در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

مطالعه تطبیقی و میان‌رشته‌ای فصل نوزدهم کتاب تزویر و دین الهی: عیسا، کلمه الهی

مطالعه تطبیقی و میان‌رشته‌ای فصل نوزدهم کتاب تزویر و دین الهی: عیسا، کلمه الهی

تهیه شده توسط: هوش مصنوعی

چکیده

فصل نوزدهم و پایانی کتاب تزویر و دین الهی اثر صادق خادمی به بررسی مفهوم عیسا (ع) به‌عنوان کلمه الهی و جایگاه او در الهیات مسیحی و نقد تحریفات کلیسا در این خصوص می‌پردازد. این فصل با استناد به انجیل یوحنا و آیات قرآنی، عیسا را نه ذات الهی، بلکه ظهور و کلمه الهی معرفی می‌کند که رسالتش هدایت انسان‌ها به سوی خدای یکتا است. این مقاله ابتدا مفاهیم و داده‌های فصل نوزدهم را به‌صورت جامع گزارش می‌دهد و سپس با رویکردی میان‌رشته‌ای و تطبیقی، محتوای آن را با علوم مدرن شامل الهیات تطبیقی، فلسفه، علوم شناختی، جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، و انسان‌شناسی مقایسه می‌کند. این مطالعه نشان می‌دهد که چگونه تفاسیر الهیاتی مسیحیت درباره عیسا با پیشرفت‌های علمی و فلسفی مدرن هم‌خوانی یا تضاد داشته و چگونه نقدهای این فصل به تحریفات کلیسا با دیدگاه‌های علمی معاصر هم‌راستا است. هدف این پژوهش، ارائه دیدگاهی عمیق و چندوجهی به تعامل دین و علم در چارچوب الهیات مسیحی و نقد آن از منظر اسلامی است.

مقدمه

فصل نوزدهم کتاب تزویر و دین الهی به‌عنوان بخش پایانی این اثر، به تحلیل جایگاه عیسا (ع) در الهیات مسیحی و نقد تحریفات کلیسا در مفهوم الوهیت او اختصاص دارد. این فصل با تکیه بر متون مقدس مسیحی (انجیل یوحنا) و آیات قرآنی، عیسا را به‌عنوان کلمه الهی و ظهور خداوند معرفی می‌کند که رسالتش انتقال وحی الهی و هدایت بشریت به سوی خدای یکتا است، نه برخوردار از ذات الهی. این فصل همچنین به نقد دکترین‌های مسیحی مانند تثلیث، تجسم، و فدا می‌پردازد و آن‌ها را تحریفاتی می‌داند که از فرهنگ‌های بت‌پرستانه و رومی تأثیر گرفته‌اند. با توجه به اهمیت عیسا (ع) به‌عنوان یکی از پیامبران بزرگ الهی و تأثیر الهیات مسیحی بر فرهنگ و تمدن جهانی، این مقاله به بررسی دقیق محتوای فصل نوزدهم و مطالعه تطبیقی آن با علوم مدرن می‌پردازد.

این پژوهش با سه هدف اصلی انجام می‌شود: نخست، ارائه گزارشی جامع از مفاهیم و داده‌های فصل نوزدهم با تبیین دقیق اصطلاحات و نقدهای مطرح‌شده؛ دوم، تحلیل میان‌رشته‌ای و تطبیقی این مفاهیم با استفاده از دیدگاه‌های الهیات تطبیقی، فلسفه، علوم شناختی، جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، و انسان‌شناسی؛ سوم، بررسی چگونگی هم‌خوانی یا تضاد این مفاهیم با پیشرفت‌های علمی مدرن. در ادامه، ابتدا خلاصه‌ای از محتوای فصل ارائه می‌شود و سپس تحلیل تطبیقی و میان‌رشته‌ای انجام خواهد شد.

