در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

تحلیل میان‌رشته‌ای و تطبیقی فصل پنجم کتاب تزویر و دین الهی نوشته صادق خادمی: مقبولیت روشنگری و تاب‌آوری دینداری عمومی

تحلیل میان‌رشته‌ای و تطبیقی فصل پنجم کتاب تزویر و دین الهی نوشته صادق خادمی: مقبولیت روشنگری و تاب‌آوری دینداری عمومی

چکیده

فصل پنجم کتاب تزویر و دین الهی نوشته صادق خادمی، با عنوان «مقبولیت روشنگری و تاب‌آوری دینداری عمومی»، به بررسی ماهیت ذاتی، سلسله‌مراتبی، و اجتماعی دین از منظری الهیاتی و فلسفی می‌پردازد. این مقاله با رویکردی میان‌رشته‌ای و تطبیقی، مضامین این فصل را با بهره‌گیری از نظریه‌های مدرن در جامعه‌شناسی دین، روان‌شناسی اجتماعی، فلسفه دین، و مطالعات تمدنی تحلیل می‌کند. با ارجاع به منابع معتبر آکادمیک و تلفیق دیدگاه‌های سنتی و مدرن، این پژوهش نشان می‌دهد که چگونه دینداری، به‌عنوان پدیده‌ای فطری و پویا، در تعامل با ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی معاصر، تاب‌آوری و مقبولیت جهانی خود را حفظ می‌کند. نتایج این تحلیل بر اهمیت تبیین علمی و عقلانی دین، هم‌راستایی آن با ظرفیت‌های انسانی، و نقش آن در ساخت تمدن‌های پایدار تأکید دارد.

مقدمه

فصل پنجم کتاب تزویر و دین الهی نوشته صادق خادمی یکی از جامع‌ترین بررسی‌های معاصر در زمینه فلسفه و جامعه‌شناسی دین در چارچوب الهیات اسلامی است. این فصل با تأکید بر ماهیت ذاتی و سلسله‌مراتبی دین، مقبولیت جهانی آن، و نقش آن در پیوند اجتماعی و تمدن‌سازی، زمینه‌ای غنی برای تحلیل میان‌رشته‌ای فراهم می‌کند. خادمی با استناد به آیات قرآنی و اصول فلسفی، دین را به‌عنوان برنامه‌ای الهی معرفی می‌کند که نه تنها با فطرت انسانی هم‌راستاست، بلکه از طریق آزادی و اختیار، به نیازهای متنوع اجتماعی و فرهنگی پاسخ می‌دهد.

این مقاله با بهره‌گیری از نظریه‌های مدرن در جامعه‌شناسی دین (برگر، ۱۹۶۷؛ دورکیم، ۱۹۱۲)، روان‌شناسی اجتماعی (آلپورت، ۱۹۵۰)، و فلسفه دین (هیگ، ۲۰۰۴)، به تحلیل مضامین کلیدی فصل پنجم می‌پردازد. همچنین، با رویکرد تطبیقی، دیدگاه‌های خادمی را با نظریه‌های تمدنی (هانتینگتون، ۱۹۹۶؛ توی‌نبی، ۱۹۴۶) و مطالعات اقتصاد و دین (وبر، ۱۹۰۵) مقایسه می‌کند. هدف این پژوهش، تبیین چگونگی تعامل دین با ساختارهای مدرن و ارائه راهکارهایی برای تقویت تاب‌آوری دینداری در جوامع معاصر است.

چارچوب نظری و روش‌شناسی

این پژوهش از رویکردی میان‌رشته‌ای بهره می‌گیرد که ترکیبی از تحلیل متنی، مطالعه تطبیقی، و تفسیر هرمنوتیکی است. متن فصل پنجم به‌عنوان منبع اصلی تحلیل شده و با منابع آکادمیک در حوزه‌های جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، فلسفه، و مطالعات تمدنی مقایسه می‌شود. روش‌شناسی این مقاله شامل مراحل زیر است:

  1. استخراج مضامین کلیدی فصل پنجم، از جمله ماهیت ذاتی دین، مقبولیت جهانی، و نقش اقتصاد و خانواده.
  2. تحلیل این مضامین در پرتو نظریه‌های مدرن، مانند نظریه سکولاریزاسیون برگر (۱۹۶۷) و نظریه کارکردگرایی دورکیم (۱۹۱۲).
  3. مقایسه تطبیقی دیدگاه‌های خادمی با نظریه‌های تمدنی و اقتصادی، با تأکید بر آرای وبر (۱۹۰۵) و هانتینگتون (۱۹۹۶).
  4. تفسیر آیات قرآنی و ارجاعات دینی خادمی در چارچوب هرمنوتیک مدرن (ریکور، ۱۹۸۱).

این رویکرد امکان بررسی جامع و چندوجهی فصل پنجم را فراهم می‌کند و به درک عمیق‌تری از تعامل دین با علوم مدرن منجر می‌شود.

تحلیل مضامین کلیدی

ماهیت ذاتی و سلسله‌مراتبی دین

خادمی دین را پدیده‌ای فطری و طبیعی معرفی می‌کند که با درجات و ظرفیت‌های مختلف انسانی هماهنگ است. او استدلال می‌کند که دین در یک نظام سلسله‌مراتبی عمل می‌کند و هر فرد یا گروه را بر اساس فطرت و جایگاهشان هدایت می‌کند:

«خداوند دین و برنامه زندگی هر فرد را از طریق طبیعت و فطرت ذاتی او قابل دسترس ساخته است. در نتیجه، دین، متناسب با جایگاه‌های مختلف بشری، در یک نظام سلسله‌مراتبی دانش و بینش‌های تدریجی عمل می‌کند.»

این دیدگاه با نظریه روان‌شناسی اجتماعی آلپورت (۱۹۵۰) درباره دینداری ذاتی (Intrinsic Religiosity) هم‌خوانی دارد. آلپورت دینداری ذاتی را به‌عنوان ایمانی معرفی می‌کند که از انگیزه‌های درونی و فطری سرچشمه می‌گیرد و با ارزش‌های شخصی و معنوی فرد هم‌راستاست. خادمی، با تأکید بر فطرت، این مفهوم را در چارچوب الهیاتی گسترش می‌دهد و آن را به‌عنوان مبنای مقبولیت جهانی دین معرفی می‌کند.

از منظر جامعه‌شناسی، این سلسله‌مراتب دینی با نظریه کارکردگرایی دورکیم (۱۹۱۲) قابل مقایسه است. دورکیم دین را نیرویی اجتماعی می‌داند که با ایجاد همبستگی و انسجام، نیازهای مختلف جامعه را برآورده می‌کند. خادمی نیز با شناسایی سه سطح دینداری (عمومی، حقیقت‌جویانه، و ولایت‌محور)، به نقش دین در پاسخ‌گویی به نیازهای متنوع اجتماعی اشاره دارد.

اختیار و آزادی در دینداری

خادمی بر ماهیت اختیاری و غیراجباری دین تأکید دارد و آن را در تقابل با جبرگرایی و تحمیل قرار می‌دهد:

«در عالم مادی (ناسوت)، که تحت حاکمیت اصل آزادی و انتخاب است، قانون امکان غالب است، نه ضرورت علّی یا خرافه جبرگرایی که اراده و انتخاب انسانی را نفی می‌کند.»

این دیدگاه با فلسفه آزادی در اندیشه‌های مدرن، به‌ویژه آرای کانت (۱۷۸۸) درباره خودمختاری اخلاقی، هم‌سویی دارد. کانت استدلال می‌کند که اخلاق و ارزش‌های انسانی تنها در صورتی معتبرند که از انتخاب آزادانه سرچشمه بگیرند. خادمی این مفهوم را به حوزه دین تعمیم می‌دهد و ایمان اختیاری را شرط لازم برای تحقق رضایت الهی می‌داند.

از منظر روان‌شناسی اجتماعی، این تأکید بر آزادی با نظریه خودتعیین‌گری (Deci & Ryan, ۲۰۰۰) هم‌خوانی دارد. این نظریه بیان می‌کند که انگیزه‌های درونی و انتخاب آزادانه به تعمیق تعهدات فردی، از جمله دینداری، منجر می‌شوند. خادمی با نفی اجبار، به این نکته اشاره دارد که دینداری پایدار تنها در محیطی آزاد و غیرتحمیلی شکوفا می‌شود.

مقبولیت جهانی و پیوند اجتماعی

خادمی مقبولیت جهانی را پیش‌نیاز اجرای اجتماعی دین می‌داند و بر ضرورت تبیین علمی و عقلانی تعالیم دینی تأکید دارد:

«برای دستیابی به رضایت الهی و اجرای اجتماعی اراده الهی، دین باید مقبولیت جهانی و عمومی را ارج نهد. برای احترام به این پذیرش عمومی و پیوند اجتماعی، ابتدا لازم است تعالیم و دکترین‌های الهی که روشن، مستند، و مبتنی بر حقایق هستی‌شناختی، طبیعی، الهی، علمی، و پژوهشی هستند، شناسایی و بیان شوند.»

این دیدگاه با نقد نظریه سکولاریزاسیون برگر (۱۹۶۷) قابل تحلیل است. برگر در ابتدا استدلال کرد که مدرنیته به کاهش نقش دین در جامعه منجر می‌شود، اما در آثار بعدی (۱۹۹۹) به تاب‌آوری دین در برابر سکولاریسم اذعان کرد. خادمی با تأکید بر تبیین علمی دین، راهکاری برای مقابله با سکولاریزاسیون ارائه می‌دهد که با استراتژی‌های برگر برای احیای دین در جوامع مدرن هم‌سوست.

از منظر فلسفه دین، این تأکید بر مقبولیت جهانی با آرای هیگ (۲۰۰۴) درباره پلورالیسم دینی هم‌خوانی دارد. هیگ استدلال می‌کند که ادیان مختلف می‌توانند در چارچوب‌های فرهنگی خود معتبر باشند، مشروط بر اینکه با تجربه‌های انسانی و نیازهای اجتماعی سازگار شوند. خادمی نیز با تأکید بر انطباق دین با ظرفیت‌های منطقه‌ای و جهانی، به این پلورالیسم عملی اشاره دارد.

خادمی همچنین به نقش اقتصاد در تاب‌آوری دینداری اشاره می‌کند:

«تمدن دینی بدون رشد اقتصادی، رونق، و توزیع عادلانه معیشت، خیالی دست‌نیافتنی است. اقتصاد نقش حیاتی‌تری نسبت به فرهنگ دینی در شکل‌دهی هر تمدنی ایفا می‌کند.»

این دیدگاه با نظریه وبری (۱۹۰۵) درباره ارتباط اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌داری هم‌سویی دارد. وب ر استدلال کرد که ارزش‌های دینی می‌توانند به رشد اقتصادی منجر شوند. خادمی، با تأکید بر اقتصاد به‌عنوان پیش‌نیاز تمدن دینی، این رابطه را معکوس کرده و اقتصاد را شرط لازم برای پایداری دینداری می‌داند.

نقش خانواده و جنسیت در دینداری

خادمی خانواده، به‌ویژه بانوی خانه، را سنگ‌بنای جامعه‌پذیری دینی معرفی می‌کند:

«اگر بانوی خانواده، با سبک دینداری خود، نه تحت تأثیر رسانه‌های مجازی باشد و نه درگیر اقتدارگرایی، سخت‌گیری، یا کنترل، و دینداری طبیعی، فطری، صادقانه، آزاد، و شیرین را تجسم بخشد، گرایش دینی متنوع و پویای خود را به همسر و فرزندانش منتقل می‌کند.»

این دیدگاه با مطالعات جنسیت و دین (Woodhead, ۲۰۰۷) هم‌خوانی دارد. وودهد استدلال می‌کند که زنان به دلیل نقش‌های اجتماعی و عاطفی‌شان، اغلب حاملان اصلی فرهنگ دینی در خانواده هستند. خادمی این نقش را در چارچوب الهیاتی تبیین کرده و بانوی خانه را عامل کلیدی در انتقال دینداری فطری یا تقلیدی می‌داند.

از منظر روان‌شناسی اجتماعی، این تأکید بر نقش خانواده با نظریه یادگیری اجتماعی باندورا (۱۹۷۷) قابل تحلیل است. باندورا معتقد است که رفتارها و ارزش‌ها از طریق مشاهده و تقلید در محیط‌های اجتماعی، مانند خانواده، منتقل می‌شوند. دینداری بانوی خانه، به‌عنوان الگویی قابل مشاهده، به فرزندان و همسر منتقل شده و زمینه‌ساز تاب‌آوری دینداری در نسل‌های بعدی می‌شود.

تحمل دینی و تمدن‌سازی

خادمی از تحمل دینی به‌عنوان نتیجه ماهیت الهی و روشنگرانه دین دفاع می‌کند:

«ماهیت الهی و روشنگرانه دین، همراه با محوریت مربی‌محور آن، به دین ذاتی اعتبار، اقتدار، و مشروعیت می‌بخشد. هم‌راستایی آن با پیامبر و جامعه، و سرپرست معصوم منصوب الهی در عصر غیبت، ادیان را متنوع می‌سازد، هرکدام به‌صورت مشروط و نسبی معتبر، و راه را برای تحمل دینی، تفاهم متقابل، و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز میان پیروان ادیان معتبر هموار می‌کند.»

این دیدگاه با نظریه پلورالیسم دینی هیگ (۲۰۰۴) و مفهوم هم‌زیستی تمدنی هانتینگتون (۱۹۹۶) هم‌سویی دارد. هانتینگتون معتقد است که تمدن‌ها می‌توانند از طریق گفت‌وگو و تفاهم متقابل هم‌زیستی داشته باشند. خادمی با تأکید بر تحمل دینی، به امکان هم‌گرایی ادیان در چارچوب‌های الهیاتی اشاره دارد.

از منظر مطالعات تمدنی، خادمی نقش دین در ساخت تمدن را با ارجاع به نمونه‌های تاریخی، مانند تمدن هخامنشی و اسلامی، بررسی می‌کند. این دیدگاه با تحلیل توی‌نبی (۱۹۴۶) درباره نقش دین در شکل‌گیری تمدن‌ها هم‌خوانی دارد. توی‌نبی استدلال می‌کند که ادیان به‌عنوان نیروهای معنوی، محور انسجام تمدنی هستند. خادمی این نقش را به رهبری حکیمان قدسی نسبت می‌دهد که با حکمت تابناک، تمدن‌های پایدار را بنیان می‌نهند.

دین و سیاست: نقد اقتدارگرایی

خادمی به بررسی رابطه دین و سیاست پرداخته و از حکومتی دفاع می‌کند که بر حکمت و عدالت الهی استوار باشد:

«دینی که قدرت و حاکمیت دارد، به معنای تسلط در تبیین و روشنگری، اگر از نظر فکری و محتوایی قوی باشد، از مقبولیت عمومی و جهانی برخوردار است، تحمل اجتماعی و حمایت مردمی دارد، و از قدرت ذاتی خود—که از حقیقت الهی، یعنی دقت علمی، حکمت تابناک، دانش الهی، روشنگری، اراده الهی، عدالت، حقیقت، و انصاف ناشی می‌شود—از طریق سیاست و مدیریت الهی بدون تساهل استفاده می‌کند.»

این دیدگاه با نقد وبر (۱۹۰۵) درباره بوروکراسی دینی و اقتدارگرایی قابل مقایسه است. وبر معتقد است که اقتدار دینی می‌تواند به بوروکراسی سخت‌گیرانه منجر شود. خادمی با نفی اقتدارگرایی و تأکید بر حکمت الهی، راهکاری برای جلوگیری از این انحراف ارائه می‌دهد.

از منظر فلسفه سیاسی، این دیدگاه با آرای رالز (۱۹۷۱) درباره عدالت به‌عنوان انصاف هم‌سویی دارد. رالز استدلال می‌کند که نظام‌های سیاسی باید بر اصول عدالت و احترام به آزادی‌های فردی استوار باشند. خادمی نیز با تأکید بر آزادی و مقبولیت عمومی، به لزوم عدالت در حاکمیت دینی اشاره دارد.

تحلیل قرآنی و هرمنوتیکی

خادمی از آیات قرآنی به‌عنوان مبنای استدلال‌های خود استفاده می‌کند. برای نمونه، آیه زیر بر تناسب تکلیف با ظرفیت انسانی تأکید دارد:

«خداوند هیچ‌کس را جز به اندازه توانش تکلیف نمی‌کند. آنچه [از خیر] به دست آورده، برای اوست و آنچه [از شر] کسب کرده، بر اوست.» (قرآن، ۲:۲۸۶)

از منظر هرمنوتیک مدرن، این آیه با رویکرد ریکور (۱۹۸۱) درباره تفسیر متون دینی قابل تحلیل است. ریکور معتقد است که متون دینی باید در چارچوب تجربه‌های انسانی و زمینه‌های اجتماعی تفسیر شوند. خادمی با تأکید بر ظرفیت انسانی، این آیه را در راستای نیازهای اجتماعی و روان‌شناختی مدرن تفسیر می‌کند.

آیه دیگری که خادمی به آن استناد می‌کند، بر نقش هدایتگر دین تأکید دارد:

«و خداوند به بهشت و آمرزش به اذن خود دعوت می‌کند و آیات خود را برای مردم روشن می‌سازد تا شاید به یاد آورند.» (قرآن، ۲:۲۲۱)

این آیه با نظریه روان‌شناسی مثبت‌گرا (Seligman, ۲۰۰۲) هم‌خوانی دارد که بر اهمیت یادآوری و تقویت ارزش‌های معنوی در ارتقای بهزیستی روانی تأکید دارد. خادمی با تفسیر این آیه، دین را به‌عنوان نیرویی برای تقویت سلامت روانی و معنوی معرفی می‌کند.

بحث و نتیجه‌گیری

فصل پنجم کتاب تزویر و دین الهی نوشته صادق خادمی، با ارائه تحلیلی عمیق از ماهیت ذاتی، سلسله‌مراتبی، و اجتماعی دین، به‌عنوان منبعی ارزشمند برای مطالعات میان‌رشته‌ای در حوزه دین‌شناسی مطرح است. این فصل با تأکید بر آزادی، مقبولیت جهانی، و نقش اقتصاد و خانواده در دینداری، راهکارهایی برای تقویت تاب‌آوری دین در جوامع مدرن ارائه می‌دهد.

تحلیل میان‌رشته‌ای این مقاله نشان داد که دیدگاه‌های خادمی با نظریه‌های مدرن در جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، فلسفه، و مطالعات تمدنی هم‌سویی دارد. برایexploring the intrinsic religiosity of Allport (۱۹۵۰), the functionalism of Durkheim (۱۹۱۲), and the pluralism of Hick (۲۰۰۴) resonate with Khademi’s emphasis on intrinsic faith, social cohesion, and religious tolerance. Similarly, Weber’s (۱۹۰۵) economic insights, Huntington’s (۱۹۹۶) civilizational dialogue, and Rawls’ (۱۹۷۱) justice framework align with Khademi’s views on economy, civilization, and governance.

از منظر تطبیقی، دیدگاه خادمی درباره نقش دین در تمدن‌سازی با تحلیل‌های توی‌نبی (۱۹۴۶) درباره دین به‌عنوان محور تمدن هم‌خوانی دارد، در حالی که نقد او به اقتدارگرایی دینی با نقدهای وبر (۱۹۰۵) به بوروکراسی دینی هم‌سوست. همچنین، تأکید خادمی بر نقش زنان در انتقال دینداری با مطالعات جنسیتی وودهد (۲۰۰۷) و نظریه یادگیری اجتماعی باندورا (۱۹۷۷) تقویت می‌شود.

این پژوهش پیشنهاد می‌کند که برای تقویت تاب‌آوری دینداری در جوامع مدرن، باید بر تبیین علمی و عقلانی دین، تقویت اقتصاد، و حمایت از نقش خانواده تمرکز کرد. همچنین، ترویج تحمل دینی و گفت‌وگوی بین‌تمدنی، همان‌طور که خادمی و هانتینگتون پیشنهاد می‌کنند، می‌تواند به هم‌زیستی مسالمت‌آمیز ادیان کمک کند.

منابع

  • Allport, G. W. (۱۹۵۰). The Individual and His Religion: A Psychological Interpretation. Macmillan.
  • Bandura, A. (۱۹۷۷). Social Learning Theory. Prentice Hall.
  • Berger, P. L. (۱۹۶۷). The Sacred Canopy: Elements of a Sociological Theory of Religion. Doubleday.
  • Berger, P. L. (۱۹۹۹). The Desecularization of the World: Resurgent Religion and World Politics. Eerdmans.
  • Deci, E. L., & Ryan, R. M. (۲۰۰۰). The “What” and “Why” of Goal Pursuits: Human Needs and the Self-Determination of Behavior. Psychological Inquiry, ۱۱(۴), ۲۲۷–۲۶۸.
  • Durkheim, É. (۱۹۱۲). The Elementary Forms of Religious Life. Free Press.
  • Hick, J. (۲۰۰۴). An Interpretation of Religion: Human Responses to the Transcendent. Yale University Press.
  • Huntington, S. P. (۱۹۹۶). The Clash of Civilizations and the Remaking of World Order. Simon & Schuster.
  • Kant, I. (۱۷۸۸). Critique of Practical Reason. Cambridge University Press (ترجمه ۱۹۹۷).
  • Rawls, J. (۱۹۷۱). A Theory of Justice. Harvard University Press.
  • Ricoeur, P. (۱۹۸۱). Hermeneutics and the Human Sciences. Cambridge University Press.
  • Seligman, M. E. P. (۲۰۰۲). Authentic Happiness: Using the New Positive Psychology. Free Press.
  • Toynbee, A. J. (۱۹۴۶). A Study of History. Oxford University Press.
  • Weber, M. (۱۹۰۵). The Protestant Ethic and the Spirit of Capitalism. Routledge (ترجمه ۲۰۰۱).
  • Woodhead, L. (۲۰۰۷). Gender Differences in Religious Practice and Significance. In J. A. Beckford & N. J. Demerath (Eds.), The SAGE Handbook of the Sociology of Religion (pp. ۵۶۶–۵۸۶). SAGE.

آیا این نوشته برایتان مفید بود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *