در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 4

متن درس

اسماء و صفات الهی: شأن انسان در علم الاسماء

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه چهارم)

مقدمه

در گستره الهیات اسلامی و عرفان نظری، بحث اسماء و صفات الهی از جایگاهی بی‌مانند برخوردار است. این موضوع، که در قرآن کریم به‌ویژه در آیات سوره بقره به شکلی روشن و عمیق مطرح شده، نه‌تنها شأن انسان را به‌عنوان خلیفه الهی تبیین می‌کند، بلکه رابطه او با علم الاسماء و تمایز او از ملائکه را نیز آشکار می‌سازد. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه چهارم، با نگاهی عمیق و نظام‌مند، به تحلیل شأن انسان در علم الاسماء، ماهیت اسماء الهی، و تفاوت‌های وجودی میان انسان و ملائکه می‌پردازد.

بخش اول: شأن انسان در علم الاسماء

انسان، مظهر کامل اسماء الهی

انسان در نظام آفرینش، به دلیل استعداد بی‌نظیر جمع میان مقامات مادی و معنوی، جایگاهی یگانه دارد. این شأن والا، که در قرآن کریم به‌عنوان خلافت الهی معرفی شده، انسان را به مظهری کامل برای اسماء الهی بدل ساخته است. برخلاف ملائکه، که به دلیل ماهیت مجرد و فعلی خود فاقد استعداد اکتسابی‌اند، انسان با توانایی دریافت و ظهور بخشیدن به اسماء الهی، موجودی استثنایی است. این استعداد، که ریشه در مقام جمعی او دارد، انسان را قادر می‌سازد تا از طریق تعلیم، تدبر، و سلوک، به معرفتی بی‌کران از اسماء الهی دست یابد.


وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ

این آیه شریفه، شأن خلافت انسان را به‌عنوان محور آفرینش معرفی می‌کند. خلافت، مقامی است که انسان را از سایر مخلوقات متمایز ساخته و او را به‌عنوان مظهر کامل اسماء الهی قرار داده است. استعداد انسان در دریافت علم الاسماء، همانند دریایی بی‌کران است که توانایی دربرگرفتن تمامی ظهورات الهی را داراست، در حالی که ملائکه، به مثابه ستارگانی درخشان اما محدود، تنها به تسبیح و تقدیس مشغول‌اند.

درنگ:

شأن انسان در علم الاسماء، به دلیل استعداد جمعی او در جمع میان ماده و تجرد، او را به مظهری بی‌نظیر برای ظهور اسماء الهی بدل ساخته است. این ویژگی، انسان را از ملائکه متمایز می‌کند، که فاقد استعداد اکتسابی برای دریافت علم الاسماء‌اند.

اعتراض ملائکه و حکمت الهی

ملائکه، در مواجهه با اعلام خلافت انسان، به فساد و خونریزی او اعتراض کردند. این اعتراض، که ریشه در آگاهی آن‌ها از سابقه عصيان آدم (ترک اولی در بهشت) یا موجودات پیشین (مانند نسناس) داشت، از منظری محدود به ظرفیت وجودی انسان نگریسته شد. پاسخ الهی، إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ، بدون انکار فساد و خونریزی، بر حکمت الهی در خلقت انسان تأکید دارد. این پاسخ، به مثابه کلیدی است که درهای معرفت به شأن انسان را می‌گشاید، زیرا خداوند از استعداد بی‌نهایت انسان برای ظهور اسماء آگاه است، در حالی که ملائکه تنها به جنبه‌های ظاهری وجود او نظر دارند.

این گفت‌وگوی میان ملائکه و خداوند، همانند نمایشی است که در آن ملائکه نقش پرسشگری را ایفا می‌کنند و خداوند، با حکمت بی‌کران خود، راز آفرینش انسان را آشکار می‌سازد. حکمت الهی، انسان را نه‌تنها به‌عنوان موجودی با قابلیت فساد، بلکه به‌عنوان مظهری برای اسماء الهی معرفی می‌کند که توانایی تبدیل شدن به آیینه تمام‌نمای حق تعالی را داراست.

بخش دوم: ماهیت اسماء الهی

نامحدود بودن اسماء الهی

اسماء الهی، برخلاف تصور برخی که آن‌ها را به تعداد محدود (مانند صد یا هزار اسم) می‌پندارند، ظهورات بی‌حد حق تعالی‌اند. این نامحدود بودن، ریشه در بی‌کرانی ذات الهی دارد که در آیه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (سوره الرحمن: ۲۹) به زیبایی تجلی یافته است. هر اسم الهی، خود حامل اسماء بی‌شماری است، و مظاهر آن‌ها، که شامل تمامی موجودات عالم‌اند، نیز نامحدودند. این دیدگاه، با آیه إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ (سوره نجم: ۲۳) هم‌خوانی دارد که تأکید می‌کند غیر از اسماء الهی، هیچ اسمی اصالت ندارد.

