در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 11

متن درس

اسماء و صفات الهی: تبیین دولت اسماء و مظاهر آن در عالم

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه یازدهم)

مقدمه: تبیین علمی و عرفانی اسماء الحسنی

اسماء الحسنی، به‌مثابه آیینه‌ای تمام‌نما از ذات و صفات الهی، نه‌تنها در حوزه الهیات و فلسفه اسلامی، بلکه در عرفان نظری نیز جایگاهی بس والا دارد. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه یازدهم، به بررسی مفهوم دولت اسماء، مراتب و خصوصیات آن‌ها، و تجلی این اسماء در مظاهر عالم می‌پردازد.

بخش اول: مفهوم دولت اسماء و مراتب آن

مفهوم دولت اسماء و تفاوت‌های آن

دولت اسماء به مراتب و مقامات گوناگون اسماء الهی اشاره دارد که هر یک در ظرف وجودی خویش، حکومتی ویژه بر دیگر اسماء یا مظاهر عالم اعمال می‌کنند. این تفاوت‌ها، ریشه در خصوصیات و آثار متمایز هر اسم دارد. برخلاف عینیّت اسماء که بر وحدت حقیقت ذاتی آن‌ها دلالت می‌کند، دولت اسماء به تنوع ظهور و کارکرد آن‌ها در نظام هستی اشاره دارد. این مفهوم، نظمی وجودی را در فعل الهی آشکار می‌سازد، گویی هر اسم، چونان حاکمی حکیم، قلمرو خاصی از عالم را تدبیر می‌کند.

درنگ: دولت اسماء، نظم و ترتیب وجودی عالم را در پرتو ظهورات متکثر اسماء الهی تبیین می‌کند، درحالی‌که عینیّت اسماء، وحدت ذاتی آن‌ها را در ذات الهی نشان می‌دهد.

این دیدگاه با تحلیل ابن‌عربی در فتوحات مکیه (باب فی معرفة الاسماء) هم‌خوانی دارد که اسماء را مراتب فیض الهی در ظهور عالم می‌داند. همچنین، نظریه تشکیک وجود ملاصدرا در اسفار اربعه (جلد اول) این مراتب را در ساحت وجود تبیین می‌کند. گویی عالم، چونان کتابی است که هر صفحه‌اش با قلم اسمی الهی نگاشته شده، و هر اسم، حکایتی از کمال ذات باری را بازگو می‌کند.

اسماء حاکم (ائمه الاسماء)

برخی اسماء، مانند «الله»، «هو»، «رحمن»، «عالم» و «قادر»، به‌عنوان ائمه الاسماء شناخته می‌شوند که بر دیگر اسماء حاکمیت دارند. این اسماء، به دلیل جامعیت و اولویت وجودی، محور ظهور سایر اسماء‌اند. برای نمونه، اسم «الله» به‌عنوان اسم جامع، همه کمالات را در خود جای داده است. قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید:

قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى

این آیه، جامعیت اسم «الله» را به‌مثابه محور همه اسماء الحسنی نشان می‌دهد. تحلیل شیخ اکبر در فصوص الحکم (فص حکمت الهی) و کلام شیعه در تجرید الاعتقاد نیز بر این جامعیت تأکید دارند.

درنگ: ائمه الاسماء، چونان ستارگان درخشان آسمان وجود، محور ظهور سایر اسماء‌اند و نظم هستی را در پرتو جامعیت خود سامان می‌دهند.

مراتب درونی ائمه الاسماء

حتی میان ائمه الاسماء، مراتبی وجود دارد. برای مثال، «سميع» و «بصير»، هرچند از ائمه الاسماء‌اند، تابع «عالم» و «قادر» هستند، زیرا سمع و بصر در حیطه علم و قدرت تعریف می‌شوند. این مراتب، نظمی وجودی را در میان اسماء نشان می‌دهد که در آن، صفات کلان مانند علم و قدرت، صفات جزئی‌تر مانند سمع و بصر را در بر می‌گیرند. ملاصدرا در اسفار اربعه (جلد ششم، فصل فی الصفات) این مراتب را در چارچوب تشکیک وجود تبیین کرده و ابن‌عربی در فتوحات مکیه (باب فی مراتب الاسماء) بر آن صحه گذاشته است.

اراده به‌عنوان اسم حاکم و تابع

اسم «اراده»، هرچند از ائمه الاسماء است، تابع علم و قدرت است، زیرا اراده بدون آگاهی و توانایی نمی‌تواند ظهور یابد. این وابستگی، نظم درونی اسماء را نشان می‌دهد، گویی هر اسم، چونان حلقه‌ای در زنجیر هستی، به دیگر اسماء پیوند خورده است. ابن‌سینا در الشفاء (بخش الهیات، فصل فی الارادة) و ملاصدرا در اسفار (جلد ششم) اراده را نتیجه علم و قدرت الهی می‌دانند.

بخش دوم: تقسیم‌بندی و حالات اسماء الهی

تقسیم‌بندی اسماء: ذاتیه، وصفی، و فعلی

اسماء الهی به سه دسته ذاتیه (مانند ظاهر، باطن، رحمن، رحیم)، وصفی (مانند قادر، عالم) و فعلی (مانند خالق، رازق، مبدع، صانع) تقسیم می‌شوند. این تقسیم‌بندی، نظم ظهور اسماء را در عالم نشان می‌دهد. اسماء ذاتیه به ذات الهی بدون واسطه اشاره دارند، اسماء وصفی به صفات کمالی، و اسماء فعلی به افعال الهی در عالم. این دسته‌بندی با تحلیل کلامی در شرح باب حادی عشر علامه حلی و فلسفی در اسفار (جلد ششم) هم‌خوانی دارد.

اسماء جمال و جلال

اسماء الهی به دو سنخ جمال (مانند لطيف، رحمن، ودود، محب) و جلال (مانند جبار، قهار، منتقم، باطش) تقسیم می‌شوند. برخی اسماء، مانند رحمن یا جبار، در خود هم جمال و هم جلال دارند. برای مثال، در قصاص، جلال (شدت) با حیات (جمال) درهم‌آمیخته است:

وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ

این آیه، جمال حیات را در بطن جلال قصاص نشان می‌دهد. ابن‌عربی در فصوص الحکم (فص حکمت رحمانی و قهاری) و مولوی در مثنوی معنوی جمال و جلال را دو روی یک حقیقت می‌دانند.

درنگ: اسماء جمال و جلال، چونان دو بال پرنده هستی، در تعادل و توازن، عالم را به سوی کمال الهی هدایت می‌کنند.

جمع جمال و جلال در اسماء

در برخی اسماء، جمال در جلال و جلال در جمال نهفته است. برای مثال، اسم «لطيف» با زیبایی خود، عقل را حیران می‌کند (جلال)، و قصاص با شدت خود، حیات می‌بخشد (جمال). این جمع، وحدت در کثرت اسماء را نشان می‌دهد، گویی هر اسم، چونان دریچه‌ای است که نور ذات الهی را به‌گونه‌ای متمایز می‌تاباند. این مفهوم با نظریه وحدت در کثرت ملاصدرا در اسفار (جلد اول) و تحلیل ابن‌عربی در فتوحات مکیه (باب فی الجمع بین الاسماء) هم‌خوانی دارد.

حالات مختلف اسماء

اسماء در حالات مختلف (ذاتی، وصفی، فعلی، جمال، جلال) به‌صورت تفصیلی، اجمالی، بسیط یا مرکب ظهور می‌یابند. این حالات، مراتب و ترتیب دولت اسماء را نشان می‌دهند. ظهور اسماء در عالم، گاه کلی (اجمال) و گاه جزئی (تفصیل)، گاه ساده (بسیط) و گاه ترکیبی است که نظم وجودی عالم را شکل می‌دهد. این دیدگاه با تحلیل فلسفی ملاصدرا در اسفار (جلد دوم، فصل فی الظهور) و عرفانی ابن‌عربی در فتوحات (باب فی حالات الاسماء) هم‌سو است.

بخش سوم: مظاهر اسماء در عالم

عالم به‌عنوان مظهر اسماء

تمام عالم، آیینه‌ای است که اسماء و صفات الهی را بازمی‌تاباند. هیچ ذره‌ای در عالم نیست که از اسماء الهی بیگانه باشد، حتی شرور و اعدام. برای مثال، شرور نیز مظهر اسماء‌اند، مانند «مضل» در برابر «هادی». قرآن کریم می‌فرماید:

كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ

این آیه، عالم را مظهر وجه الهی می‌داند. ابن‌عربی در فصوص الحکم و ملاصدرا در اسفار (جلد اول، فصل فی الوجود) این مفهوم را در چارچوب وحدت وجود تبیین کرده‌اند.

درنگ: عالم، چونان کتاب تکوینی الهی، هر ذره‌اش مظهر اسمی از اسماء الحسنی است، و هیچ موجودی از این تجلی بی‌نصیب نیست.

مظاهر جمال و جلال در عالم

هر موجود در عالم، مظهر جمال، جلال یا هر دو است. چهره زیبا با خال مشکین، گل با خار، هر یک ترکیبی از جمال و جلال را نشان می‌دهند. خال مشکین در چهره، جلال است، اما در ظرف جمال، به زیبایی تبدیل می‌شود. خار گل، جلال است، اما در بدنه‌اش لطافتی بیش از گل دارد. مولوی در مثنوی معنوی (دفتر دوم) و ابن‌عربی در فتوحات (باب فی مظاهر الاسماء) این ترکیب را تبیین کرده‌اند.

ظرف دولت و ظرف عینیّت

ظرف دولت، ظرف ترتیب و مراتب است، درحالی‌که ظرف عینیّت، ظرف وحدت و لاتعیّن اسماء است. در ظرف دولت، اسماء متمایزند، اما در ظرف عینیّت، همه واحدند. قرآن کریم می‌فرماید:

هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ

این آیه، وحدت اسماء را در ذات الهی نشان می‌دهد. ملاصدرا در اسفار (جلد ششم، فصل فی الوحدة و الکثرة) و ابن‌عربی در فتوحات (باب فی اللاتعیّن) این تمایز را تحلیل کرده‌اند.

معرفت عالم از طریق معرفت اسماء

شناخت عالم، مستلزم شناخت اسماء است، و شناخت اسماء نیازمند شناسایی مظاهر آن‌ها در عالم. انسان باید مظاهر جمال، جلال و جمع آن‌ها را در موجودات تشخیص دهد. برای مثال، آب مظهر حیات (رحمن)، سنگ مظهر قهاریت (جبار)، و گیاه مظهر لطافت (لطیف) است. این معرفت، از مظهر به مُظهر و بالعکس جریان دارد. خواجه عبدالله انصاری در منازل السائرین (منزل معرفت) و ملاصدرا در شواهد الربوبیة (مشهد فی المعرفة) بر این معرفت تأکید دارند.

بخش چهارم: حکمت، سلوک و معرفت اسماء

جامعیت هر ذره در عالم

هر ذره در عالم، جامع همه موجودات است، چنان‌که گفته شده: «فِي كُلِّ شَيْءٍ كُلُّ شَيْءٍ». گرچه هر ذره با غلبه اسم خاصی ظهور می‌یابد، همه عالم در آن نهفته است. این مفهوم با نظریه وحدت وجود ابن‌عربی در فصوص الحکم و تحلیل ملاصدرا در اسفار (جلد اول، فصل فی الوجود) هم‌خوانی دارد.

درنگ: هر ذره در عالم، چونان آیینه‌ای کوچک، همه کمالات هستی را در خود منعکس می‌کند، گرچه با غلبه اسمی خاص ظهور می‌یابد.

مظاهر متفاوت اسماء در موجودات

برخی موجودات مظهر تعداد محدودی از اسماء، برخی مظهر تعداد بیشتری، و برخی، مانند معصومان، مظهر جميع الاسماء‌اند. معصومان، به‌عنوان مظهر کامل اسماء الحسنی، همه کمالات را در خود دارند. این دیدگاه با روایات شیعه در الکافی (کتاب التوحید، باب الاسماء) و تحلیل عرفانی در فتوحات مکیه (باب فی مظاهر الکاملین) هم‌سو است.

غلبه جمال و جلال در مظاهر

برخی موجودات مظهر جلال (مانند شمشیر تیز)، برخی مظهر جمال (مانند گل)، و برخی جمع هر دو (مانند انسانی با خشم و لطف) هستند. شمشیر در مقابل، جلال است، اما در مناسب، از گل لطیف‌تر است. این تنوع، غلبه دولت اسماء را نشان می‌دهد. مولوی در مثنوی (دفتر سوم) و ابن‌عربی در فتوحات این تنوع را تبیین کرده‌اند.

حکمت و معرفت عالم

حکمت، صیرورت انسان به عالمی عقلی است که مظاهر عالم عینی را در خود متحقق می‌سازد. حکیم، عالم را در وجود خود می‌یابد. قرآن کریم می‌فرماید:

لَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ

این آیه، جامعیت معرفت حکیم را نشان می‌دهد. ملاصدرا در اسفار (جلد اول، فصل فی الحکمة) و خواجه عبدالله در منازل السائرین این تعریف حکمت را تأیید می‌کنند.

سلوک و معرفت موجودات

معرفت عالم، نیازمند سلوک است، نه صرف مطالعه کتاب. انسان باید با موجودات، از گل تا سنگ، تعامل کند تا مظاهر اسماء را بشناسد. سلوک در بیابان، شهر و طبیعت، انسان را با مظاهر اسماء آشنا می‌کند. مولوی در مثنوی (دفتر اول) و شیخ بهایی در مفتاح الفلاح بر این سلوک تأکید دارند.

بخش پنجم: مدبرات، محشوریت و روانکاوی اسماء

شناخت مدبرات و مظاهر

هر موجود، مدبر و مظهر خاص خود را دارد (مانند حافظ، رقيب). شناخت این مدبرات، بخشی از معرفت اسماء است. هر انسان یا موجود، تحت تدبیر اسمی خاص است که رفتار و سرنوشت او را شکل می‌دهد. این مفهوم با تحلیل عرفانی در فتوحات مکیه (باب فی المدبرات) و روایات شیعه در الکافی (کتاب الحجة) هم‌خوانی دارد.

مؤمن و نور الله

مؤمن با نور الله (اسماء الهی) می‌بیند و هر موجود را به‌عنوان مظهر اسمی خاص می‌شناسد، اما به دلیل حرمت معرفت، آن را آشکار نمی‌کند. این دیدگاه با مفهوم تجاهل عارف در فصوص الحکم و روایات شیعه در الکافی (کتاب الایمان) هم‌سو است.

درنگ: مؤمن، با نور اسماء الهی، حقیقت مظاهر را می‌بیند، اما در پرتو تجاهل عارفانه، این معرفت را در حجاب سکوت نگه می‌دارد.

روانکاوی و شناخت اسماء

شناخت اسماء، در روانکاوی انسان‌ها نیز کاربرد دارد. برخی افراد از مقابل، جلال نشان می‌دهند و از کنار، جمال. شناخت این تفاوت‌ها، تعامل با افراد را ممکن می‌سازد.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین مفهوم دولت اسماء، مراتب و خصوصیات آن‌ها، و تجلی‌شان در مظاهر عالم پرداخت. با استخراج نکات کلیدی و ارائه تحلیل‌های تفصیلی، نشان داده شد که دولت اسماء، نظم وجودی عالم را شکل می‌دهد، درحالی‌که عینیّت اسماء، وحدت آن‌ها را در ذات الهی تضمین می‌کند. آیات قرآن کریم، مانند آیه شریفه «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ» (اسراء: ۱۱۰) و «فِي كُلِّ شَيْءٍ كُلُّ شَيْءٍ»، جامعیت و بساطت ذات الهی را تأیید می‌کنند. این متن، منبعی جامع برای پژوهشگران الهیات، فلسفه اسلامی و عرفان نظری است که به دنبال درک عمیق‌تر توحید و مظاهر اسماء الحسنی در عالم هستند.

با نظارت صادق خادمی

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. طبق متن درسگفتار، کدام اسما به عنوان ائمه الاسما شناخته می‌شوند؟

2. کدام دسته از اسما در متن به عنوان اسمای ذاتیه معرفی شده‌اند؟

3. طبق متن، اسمای جمال کدام ویژگی را دارند؟

4. کدام اسم در متن به عنوان نمونه‌ای از اسمای جلال ذکر شده است؟

5. طبق متن، چرا سميع و بصير تابع عالم و قادر هستند؟

6. طبق متن، تمام اسمای الهی تحت دولت اسمای ائمه الاسما مانند الله و عالم قرار دارند.

7. متن بیان می‌کند که اسمای جمال و جلال کاملاً از یکدیگر جدا هستند و هیچ ارتباطی ندارند.

8. طبق متن، هر ذره در عالم مظهر اسما و صفات الهی است، حتی شرور.

9. متن استدلال می‌کند که اسمای فعلیه مانند خالق و رازق مستقل از اسمای ذاتیه عمل می‌کنند.

10. طبق متن، معرفت عالم و معرفت اسما به یکدیگر وابسته‌اند.

11. تفاوت اصلی بین اسمای جمال و جلال در متن چیست؟

12. چرا طبق متن، اراده به عنوان یکی از ائمه الاسما تابع علم و قدرت است؟

13. طبق متن، چگونه یک اسم می‌تواند هم جمال و هم جلال داشته باشد؟

14. چرا متن می‌گوید تمام عالم مظهر اسما و صفات الهی است؟

15. منظور از دولت اسما در متن چیست؟

پاسخنامه

1. عالم، قادر، الله

2. ظاهر، باطن، رحمن

3. بیان لطافت و زیبایی

4. جبار

5. چون سمع و بصر به علم و قدرت وابسته‌اند

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. اسمای جمال بیانگر لطافت و زیبایی‌اند، در حالی که اسمای جلال بیانگر شدت و قدرت هستند.

12. زیرا اراده به علم و قدرت وابسته است و تحت حکومت آن‌ها قرار می‌گیرد.

13. در برخی اسما، مانند لطیف، جمال و جلال در هم آمیخته‌اند، به طوری که جمال حیرت‌آور شده و جلال در آن نهفته است.

14. چون هیچ ذره‌ای در عالم وجود ندارد که بیگانه از اسمای الهی باشد و همه چیز مظهر اسما و صفات حق تعالی است.

15. دولت اسما به معنای ترتیب و مراتب اسما است که هر اسم نسبت به دیگری حاکم یا محکوم بوده و در نظم خاصی عمل می‌کند.