صادق خادمی در پرتو علوم مدرن

چکیده

این مقاله به تحلیل جامع و میان‌رشته‌ای فصل هفتم کتاب تزویر و دین الهی نوشته صادق خادمی با عنوان «گفت‌وگو، رواداری و امنیت ادیان» می‌پردازد. این فصل بر وحدت ذاتی ادیان الهی، ضرورت گفت‌وگوی بین‌الادیانی برای صلح جهانی، و ریشه‌کنی خرافات و تزویر به‌منظور تقویت هماهنگی دینی تأکید دارد. مطالعه حاضر استدلال‌های الهیاتی خادمی را با بینش‌هایی از علوم مدرن، از جمله جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، انسان‌شناسی، و علوم شناختی، تلفیق کرده و اعتبار و اهمیت آن‌ها را ارزیابی می‌کند. با بهره‌گیری از رویکردی تطبیقی و میان‌رشته‌ای، این مقاله بررسی می‌کند که چگونه پیشنهادات خادمی با یافته‌های علمی معاصر در زمینه روابط بین‌گروهی، سوگیری‌های شناختی، و تکامل فرهنگی همخوانی داشته یا از آن‌ها فاصله می‌گیرد. تحلیل حاضر مشارکت‌های این فصل در گفتمان الهیاتی را برجسته کرده و پتانسیل آن را برای اطلاع‌رسانی به استراتژی‌های میان‌رشته‌ای در راستای ترویج رواداری و امنیت در جوامع کثرت‌گرا نشان می‌دهد.

مقدمه

کتاب تزویر و دین الهی نوشته صادق خادمی کاوشی عمیق در ماهیت ادیان الهی و نقش آن‌ها در جامعه بشری ارائه می‌دهد. فصل هفتم این اثر، با عنوان «گفت‌وگو، رواداری و امنیت ادیان»، چشم‌اندازی را ترسیم می‌کند که ادیان را مجاری حقایق جهانی معرفی کرده و علی‌رغم تنوع در بیان، ذاتاً متحد می‌داند. خادمی بر پتانسیل تحول‌آفرین گفت‌وگوی بین‌الادیانی، مبتنی بر حقیقت‌جویی و کاوش عقلانی، برای کاهش تعارضات و تضمین صلح جهانی تأکید دارد. او تحریفات ناشی از خرافات و تزویر را نقد می‌کند، تحریفاتی که وحدت دینی را مخدوش کرده و به نفاق دامن می‌زنند (خادمی، بی‌تا، فصل هفتم).

این مقاله به تحلیل جامع فصل هفتم پرداخته و استدلال‌های خادمی را در چارچوب‌های میان‌رشته‌ای گسترده قرار می‌دهد. با تلفیق دیدگاه‌های الهیاتی، جامعه‌شناختی، روان‌شناختی، انسان‌شناختی، و علوم شناختی، این مطالعه انسجام منطقی و امکان‌پذیری تجربی پیشنهادات خادمی را ارزیابی می‌کند. تحلیل حول محور تم‌های کلیدی سازمان‌دهی شده است: وحدت حقایق الهی، نقش گفت‌وگوی بین‌الادیانی، تأثیر خرافات، و اولویت‌بندی ادیان ابراهیمی. هر تم از طریق لنزی تطبیقی بررسی شده و بینش‌های الهیاتی خادمی با یافته‌های علمی مدرن مقایسه می‌شود تا پیامدهای آن برای مطالعات بین‌الادیانی معاصر روشن گردد. این مطالعه همچنین با غنی‌سازی تحلیل از طریق مقایسه با اندیشه‌های متفکران ایرانی، مانند علامه طباطبایی و مرتضی مطهری، به عمق و گستردگی بیشتری دست می‌یابد.

چارچوب نظری: وحدت حقایق الهی

خادمی دین حقیقی را روشی الهی برای بیان حقایق جاودانه معرفی می‌کند، حقایقی که از محدودیت‌های زمانی و مکانی فراتر می‌روند. او می‌نویسد: «دین حق، روشی الهی برای بیان حقایق است. حقایق، فرازمانی هستند و زمان و مکان و شرط و شک و دیگر زمینه‌های ناسوتی برنمی‌دارند» (خادمی، بی‌تا، فصل هفتم). این دیدگاه با فلسفه‌های دیرینه‌گرا، که بر هسته‌ای جهانی در تمامی سنت‌های دینی تأکید دارند، همخوانی دارد (شوان، 1975). بااین‌حال، خادمی استدلال خود را در چارچوبی الهیاتی اسلامی تثبیت کرده و با استناد به تفسیر قرآنی، منشأ الهی مشترک ادیان را برجسته می‌کند.

از منظر جامعه‌شناختی، تأکید خادمی بر حقایق مشترک با مفهوم بازنمایی‌های جمعی امیل دورکیم همخوانی دارد، جایی که باورهای دینی به‌عنوان تجلیات نمادین انسجام اجتماعی عمل می‌کنند (دورکیم، 1912/1995). دورکیم استدلال می‌کرد که ادیان، صرف‌نظر از دکترین‌های خاص خود، کارکردی جهانی در پیوند جوامع از طریق ارزش‌های مشترک ایفا می‌کنند. ادعای خادمی که «هر دینی به معیار حقایقی که دارد، حقّ است» (خادمی، بی‌تا، فصل هفتم) را می‌توان به‌عنوان موازی الهیاتی با دیدگاه کارکردگرای دورکیم تفسیر کرد، که نشان می‌دهد ادیان از ظرفیت خود برای بیان اصول اخلاقی جهانی مشروعیت می‌یابند.

علوم شناختی بینش‌های بیشتری در چارچوب خادمی ارائه می‌دهد. پژوهش‌ها در مورد جهان‌شمول‌های شناختی نشان می‌دهند که انسان‌ها دارای ساختارهای شناختی ذاتی هستند که آن‌ها را به جست‌وجوی معنا و انسجام، اغلب از طریق روایت‌های دینی، سوق می‌دهند (بویر، 2001). ادعای خادمی که ایمان به حق «حکم عقل است» با نظریه‌های شناختی در مورد شکل‌گیری باورهای شهودی همخوانی دارد، که بیان می‌کنند انسان‌ها به‌طور طبیعی به سمت توضیحاتی گرایش دارند که امنیت وجودی فراهم می‌کنند (آتران، 2002). بااین‌حال، تأکید الهیاتی خادمی بر منشأ الهی با روایت‌های طبیعت‌گرایانه در تعارض است و تنشی میان معرفت‌شناسی‌های متافیزیکی و تجربی را نشان می‌دهد.

در مقایسه با متفکران ایرانی، دیدگاه خادمی با اندیشه‌های علامه طباطبایی در تفسیر المیزان همخوانی دارد، جایی که او وحدت ادیان الهی را در دعوت به توحید و حقیقت‌جویی تأیید می‌کند (طباطبایی، 1390). طباطبایی استدلال می‌کند که ادیان الهی در جوهره خود متحدند، اما تفاوت‌های ظاهری آن‌ها ناشی از شرایط تاریخی و اجتماعی است. خادمی این ایده را با تأکید بر حقایق جاودانه گسترش داده و آن را در چارچوبی عقلانی‌تر و گفت‌وگومحور ارائه می‌کند، که به‌ویژه در زمینه‌های معاصر کثرت‌گرا کاربرد دارد.

گفت‌وگوی بین‌الادیانی: مکانیزمی برای صلح

خادمی گفت‌وگوی بین‌الادیانی را به‌عنوان کاتالیزوری برای رشد دینی و صلح جهانی ترویج می‌دهد و استدلال می‌کند: «گفت‌وگوی در دین و تحقیق بر آن به رشد دین می‌انجامد. گسترش دین و توسعه‌ی آن با گفت‌وگو و بشارت زمینه می‌یابد، نه با جنگ و ستیزه‌جویی» (خادمی، بی‌تا، فصل هفتم). این پیشنهاد با پژوهش‌های روان‌شناسی اجتماعی در مورد نظریه تماس بین‌گروهی پشتیبانی می‌شود، که نشان می‌دهد تعاملات ساختاریافته و همکارانه بین گروه‌ها تعصب را کاهش داده و تفاهم متقابل را تقویت می‌کند (آلپورت، 1954؛ پتیگرو و تروپ، 2006).

تأکید خادمی بر حقیقت‌جویی به‌عنوان سنگ بنای گفت‌وگو با نظریه عمل ارتباطی یورگن هابرماس همخوانی دارد، که بیان می‌کند گفت‌وگوی عقلانی، مبتنی بر صداقت و احترام متقابل، می‌تواند به اجماع و یکپارچگی اجتماعی منجر شود (هابرماس، 1984). آیه قرآنی که خادمی به آن استناد می‌کند، «یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا» (آل‌عمران ۳:۷)، این اصل را تقویت کرده و ایمانی کثرت‌گرا را ترویج می‌دهد که فراتر از مرزهای فرقه‌ای است. این موضع الهیاتی در مطالعات تجربی که نشان می‌دهند هویت‌های فراگروهی مشترک—مانند باور مشترک به منشأ الهی—می‌توانند تعارضات بین‌گروهی را کاهش دهند، پشتیبانی می‌شود (گارتنر و دوویدیو، 2000).

بااین‌حال، پژوهش‌های روان‌شناختی موانعی مانند سوگیری درون‌گروهی و سوگیری تأییدی را برجسته می‌کنند، که می‌توانند مانع پذیرش دیدگاه‌های متفاوت شوند (تاجفل و ترنر، 1979). دعوت خادمی به «محترم‌داشتن حق حیات و زیستن برای تمامی ادیان و پیروان‌شان» (خادمی، بی‌تا، فصل هفتم) این موانع را با ترویج چارچوبی اخلاقی که کرامت جهانی را در اولویت قرار می‌دهد، برطرف می‌کند، اصلی که با ادبیات حقوق بشر تأیید شده است (دانلی، 2013).

در مقایسه با متفکران ایرانی، دیدگاه خادمی با اندیشه‌های مرتضی مطهری در عدل الهی غنی‌تر می‌شود، جایی که مطهری بر ضرورت گفت‌وگو برای تحقق عدالت و هماهنگی اجتماعی تأکید دارد (مطهری، 1389). خادمی این ایده را با تأکید بر گفت‌وگوی بین‌الادیانی به‌عنوان ابزاری برای صلح جهانی گسترش داده و آن را با چارچوب‌های علمی مدرن تلفیق می‌کند، که نشان‌دهنده رویکردی نوآورانه‌تر و جهانی‌تر است.

نقش رهبری فرزانه‌محور

خادمی نقش فرزانگان الهی را در هدایت گفت‌وگوی بین‌الادیانی برجسته کرده و می‌نویسد: «تنها یک فرزانه‌ی الهی که از مقام بسط و حکم زنده‌ی ربوبی برخوردار است می‌تواند جریان گفتمان ادیان و حق‌مداری را مدیریت کند و آنان را به تفاهم و عقل جمعی برساند» (خادمی، بی‌تا، فصل هفتم). این تأکید بر رهبری کاریزماتیک با گونه‌شناسی اقتدار ماکس وبر، به‌ویژه مفهوم اقتدار کاریزماتیک، همخوانی دارد، جایی که رهبران از ویژگی‌های الهی یا استثنایی مشروعیت می‌یابند (وبر، 1922/1978).

مطالعات انسان‌شناختی در مورد رهبری دینی لنزی تطبیقی ارائه می‌دهند. در بسیاری از جوامع سنتی، رهبران معنوی به‌عنوان میانجیگران نظم کیهانی عمل کرده و از طریق آیین و گفتمان، انسجام اجتماعی را تسهیل می‌کنند (ترنر، 1969). چشم‌انداز خادمی از رهبری فرزانه‌محور با این نقش همخوانی داشته و فرزانگان را به‌عنوان داوران فکری و معنوی معرفی می‌کند که میان سنت‌های دینی مختلف پل می‌زنند. بااین‌حال، روان‌شناسی سازمانی مدرن نشان می‌دهد که رهبری مؤثر در زمینه‌های کثرت‌گرا نیازمند هوش عاطفی و شایستگی فرهنگی است، ویژگی‌هایی که ایده‌آل الهیاتی خادمی را تکمیل کرده و آن را به حوزه‌های سکولار گسترش می‌دهند (گولمن، 1995).

آیه قرآنی «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ» (بقره ۲:۲۵۳)، که خادمی به آن استناد می‌کند، دیدگاهی سلسله‌مراتبی از اقتدار نبوی را معرفی می‌کند که ممکن است گفت‌وگوی برابر را پیچیده کند. پژوهش‌های علوم شناختی در مورد سوگیری اقتدار نشان می‌دهند که ادراک از تأیید الهی می‌تواند اطاعت را تقویت کرده و کاوش انتقادی را سرکوب کند (میلگرام، 1974). این تنش نشان می‌دهد که مدل رهبری فرزانه‌محور خادمی باید با مکانیزم‌هایی برای مشارکت فراگیر متعادل شود تا با اصول دموکراتیک گفت‌وگو همخوانی داشته باشد.

در مقایسه با متفکران ایرانی، دیدگاه خادمی با تأکید علامه جعفری بر نقش عقل و حکمت در هدایت جامعه همخوانی دارد (جعفری، 1378). جعفری استدلال می‌کند که حکمت الهی، تجلی‌یافته در رهبری عالمان دینی، برای تحقق عدالت و هماهنگی ضروری است. خادمی این ایده را با تأکید بر نقش فرزانگان در گفت‌وگوی بین‌الادیانی گسترش داده و آن را با چارچوب‌های علمی مدرن تلفیق می‌کند، که نشان‌دهنده رویکردی جامع‌تر و جهانی‌تر است.

خرافات و تزویر: دیدگاه‌های شناختی و فرهنگی

خادمی خرافات و تزویر را به‌عنوان موانع اصلی وحدت دینی معرفی کرده و هشدار می‌دهد: «از مهم‌ترین ریشه‌های اختلاف ادیان و از معضلات اساسی تمامی ادیان، ابتلا به تزویر و دجّال (مقابل دین) و تحریف‌های دستگاهمند و سازمان‌یافته‌ی گروهی سودجو و بدخواه، انحراف‌ها، پیرایه‌ها و خرافه‌ها در درازنای تاریخ و حوادث بی‌شمارش هست» (خادمی، بی‌تا، فصل هفتم). این نقد با مطالعات انسان‌شناختی در مورد هم‌گرایی دینی تأیید می‌شود، که نشان می‌دهند چگونه تأثیرات فرهنگی خارجی و برنامه‌های سیاسی می‌توانند سنت‌های دینی را تحریف کنند (استوارت و شاو، 1994).

علوم شناختی درک عمیق‌تری از شیوع خرافات ارائه می‌دهد. پژوهش‌ها در مورد سوگیری‌های شناختی، مانند همبستگی واهی و اکتشافی در دسترس، نشان می‌دهند که انسان‌ها مستعد نسبت دادن علیت به رویدادهای تصادفی هستند و باورهای خرافی را پرورش می‌دهند (تورسکی و کانمن، 1974). ادعای خادمی که خرافات «نه با علم و عقل اثبات‌پذیرند و نه مستند» (خادمی، بی‌تا، فصل هفتم) با این دیدگاه همخوانی داشته و دین را به‌عنوان امری عقلانی معرفی می‌کند که از پیرایه‌های غیرعلمی پاک شده است.

نقد خادمی از دین تزویری، که «روایت‌های تحریف‌شده یا منحرف از آن ادیان ارائه می‌دهد» (خادمی، بی‌تا، فصل هفتم)، با تحلیل‌های جامعه‌شناختی بنیادگرایی دینی موازی است. جنبش‌های بنیادگرا اغلب از تفسیرهای گزینشی برای ادعای برتری دکترینال استفاده کرده و همکاری بین‌الادیانی را تضعیف می‌کنند (آلموند، اپلبی، و سیوان، 2003). نظریه هویت اجتماعی توضیح می‌دهد که چگونه چنین تحریفاتی انسجام درون‌گروهی را به هزینه روابط برون‌گروهی تقویت کرده و تعارض را تداوم می‌بخشند (تاجفل و ترنر، 1979).

در مقایسه با متفکران ایرانی، نقد خادمی با دیدگاه‌های عبدالکریم سروش در مورد تمایز بین دین اصیل و تحریف‌شده همخوانی دارد (سروش، 1378). سروش استدلال می‌کند که تحریفات دینی، اغلب ناشی از سوءتفاهم‌های تاریخی و سیاسی، جوهره دین را مخدوش می‌کنند. خادمی این ایده را با تحلیل سیستماتیک خرافات و تزویر گسترش داده و آن را با چارچوب‌های شناختی و فرهنگی مدرن تلفیق می‌کند، که نشان‌دهنده رویکردی عمیق‌تر و علمی‌تر است.

تمرکز بر ادیان ابراهیمی: اولویت‌بندی استراتژیک

خادمی گفت‌وگو میان اسلام و مسیحیت را در اولویت قرار داده و استدلال می‌کند: «گفتمان ادیان لازم است نخست از ادیان بزرگ و مهم ابراهیمی و غیرنژادی یعنی دو دین مسیحیت و اسلام به هدف زیست مسالمت‌آمیز پیروان ادیان و با محور خدای ابراهیمی آغاز شود» (خادمی، بی‌تا، فصل هفتم). این تمرکز اهمیت جمعیتی و الهیاتی این ادیان را منعکس می‌کند، که به‌طور جمعی پویایی‌های دینی جهانی را شکل می‌دهند.

پژوهش‌های جامعه‌شناختی در مورد کثرت‌گرایی دینی استراتژی خادمی را تأیید می‌کند. مطالعات نشان می‌دهند که گفت‌وگو میان گروه‌های دینی غالب می‌تواند الگوهای هنجاری برای تعامل بین‌الادیانی گسترده‌تر ایجاد کرده و تنش‌های اجتماعی را کاهش دهد (وثنو، 2005). بااین‌حال، احتیاط خادمی در مورد تعامل ساده‌لوحانه با یهودیت، با استناد به «خودانگاره نژادی آن» (خادمی، بی‌تا، فصل هفتم)، عنصری بحث‌برانگیز را معرفی می‌کند. الهیات پسااستعماری چنین توصیفاتی را به‌عنوان خطر کلیشه‌سازی نقد کرده و به‌جای آن گفت‌وگویی فراگیر را ترویج می‌دهد که پیچیدگی‌های تاریخی و فرهنگی را تصدیق می‌کند (سوگیرتاراجا، 2001).

دیدگاه‌های انسان‌شناختی در مورد ادیان ابراهیمی ساختارهای روایی مشترک آن‌ها، مانند توحید و سنت‌های نبوی، را برجسته می‌کنند، که خادمی آن‌ها را نقاط همگرایی می‌داند (رینگرن، 1963). این اشتراکات پایه‌ای محکم برای گفت‌وگو فراهم می‌کنند، همان‌طور که در ابتکارات موفق بین‌الادیانی مانند پروژه کلمه مشترک دیده می‌شود، که از اصول اخلاقی مشترک برای تقویت تفاهم میان مسلمانان و مسیحیان بهره می‌برد (ولف، بن محمد، و یارینگتون، 2010).

در مقایسه با متفکران ایرانی، تأکید خادمی بر ادیان ابراهیمی با دیدگاه‌های محمد مجتهد شبستری در مورد گفت‌وگوی میان ادیان ابراهیمی همخوانی دارد (شبستری، 1380). شبستری استدلال می‌کند که ادیان ابراهیمی، به دلیل اشتراکات الهیاتی، بستری منحصربه‌فرد برای گفت‌وگوی صلح‌آمیز فراهم می‌کنند. خادمی این ایده را با اولویت‌بندی استراتژیک اسلام و مسیحیت گسترش داده و آن را با تحلیل‌های جامعه‌شناختی و انسان‌شناختی مدرن تلفیق می‌کند، که نشان‌دهنده رویکردی جامع‌تر و معاصرتر است.

بی‌طرفی روش‌شناختی و پژوهش میان‌رشته‌ای

خادمی رویکردی فرادینی را در مطالعات دینی ترویج داده و پژوهشگران را به اتخاذ دیدگاهی بی‌طرف دعوت می‌کند: «در تحقیق ادیان نباید به عنوان نماینده‌ی یک دین، از ادیان گفت، بلکه باید در مقام فرادین و به‌طور مستقل و آزاد حتی آزاد از دین خود و نیز به عنوان کفیل و نماینده‌ی هر دینی و بدون سوگیری و جانبداری از دینی خاص و بدون تقید به آن» (خادمی، بی‌تا، فصل هفتم). این بی‌طرفی روش‌شناختی با اصول دین‌شناسی تطبیقی، همان‌طور که توسط ویلفرد کانتول اسمیت بیان شده، همخوانی دارد، که بر نیاز به تعامل همدلانه اما عینی با ادیان متنوع تأکید دارد (اسمیت، 1963).

روش‌شناسی‌های میان‌رشته‌ای این رویکرد را تقویت می‌کنند. پژوهش‌های ترکیبی، که تحلیل متنی کیفی را با تحلیل شبکه‌های اجتماعی کمی ترکیب می‌کنند، می‌توانند پویایی‌های گفت‌وگوی بین‌الادیانی را ترسیم کرده و بازیگران کلیدی و موانع را شناسایی کنند (بورگاتی، اورت، و جانسون، 2013). دعوت خادمی به «فضایی پاک و آکنده از صفا، ارادت و عشق» (خادمی، بی‌تا، فصل هفتم) بُعدی معنوی را معرفی می‌کند که دقت علمی را تکمیل کرده و مدلی کل‌نگر از پژوهش را پیشنهاد می‌دهد که ابعاد عاطفی و شناختی را تلفیق می‌کند.

در مقایسه با متفکران ایرانی، دیدگاه خادمی با تأکید داریوش شایگان بر ضرورت رویکردی کثرت‌گرا و بی‌طرف در مطالعات دینی همخوانی دارد (شایگان، 1386). شایگان استدلال می‌کند که پژوهش دینی باید از تعصبات فرقه‌ای آزاد باشد تا حقیقت را آشکار کند. خادمی این ایده را با تلفیق روش‌شناسی‌های علمی مدرن گسترش داده و رویکردی میان‌رشته‌ای‌تر و جهانی‌تر ارائه می‌دهد.

اشتراکات میان ادیان: دیدگاهی تکاملی

خادمی عناصر مشترکی را در ادیان الهی شناسایی می‌کند، از جمله ایمان به خدا، آخرت، نبوت، کتب آسمانی، اعمال صالح، و آیین‌هایی مانند طهارت، نماز، و روزه (خادمی، بی‌تا، فصل هفتم). نظریه تکامل فرهنگی این مشاهده را تأیید می‌کند و بیان می‌دارد که نظام‌های دینی بر ویژگی‌های انطباقی که بقای گروه را تقویت می‌کنند، مانند کدهای اخلاقی و آیین‌های دینی، همگرا می‌شوند (نورنزایان، 2013).

ممنوعیت قرآنی ظلم، دروغ، و دیگر رذایل، که خادمی به آن استناد می‌کند (هود ۱۱:۱۱۳)، منعکس‌کننده هنجارهای اخلاقی جهانی است که در مطالعات میان‌فرهنگی مستند شده‌اند (کوری، مالینز، و وایتهوس، 2019). این هنجارها، ریشه در فشارهای تکاملی برای همکاری، پایه‌ای علمی برای ادعای خادمی مبنی بر اینکه ادیان الهی چارچوبی اخلاقی مشترک دارند، فراهم می‌کنند. بااین‌حال، علوم شناختی نشان می‌دهند که تنوع آیینی، هرچند از نظر کارکردی مشابه است، می‌تواند مرزهای گروهی را تقویت کرده و هماهنگی بین‌الادیانی را پیچیده کند (وایتهوس، 2004).

در مقایسه با متفکران ایرانی، تأکید خادمی بر اشتراکات دینی با دیدگاه‌های جلال‌الدین آشتیانی در مورد وحدت ادیان الهی همخوانی دارد (آشتیانی، 1376). آشتیانی استدلال می‌کند که ادیان الهی در اصول اخلاقی و معنوی خود متحدند. خادمی این ایده را با تحلیل تکاملی اشتراکات دینی گسترش داده و آن را با یافته‌های علمی مدرن تلفیق می‌کند، که نشان‌دهنده رویکردی عمیق‌تر و معاصرتر است.

ماهیت تکاملی دین

خادمی دین را موجودیتی تکاملی تصور می‌کند و استدلال می‌کند: «همان‌طور که انسان‌ها دارای تکامل و رشد می‌باشند، دین الهی نیز امری تکاملی و برخوردار از رشد است» (خادمی، بی‌تا، فصل هفتم). این دیدگاه با الهیات فرآیندی همخوانی دارد، که وحی الهی را پویا و پاسخگو به زمینه‌های تاریخی می‌داند (کاب و گریفین، 1976). روان‌شناسی تکاملی این دیدگاه را تأیید می‌کند و نشان می‌دهد که باورهای دینی برای حفظ اهمیت خود با شرایط اجتماعی و زیست‌محیطی در حال تغییر سازگار می‌شوند (ویلسون، 2002).

ارجاع خادمی به سلسله‌مراتب نبوی (بقره ۲:۲۵۳) ظرافتی الهیاتی را معرفی می‌کند که با مدل‌های تکاملی انتقال فرهنگی موازی است، جایی که برخی ویژگی‌ها به دلیل ارزش انطباقی خود برجسته می‌شوند (ریچرسون و بوید، 2005). بااین‌حال، این دیدگاه سلسله‌مراتبی ممکن است با اصول برابرطلبانه گفت‌وگو در تعارض باشد و نیازمند مذاکره دقیق در زمینه‌های بین‌الادیانی است.

در مقایسه با متفکران ایرانی، دیدگاه خادمی با تأکید محمدتقی جعفری بر پویایی دین در پاسخ به نیازهای انسانی همخوانی دارد (جعفری، 1378). جعفری استدلال می‌کند که دین الهی برای هدایت انسان‌ها در مسیر تکامل معنوی و اجتماعی تکامل می‌یابد. خادمی این ایده را با تحلیل تکاملی دین گسترش داده و آن را با چارچوب‌های علمی مدرن تلفیق می‌کند، که نشان‌دهنده رویکردی جامع‌تر و معاصرتر است.

نتیجه‌گیری

فصل هفتم کتاب تزویر و دین الهی چارچوبی الهیاتی جذاب برای فهم وحدت ادیان الهی و پتانسیل تحول‌آفرین گفت‌وگوی بین‌الادیانی ارائه می‌دهد. با تلفیق بینش‌های خادمی با دیدگاه‌های علمی مدرن، این تحلیل انسجام منطقی و اهمیت تجربی پیشنهادات او را نشان می‌دهد. یافته‌های جامعه‌شناختی، روان‌شناختی، انسان‌شناختی، و علوم شناختی تأکید خادمی بر حقایق مشترک، کارآمدی گفت‌وگو، و تأثیر مخرب خرافات را تأیید می‌کنند، در حالی که حوزه‌های تنش، مانند نقش رهبری سلسله‌مراتبی و اولویت‌بندی ادیان ابراهیمی، را برجسته می‌سازند.

رویکرد میان‌رشته‌ای اتخاذ‌شده در اینجا مشارکت‌های این فصل در مطالعات الهیاتی و بین‌الادیانی را روشن ساخته و مدلی برای پل‌زدن میان معرفت‌شناسی‌های متافیزیکی و تجربی ارائه می‌دهد. در حالی که جوامع جهانی با کثرت‌گرایی دینی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، دعوت خادمی به گفت‌وگو، رواداری، و امنیت چارچوبی محکم برای تقویت هماهنگی فراهم می‌کند، با پیامدهایی برای سیاست‌گذاری، آموزش، و عمل بین‌الادیانی.

مقایسه با متفکران ایرانی، مانند علامه طباطبایی، مرتضی مطهری، محمد مجتهد شبستری، عبدالکریم سروش، داریوش شایگان، جلال‌الدین آشتیانی، و محمدتقی جعفری، نشان می‌دهد که خادمی نه‌تنها در سنت فکری ایرانی ریشه دارد، بلکه با تلفیق چارچوب‌های علمی مدرن، رویکردی نوآورانه و جهانی ارائه می‌دهد که از نظر عمق و گستردگی از بسیاری از پیشینیان خود فراتر می‌رود.

منابع

  • آشتیانی، جلال‌الدین. (1376). تحقیق در دین. تهران: نشر نگار.
  • آلپورت، گوردون. (1954). ماهیت تعصب. ادیسون-وسلی.
  • آلموند، گابریل؛ اپلبی، آر. اس.؛ سیوان، امانوئل. (2003). دین قوی: ظهور بنیادگرایی‌ها در سراسر جهان. دانشگاه شیکاگو.
  • آتران، اسکات. (2002). به خدایان اعتماد داریم: چشم‌انداز تکاملی دین. آکسفورد.
  • بورگاتی، استیون؛ اورت، مارتین؛ جانسون، جفری. (2013). تحلیل شبکه‌های اجتماعی. سیج.
  • بویر، پاسکال. (2001). دین توضیح داده‌شده: خاستگاه‌های تکاملی تفکر دینی. بیسیک بوکز.
  • ترنر، ویکتور. (1969). فرآیند آیینی: ساختار و ضدساختار. آلدین.
  • تورسکی، آموس؛ کانمن، دانیل. (1974). قضاوت تحت عدم قطعیت: اکتشافی‌ها و سوگیری‌ها. ساینس، 185(4157)، 1124–1131.
  • جعفری، محمدتقی. (1378). حکمت و دین. تهران: مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری.
  • دانلی، جک. (2013). حقوق بشر جهانی در نظریه و عمل (ویرایش سوم). کرنل.
  • دورکیم، امیل. (1912/1995). صورت‌های ابتدایی حیات دینی (ترجمه ک. ای. فیلدز). فری پرس.
  • ریچرسون، پیتر؛ بوید، رابرت. (2005). نه فقط با ژن‌ها: چگونه فرهنگ تکامل انسان را دگرگون کرد. دانشگاه شیکاگو.
  • رینگرن، هلمر. (1963). دین اسرائیلی. فورت‌رس.
  • سروش، عبدالکریم. (1378). صراط‌های مستقیم. تهران: صراط.
  • شایگان، داریوش. (1386). جهان‌های چندگانه. تهران: فرزان روز.
  • شبستری، محمد مجتهد. (1380). ایمان و آزادی. تهران: طرح نو.
  • شوان، فریتیوف. (1975). وحدت متعالی ادیان. کوئست بوکز.
  • طباطبایی، محمدحسین. (1390). تفسیر المیزان. قم: دفتر انتشارات اسلامی.
  • کاب، جان بی.؛ گریفین، دیوید آر. (1976). الهیات فرآیندی: درآمدی بر تبیین. وست‌مینستر پرس.
  • کوری، الیور اس.؛ مالینز، دنیل آ.؛ وایتهوس، هاروی. (2019). آیا همکاری خوب است؟ آزمایش نظریه اخلاق به‌عنوان همکاری در 60 جامعه. کارنت آنتروپولوژی، 60(1)، 47–69.
  • گارتنر، ساموئل؛ دوویدیو، جان اف. (2000). کاهش سوگیری بین‌گروهی: مدل هویت مشترک درون‌گروهی. سایکولوژی پرس.
  • گولمن، دانیل. (1995). هوش عاطفی. بانتام بوکز.
  • مطهری، مرتضی. (1389). عدل الهی. تهران: صدرا.
  • میلگرام، استنلی. (1974). اطاعت از اقتدار: دیدگاهی تجربی. هارپر اند رو.
  • نورنزایان، آرا. (2013). خدایان بزرگ: چگونه دین همکاری و تعارض را دگرگون کرد. پرینستون.
  • وایتهوس، هاروی. (2004). شیوه‌های دینداری: نظریه شناختی انتقال دینی. آلتامیرا پرس.
  • وبر، ماکس. (1922/1978). اقتصاد و جامعه: طرحی از جامعه‌شناسی تفسیری (ویرایش گ. روث و ک. ویتیچ). دانشگاه کالیفرنیا.
  • ولف، میروسلاو؛ بن محمد، غازی؛ یارینگتون، ملیسا. (ویراستاران). (2010). کلمه مشترک: مسلمانان و مسیحیان در عشق به خدا و همسایه. اردمنز.
  • ویلسون، دیوید اس. (2002). کلیسای جامع داروین: تکامل، دین، و ماهیت جامعه. دانشگاه شیکاگو.
  • وثنو، رابرت. (2005). آمریکا و چالش‌های تنوع دینی. پرینستون.
  • خادمی، صادق. (1403). تزویر و دین الهی. فصل هفتم: گفت‌وگو، رواداری و امنیت ادیان.

آیا این نوشته برایتان مفید بود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فوتر بهینه‌شده