متن درس
رحمانیت قرآنی و نقد فرهنگ خشونت طاغوتی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۲۹)
دیباچه
رحمانیت الهی، چونان نوری ساطع از ذات اقدس پروردگار، در آیینه قرآن کریم جلوهای بیمانند یافته و نظام هستی را با حکمت و رحمت در بر گرفته است. این رحمانیت، نهتنها در ذات دین اسلام متجلی است، بلکه در احکام و آیات الهی، چونان جویباری زلال، جاری و ساری است. درسگفتار جلسه ۴۲۹، برگرفته از سخنان آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با تکیه بر آیات قرآن کریم و تحلیل اسماء الحسنی، به تبیین رحمانیت اسلام و نفی هرگونه خشونت ذاتی در آن پرداخته و ریشههای خشونت را در فرهنگ طاغوتی و استکباری جستوجو میکند. این نوشتار، حقیقت رحمانیت قرآنی را برای پژوهشگران و متخصصان الهیات روشن میسازد. هدف، آشکار ساختن این حقیقت است که خشونت، نه از متن دین، بلکه از نفوذ فرهنگ طاغوتی در خلقیات اجتماعی سرچشمه گرفته و درمان آن، نیازمند اصلاح حکیمانه و عالمانه است.
بخش نخست: رحمانیت ذاتی اسلام و نفی خشونت
عدم خشونت در متن قرآن کریم و احکام الهی
رحمانیت، چونان گوهر درخشانی در قلب اسلام، ذات دین را از هرگونه خشونت مبرا ساخته است. قرآن کریم، با صراحت و بلاغت، این حقیقت را آشکار میسازد:
«وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ» (اعراف: ۱۵۶)
: «و رحمت من همهچیز را فرا گرفته است». این آیه، چونان نقشهای مهندسانه، سیطره رحمت الهی را بر همه موجودات گواهی میدهد و هرگونه خشونت ذاتی را از متن دین نفی میکند. همچنین، قرآن کریم در جای دیگر میفرماید:
«وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا» (نساء: ۲۹)
: «و خود را مکشید، همانا خداوند به شما رحیم است». این آیه، نهتنها قتل و خشونت را نهی میکند، بلکه رحمانیت الهی را چونان سپری در برابر آسیب به خویشتن معرفی مینماید. احکام الهی، از حدود گرفته تا قصاص، در ظرف عدالت و حکمت قرار دارند و هرگز به خشونت بیحکمت نمیانجامند.
درنگ: رحمانیت ذاتی اسلام، با سیطره رحمت الهی بر همهچیز، هرگونه خشونت را از متن دین و احکام الهی نفی میکند.
اسماء جلالی تحت دولت حکیمی و رحیمی
اسماء جلالی الهی، چونان قاتل، قاطع و قامع، هرگز بهتنهایی و در ظرف خشونت عمل نمیکنند، بلکه تحت دو دولت حکیمی و رحیمی متجلی میشوند. دولت حکیمی، با اسمائی چون عادل، حکیم و خبیر، عدالت و حکمت را در اجرای احکام تضمین میکند. دولت رحیمی، با اسمائی چون رحیم، غفور و تواب، کاستیها و سستیهای غیرعمدی را تحت پوشش رحمت قرار میدهد. قرآن کریم میفرماید:
«وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلَكِنْ مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ» (احزاب: ۵)
: «و بر شما گناهی نیست در آنچه به خطا کردهاید، بلکه در آنچه دلهایتان به عمد کرده است». این آیه، مرز رحمانیت را مشخص ساخته و خطای غیرعمدی را تحت رحمت الهی قرار میدهد. قتل یا عذاب، اگر در ظرف عدالت (حکیمی) یا برای پیشگیری از حرمان بیشتر (رحیمی) باشد، نه خشونت، بلکه حکمت و رحمت است.
جمعبندی بخش نخست
رحمانیت ذاتی اسلام، با تکیه بر آیات قرآن کریم، هرگونه خشونت را از متن دین و احکام الهی نفی میکند. اسماء جلالی، چونان قاتل و قاطع، تحت دولت حکیمی (عادل، حکیم) یا رحیمی (رحیم، غفور) عمل کرده و هرگز به خشونت بیحکمت نمیانجامند. این حقیقت، بنیاد نظام رحمانی اسلام را تشکیل داده و شبهه خشونت ذاتی را از ریشه باطل میسازد.
بخش دوم: رحیم و جبران کاستیهای غیرعمدی
رحیم: سوبسید الهی برای کاستیها
رحیم، چونان چشمهای فیاض، دو نوع عنایت الهی را در بر میگیرد: نخست، جبران کاستیها و سستیهای غیرعمدی، ناشی از ناآگاهی یا ناتوانی؛ دوم، اعطای فیض و بخششهای ویژه. قرآن کریم، با بیش از ۱۲۵ آیه، این رحمانیت را گواهی میدهد:
«إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (بقره: ۱۷۳)
: «همانا خداوند آمرزنده و رحیم است». این آیه، چونان آیینهای زلال، رحمت الهی را در پوشش کاستیهای غیرعمدی نشان میدهد. خداوند، چونان طبیبی حکیم، فرموده است: «هر جا کم آوردی، بر من تکیه کن، مگر در طغیان و عناد».
درنگ: رحیم، سوبسید الهی است که کاستیهای غیرعمدی را جبران کرده و فیض ویژه را به بندگان ارزانی میدارد.
مرز رحمانیت: تعمدت قلوبکم
قرآن کریم، مرز رحمانیت را با صراحت در آیهای کلیدی ترسیم میکند:
«وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلَكِنْ مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ» (احزاب: ۵)
: «و بر شما گناهی نیست در آنچه به خطا کردهاید، بلکه در آنچه دلهایتان به عمد کرده است». این آیه، قلب را چونان شاسی وجود انسان معرفی میکند که مرکز آگاهی و توانمندی است. خطای غیرعمدی، حتی اگر اختیاری باشد، تحت رحمت رحیم قرار دارد، اما گناه عمدی و آگاهانه، که از قلب معاند سرچشمه گیرد، از دولت رحیمی خارج میشود. گناه نفسانی، چونان لغزشی در مسیر، با توبه و استغفار به رحمت بازمیگردد، اما عناد قلبی، چونان ستونی کج، دیگر تحت رحمت نیست.
اکثر انسانها فاقد تعمد قلبی
قرآن کریم، با بلاغتی بینظیر، اکثریت انسانها را فاقد تعمد قلبی معرفی میکند:
«لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا» (اعراف: ۱۷۹)
: «آنان را دلهایی است که با آن نمیفهمند». این آیه، چونان کلیدی زرین، نشان میدهد که گناهان اکثر انسانها از غلبه نفس اماره سرچشمه گرفته و قلبشان هنوز به مرحله عناد و طغیان نرسیده است. این گستردگی رحمت، عظمت رحمانیت الهی را آشکار میسازد، چنانکه تنها معاندین و ملحدین، مانند ابلیس، از دولت رحیمی خارجاند.
جمعبندی بخش دوم
رحیم، چونان سوبسیدی الهی، کاستیهای غیرعمدی را جبران کرده و فیض ویژه را به بندگان ارزانی میدارد. مرز رحمانیت، با تعمد قلبی مشخص شده و اکثریت انسانها، به دلیل غلبه نفس، فاقد عناد قلبیاند و تحت رحمت رحیم قرار دارند. این تبیین، نظام رحمانی قرآن کریم را گواهی داده و هرگونه شبهه محدودیت رحمت را نفی میکند.
بخش سوم: ریشههای خشونت در فرهنگ طاغوتی
نفوذ فرهنگ استکباری در خلقیات اجتماعی
خشونت در جامعه، چونان زخمی کهنه، نه از ذات دین، بلکه از چند هزار سال سلطه طاغوت و فرهنگ استکباری سرچشمه گرفته است. قرآن کریم میفرماید:
«وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ» (شوری: ۳۰)
: «و هر مصیبتی که به شما رسد، به سبب آن چیزی است که دستهایتان فراهم آورده». این آیه، مصایب و کاستیهای اجتماعی، از جمله خشونت، را به کردار انسان نسبت داده و آن را نتیجه نفوذ فرهنگ طاغوتی میداند. این فرهنگ، با ابزارهایی چون شمشیر، خنجر و چکمه، به روح و خلقیات مردم نفوذ کرده و خشونت را چونان طبیعتی ثانوی در آنان نهادینه ساخته است.
درنگ: خشونت در جامعه، نتیجه نفوذ چند هزار ساله فرهنگ طاغوتی است که به خلقیات مردم رسوخ کرده و بهاشتباه به دین نسبت داده شده است.
نقد فرهنگ خشونتپروری
فرهنگ خشونتپروری، چونان بیماریای مزمن، در جلوههایی چون عربدهکشی در منبرها، جذابیت فیلمهای خشن و نزاعهای کوچک اجتماعی متجلی شده است. قرآن کریم، با تأکید بر آرامش و منطق، میفرماید:
«فَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا» (اعراف: ۲۰۴)
: «و چون قرآن خوانده شود، به آن گوش فرا دهید و خاموش باشید». این آیه، جامعه رحمانی را آرام، منطقی و عاری از خشونت معرفی میکند. اما نفوذ فرهنگ طاغوتی، مردم را به خشونت عادت داده، چنانکه سخن آرام یا فیلم غیرخشن برایشان جذابیت ندارد. این بیماری فرهنگی، نیازمند درمان عالمانه و حکیمانه است.
جمعبندی بخش سوم
خشونت در جامعه، نه از ذات دین، بلکه از نفوذ فرهنگ طاغوتی و استکباری سرچشمه گرفته که به خلقیات مردم رسوخ کرده است. این فرهنگ، در جلوههایی چون عربدهکشی و جذابیت خشونت متجلی شده و جامعه را از آرامش رحمانی دور ساخته است. درمان این بیماری، نیازمند ریشهکنی فرهنگ طاغوتی و اصلاح حکیمانه است.
بخش چهارم: تبیین حکیمانه احکام و نفی خشونت
تمایز تیغ جراحی و خشونت خیابانی
احکام الهی، چونان تیغ جراحی در دست طبیبی حکیم، در ظرف حکمت و رحمت عمل میکنند، نه خشونت بیحکمت. قتل در اسلام، مانند حدود یا قصاص، یا در ظرف عدالت (حکیمی) است یا برای پیشگیری از حرمان بیشتر (رحیمی). این احکام، برخلاف خشونت خیابانی که از خشم و عصبیت سرچشمه میگیرد، با حکمت و رحمت همراهاند. قرآن کریم میفرماید:
«وَمَنْ يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَحِيمًا» (نساء: ۱۱۰)
: «و هر که کار زشتی کند یا بر خویشتن ستم ورزد، سپس از خداوند آمرزش بخواهد، خداوند را آمرزنده و رحیم خواهد یافت». این آیه، رحمت الهی را در پیوند با توبه و اصلاح نشان میدهد، در حالی که خشونت طاغوتی، فاقد حکمت و رحمت است.
درنگ: احکام الهی، چونان تیغ جراحی، در ظرف حکمت و رحمت عمل کرده و از خشونت بیحکمت متمایزند.
هیچ قتل و عذابی بدون حکمت نیست
هیچ قتل، عذاب یا بلایی در نظام الهی بدون حکمت رخ نمیدهد. حتی اگر موجودی از دولت رحیمی خارج شود، همچنان تحت دولت حکیمی قرار دارد. این حکمت، چونان رشتهای نامرئی، احکام الهی را از خشونت بیمعنا جدا میسازد. اسماء جلالی، مانند قاتل یا قامع، تنها در ظرف عدالت یا رحمت عمل کرده و هرگز به خشونت بیحکمت نمیانجامند.
جمعبندی بخش چهارم
احکام الهی، مانند تیغ جراحی، در ظرف حکمت و رحمت عمل کرده و از خشونت بیحکمت متمایزند. هیچ قتل یا عذابی بدون حکمت رخ نمیدهد و اسماء جلالی، تحت دولت حکیمی یا رحیمی، هرگونه شبهه خشونت ذاتی را نفی میکنند. این تبیین، نظام حکیمانه و رحمانی اسلام را گواهی میدهد.
بخش پنجم: راهکارهای اصلاحی برای درمان خشونت
ریشهکنی فرهنگ طاغوتی
درمان خشونت، چونان مداوای بیماریای مزمن، نیازمند ریشهکنی فرهنگ طاغوتی است که به روح و خلقیات جامعه نفوذ کرده است. قرآن کریم میفرماید:
«عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ» (مائده: ۱۰۵)
: «بر شماست که به خودتان بپردازید». این آیه، مسئولیت اصلاح خویشتن و جامعه را بر عهده انسان مینهد. ریشهکنی فرهنگ طاغوتی، نیازمند شناسایی و محاکمه تاریخی سلطه استکباری است که خشونت را در خلقیات مردم نهادینه ساخته است.
درنگ: درمان خشونت، نیازمند ریشهکنی فرهنگ طاغوتی است که به خلقیات جامعه نفوذ کرده و اصلاح حکیمانه شاسی قلب جامعه را میطلبد.
اصلاح شاسی قلب جامعه
قلب جامعه، چونان شاسی وجودی آن، اگر از عناد و طغیان کج شود، اصلاح آن دشوار است. درمان خشونت، نیازمند اصلاح این شاسی قلبی است، چنانکه انسانها از تعمد قلبی به سوی توبه و رحمت رهنمون شوند. منبرها باید آرام و منطقی شوند، فیلمها از خشونت فاصله گیرند و سخن آرام جایگزین عربدهکشی گردد.
ایجاد بیمارستان اجتماعی
جامعه رحمانی، نیازمند بیمارستان اجتماعی است که خشونت را چونان بیماریای درمان کند. عالمان و حکیمان، چونان طبیبانی ماهر، باید با روشهای عالمانه و حکیمانه، خشونت را از خلقیات مردم بزدایند. این بیمارستان، با آموزش آرامش، منطق و رحمانیت، جامعه را به سوی سعادت رهنمون میسازد.
نقد دینداری سطحی
دینداری سطحی، مانند نماز و مسجد، بهتنهایی خشونت و کاستیها را درمان نمیکند. قرآن کریم میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (بقره: ۱۷۳)
: «همانا خداوند آمرزنده و رحیم است». این آیه، رحمت الهی را در پیوند با اصلاح عمیق نشان میدهد. خشونت، مانند زخم معده، نیازمند درمان حکیمانه است، نه صرف عبادت سطحی. جامعه رحمانی، نیازمند اصلاح عمیق فرهنگی و ریشهکنی خشونت طاغوتی است.
جمعبندی بخش پنجم
درمان خشونت، نیازمند ریشهکنی فرهنگ طاغوتی، اصلاح شاسی قلب جامعه و ایجاد بیمارستان اجتماعی برای درمان حکیمانه است. دینداری سطحی، گرچه ارزشمند، بهتنهایی کافی نیست و اصلاح عمیق فرهنگی، کلید تحقق جامعه رحمانی است.
بخش ششم: جمعبندی و نتیجهگیری
رحمانیت قرآنی، چونان نوری ازلی، با سیطرهای بیمانند بر عالم وجود، در آیات قرآن کریم و احکام الهی متجلی شده و نظام رحمانی اسلام را گواهی میدهد. اسماء جلالی، مانند قاتل و قاطع، تحت دولت حکیمی (عادل، حکیم) یا رحیمی (رحیم، غفور) عمل کرده و هرگونه خشونت بیحکمت را نفی میکنند. رحیم، سوبسید الهی برای جبران کاستیهای غیرعمدی است، اما تعمد قلبی، مرز خروج از دولت رحیمی را ترسیم میکند. اکثریت انسانها، فاقد عناد قلبیاند و تحت رحمت رحیم قرار دارند. خشونت در جامعه، نه از ذات دین، بلکه از نفوذ فرهنگ طاغوتی سرچشمه گرفته که به خلقیات مردم رسوخ کرده است. درمان این بیماری، نیازمند ریشهکنی فرهنگ استکباری، اصلاح شاسی قلب جامعه و ایجاد بیمارستان اجتماعی برای درمان حکیمانه است. منبرها باید آرام و منطقی شوند، دینداری از سطحینگری به اصلاح عمیق فرهنگی ارتقا یابد و جامعه رحمانی، مقتدر، آرام و عاری از خشونت، با تکیه بر اخلاق الهی متجلی گردد. این تحلیل، چونان دری گرانبها، حقیقت رحمانیت قرآنی را در منظومه اسماء الحسنی آشکار ساخته و راه را برای فهمی عمیقتر از حکمت الهی هموار میکند.
با نظارت صادق خادمی