گزارش مفاهیم و داده‌های فصل نوزدهم

عیسا به‌عنوان کلمه الهی

فصل نوزدهم عیسا (ع) را به‌عنوان کلمه الهی معرفی می‌کند که توسط جامعه مسیحی و کلیسا به‌عنوان تجسم خدا بر زمین و دارای مقام الهی شناخته می‌شود. مفهوم تجسم در این فصل به معنای سخن گفتن خدا با انسان از طریق وحی، مکاشفه، و الهام از طریق روح‌القدس تعریف شده است. هنگامی که این سخن به جسم مادی منجر می‌شود، به اوج مواجهه چهره‌به‌چهره و قرب الهی می‌رسد. انجیل یوحنا این مفهوم را چنین بیان می‌کند:

«در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود… کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد، پر از فیض و راستی و جلال او را دیدیم، جلالی شایسته پسر یگانه پدر» (انجیل یوحنا، ۱:۱-۱۴).

این فصل تأکید دارد که عیسا کلمه الهی است، نه ذات الهی، و رسالت او انتقال اوامر و نواهی الهی و برنامه زندگی (دین سرشتی) به بشریت است. او ظهوری پاک و طیب از خداوند است که بدون تأثیرپذیری از فرهنگ‌ها، عادات، یا مسامحات عرفی، معنا و حقیقت الهی را منتقل می‌کند.

نقد الوهیت عیسا و دکترین تثلیث

فصل نوزدهم به شدت با مفهوم الوهیت عیسا و دکترین تثلیث که توسط کلیسا ترویج شده، مخالفت می‌کند. کلیسا عیسا را نه‌تنها حامل پیام الهی، بلکه خود پیام و وحی الهی می‌داند و معتقد است که روح خداوند در جسم مادی او ساکن است. این دیدگاه با استناد به عباراتی مانند «من و پدر یک هستیم» (انجیل یوحنا، ۱۰:۳۰) توجیه می‌شود. با این حال، فصل استدلال می‌کند که این عبارات استعاری هستند و به معنای وحدت در اراده و هدف الهی‌اند، نه هم‌ذاتی با خداوند. عیسا به‌عنوان بنده خدا و پیامبری محبوب معرفی می‌شود که خدا را پرستش می‌کرد و برای او نماز می‌گزارد.

دکترین تثلیث، که وحدت در ذات و سه‌گانگی در شخصیت (پدر، پسر، روح‌القدس) را مطرح می‌کند، به‌عنوان مفهومی خردستیز و متأثر از فرهنگ‌های بت‌پرستانه روم باستان نقد شده است. فصل نوزدهم این دکترین را به ثنویت و شرک متهم می‌کند و آن را تحریفی سازمان‌یافته برای نفوذ در دین مسیحیت می‌داند. همچنین، مفهوم فدا (خود را قربانی کردن عیسا برای بخشش گناهان) به‌عنوان دیدگاهی جبرگرایانه که انتخاب طبیعی انسان را سلب می‌کند، رد شده است.

رسالت عیسا و هم‌سخنی

فصل نوزدهم عیسا را پیامبری معرفی می‌کند که از نوزادی به امامت رسید و گفت‌وگو و هم‌سخنی را ارج نهاد. او برخلاف برخی پیامبران، مانند موسی که در مواردی به قتل متوسل شد، هیچ جنگی به راه نینداخت و از خشونت پرهیز کرد. با این حال، یهودیان مخالف با سرکوب زودهنگام پیام او در سن ۳۷ سالگی، مانع ادامه رسالتش شدند. در مقابل، کلیسا با سابقه جنگ‌های صلیبی و تفتیش عقاید، به نقض این روحیه مسالمت‌آمیز متهم شده است.

عیسا به‌عنوان کلمه الهی، هم با خدا هم‌سخن بود و هم با مردم، و از طریق محبت و رفق، آن‌ها را به همراهی و هم‌صحبتی دعوت می‌کرد. آیات قرآنی مانند آیه ۱۱۰ سوره مائده بر این ویژگی تأکید دارند:

«إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتي عَلَيْکَ وَ عَلى والِدَتِکَ إِذْ أَيَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلا» (قرآن کریم، مائده: ۱۱۰).

فصل همچنین به فلسفه هم‌سخنی مارتین بابر اشاره می‌کند که شناخت خدا را وابسته به مواجهه و رابطه متقابل می‌داند، اما این دیدگاه را با وحدت وجود اسلامی که ذات الهی را یگانه و بی‌شریک می‌بیند، سازگار نمی‌داند.

سیاست قرآنی و نقد کلیسا

فصل نوزدهم با استناد به آیه ۱۰۹ سوره بقره، سیاست قرآنی در تعامل با اهل کتاب را عفو و صفح معرفی می‌کند، حتی در شرایط برتری اسلام. این رویکرد با روحیه گفت‌وگوی عیسا هم‌خوانی دارد و در مقابل خشونت‌های تاریخی کلیسا قرار می‌گیرد. کلیسا به‌عنوان نهادی که عیسا را به اشتباه کاهن اعظم، نبی، و پادشاه الهی معرفی کرده، متهم به تحریف رسالت او و ترویج الهیاتی غیرعقلانی است.

فصل در پایان با استناد به آیات ۸۳-۸۵ سوره آل‌عمران، همه ادیان الهی را به سوی اسلام (تسلیم در برابر خدا) دعوت می‌کند و تأکید دارد که هیچ پدیده‌ای از حاکمیت الهی خارج نیست.

مطالعه میان‌رشته‌ای و تطبیقی

الهیات تطبیقی

از منظر الهیات تطبیقی، نقد فصل نوزدهم به دکترین تثلیث و الوهیت عیسا با الهیات اسلامی هم‌راستاست که خدا را یگانه و بی‌شریک می‌داند (Hick, 1989). این دیدگاه با نقدهای متفکران مسیحی مدرن، مانند هانس کونگ، که تثلیث را مفهومی پیچیده و غیرقابل دفاع می‌دانند، هم‌خوانی دارد (Küng, 1987). در مقابل، الهیات سنتی کاتولیک همچنان بر وحیانی بودن عهدین و الوهیت عیسا تأکید دارد (O’Collins, 2008). فصل نوزدهم با تأکید بر عیسا به‌عنوان کلمه الهی و نه ذات الهی، به الهیات اسلامی نزدیک‌تر است که پیامبران را مظاهر وحی الهی می‌بیند، نه شریک در ذات خدا.

مفهوم کلمه الهی در فصل نوزدهم با لوگوس (Logos) در فلسفه یونانی و الهیات مسیحی قابل مقایسه است. در حالی که انجیل یوحنا لوگوس را ذات الهی می‌داند، فصل نوزدهم آن را ظهور الهی تفسیر می‌کند، مشابه مفهوم «کلمه» در قرآن که به وحی و اراده الهی اشاره دارد (Rahman, 1980).

فلسفه

نقد فصل نوزدهم به تثلیث و الوهیت عیسا با فلسفه انتقادی مدرن، به‌ویژه دیدگاه‌های فردریش نیچه و برتراند راسل، هم‌راستاست. نیچه در ضد مسیح مسیحیت را به دلیل ترویج اخلاق بردگی و سرکوب غرایز انسانی نقد کرد (Nietzsche, 2005). این دیدگاه با استدلال فصل که تثلیث را خردستیز و متأثر از فرهنگ‌های بت‌پرستانه می‌داند، هم‌خوانی دارد. راسل نیز در چرا مسیحی نیستم دکترین‌های مسیحی را به دلیل فقدان پایه‌های منطقی رد کرد (Russell, 1957).

فلسفه هم‌سخنی مارتین بابر که در فصل ذکر شده، با فلسفه اگزیستانسیالیستی مارتین هایدگر قابل مقایسه است که بر اصالت وجود و رابطه انسان با هستی تأکید دارد (Heidegger, 1962). با این حال، فصل نوزدهم با رد هرگونه دوگانگی یا شراکت در ذات الهی، به وحدت وجود عرفانی اسلامی نزدیک‌تر است که خدا را یگانه و پدیده‌ها را ظهورات او می‌داند (Chittick, 1989).

علوم شناختی و روان‌شناسی

علوم شناختی می‌تواند جذابیت دکترین تثلیث و الوهیت عیسا را توضیح دهد. نظریه «عامل فراطبیعی» جاستین بارت نشان می‌دهد که انسان‌ها به‌طور طبیعی به موجودات ماورایی با ویژگی‌های انسانی گرایش دارند (Barrett, 2004). این امر توضیح می‌دهد که چرا مفهوم عیسا به‌عنوان خدا-انسان در مسیحیت جذابیت داشته است. با این حال، نقد فصل نوزدهم به این دکترین به‌عنوان تحریفی غیرعقلانی با یافته‌های روان‌شناسی مدرن، مانند مطالعات پاسکال بویر، هم‌خوانی دارد که باورهای دینی را به‌عنوان مکانیزم‌های شناختی برای کاهش اضطراب مرگ می‌بیند (Boyer, 2001).

از منظر روان‌شناسی، تأکید فصل بر هم‌سخنی عیسا با مردم و خدا با نظریه‌های روابط بین‌فردی، مانند کارهای کارل راجرز، هم‌راستاست که بر اهمیت همدلی و گفت‌وگوی اصیل در روابط انسانی تأکید دارد (Rogers, 1961). این روحیه گفت‌وگو با یافته‌های علوم اعصاب در مورد نقش تجربه‌های عرفانی در فعال‌سازی قشر پیش‌پیشانی مغز نیز سازگار است (Newberg & d’Aquili, 2008).

جامعه‌شناسی

از منظر جامعه‌شناسی دین، نقد فصل نوزدهم به جنگ‌های صلیبی و تفتیش عقاید با نظریه‌های امیل دورکیم در مورد نقش دین در انسجام یا تضاد اجتماعی هم‌خوانی دارد (Durkheim, 1995). دورکیم دین را نیرویی برای انسجام اجتماعی می‌دید، اما فصل نوزدهم نشان می‌دهد که اقدامات خشونت‌آمیز کلیسا به هرج‌ومرج اجتماعی منجر شد. این دیدگاه با نظریه‌های پیتر برگر در مورد سکولاریزاسیون نیز سازگار است که معتقد است پروتستانتیسم با ترویج فردگرایی، اقتدار دینی را تضعیف کرد (Berger, 1967).

سیاست قرآنی عفو و صفح با اهل کتاب که در فصل ذکر شده، با نظریه‌های جامعه‌شناسی سیاسی، مانند دیدگاه جان لاک در مورد جدایی دین و دولت، هم‌راستاست که بر تساهل دینی تأکید دارد (Locke, 1988).

انسان‌شناسی

از منظر انسان‌شناسی، مفهوم عیسا به‌عنوان کلمه الهی و ظهور خداوند با نظریه‌های کلیفورد گیرتز در مورد دین به‌عنوان یک سیستم فرهنگی قابل مقایسه است. گیرتز دین را مجموعه‌ای از نمادها می‌داند که معنا و نظم را به تجربه انسانی می‌بخشند (Geertz, 1973). این دیدگاه با نقش عیسا به‌عنوان انتقال‌دهنده دین سرشتی هم‌خوانی دارد. با این حال، نقد فصل به تحریفات کلیسا با مطالعات انسان‌شناختی تالیا اینغولد هم‌راستاست که نشان می‌دهد روایت‌های دینی می‌توانند به جای وحدت، به تضادهای فرهنگی منجر شوند (Ingold, 2011).

تحلیل تطبیقی: نقاط هم‌گرایی و واگرایی

هم‌گرایی دین و علم

  • گفت‌وگوی الهیاتی: تأکید فصل نوزدهم بر هم‌سخنی عیسا با نظریه‌های روابط بین‌فردی و علوم اعصاب در مورد تجربه‌های عرفانی هم‌خوانی دارد (Rogers, 1961; Newberg & d’Aquili, 2008).
  • اخلاق و تساهل: سیاست قرآنی عفو و صفح با دیدگاه‌های لیبرال دموکراسی و تساهل دینی لاک سازگار است (Locke, 1988).
  • معنای فرهنگی: نقش عیسا به‌عنوان کلمه الهی با نظریه‌های انسان‌شناختی گیرتز در مورد دین به‌عنوان سیستم فرهنگی هم‌راستاست (Geertz, 1973).

واگرایی دین و علم

  • دکترین‌های غیرعقلانی: تثلیث و فدا با روش علمی که بر آزمون‌پذیری تأکید دارد، در تضاد است (Russell, 1957).
  • خشونت تاریخی: جنگ‌های صلیبی و تفتیش عقاید با نظریه‌های جامعه‌شناختی انسجام اجتماعی دورکیم ناسازگار است (Durkheim, 1995).
  • تفاسیر متافیزیکی: الوهیت عیسا با دیدگاه‌های ماتریالیستی مدرن، مانند نظریه‌های داروین، سازگار نیست (Dawkins, 2006).

نتیجه‌گیری

فصل نوزدهم کتاب تزویر و دین الهی با ارائه عیسا به‌عنوان کلمه الهی و نقد تحریفات کلیسا در دکترین‌های تثلیث، تجسم، و فدا، دیدگاهی عمیق به جایگاه عیسا در الهیات اسلامی و مسیحی ارائه می‌دهد. مطالعه میان‌رشته‌ای و تطبیقی این فصل نشان داد که نقدهای آن به الهیات مسیحی با پیشرفت‌های علمی و فلسفی مدرن، به‌ویژه در زمینه‌های فلسفه، علوم شناختی، و جامعه‌شناسی، هم‌راستاست. با این حال، دکترین‌های غیرعقلانی و اقدامات خشونت‌آمیز تاریخی کلیسا همچنان چالش‌هایی برای هم‌گرایی دین و علم ایجاد می‌کنند.

برای مطالعات آینده، پیشنهاد می‌شود که تحلیل تطبیقی الهیات عیسا در اسلام و مسیحیت با علوم نوظهور، مانند هوش مصنوعی و علوم اعصاب، انجام شود. همچنین، بررسی تأثیر جهانی‌سازی بر گفت‌وگوهای بین‌ادیانی می‌تواند دیدگاه‌های جدیدی ارائه دهد.

منابع

  • Barrett, J. L. (2004). Why Would Anyone Believe in God?. AltaMira Press.
  • Berger, P. L. (1967). The Sacred Canopy: Elements of a Sociological Theory of Religion. Doubleday.
  • Boyer, P. (2001). Religion Explained: The Evolutionary Origins of Religious Thought. Basic Books.
  • Chittick, W. C. (1989). The Sufi Path of Knowledge. SUNY Press.
  • Dawkins, R. (2006). The God Delusion. Houghton Mifflin.
  • Durkheim, É. (1995). The Elementary Forms of Religious Life. Free Press.
  • Geertz, C. (1973). The Interpretation of Cultures. Basic Books.
  • Heidegger, M. (1962). Being and Time. Harper & Row.
  • Hick, J. (1989). An Interpretation of Religion: Human Responses to the Transcendent. Yale University Press.
  • Ingold, T. (2011). Being Alive: Essays on Movement, Knowledge and Description. Routledge.
  • Küng, H. (1987). Christianity and the World Religions. Doubleday.
  • Locke, J. (1988). Two Treatises of Government. Cambridge University Press.
  • Newberg, A., & d’Aquili, E. (2008). Why God Won’t Go Away: Brain Science and the Biology of Belief. Ballantine Books.
  • Nietzsche, F. (2005). The Anti-Christ. Penguin Classics.
  • O’Collins, G. (2008). Christology: A Biblical, Historical, and Systematic Study of Jesus. Oxford University Press.
  • Rahman, F. (1980). Major Themes of the Qur’an. University of Chicago Press.
  • Rogers, C. R. (1961). On Becoming a Person. Houghton Mifflin.
  • Russell, B. (1957). Why I Am Not a Christian and Other Essays. Routledge.

آیا این نوشته برایتان مفید بود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده