فصل شانزدهم: تاريخىنبودن كتاب مقدس
نخستين روايت تاريخنگارى از عيسا مسيح در كتاب « دوران باستانى يهود » نوشتهى يوسف فلاوى ( Josephus Flavious37 ـ حدود 100 م ) نگاشتهشده در حدود سال 94 ميلادى آمده است. وى كه از يهوديان هلنىست در يك بند مىنويسد :
« در همان اوان، عيسانامى مىزيست، او انسانى قدسى بود، هرچند دشوار مىشود بهطور اساسى انسانش ناميد، زيرا كارهاى شگفت و معجزه مىكرد و به مردم تعليم مىداد و آموزگار مردمان بود و حقيقت را شادمانه درمىيافت. بسيارى از يهوديان و يونانيان پيرو و دلباختهى او بودند و دوستش داشتند. اين شخص مسيح بود. گروهى كه به نام مسيح ناميده شده بودند هنوز از ميان نرفتهاند».
الحاقى و جعلىبودن اين بند مورد بحث است. فيلسوف آلمانى و چهرهى اصلى ماركسيسم ارتدكس، كارل كائوتسكى ( 1854 ـ 1937 م ) در كتاب بنيادهاى مسيحيت مىگويد اين بند توسط كاتبان مسيحى به كتاب افزوده شده. در واقع هيچ مورخى از شخص عيسا روايتى نداشته است.
عيسا، دين مسيح و اناجيل، برخوردار از نوشتههاى ثبتشده و مستند تاريخى نيستند تا به لحاظ دانش تاريخ، تاريخى دانسته شوند. بنابراين از لحاظ تاريخى نمىتوان عيساى تاريخى را روايت كرد، مگر آنكه به روايت قرآنكريم از عيسا مراجعه شود به اعتبار اينكه حضرات معصومين : حجيت و حقّانيت مراجعه به آن را تصريح كردهاند.
قديمىترين نسخههاى خطى اناجيل، مربوط به قرن سوم ميلادىست. در كتابهاى موجود از قرن نخست ميلادى، نقلقولهايى از عهد قديم هست، ولى از عهد جديد نقلقولى نيامده است.
كتاب مقدس مسيحى و عهد جديد
كتاب مقدس مسيحيان بالاترين منبع فهم و داور و منطق خرد ايمانى و اعتقاد بهدور از هر نقد مىباشد. مسيحيت بر كتاب مقدس بنياد و اعتبار دارد. در نامههاى رسولان آمده است :
« كتاب مقدس الهام خداست. كتاب مقدس بهوسيلهى خدا الهام شده و مكاشفهى خداست به انسان و مصون از خطاست و مبادى معتبر ايمان و رفتار مىباشد » .
مراد از الهام، استناد به نفس خدا و انشاى آن توسط شخص پروردگار است. كتاب مقدس، سخنِ خداست و سخن خدا كتاب مقدس شده است.
كتاب مقدس با آنكه به دست مسيح و انشاى او نوشته نشده، اما داراى نگارشهاى متعددىست. در نظرگاه كليسا و جامعهى الاهى مسيحيت، به دليل عنايت روحالقدس به كاتبان يهودى پيش از عيسا كه عهد عتيق را نوشتهاند و نيز رسولان پس از او كه عهد جديد را نگاشتهاند، تمامى نگارشهاى رسمى كليسا از تحريف و انحراف عارىست و تمامى آن كلام خدا و مقدس و تنها منبع ايمان مىباشد.
عهد جديد، الگويىست كه كليسا و سازمان الاهى هدايت خداوند را براى تمامى دورهها تبيين كرده است.
كتاب مقدس دو بخش دارد: عهد عتيق و عهد جديد. علت اين نامگذارى آن است كه مسيحيان معتقدند خدا با انسان دو پيمان بسته است: يك پيمان كهن، بهوسيلهى پيامبران پيش از عيسا. در اين پيمان مرتبهاى از نجات از طريق وعد، وعيد، قانون و شريعت به دست مىآيد. خداوند در ابتدا با شريعت موسا با انسان سخن گفت و پيمان بست و بار ديگر در پيمانى نو، توسط خداى متجلى و آشكار در انسان، يعنى عيسا مسيح و از طريق انسانشدن، خود را به بشر نمايانده است. بنابراين عيسا هم پسرخداست و چون از ذات خداست، خودش خدا و هم انسانىست از ذات مادرش كه از طريق او تن و جسد يافت. هم خداى كامل انديشنده و برابر با پدر است و هم انسان كامل زنده و بشرى كه پايينتر از پدر است و درهمآميختهاند.
در پيمان نو، نجات از طريق محبت حاصل مىشود. به اين معنا كه خداى پسر به شكل انسان مجسم مىشود، گناهان بشر را بر خود مىگيرد و با ايثار و تحمل رنج صليب و فدا، فاتح گناهان مىشود.
آن قسمت از كتاب مقدس كه دربارهى پيمان كهن سخن مىگويد « عهد عتيق » و بخشى كه دربارهى پيمان نو سخن مىگويد « عهد جديد » ناميده مىشود.
عهد جديد به زبان يونانى نگارش يافته است. مجموع كتابهاى عهد عتيق و عهد جديد 66 كتاب است. عهد عتيق 39 كتاب و عهد جديد 27 كتاب دارد. از نظر موضوع، عهد جديد به چهاربخش تقسيم مىشود :
الف : اناجيل چهارگانه.
ب : اعمال رسولان.
ج : نامههاى رسولان.
د : مكاشفات يوحنّا.
كتاب مقدس در زبان انگليسى با عنوان Bible از كلمهى يونانى Biblia به معناى كتابها خوانده مىشود. به آن در لاتين Scripture به معناى نوشته هم مىگويند.
آتاناسيوس متكلم مسيحى با تحقيقى كه داشت 27 كتاب عهد جديد را در سال 367 م گردآورى كرد. سىسال بعد شوراى كليسايى در كارتاژ بر اساس ضوابطى كه داشت همين 27 كتاب را جمع كرد و تمامى آنها را كتاب الهامى و دينى و سازگار با هم و نوشتهى رسولان يا افراد نزديك به آنها و داراى اصالت و كتابهاى مقدس، شرعى، قانونى و رسمى ( Canonical ) و برخوردار از ضابطه شناخت.
كتاب مقدس، مكاشفهى مخصوص و ويژه براى شناخت خداست، اگرچه راه مكاشفهى عمومى براى شناخت خدا باز است. خداوند خود را در كلام مقدس مكشوف نموده است. خداوند خود را از طريق كتاب مقدس كه نامتناهىست براى بشر محدود و متناهى مكشوف، عريان و بىپرده ساخته است. انسان با مكاشفهى الاهى به معرفت خداوند مىرسد، نه به توسط عقل بشرى و فلسفهورزى خود. البته بايد طلبيد كه اگر كسى بهفروتنى و صداقت و با جد و جهد و دورى از غرور و كبر و با فرمانبردارى خواهانش شد، به آن خواهد رسيد.
كتاب مقدس، خوراك روحانى و حياتبخشِ زندگى معنوىست. كسى كه از كتاب مقدس مصرفى ندارد، باطنش مرده و روحش پوچ و محروم از فيض خدا و عطاياى روح مىشود و روح خود را ذليلانه بر صليب جهالت و در اسارت گناه مىكشد. در انجيل متا آمده است :
« انسان تنها به نان زنده نيست، بلكه به هر كلامى كه از دهان خدا صادر مىشود. »
اناجيل
انجيل واژهاى يونانى در اصل به معناى مژده و بشارتِ رستگارى از طريق مرگ و رستاخيز عيساست، نه به معناى كتابِ نازلشده بر عيسا. اما اناجيل به چهار كتاب از عهد جديد گفته مىشود كه هريك از زاويهاى به روايت زندگى عيسا مىپردازد. بنابراين اناجيل به وحى نازلشده بر عيسا اطلاق نمىشود، بلكه وحى بر رسولان و حواريان اوست.
تعليمات عيسا بهطور شفاهى بوده و عيسا خود كتابى مكتوب نياورده است. با توجه به اينكه عيسا كتابى مدون نداشت و با اعتقاد به رجعت نزديك او، حواريان مىپنداشتند او بهزودى رجعت خواهد كرد و كتاب مقدس با خود مىآورد، اما چون دو نسل گذشت و رجعتى واقع نگرديد، به جمعآورى و ثبت و ضبط سنت شفاهى عيسا برآمدند. گروه زيادى از ياران مسيح، سيره و سخنان شفاهى او را نوشتند. اين نوشتهها « انجيل»، يعنى خبر نيكو، مژده، خبر خوش و بشارت خوانده شد. اندكاندك چهار انجيل از اين انجيلها رسميت يافت و اناجيل ديگر آپوكراف و متروك شد.
كليسا انجيلهاى چهارگانهى متىّ، مَرقُس، لوقا و يوحَنّا را « وحى الاهى » مىداند. اين بدان معناست كه دين مسيحيت نه مربوط به وحى عيسا كه مربوط به نوشتهها و اقدامات رسولان مسيحى و حواريان بهخصوص پولس و حواريانِ حواريان است.
ميان سه انجيل نخست بهخصوص در يكتاپرستى و توحيد هماهنگى و سازگارى بيشترىست. به اين دليل، آنها را « اناجيل جامع » يا « همنوا » يا « همنظر » و برخوردار از ديدگاه مشترك مىنامند. اناجيل اربعه به ترتيب تاريخ عبارتند از: مَرقُس، متا، لوقا و يوحنا.
ـ انجيل مَرقُس. اين انجيل، قديمىترين و كوتاهترين كتاب سيره و معجزات عيساست و مواعظ و تعليمات مسيح در آن كمتر آمده است. تمامى مطالب انجيل مرقس در انجيل متا و لوقا با تفصيل كمتر ذكر شده است. انجيل مرقس از لحاظ تاريخى بر اين دو پيشى دارد. احتمال دارد اين انجيل مربوط به دههى شصت ميلادى ( ميان 65 – 70 م ) باشد.
مَرقُس از حواريان و همكار پولس رسول و فرزند زنى بدكاره بود. عيسا او را توبه داد.
ـ انجيل متّا. سيره و مواعظ مسيح با اشاره به پيشگويىهاى عهد عتيق است. متّا مأمور ماليات در دولت رم و از حواريان بود. هدف اين انجيل گروانيدن يهوديان به مسيح است. اين انجيل ممكن است از انجيل مَرقُس استنساخ شده باشد و متا آن را تفصيل و توسعه داده است. تنظيم آن نهايت به 80 – 90 ميلادى بازمىگردد.
ـ انجيل لوقا كه سيره و مواعظ مسيح را با تكيه بر جزئيات مىآورد. او طبيب و دوست پولس بود. انجيل او مربوط به دههى پايانى قرن نخست ميلادىست و هدف از تنظيم آن گروانيدن مشركان است، از اين رو عيساى آن مهربان و نجاتدهنده معرفى شده است.
ـ انجيل يوحنّا كه متأخرترين كتاب سيره و مواعظ مسيح با تأكيد بر مافوقبشربودن عيسا، از همان ابتدا به زبان يونانىست. الوهيت و ازليت عيسا و اينكه او كلمه و حكمت الاهىست كه جسم شد، در اين انجيل آمده است. در واقع اين انجيل، مهمترين منبع الاهيات و فلسفهى مسيحىست كه در پى ايمان احساسىست.
يوحنّا از حواريان و ناظر به صليب كشيدهشدن مسيح بود. انجيل او منفرد است. اناجيل جامع، مدت تبليغ عيسا را يكسال و محل تبليغ او را منطقهى جليل در شمال فلسطين آورده، ولى انجيل يوحنا، مدت تبليغ عيسا را سهسال و محل تبليغ او را منطقهى يهودا دانسته است.
در انجيل متا آمده است :
« عيسا گفت آمدهام تا اديان را تكميل كنم. »
مسيحيان نسبت به كتاب مقدس اعم از عهد عتيق و عهد جديد، نظرى به صورت كامل موافق دارند و آن را كتاب خدا و وحى مىدانند كه در زنجيره و سلسله سندى برقرار به آنها رسيده است. عيسا به حواريان خود چنين گفته بود :
« آنچه ( را ) در تاريكى به شما مىگويم، ( روزى ) در روشنايى بگوييد و آنچه در گوش شنويد، بر بامها موعظه كنيد و از قاتلان جسم كه بر باززايى روح توانمند نيستند، بيم مكنيد، بلكه از او بترسيد كه بر هلاككردن روح و تن در دوزخ توانمند است. »
همهى مسيحيان معتقدند كه اناجيل كنونى زندگىنامه و سخنان حضرت عيسا و كلام روحالقدس است كه متّا، مرقس، لوقا و يوحنا آنها را نوشتهاند. عهد جديد از سه لحاظ: نوع نوشته، نويسندگان و دورهى تاريخى، قابل تحقيق و بررسىست.
اناجيل غيرقانونى
غير از انجيلهاى چهارگانه، انجيلهاى فراوان ديگرىست كه جزو اسفار مشكوك، شرعى درجه دو، نيمهشرعى يا اپوكريفايى و غيرقانونىست و جزو كتاب مقدس نيستند. كليسا آنها را بدعتآميز يا بدآموز مىداند.
از اناجيل غيررسمى انجيل مارسيون ( مرقين ) است كه بر پايهى الاهيات دنياستيز گنوسى يعنى مسيحيت يونانىشده نوشته شده است.
گنوس يونانى به معناى پىبردن به حقيقت و عرفان است. مارسيون كه يونانىمآبى افراطى و يهودستيز بود، اصل بدى را با ثنويت و دومبدئى و خداى نيكى و بدى تحليل كرده است. او خداى بد و شيطان را «يهوه» و خداى كتاب عهد عتيق دانسته است كه خالق جهان هستى و مسئول هبوط آدم است. از اين رو وى اعتقادى به عهد عتيق نداشت. خداى نيكى او خداى عهد جديد بود كه در آفرينش دنيا و انسان نقشى ندارد و خالق موجودات ناديدنىست. او كه عزم نجات انسان را از خداى بدى و خداى يهود داشت، به صورت عيسا مجسم شد و به زمين آمد و قانون انبيا را لغو كرد. او با مهربانى، جهان ارواح را نجات داد. فرقهى كاتوليك، مارسيون را ملحد مىداند. سازمان اصلى گنوسى تا حدى مرهون اقدامات مرقيون يا مارسيون بود.
ورود به حلقهى عرفان گنوسى با تشريفات سير يا سرسپردگى ممكن بود. گنوسىها سه مرتبهى روحانيان، نفسانيان و جسمانيان را داشتند. روحانيان از نور و روشنايى خدا پر بودند و از طريق آشنايى با اسرار عرفان و بدون نياز به كردار نيك، آزادى از ظلمت مىيافتند. نفسانيان، كمى از نور خدا را داشتند و بدون نيكوكارى به آزادى نمىرسيدند. در جسمانيان، اثرى از نور خدا نبود و سرنوشت آنان از خاك برآمدن و در خاك شدن بود.
از ديگر اناجيل آپوكرافى، انجيل عبريان است كه عيسا را پيامبرى بزرگ دانسته است. اين انجيل را كسانى استفاده مىكردند كه الوهيت عيسا را نمىپذيرفتند.
از ديگر انجيلهاى غيرقانونى منسوب به يوسف ( برنابا ) است. او از سبط لاوى و از كاهنان يهود است. فرزندان پسر سبط لاوى وقف امورات دينى مىشدند.
انجيل وى جزو متون مقدس و مورد اعتبار نيست.
اعمال رسولان
اعمال رسولان شامل 21 نامه از رسولان مسيحيت است كه به جوامع و افراد مسيحى عصر خود نوشتهاند. آن نامهها اندك اندك اهميت پيدا كرد و به عهد جديد راه يافت. سيزدهنامهى نخست از پولس و بقيه از يعقوب، پترس، يوحنا و شخص ناشناسىست. اعتبار اين رسالهها مورد نقد و پرسش و غيرقابل استناد دانسته شده است. مسيحاى الاهى و نجاتبخش بشريت و الاهيات آشفته و پريشان مسيحى محصول تفكرات پولس و تلاشهاى اوست؛ كسىكه عيسا را به عنوان استاد خويش نديده بود و در پيشينهى خود مسيحيتستيزىِ سختانهاى دارد.
در اعمال رسولان در توصيف معاد و قيامت آمده است :
« خورشيد به ظلمت و ماه به خون مبدل گردد، قبل از وقوع روز عظيم شهود خداوند. »
« در لحظهاى در كمتر از چشمبهزدنى بهمحض نواختن صور اخير، زيرا كرنا صدا خواهد داد و مردگان بىفساد خواهند برخاست. »
« لكن روز خداوند چون دزد ( آرام و غافلگيرانه ) خواهد آمد، كه در آن آسمانها به صداى عظيم زايل خواهند شد، و عناصر سوختهشده از هم خواهد پاشيد. »
مكاشفه
كتاب مكاشفه از يوحناست و براى مسيحيان بسيار اهميت دارد. مكاشفه، پيشرفت مسيحيت را نويد مىدهد.
عهد قديم
عهد قديم ( Old Testament ) پيمانىست كه خدا از انسان گرفته است تا بر شريعت
الاهى گردن نهد و آن را انجام دهد. نماد آن ختنهكردن است كه با حضرت ابراهيم بسته شد و موسا آن را تجديد و محكم نمود. يهوديان معتقدند خدا تنها همين يك پيمان شريعت را با انسان بسته است. براى همين كتاب مقدس يهوديان تنها عهد قديم است كه آن را عهد مىنامند. بنابراين عهد عتيق نامىست كه غيريهوديان بهخصوص مسيحيان در برابر عهد جديد، به كتاب مقدس يهوديان دادهاند. مسيحيان به هر دو عهد عقيده دارند. در انجيل يوحنا آمده است :
« عيساى مسيح تمامى عهد عتيق را الهام خدا مىدانست: ممكن نيست كه كتاب محو گردد. »
تفاوت مهم عهد جديد با عهد قديم در اين است كه نجات خداوند در عهد قديم بر قوم بنىاسرائيل متمركز است، ولى در عهد جديد نجات خداوند به واسطهى عيسا جهانشمول شد و تمامى ملتها در تمامى اعصار از آدم و حوا تا انسانهاى آينده و تا دامنهى قيامت را در برگرفت. در واقع دينى كه قرار بود نجاتبخش يهوديه باشد و يهوديان را به پادشاهى برساند با مهندسى و دستكارى يهوديان، جهانشمول گرديد.
يهوديان كتاب مقدس خود را تَنَخ ( Tanakh ) مىنامند و آن را برخوردار از منبع الاهى مىدانند. بخشى از اين كتاب، تورا ( تورات ) به عقيدهى يهوديان تمامى واژگانش از انشاى خداوند و برخوردار از تقدس الاهىست كه به موسا الهام شده و توسط مجلس اعظم ( كِنِسِت هَگِدولا = Keneset ha-Gedolha ) گردآورى گرديده است.
عهد عتيق كتابهاى زير را در بر دارد: كتاب تورات، صحف انبيا، حكمت، مناجات و شعر و پيشگويىهاى انبيا.
جاى شگفتىست در عهد عتيق يك نمونه از ايمان به آخرت و باور به بهشت و جهنم وجود ندارد. هرچه هست در همين دنياست. حتا بهشت الاهى در همين دنياى مادى و پس از ظهور مسيح موعود ايجاد مىگردد. در عهد عتيق بر بقاى دولت اسرائيل، تأمين و زندگىِ آرام و در صلح يهوديان تمركز شده است.
قديمىترين نسخهى عهد عتيق
قديمىترين نسخهى كامل عهدعتيق مربوط به حدود سال 900 ميلادى و حاصل كار كاتبان يهودى به نام مَصورتىهاست. اين نسخه به همين اعتبار مَصورتيك ( Massoretic Text ) ناميده شده است. پشتوانهى اعتبار اين نسخه، كشف طومارهاى درياى مرده در سال 1947 م است. بر روى اين طومارها كتاب اشعيا، سموئيل، حبقوق با قطعههايى ديگر از كتاب عهد عتيق مكتوب شده است. اين طومارها به نسخهى قومران معروف است كه شباهت بسيارى به نسخهى مصورتيك دارد. بيشتر اختلافهاى اين دو نسخه به تفاوت در سبك نويسندگى و فاصلهى هزارسالهى آن بازمىگردد نه به معنا و محتوا.
تورات
تورات واژهى عبرى به معناى قانون است و شريعت نيز خوانده مىشود. به باور يهوديان اين كتاب آسمانى از ناحيهى يهوه به موسا داده شده است. تاريخپژوهان نگارش آن را متناسب با دورهى هخامنشيان و توسط چند نويسنده مىدانند. تورات، از آفرينش جهان شروع مىشود و وقايع بعد از مرگ موسا ( مُشِه ) را آورده است و با رحلت موسا پايان مىيابد.
تورات داراى 5845 پاسوق ( آيه ) و 187 فصل مىباشد كه طى 40 سال ( 2448 ـ 2488 عبرى ) توسط موسا براى بنىاسرائيل انشا شده است. مبدء گاهشمارى عبرى آغاز آفرينش و خلقت آدم است. در سال 1402 شمسى طول تاريخ عبرى 5784 سال است. براى تبديل تاريخ عبرى به ميلادى 3760 سال از تاريخ عبرى كم مىشود. بنابراين موسا بر اساس روايات يهودى در حدود سيزده قرن پيش از ميلاد مىزيسته است. البته يهوديان اصرار دارند با تحريفهاى تاريخى خود را نخستين و آخرين دين الاهى معرفى كنند. پيمان خدا با بنىاسرائيل بر كوه سينا و اعطاى شريعت در حدود سال 1250 ق م بوده است.
تورات را موسا در سيزده نسخه نوشت و دوازده نسخه را به دوازده سران اسباط بنىاسرائيل سپرد. يك طومار نيز در صندوق عهد خداوند قرار داد. بدينگونه اصالت تورات در تمامى دورانها حفظ شده است.
صحت تاريخى روايات تنخ از ناحيهى بعضى محققان بهكلى رد شده است. اثرى از موسا و روايات استورهاى تورات در هيچ يافتهى باستانشناسى و اسناد مصر باستان ديده نشده است. همچنين گفته مىشود نسخههاى اصلى تورات توسط بختالنصر جمعآورى و از بين رفت و نسخهى فعلى در زمان فتح بابل توسط كورش بهطور شفاهى و در حدود سال 457 ق م گردآورى شده است و برخوردار از اصالت نيست. سرزمين يهوديان در حدود قرن ششم قبل از ميلاد (597 ق م ) توسط بختالنصر ويران شد. او عدهاى از يهوديان را اسير كرد و به بابل بينالنهرين آورد و آنها را در آنجا ساكن كرد. آنان در اسارت بابلى بودند تا اين كه كورش در سال 538 ق م، بابل را فتح و يهوديان را آزاد كرد. بسيارى از يهوديان بابل به ايران آمدند.
تورات مشتمل بر پنج « سِفر » است. پنج جلد تورايى اختلاف نسخه ندارد و به قرار ذيل است :
الف : سِفِر ( كتاب ) پيدايش ( برشيت = آفرينش جهان ). آفرينش جهان، آدم و حوا و خوردن از درخت معرفت نيك و بد و اخراج آنان از باغ عدن، داستان فرزندان آدم، طوفان نوح (دورهى مقابل تاريخ )، حوادث مربوط به حضرت ابراهيم ( حدود 1900 ق م ) ، اسماعيل، اسحاق، يعقوب و تا وفات يوسف (حدود 1550 ق م ) در آن آمده است.
ب : سفر خروج ( كتاب شموت = خروج از مصر ). از تولد و بعثت حضرت موسا و خروج بنىاسرائيل از مصر مىگويد.
ج : سفر لاويان ( كتاب وَييقْرا = قوانين مربوط به كاهنان ) . احكام كاهنان در آن آمده است؛ يعنى روحانيان يهودى كه از نسل هارون و از خاندان لاوى از فرزندان يعقوب هستند.
د : سفر اعداد ( كتاب بميدبار = سرشمارى ) . آمار بنىاسرائيل، تعداد انبياى آنها، شريعت و تاريخ آنها را بيان مىكند.
هـ : سِفر تثنيه ( كتاب دواريم = تكرار قوانين تورات ) . تكرار احكامى كه در اسفار پيشين آمده و تاريخ بنىاسرائيل تا رحلت موسا در اين كتاب مىباشد.
ده فرمان تورات
«احكام عشره» يا ده فرمان در تورات چنين است :
من هستم «يهوه» خداى تو، كه تو را از سرزمين مصر و از خانهى غلامى بيرون آوردم.
ـ تو را خدايان ديگر غير از من نباشد.
ـ هيچ صورت ( بت ) تراشيده براى خود مساز از آنچه كه بالا در آسمان است و از آنچه كه در پايين در زيرزمين است و از آنچه كه در آب قرار دارد.
نزد آنها ( بتها ) سجده مكن و آنها را عبادت منماى؛ زيرا من كه خداى توام انتقام گناه پدران را از پسران تا پشت سوم و چهارم مىگيرم از آنان كه مرا دشمن مىدارند و تا هزار پشت رحمت مىكنم بر آنان كه مرا دوست دارند و احكام مرا نگاه مىدارند.
ـ نام «يهوه» خداى خود را به باطل مبر، زيرا خداوند كسى را كه اسم او را به باطل برد، بىگناه نخواهد شمرد.
ـ روز «سبت» را ياد كن تا آن را تقديس نمايى.
شش روز مشغول باش و همه كارهاى خود را بهجا آور؛ اما روز هفتمين يعنى «سبت» يهوه خداى توست. در آن روز، هيچ كارى مكن، تو و پسرت و دخترت و غلامت و كنيزت و ميهمان تو كه درون دروازههاى تو باشند؛ زيرا كه در شش روز خداوند آسمان و زمين و دريا و آنچه را كه در آنهاست بساخت و روز هفتم آرام گرفت و از اين سبب، خداوند روز هفتم را مبارك خواند و آن را تقديس نمود.
ـ پدر و مادر خود را احترام نما تا روزهاى تو در زمين كه يهوه خداىات به تو مىبخشد، دراز شود.
ـ قتل مكن.
ـ زنا منماى.
ـ دزدى نكن.
ـ بر همسايهى خود شهادت دروغ مده.
ـ طمع مورز. به خانهى همسايهات طمع مورز، به زن همسايهات و غلامش و كنيزش و گاوش و الاغش و.. طمع مورز.
بايد گفت حكم دهم تمامى احكام ديگر را در خود دارد و نه فرمان ديگر را مىشود به همين يك فرمان ارجاع داد. طمع و آز، مربوط به حيات درونى آدمىست و قابل تعقيب قضايى نيست؛ با آنكه ريشهى تمامى رنجها و عصيانهاست.
صحف انبيا
صحيفهى يوشع، سفر داوران، كتاب روت، كتاب اول سموئيل ( ساموئيل اول )، كتاب دوم سموئيل، كتاب اول پادشاهان ( اسفار ملوك ) ، كتاب دوم پادشاهان، كتاب اول تواريخ ايام، كتاب دوم تواريخ ايام، كتاب عزرا، كتاب نحميا، كتاب اِستر مجموعه صحف انبيا مىباشد. اين قسمت را كه بخش تاريخى ناميدهاند، تاريخ بنىاسرائيل را تا حدود قرن پنجم پيش از ميلاد ( البته به ادعاى يهوديان كه مىخواهند خود را نخستين قوم ديندار معرفى كنند ) آورده است.
اِستِر ( ايشتار ) دختر زيباروى و سياستورز يهودىست كه با خشايارشاه ازدواج مىكند و ملكهى ايران مىگردد. همانند ديگر شخصيتهاى تاريخى براى او هم افسانهورزى كردهاند. گفتهاند اِستر مانع از اجراى دستور صادرشدهى قتلعام يهوديان در سراسرى امپراتورى و باعث سلطهى يهوديان بر غيريهوديان شده است. مقبرهى او در همدان از زيارتگاههاى يهوديان است.
حكمت، مناجات و شعر
كتاب ايوب، مزامير، امثال سليمان نبى، جامعه و غزل غزلها ( غزلهاى سليمان ) در اين بخش است.
پيشگويىهاى انبيا
پيشگويىهاى انبيا مشتمل بر 17 كتاب است: اَشَعيا، ارميا، مراثى ارميا، حزقيال، دانيال، هوشع، يوئيل، عاموس، عوبديا، يونس، ميكاه، ناحوم، حبقوق، صغنيا، صفنيا، حجى، زكريا و ملاكى.
اينان انبياى بنىاسرائيل هستند. يهوديان به نبوت معتقدند و نبى را به معناى پيشگو مىشناسند. ظهور انبيا كه در زبان عبرى به «نبيئيم» مشهورند، به يكهزار سال قبل از ميلاد باز مىگردد. آنان قلبى مالامال از عشق به يهوهى واحد داشتند.
اينان براى دورهى آوارگى يهودند و اين پيامبران همواره در انزوا منتظر ظهور «مسيحا»؛ يعنى منجى و اميد اميدآفرينان بودند.
انبياى بنىاسرائيل بشارت مىدادند كه هر زمان كه دنيا از شرارت پر شود، ناگهان كُرنايى زده خواهد شد و مسيحا ظهور خواهد كرد كه «قاضى عادل» و «سلطان صلح» و موجودى الاهى در پيكر انسان است كه همهى افراد بشر را محاكمه مىكند و نيكوكاران در جوار او و گناهكاران در دوزخ قرار خواهند گرفت. مسيح، اورشليم را از نو خواهد ساخت. يهوديان با اعتقاد به انتظار مسيح، انواع رنجها را تحمل مىكردند.
يحياى تعميددهنده در كنار رودخانه اردن، به ظهور مسيح بشارت داد و آن را نزديك دانست و از مردم خواست دست از ظلم برداشته و توبه نمايند. مردم گروه گروه به نزد يحيا آمده توبه نموده و يحيا آنها را در رود اردن غسل مىداد كه از جمله آنها عيسا ناصرى بود. او كه شاگرد يحيا بود، مردم را به درستكارى و امانت تشويق مىكرد، اما روحانيان يهود با آنان مخالفت نمودند، يحيا را سر بريده و عيسا را ناكام گذاشتند و به تعبير يهوديان پادشاه را به صليب كشاندند.
در كتاب ارميا براى عيلام كه جزوى از ايران كنونىست، چنين پيشگويى شده است :
« من تخت خود را در عيلام برپا خواهم نمود و پادشاه و سروران را از آنجا نابود خواهم ساخت. ليكن خداوند مىگويد: در ايام آخر، اسيران عيلام را بازخواهم آورد. » 45 ـ 38 ـ 39.
عهد عتيق ايرانيان را بزرگ داشته است.
تلمود
تلمود در زبان عبرى به معناى آموزش است. تلمود يا تورات شفاهى ( هَلاخا )، كتابى بسيار بزرگ است كه احاديث و احكام يهود را در بر دارد.
تلمود براى مسيحيان از اهميت بالايى برخوردار است، زيرا تفسير بخش نخست كتاب مقدس مسيحيان يعنى عهد عتيق است.
يهود معتقدند وحى الاهى از حدود چهار سده قبل از ميلاد با رحلت موسا قطع شده و پس از ظهور منجى و مسيح دوباره برقرار خواهد شد. بنابراين تلمود، تفسير و شرح وحى الاهىست، نه وحى خداوند. وحى الاهى منحصر به تورات است كه سخن بىكم و كاست يهوه ( باشنده = بوده = خداوند ) است.
عزير؛ مهمترين كاتب تورات
زمانى كه يهوديان به بابل تبعيد شدند، گروهى به نام سوفر يعنى كاتب، به كتابت تورات و نسخهبردارى از آن اهتمام داشتند. كتابت تورات بهمنزلهى وطندوستى يهوديان بود. مهمترين هَسوُفِر « عِزرا = عزير » بود كه در قرن پنجم قبل از ميلاد مىزيست. شايد او پس از موسا بزرگترين شخصيت يهود باشد. مىگويند: اگر موسا در طور سينا بر عِزرا پيشدستى نمىكرد، شايسته بود كه تورات بر عزرا نازل شود. مسيحيان او را همانند عيسا پسر خدا مىدانند. او در حكمت خسروانى از فرهمندان است. قرآنكريم از ماجراى رجعت او ياد كرده است.
مجمع كبير
عِزرا تصميم گرفت شريعت موسا را بارور سازد و نيازهاى جامعهى يهود را از عبارات عهد عتيق برآورد. بر اين اساس، افزون بر كنيسه، « مجمع كبير = كنِسِت هَگدُولا » را تشكيل داد. اقدام وى سرآغازِ سنت شفاهى يهود و نگارش تورات شفاهى و تلمود بود.
در مجمع كبير 120 تن از عالمان يهود كه بعضى از آنها از آخرين انبياى بنىاسرائيل بودند گرد آمدند و صبورى و احتياط در داورى، گردآورى مريدان و آموزش گستردهى تورات را اهتمام ورزديدند و حصاركشيدن بر گرد تورات را اندرز مىدادند.
مجمع كبير متشكل از شوراى دينى شامل معلمان و دانشمندان بود كه مجموعه احكام و شريعت را از زمان موسا تا زمان خودشان مورد تحقيق و بررسى قرار مىدادند.
در اين مجمع زيربناى تأليف كتاب « تلمود » ريخته شد. پس از تأسيس مجمع كبير براى رسيدگى به امور مذهبى، كمكم اين فكر رواج يافت كه تفسير تورات پس از حضرت موسا نسل به نسل به دست اعضاى آن مجمع رسيده است.
دانشمندان يهود دربارهى منبع تلمود مىگويند: موسا در كوه طور تورات مكتوب را از خدا دريافت كرد و آن را به يوشع بن نون و او آن را به پيران قوم، و پيران به انبيا و انبيا به دانشمندان دادهاند تا به مجمع كبير رسيده است.
تفسير زوگوتها
سپس پنج زوج دانشمند ( زوگوت = زوجها ) به توالى به تفسير و وضع قوانين جديد پرداختند كه دو زوج آخر آن به نام « هيلِل هَزاقِن 110 ق م ـ 10 م » و « شاماى = شمّاى » بسيار معروف شدند. اين دو تن در حدود سال 10 م درگذشتند.
عصر زوگوت (30 ق م ـ 170 م) دورهى مقابلهى يهود با فرهنگ مسلط هلنيسم و سلوكى يونانى ( 323 ـ 27 ق م از درگذشت اسكندر تا پديدآمدن امپراتورى رم ) بوده است. يهوديان در اين دوره به دليل پراكندگى جمعيت و مهاجرت و كوچ اجبارى با غالب فرهنگهاى موجود درگير بودند.
سنهدرين
يهوديان « سَنْهِدرين = مجمع مفسران و تعبيركنندگان تورات شفاهى » را پايهگزارى نمودند كه افزون بر امور علمى، به كار قضاوت زير نظر كاهن اعظم مىپرداخت.
هيلل در زمان تولد عيسا مسيح كاهن اعظم معبد سليمان بود. هيلِل ( هِلّيل ) كه براى مدت چهل سال رياست سنهدرين را داشت و حِبْر يا رَبَن بلامنازع اين سرزمين بود و شمّاى هر كدام مكتبى را بنيان نهادند و شاگردان آنان در هفتاد سال اول تاريخ ميلادى به نشر افكار و انديشههاى ايشان پرداختند و سرانجام انديشههاى هيلل موفقيت را از آن خود كرد.
شمّاى در برداشت خود از هيلل سختگيرتر بود و هيلل آزادمنشى و سهلگيرى در شريعت داشت. هيلل نظريات فريسيان را با ذكر مثالهاى ساده، روشن ساخت. او معتقد بود زندگى انسان نمىتواند در چارچوب يك شريعت مكتوب منحصر و ثابت بماند، براى همين او با توجه به اصل « آزادى تفسير » كه تورات شفاهى آن را مجاز ساخته بود، احكام تورات را با اوضاع متغير انسانها متناسب ساخت.
اختلافات هيلل و شماى از 300 مورد تجاوز نمىكند و در متن تلمود به آنها اشاره شده است.
سلسلهى تنائيم
هيلل اولين فرد از سلسلهى تنائيم است. تنائيم جمع تنا به معناى معلم است. دورهى تنائيم از زمان مرگ هيلل و شمّاى در حدود سال دهم ميلادى آغاز مىشود و با نسل پس از يهودا هناسى در حدود سال 220 ميلادى پايان مىيابد.
يوحَنّان پور زكّاى
دومين فرد اين سلسله كه حلقهى ارتباط بين هيلل و دانشمندان بعدى محسوب مىشود، ربى ( خاخام = Rabbi ) يوحَنّان بن زكّاى = يوهانان » است. هيلل قبل از مرگش دربارهى او گفته بود « ربّان پدر دانش و پدر نسلهاى آينده است ». ربّى يا رَبِن به معناى استاد من و جمع آن ربانيم به معلم تورات و مرجع دينى و پژوهشگر تورات و كارشناس قوانين مقدس گفته مىشود.
هنگامى كه لشكر تيتوس (39 – 81 م ) دهمين امپراتورى رم در سال 68 م به ويرانكردن اورشليم مشغول بود و يهوديان را قتلعام مىكرد، يوحنان پيوسته يهوديان را به آرامش دعوت مىكرد. او از نابودى يهوديان نگران بود. يهوديان سخن او را نپذيرفتند، از اين رو وى به انتقال مركز علمى و مذهبى اقدام كرد. او براى اين هدف، نخست خبر بيمارى و سپس مرگ خود را شايع كرد و پيروانش وى را در تابوتى نهادند و به عنوان خاكسپارى از شهر خارج كردند. از آنجا كه او شخصيتى ممتاز بود، سربازان تيتوس كه بر دروازههاى اورشليم با سرنيزه جنازهها را آزمايش مىكردند، به جسد وى كارى نداشتند. يوحنان در خارج شهر، خود را به فرماندهى كل لشكر وسپاسيان ( وسپاسيانوس 9 – 79 م ) پدر تيتوس رساند و از او تقاضا كرد كه شهرك يبنه (يبينا نزديك تلآويو كنونى ) را در فلسطين به اختيار وى نهد. اين خواهش پذيرفته شد و او در آنجا مدرسهاى ساخت و كار علمى خود را تعقيب كرد و آن را به مركز علمى يهودى فريسى تبديل نمود. او بدينگونه علوم هيلل و ديگر دانشمندان گذشتهى يهود را به نسلهاى آينده انتقال داد. علت پذيرفتهشدن درخواست ربّان يوهانان را خوشحالى وسپاسيان از جانشينى امپراتور با خبر مرگ او گفتهاند.
يهوديت خاخامى (ربانى )
پس از يوحنان، در اوايل قرن دوم ميلادى، اسماعيل بن يشع مقارن با امپراتورى هادريانوس (زادهى 76 ـ 138 م ) قواعد تفسيرى هليل را توسعه داد و پايههاى مشنا را ريخت.
همچنين تلاشهاى خاخام عقيبا ( اكيبا ) بن يوسف ( حدود 50 – 135 م ) از اهميت ويژهاى برخوردار است. اين دانشمند بر تلمود حق بزرگى دارد. زيربناى تلمود به شكلى كه امروزه هست تا اندازهى زيادى مرهون زحمات اوست. او طرح اولى كتاب « ميشنا » را پايهريزى كرد. وى كه پدر يهوديت خاخامى (ربانى ) جريان غالب يهود تا سدهى ششم ميلادى دانسته مىشود، به دست روميان به جرم آموزش تورات كشته شد.
يهوديت خاخامى در برابر قرائيم و يهوديت، قرائتىست كه قانون شفاهى، قضاوتهاى سنهدرين، تلمود و ميشنا را باور ندارد و تنها اعتبار را براى نص تورات ( تنخ ) مىدانستند.
امروزه جريان غالب يهود، يهوديت خاخامىست و فرقهى قرائيم به محاق رفتهاند. قرائيم اعتقاد داشتند به نص تنخ، تورات براى مدت 50 سال مفقود گرديد تا اينكه دوباره توسط روحانيان يهود احيا گرديد. آنان اعتقاد دارند يهوديت از طريق پدرى تا نه نسل به ارث مىرسد و اكتسابى نيست.
ميشنا
افتخار تدوين متن تلمود به عقيدهى بسيارى از دانشمندان، نصيب فردى به نام يهودا هنّاسى ( هاناسى ) شد. وى در سال 132 م، سه سال پس از درگذشت عقيوا ( عقيبا بن يوسف ) به دنيا آمد و پس از آگاهى بر تفسيرهاى عقيبا و ديگر دانشمندان، تصميم بر كتابت آنها گرفت. اين دانشمند، ميان قوم خود موقعيت خوبى پيدا كرد و بيش از پنجاه سال « ناسى » يعنى رهبر بود.
يهودا هنّاسى (132 ـ 217 م ) براى تورات شفاهى نام « ميشنا » را برگزيد كه در عبرى به معناى مكرر و مثناست، در مقابل « ميقرا » به معناى « خواندنى و مقروء ».
تلمود، ميشنا ناميده مىشود، زيرا مثناى تورات است، ولى تورات ميقراست (قرائتكردنىست ). زبان ميشنا عبرى عاميانه است كه به ارزش ادبى عبرى عهد
عتيق نيست. ميشنا ميان سالهاى 90 – 220 ميلادى به انجام رسيد. كتاب عهد جديد مسيحيان نيز در اين سالها شكل گرفته است.
ميشنا شش سِدر ( بخش ) دارد و مجموع آن 63 رساله در 523 فصل است، به اين شرح :
سدر زراعيم ( بذرها ) . احكام محصولات و نتاج حيوانات و زكات شامل
11 رساله.
سدر موعديم ( عيدها و عزادارىها ). احكام روزهاى يادبود و اعمال ممنوعه شامل 12 رساله.
سدر نشيم ( زنان ). احكام زناشويى و حقوق خانواده شامل 7 رساله.
سدر نزاكين ( زيانها ) . احكام اموال و زيان به نفوس و حقوق مدنى و كيفرى شامل 10 رساله.
سدر كداشيم ( قداشيم = مقدسات ). احكام مقدسات دين يهود شامل 11 رساله.
سدر طهورت ( طهاروت = طهارتها ) . احكام پاك و ناپاك و طهارات و نجاسات شامل 12 رساله.
گِمارا
سه قرن بعد از تأليف ميشنا، تفسيرش «گِمارا» ناميده شد، به معناى « تكميلشدن = تكمله و اتمام ».
نويسندگان اين تفاسير و خاخامهاى گمارا كه آمورائيم نام دارند، ادعا مىكنند مطالب آنان باقىماندهى سخنان دانشمندان گذشته است كه كتاب « ميشنا » را تكميل مىكند. در گمارا، يك مقطع از عبارت ميشنا نقل مىشود و پس از آن به تفسير و تحليل و آوردن شواهدى براى آن مقطع پرداخته شده است.
هدف از تأليف گمارا، سهولت آموزش و مطالعهى توراتِ منقول بوده است.
تلمود بابلى
دو نوع گمارا براى ميشنا نوشته شده است: يكى گماراى فلسطينى ( 219 ـ 359 م ) به دست دانشمندان يهودى فلسطين و ديگرى گماراى بابلى (219 ـ 499 م ) كه مبسوطتر و جالبتر است و به دست گروهى از دانشمندان يهودى كه در بابل مانده بودند، نوشته شده است.
تلمود به اعتبار اين دو گمارا دو گونه است: تلمود فلسطينى ( اورشليمى ) و تلمود بابلى ( عراقى ). امروزه تلمود به تلمود بابلى گفته مىشود. تلمود بابلى ميان سدههاى سوم تا پنجم ميلادى تدوين شده و نهايت در سال 499 م اندكى پيش از ظهور اسلام پايان پذيرفته است.
تلمود به عنوان دائرةالمعارف پرمحتواى يهوديت، محافظت از اين آيين را بر عهده دارد و منبع قوانين فقه يهود مىباشد. تلمود بر چهار بخش الاهيات، شعائر دينى و مذهبى، اصول اخلاقى و زندگى و قانون تقسيم مىشود. اين تعليمات در ساختار شش بخش ساده و مربوط به جوامع ابتدايى مىباشد: كشاورزى، اعياد و موسمها، زنان و خانواده، نواهى و مجازاتها، ذبائح و قربانى و هدايا و نهايت طهارت.
موقعيت سياسى تلمود
مىشود گفت تلمود و تورات شفاهى در برابر تعليمات عيسا و اقبال مردمان به وى و براى محافظت و صيانت يهوديان از اين تعاليم پديد آمده است تا بتواند پايگاه يهود نژادى را حفظ كند.
نسخهى اصلى تلمود در نزد يهوديان است و نسخههاى منتشرشده معلوم نيست كه بدون سانسور و حذف نباشد.
واژههاى فراوان پارسى در زمان هخامنشى و اوائل اشكانى به ادبيات سامى تلمودى راه يافته است. بايد توجه داشت بخشهايى از كتاب عهد عتيق در ايران باستان و در دورهى هخامنشيان نوشته شده است.
تلمود در بعضى مدارس كرهى جنوبى يا در ميان خانوادههاى كرهاى آموزش داده مىشود. مردمان كره اعتقاد دارند رسيدن به مقام بالا در علم از طريق تقليد از يهود ممكن است.