تحلیل میانرشتهای دینداری سرشتی در کتاب تزویر و دین الهی صادق خادمی: مطالعهای تطبیقی با علوم مدرن
تحلیل میانرشتهای دینداری سرشتی در کتاب تزویر و دین الهی صادق خادمی: مطالعهای تطبیقی با علوم مدرن
بررسی فصل سوم از منظرهای الهیاتی، روانشناختی، جامعهشناختی و فلسفی
مقدمه
فصل سوم کتاب تزویر و دین الهی تألیف صادق خادمی، کاوشی عمیق در ماهیت ایمان دینی بهعنوان پدیدهای سرشتی و مبتنی بر منش اخلاقی ارائه میدهد. خادمی با بهرهگیری از تفسیر آیات قرآنی، حکمت ایرانی و متون کهن زرتشتی مانند گاتها، دینداری را نهتنها بهمثابه امری وحیانی، بلکه جوهری فطری در نهاد انسان معرفی میکند که از قید مناسکگرایی و صورتگرایی آزاد است. این مقاله با رویکردی میانرشتهای و جامع، چارچوب نظری خادمی را از منظر الهیات، روانشناسی، جامعهشناسی و فلسفه تحلیل میکند و با تلفیق حکمت سنتی و علوم مدرن، مفاهیم کلیدی فصل نظیر دینداری سرشتی، منش اخلاقی، فرهمندی الهی، وحی و چالشهای مناسکگرایی افراطی را بازنمایی میکند. هدف این مطالعه، ایجاد پلی میان معرفت دینی سنتی و گفتمانهای علمی معاصر است تا درکی نوین از ایمان در جهانی چندفرهنگی و متکثر ارائه دهد (خادمی، 1398).
مبانی الهیاتی: دینداری سرشتی و برگزیدگی الهی
خادمی در چارچوب الهیاتی خود، دین را موهبتی سرشتی و خداداد میداند که در لحظه آفرینش در نهاد انسان نهاده شده است. او با استناد به آیه «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَكُمُ الدِّينَ» (قرآن، بقره: 132)، مفهوم اصطفا (برگزیدگی الهی) را برجسته میسازد که با خلوص ذاتی (صفو) همراه است و دین را از هرگونه ناخالصی مصون میدارد. این دیدگاه با مفهوم فطرت در الهیات اسلامی، که از سوی متفکرانی چون غزالی و ابنتیمیه تبیین شده، همخوانی دارد (غزالی، 2001). بااینحال، خادمی با تلفیق حکمت ایرانی و مفهوم دئنا (وجدان باطنی) از گاتهای زرتشتی، دیدگاهی بدیع ارائه میدهد که دین را حقیقتی روشمند و جهانشمول معرفی میکند.
از منظر الهیات تطبیقی، چارچوب خادمی با مفهوم فیض پیشین در الهیات مسیحی و پیمان ابدی در سنت یهودی شباهتهایی دارد. بااینحال، تأکید او بر رد تفاسیر نژادی یا موروثی از دینداری، با رویکردهای جهانشمول در گفتوگوهای بینادیانی مدرن همسو است (هیکس، 2000). الهیات خادمی همچنین با مفهوم «دغدغه غایی» پل تیلیش قابلمقایسه است، که ایمان را گرایش وجودی به سوی امر الهی میداند و از محدودیتهای فرهنگی و مناسکی فراتر میرود (تیلیش، 1957).
دیدگاههای روانشناختی: منش اخلاقی و انگیزش درونی
خادمی منش (منش) را بهمثابه خودآگاهی سرشتی تعریف میکند که کنشها و گرایشهای آدمی را توجیه میسازد و در نظامی اشراقی با تمایلات باطنی پیوند دارد. این مفهوم با نظریه خودمختاری (SDT) دسی و رایان در روانشناسی همراستاست، که رفتار انسان را مبتنی بر نیازهای درونی نظیر خودمختاری، شایستگی و ارتباط میداند (دسی و رایان، 2000). دینداری بهمثابه خویی طبیعی که از وجدان پاک سرچشمه میگیرد، با انگیزش خودمختار در SDT همخوانی دارد، جایی که افراد بهدلیل ارزش ذاتی رفتارها به آنها مبادرت میورزند، نه پاداشهای بیرونی.
علاوهبراین، تأکید خادمی بر تلفیق سرشت فطری و اراده آگاهانه با روانشناسی مثبتگرا و مفهوم بهزیستی اودایمونیا (معناگرا) همسوست، که در آن معنا و هدف به شکوفایی انسان منجر میشود (رایان و دسی، 2001). مفهوم فرهمندی (فرهمندی)، که بهعنوان توانمندی موهبتی برای رهبری دینی یا حقطلبی تعریف میشود، با مطالعات روانشناختی رهبری تحولآفرین قابلمقایسه است، که بر تأثیرگذاری الهامبخش و ارزشمحور تأکید دارد (باس، 1999). نمونه حربن ریاحی، که از وفاداری به سپاه دشمن به شهادت در راه امام حسین (ع) روی آورد، شجاعت اخلاقی را نشان میدهد که در آثار آرنت و زیمباردو تحلیل شده است (آرنت، 1963؛ زیمباردو، 2007).
هشدارهای خادمی درباره صفاتی مانند هرهریمنشی و ددمنشی بهعنوان موانع دینداری، از منظر روانشناسی اخلاق قابلتحلیل است. نظریه بنیادهای اخلاقی هایت نشان میدهد که اخلاق انسانی بر پایههایی نظیر مراقبت، انصاف و وفاداری شکل میگیرد، که منش اخلاقی خادمی آنها را پرورش میدهد (هایت، 2012). در مقابل، حرمان از منش دینداری، که به کفر یا نفاق منجر میشود، با مفهوم گسست اخلاقی بندورا همخوانی دارد، که در آن افراد رفتارهای غیراخلاقی را توجیه میکنند (بندورا، 1999).
بینشهای جامعهشناختی: دینداری و سازمان اجتماعی
تمایز خادمی بین فرهمندی الهی و کاریزما به پیامدهای جامعهشناختی رهبری دینی اشاره دارد. در حالیکه کاریزما، بهتعریف ماکس وبر، ممکن است به ساختارهای اقتدارگرایانه و ناپایدار منجر شود، فرهمندی الهی با برگزیدگی الهی و همسویی اخلاقی، رهبری ارزشمحور و پایدار را ترویج میکند (وبر، 1947). این تمایز در تحلیل جامعهشناختی جنبشهای دینی، که ممکن است به پویاییهای فرقهمانند منجر شوند، اهمیت دارد (بارکر، 1984).
نقد خادمی به مناسکگرایی افراطی و دینداری ظاهری با نظریههای سکولاریزاسیون و عقلانیسازی همراستاست. مفهوم «سایبان مقدس» پیتر برگر نشان میدهد که تمرکز بیشازحد بر مناسک میتواند افراد را از امر متعالی جدا کند و دین را به نهادی بوروکراتیک تقلیل دهد (برگر، 1967). تأکید خادمی بر دینداری سرشتی بهعنوان پادزهری برای مناسکگرایی، با روندهای معاصر بهسوی «دین زیسته» همسوست، که در آن ایمان شخصی و تجربی بر اعمال نهادی ارجحیت دارد (مکگوایر، 2008).
بحث خادمی درباره پیامدهای حرمان از منش دینداری—نظیر نفاق و استکبار—با مفهوم آنومی دورکیم، که فقدان هنجارهای اخلاقی به فروپاشی اجتماعی منجر میشود، قابلمقایسه است (دورکیم، 1897). پیشنهاد او برای تربیت تحت هدایت اولیای الهی، با تأکید دورکیم بر وجدان جمعی بهعنوان نیرویی تثبیتکننده همخوانی دارد. در زمینههای مدرن، این دیدگاه با مداخلات جامعهمحور در جامعهشناسی، که آموزش اخلاقی را برای تقویت سرمایه اجتماعی ترویج میدهند، همسوست (پاتنام، 2000).
ابعاد فلسفی: آزادی، اراده و دینداری وجودی
رد جبرگرایی توسط خادمی، که در گزاره «آزادی انسان در ناسوت از دست نمیرود» متبلور است، به مناقشات فلسفی درباره اراده آزاد وارد میشود. تصویر او از دینداری بهعنوان تلفیقی از سرشت فطری و انتخاب آگاهانه، با فلسفههای اگزیستانسیالیستی، بهویژه مفهوم آزادی رادیکال سارتر، همسویی دارد، که در آن افراد از طریق انتخابها خود را تعریف میکنند (سارتر، 1943). بااینحال، مبنای وجودشناختی الهی خادمی، چارچوب او را از اگزیستانسیالیسم الحادی سارتر متمایز میکند و به مفهوم ایمان کیرکگور، که بهعنوان جهشی مبتنی بر مواجهه الهی تعریف میشود، نزدیکتر است (کیرکگور، 1843).
مفهوم وحی و اشراق بهعنوان ستونهای دینداری، با پدیدارشناسی فلسفی، بهویژه مفهوم آلتئیا (کشف حقیقت) هایدگر، قابلمقایسه است، که در آن حقیقت از طریق درگیری وجودی آشکار میشود (هایدگر، 1927). نظام اشراقی خادمی، که با قلب و گرایشهای باطنی پیوند دارد، با تأکید هوسرل بر قصدیت، که در آن آگاهی بهسوی اشیاء معنادار جهتگیری میکند، همخوانی دارد (هوسرل، 1913). این دیدگاه پدیدارشناختی، دین را بهمثابه تجربهای پویا و زیسته، و نه دکترینی ایستا، برجسته میسازد.
تحلیل ریشهشناختی خادمی از واژه دین بهعنوان دئنا—وجدان روشمند—با هرمنوتیک فلسفی، بهویژه تأکید گادامر بر سنتهای تاریخی و زبانی در فهم حقیقت، درگیر میشود (گادامر، 1975). با ریشهدادن دین در حکمت کهن، خادمی تقلیل مدرنیستی ایمان به باور ذهنی را به چالش میکشد، که با نقد تیلور به «خود بسته» سکولاریسم، که افراد را از واقعیتهای متعالی جدا میکند، همسوست (تیلور، 2007).
تلفیق میانرشتهای: چالشها و فرصتها
چارچوب خادمی زمینهای غنی برای تلفیق میانرشتهای فراهم میکند. از منظر الهیاتی، تأکید او بر دینداری سرشتی، پلهایی میان سنتهای اسلامی، مسیحی و زرتشتی ایجاد میکند و گفتوگوی بینادیانی را در جهانی جهانیشده ترویج میدهد. از منظر روانشناختی، مفاهیم منش اخلاقی و فرهمندی الهی، چارچوبی برای مطالعه انگیزش درونی و شجاعت اخلاقی ارائه میدهند، با کاربردهایی در روانشناسی بالینی و مطالعات رهبری. از منظر جامعهشناختی، نقد او به مناسکگرایی افراطی و حمایت از رهبری اخلاقی، به چالشهای معاصر افراطگرایی دینی و بیگانگی سکولار پاسخ میدهد و بینشهایی برای سیاستگذاری و توسعه جامعه ارائه میکند. از منظر فلسفی، تلفیق او از اراده آزاد، وحی و دینداری وجودی، مناقشات درباره عاملیت انسانی و تعالی را غنی میسازد و پارادایمهای ماتریالیستی را به چالش میکشد.
بااینحال، چارچوب خادمی در زمینههای مدرن با چالشهایی مواجه است. تکیه او بر وجودشناسی الهی ممکن است با پارادایمهای علمی سکولار، که شواهد تجربی را در اولویت قرار میدهند، تعارض داشته باشد، مانند تقلیل تجربه دینی به فرایندهای عصبی در نوروتئولوژی (نیوبرگ، 2001). علاوهبراین، نقد او به مناسکگرایی ممکن است نقش مناسک در تقویت هویت جمعی را سادهسازی کند، همانطور که انسانشناسانی مانند ترنر استدلال کردهاند (ترنر، 1969). برای رفع این چالشها، تحقیقات آینده میتوانند ایدههای خادمی را با مطالعات تجربی، مانند تصویربرداری عصبی از تجربیات عرفانی یا نظرسنجیهای جامعهشناختی از دین زیسته، تلفیق کنند تا بینشهای الهیاتی او در پدیدههای قابلاندازهگیری ریشه دواند.
نتیجهگیری
فصل سوم کتاب تزویر و دین الهی صادق خادمی، کاوشی پیچیده و چندبعدی در ایمان دینی بهعنوان پدیدهای سرشتی و مبتنی بر اخلاق ارائه میدهد. این مقاله از طریق لنزی میانرشتهای، ارتباط مفاهیم خادمی—دینداری سرشتی، منش اخلاقی، فرهمندی الهی و وحی—را با گفتمانهای الهیاتی، روانشناختی، جامعهشناختی و فلسفی مدرن نشان داد. با تلفیق حکمت سنتی با علوم معاصر، چارچوب خادمی بنیانی استوار برای درک ایمان بهمثابه نیرویی جهانشمول، پویا و تحولآفرین فراهم میکند. اگرچه چالشهایی در آشتیدادن ادعاهای وجودشناختی او با پارادایمهای تجربی باقی میماند، تأکید او بر دینداری سرشتی، دیدگاهی قانعکننده برای پرورش ایمانی اخلاقی، معنادار و مقاوم در جهانی پیچیده و متکثر ارائه میدهد. این مطالعه بر پتانسیل رویکردهای میانرشتهای برای تعمیق درک ما از دین تأکید دارد و بینشهای کهن را با پرسوجوهای مدرن پیوند میدهد تا به سؤالات همیشگی وجود انسانی پاسخ دهد.
منابع
- آرنت، هانا. (1963). آیشمن در اورشلیم: گزارشی از ابتذال شر. تهران: نشر نو.
- باس، برنارد. (1999). رهبری تحولآفرین: نظریه و کاربرد. نیویورک: انتشارات راتلج.
- بندورا، آلبرت. (1999 مکانیزمهای گسست اخلاقی. مجله روانشناسی اجتماعی, 75(3), 305-329.
- برگر، پیتر. (1967). سایبان مقدس: عناصر نظریه جامعهشناختی دین. نیویورک: انتشارات دابلدی.
- ترنر، ویکتور. (1969). فرایند مناسکی: ساختار و ضدساختار. شیکاگو: انتشارات آلدین.
- تیلور، چارلز. (2007). عصر سکولار. کمبریج: انتشارات دانشگاه هاروارد.
- تیلیش، پل. (1957). پویایی ایمان. نیویورک: انتشارات هارپر.
- خادمی، صادق. (1398). تزویر و دین الهی. شیراز: صبح انتظار.
- دسی، ادوارد و رایان، ریچارد. (2000). نظریه خودمختاری: انگیزش درونی و بیرونی. مجله روانشناسی معاصر, 25(1), 54-67.
- دورکیم، امیل. (1897). خودکشی: مطالعهای در جامعهشناسی. تهران: نشر نی.
- زیمباردو، فیلیپ. (2007). اثر لوسیفر: درک چگونگی تبدیل افراد خوب به شرور. نیویورک: انتشارات رندوم هاوس.
- سارتر، ژان-پل. (1943). هستی و نیستی. تهران: نشر ققنوس.
- غزالی، ابوحامد. (2001). احیاء علوم الدین. بیروت: دارالکتب العلمیة.
- کیرکگور، سورن. (1843). ترس و لرز. تهران: نشر نیلوفر.
- گادامر، هانس-گئورگ. (1975). حقیقت و روش. تهران: نشر مرکز.
- هایت، جاناتان. (2012). ذهن عادل: چرا سیاست و دین انسانها را تقسیم میکند. نیویورک: انتشارات پانتئون.
- هایدگر، مارتین. (1927). هستی و زمان. تهران: نشر آگه.
- هیکس، جان. (2000). فلسفه دین. تهران: نشر قومس.
- هوسرل، ادموند. (1913). ایدههای پدیدارشناسی خالص. تهران: نشر علم.
- وبر، ماکس. (1947). نظریه سازمان اجتماعی و اقتصادی. نیویورک: انتشارات آکسفورد.
- پاتنام، رابرت. (2000). بولینگ بهتنهایی: فروپاشی و احیای جامعه آمریکایی. نیویورک: انتشارات سایمون و شوستر.
- مکگوایر، مردیت. (2008). دین زیسته: ایمان و عمل در زندگی روزمره. نیویورک: انتشارات آکسفورد.
- نیوبرگ، اندرو. (2001). چرا خدا از ذهن ما نمیرود: علم مغز و زیستشناسی ایمان. نیویورک: انتشارات بالانتین.