اسماء الهی، همانند نهرهای بی‌پایانی هستند که از سرچشمه ذات الهی جوشیده و در تمامی موجودات عالم جاری می‌شوند. هر ذره از عالم، مظهر اسمی خاص است، و این مظاهر، مانند ستارگان آسمان معرفت، بی‌شمار و بی‌حدند. این بی‌کرانی، انسان را به سفری بی‌انتها در کشف حقایق الهی دعوت می‌کند.

درنگ:

اسماء الهی، به دلیل ارتباط با ذات بی‌حد الهی، نامحدودند و شامل حقایق ذاتی (ذات الهی) و مظهری (موجودات عالم) می‌شوند. این نامحدود بودن، با اصل كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ هم‌خوانی دارد و هر موجود را مظهر اسمی خاص معرفی می‌کند.

آیات قرآنی و علم الاسماء

آیات ۳۰-۳۳ سوره بقره، مراحل خلافت، تعلیم اسماء، و سجده ملائکه به آدم را به شکلی نظام‌مند تبیین می‌کنند:


وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ


قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا ۖ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ


قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ ۖ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ

این آیات، سه مقام را به تصویر می‌کشند: خلافت، تعلیم اسماء، و سجده ملائکه. خلافت، مقدم بر تعلیم اسماء است، و تعلیم اسماء، برتری آدم بر ملائکه را اثبات می‌کند. این سلسله‌مراتب، همانند نردبانی است که انسان را از مقام خلقت به سوی قله خلافت و معرفت الهی هدایت می‌کند. تعلیم اسماء به آدم، نه‌تنها یک استعداد بالقوه، بلکه فعلیتی است که خداوند به او اعطا کرده و او را به آیینه‌ای برای ظهور حقایق الهی بدل ساخته است.

بخش سوم: تفاوت انسان و ملائکه در دریافت اسماء

ماهیت مجرد ملائکه و محدودیت‌های آن

ملائکه، به دلیل ماهیت مجرد و فعلی خود، تنها به تسبیح و تقدیس مشغول‌اند و فاقد استعداد اکتسابی برای دریافت علم الاسماء هستند. این محدودیت، همانند پرنده‌ای است که در آسمان تجرد پرواز می‌کند، اما نمی‌تواند در زمین ماده فرود آید. انسان، اما، با مقام جمعی خود، همانند پلی است که میان ماده و تجرد ارتباط برقرار می‌کند. این توانایی، انسان را قادر می‌سازد تا از طریق تعلیم، تدبر، و انس، به معرفتی عمیق از اسماء دست یابد.

ملائکه، در پاسخ به پرسش الهی، اظهار داشتند: لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا. این اعتراف، نه‌تنها محدودیت دانش آن‌ها را نشان می‌دهد، بلکه برتری انسان را در اکتساب علم الاسماء آشکار می‌سازد. انسان، همانند خاکی حاصلخیز است که هر بذری در آن به بار می‌نشیند، در حالی که ملائکه، مانند صخره‌ای سخت، تنها بازتاب‌دهنده نور الهی‌اند.

درنگ:

تفاوت انسان و ملائکه در دریافت اسماء، به مقام جمعی انسان بازمی‌گردد. انسان، به دلیل توانایی جمع میان ماده و تجرد، قادر به اکتساب و ظهور بخشیدن به اسماء است، در حالی که ملائکه، با ماهیت مجرد و فعلی خود، تنها به تسبیح و تقدیس محدودند.

اجمال و تفصیل در علم الاسماء

علم الاسماء در آدم، به‌صورت اجمالی بود، اما تفصیل آن به خاتم الانبیاء (ص) و اولیای معصومین (ع) اختصاص یافت. این تفاوت، همانند تفاوت میان نقشه‌ای کلی از یک شهر و شناخت دقیق تمامی کوچه‌ها و خیابان‌های آن است. آدم، همه اسماء را به‌صورت اجمالی دریافت کرد، اما خاتم الانبیاء و معصومین، با تفصیل کامل، مظهر تام اسماء شدند. این دیدگاه، با روایت «نحن الاسماء الحسنی» هم‌خوانی دارد که معصومین را مظهر کامل اسماء معرفی می‌کند.

هر فرد، به قدر وجود خود، از اسماء بهره‌مند می‌شود. این بهره‌مندی، مانند نوری است که به اندازه گشایش ظرف وجودی هر فرد، در او تجلی می‌یابد. انسان‌های عادی، با سلوک و تدبر، می‌توانند به بخشی از این معرفت دست یابند، اما تفصیل کامل اسماء، تنها در وجود خاتم و اولیای معصومین ظهور یافته است.

بخش چهارم: مظاهر اسماء و راه‌های دریافت آن

نامحدود بودن مظاهر اسماء

مظاهر اسماء الهی، که شامل تمامی موجودات عالم‌اند، مانند خود اسماء نامحدودند. هر ذره از عالم، مظهر اسمی خاص است، و این مظاهر، مانند دانه‌های تسبیحی بی‌انتها، در زنجیره آفرینش به هم پیوسته‌اند. این دیدگاه، با مفهوم «رب العالمین» در سوره فاتحه هم‌خوانی دارد که عالمین را به‌عنوان جمع حقیقی معرفی می‌کند، نه صرفاً دنیا و آخرت. هر ذره، حامل ذرات دیگر است، و این بی‌نهایت بودن، عالم را به آیینه‌ای برای ظهور اسماء الهی بدل ساخته است.

درنگ:

مظاهر اسماء الهی، مانند خود اسماء، نامحدودند. هر موجود در عالم، مظهر اسمی خاص است، و این بی‌کرانی، با مفهوم «رب العالمین» به‌عنوان جمع حقیقی هم‌خوانی دارد.

راه‌های دریافت علم الاسماء

انسان می‌تواند از طریق انس، قرائت، تدبر، تعلیم، و سلوک به علم الاسماء دست یابد. این فرآیند، همانند سفری است که سالک را از ظلمات نادانی به نور معرفت رهنمون می‌شود. انس با قرآن کریم و قرائت مداوم اسماء، زمینه‌ساز کشف اسم ربوبی فرد و معرفت به حقایق موجودات است. آیه وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ (سوره قمر: ۱۷) بر این حقیقت تأکید دارد که قرآن کریم برای ذکر و معرفت آسان شده است.

این سلوک، مانند کاشتن بذری در خاک وجود است که با مراقبت و تدبر، به درختی تنومند از معرفت تبدیل می‌شود. انسان، با جست‌وجوی اسم هر موجود، از گل تا خار، از کوه تا دشت، می‌تواند رازهای نهفته در اسماء الهی را کشف کند. این جست‌وجو، نه‌تنها معرفت به عالم، بلکه معرفت به خود را نیز به ارمغان می‌آورد.

درنگ:

راه‌های دریافت علم الاسماء، شامل انس، قرائت، تدبر، تعلیم، و سلوک است. این فرآیند، انسان را به کشف اسم ربوبی خود و معرفت به حقایق موجودات هدایت می‌کند.

اسماء، وجود ذاتی انسان

اسماء الهی، نه ودیعه‌ای خارجی و نه امری اضطراری، بلکه خود وجود انسان‌اند. انسان، به جعل بسیط، مظهر اسماء الهی است، و با سلوک، این اسماء را در وجود خود ظاهر می‌کند. این دیدگاه، مانند این است که انسان را آیینه‌ای بدانیم که ذاتاً توانایی بازتاب نور الهی را دارد، و با صیقل دادن این آیینه از طریق سلوک، نور اسماء در او تجلی می‌یابد. روایت «نحن الاسماء الحسنی» این حقیقت را تأیید می‌کند که انسان، به‌ویژه اولیای معصومین، خود مظهر تام اسماء‌اند.

درنگ:

اسماء الهی، وجود ذاتی انسان‌اند و نه امری خارجی یا اضطراری. انسان، با جعل بسیط، مظهر اسماء است و با سلوک، این اسماء را در وجود خود ظاهر می‌کند.

بخش پنجم: نقد روایات و منابع

محدودیت‌های روایات در تبیین اسماء

روایات موجود، مانند آنچه در تفسیر عیاشی (ج۱، ص۲۳) و تفسیر برهان (ج۱، ص۷۵) آمده، مصادیقی مانند ارضین، جبال، نباتات، صناعات، و علوم دین و دنیا را برای اسماء ذکر کرده‌اند. با این حال، این روایات از نظر سند و دلالت ضعیف‌اند و نمی‌توانند ماهیت نامحدود اسماء را به‌طور کامل تبیین کنند. این محدودیت، مانند تلاش برای به تصویر کشیدن اقیانوسی بی‌کران با چند قطره آب است. روایات، به جای تعریف دقیق اسماء، تنها به مظاهر آن‌ها اشاره دارند و ضرورت رجوع به قرآن کریم را برای فهم عمیق‌تر تقویت می‌کنند.

این ضعف، انسان را به سوی انس مستقیم با قرآن کریم هدایت می‌کند، که همانند چشمه‌ای زلال، معرفت ناب را در اختیار سالک قرار می‌دهد. قرآن کریم، به‌عنوان کلام الهی، تنها مرجع معتبر برای کشف حقیقت اسماء است، و روایات، تنها در صورتی ارزشمندند که در پرتو این کلام الهی تفسیر شوند.

درنگ:

روایات مربوط به اسماء، به دلیل ضعف سند و دلالت، تنها به مظاهر اسماء اشاره دارند و نمی‌توانند ماهیت نامحدود آن‌ها را تبیین کنند. این امر، ضرورت انس با قرآن کریم را برای فهم اسماء تقویت می‌کند.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تمرکز بر شأن انسان در علم الاسماء، ماهیت نامحدود اسماء الهی، و تفاوت وجودی انسان و ملائکه، یکی از عمیق‌ترین مباحث الهیات و عرفان اسلامی را تبیین کرد. انسان، به دلیل استعداد جمعی خود، قادر به دریافت و ظهور بخشیدن به اسماء الهی است، در حالی که ملائکه، با ماهیت مجرد خود، تنها به تسبیح و تقدیس محدودند. اسماء الهی، به‌عنوان ظهورات بی‌حد حق تعالی، نه‌تنها ذات الهی، بلکه تمامی موجودات عالم را دربرمی‌گیرند. راه‌های دریافت این علم، از طریق انس، قرائت، تدبر، و سلوک، انسان را به کشف اسم ربوبی خود و معرفت به حقایق موجودات هدایت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، شأن انسان در رابطه با اسماء الهی چیست؟

2. طبق آیه سوره بقره، خداوند به آدم چه چیزی آموخت؟

3. ملائکه در پاسخ به دستور خداوند برای بیان اسماء چه گفتند؟

4. کدام مقام در آیات سوره بقره قبل از مقام سجده قرار دارد؟

5. بر اساس روایات ذکرشده در متن، اسماء الهی شامل چه مواردی است؟

6. ملائکه به دلیل عصمتشان قادر به یادگیری اسماء الهی بودند.

7. اسماء الهی تعداد محدودی دارند و قابل شمارش هستند.

8. آدم به ملائکه اسماء الهی را آموخت.

9. خداوند در پاسخ به اعتراض ملائکه، سفک دماء توسط انسان را انکار کرد.

10. انسان به دلیل داشتن استعداد اکتسابی می‌تواند اسماء الهی را بیاموزد.

11. چرا ملائکه قادر به یادگیری اسماء الهی نبودند؟

12. تفاوت مقام خلقت و خلافت در آیات سوره بقره چیست؟

13. منظور از 'غیب سماوات و ارض' در آیه چیست؟

14. چرا اسماء الهی حد و تعداد مشخصی ندارند؟

15. تفاوت آدم و خاتم الانبیاء در رابطه با اسماء الهی چیست؟

پاسخنامه

1. شأن انسان یادگیری و فهم اسماء الهی است، برخلاف ملائکه.

2. اسماء همه چیز را به صورت کامل به آدم آموخت.

3. ما جز آنچه تو به ما آموختی، علم نداریم.

4. مقام خلافت

5. موجودات، صنایع، و علوم دینی و دنیوی

6. نادرست

7. نادرست

8. نادرست

9. نادرست

10. درست

11. ملائکه به دلیل ماهیت مجرد و فعلی خود فاقد استعداد اکتسابی برای یادگیری اسماء الهی هستند.

12. مقام خلقت به آفرینش آدم و عالم اشاره دارد، در حالی که مقام خلافت به جانشینی آدم در زمین مربوط است.

13. غیب سماوات و ارض به باطن و حقیقت موجودات آسمان‌ها و زمین اشاره دارد که در اسماء الهی تجلی یافته است.

14. اسماء الهی ظهورات حق تعالی هستند و چون حق تعالی نامحدود است، اسماء نیز حد و تعدادی ندارند.

15. آدم اسماء را به صورت اجمالی داشت، اما خاتم الانبیاء تفصیل اسماء را داراست.