متن درس
اسما و صفات الهی: تأملاتی در حقیقت ذکر و دعا
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه چهل و ششم)
مقدمه: درآمدی بر حقیقت ذکر و دعا در پرتو اسما و صفات الهی
درسگفتار چهل و ششم از سلسله مباحث آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین جایگاه ذکر و دعا در چارچوب معرفت ربوبی و در پیوند با اسما و صفات الهی میپردازد. این درسگفتار، با استناد به آیات قرآن کریم و روایات معصومین علیهمالسلام، ذکر را بهعنوان صیقلدهنده قلب و دعا را بهعنوان سؤال فطری انسان معرفی میکند. ذکر، با مراتب و انواع گوناگون (لفظی، نفسی، زمانی، مکانی، و غیرمقید) و با شروطی چون توفیق و اذن الهی، و دعا، با وابستگی به صافی نفس، در این بحث مورد تحلیل قرار میگیرند.
بخش چهل و ششم: حقیقت ذکر و دعا در پرتو معرفت ربوبی
1. ذکر و دعا: اجزای علت تامه برای صافی نفس
ذکر و دعا، بهعنوان دو رکن اساسی در تهذیب نفس، اجزای علت تامه برای صیقلدادن قلب و دستیابی به معرفت الهیاند. بدون ذکر، حتی نفسی صاف نیز به غفلت گرفتار میشود، و بدون صافی نفس، ذکر به لقلقه زبان فروکاسته میگردد. این دو، گویی دو بال پرندهای هستند که سالک را به سوی قلههای معرفت ربوبی پرواز میدهند. آیه شریفه أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (رعد: 28، : «آگاه باشید که با یاد خدا دلها آرامش مییابد») بر نقش ذکر در آرامش قلب تأکید دارد. همچنین، حدیث «الذکر یصقل القلب» (بحارالانوار، ج77، ص80) ذکر را چون سوهانی معرفی میکند که زنگار غفلت را از آینه دل میزداید. فقدان یکی از این دو، گویی نقصانی است که چرخه تهذیب را ناقص میگذارد؛ ذکر بدون صافی نفس، چون کلامی بیروح، و نفس صاف بدون ذکر، چون چراغی بینور است.
درنگ: ذکر و دعا، اجزای مکمل علت تامه برای صافی نفساند؛ ذکر، قلب را از غفلت حفظ میکند و صافی نفس، ذکر را به اثربخشی میرساند. |
2. گستره ذکر در قرآن کریم: تنوع و تعدد
قرآن کریم، با حدود 270 مورد اشاره به ذکر در صیغههای مختلف (مانند «ذکر الله»، «اذکر»، «ذکری»، و «اذکرکم»)، از این مفهوم بهعنوان یکی از ارکان بنیادین معرفت و تهذیب یاد میکند. گاه ذکر بهصورت مستقیم، مانند «ذکر الله»، و گاه بهصورت مصداقی، مانند خود قرآن کریم، که در آیه إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (حجر: 9، : «ماييم كه ذكر [قرآن] را نازل كرديم و ما به يقين نگهبان آنيم») ذکر نامیده شده، معرفی میگردد. این تنوع صیغهها، گویی شاخههای درختی تنومند است که هر یک به سوی آسمان معرفت ربوبی قد کشیدهاند. برای نمونه، آیه فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا (احزاب: 41، : «خدا را بسيار ياد كنيد») بر ضرورت کثرت ذکر تأکید دارد، و آیه وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ (عنکبوت: 45، : «و يقيناً ياد خدا بزرگتر است») عظمت این عمل را نشان میدهد. این گستردگی، جامعیت قرآن کریم را در تبیین ذکر بهعنوان غذای روح و نور قلب آشکار میسازد.
3. ذکر کثیر: کلید صیقل قلب و رفع موانع باطنی
ذکر کثیر، برخلاف ذکر اندک، قلب را صیقل داده و موانع باطنی را برطرف میکند. قرآن کریم در آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا (احزاب: 41، : «اى كسانى كه ايمان آوردهايد خدا را بسيار ياد كنيد») بر کثرت ذکر تأکید دارد. حدیث «الذکر الکثیر ینور القلب» (کافی، ج2، ص496) نیز ذکر کثیر را چون نوری میداند که تاریکیهای قلب را میزداید. ذکر کثیر، گویی جریانی زلال است که کدورتهای باطن را شسته و دل را چون آیینهای صاف و درخشان میسازد. مؤمن، اگر دائمالذکر نباشد، دستکم باید کثیرالذکر باشد تا از غفلت و کسالت در امان ماند. فقدان این کثرت، قلب را به باتلاق غفلت فرو میبرد، چنانکه آب راکد، تیره و تار میشود.
درنگ: ذکر کثیر، غذای قلب و صیقلدهنده باطن است که موانع غفلت را برطرف کرده و نور ایمان را در دل میافروزد. |
4. ذکر متقابل حق و عبد: رابطهای دوسویه
ذکر، منحصر به عبد نیست؛ حق تعالی نیز ذاکر بندگان خویش است، مشروط بر آنکه عبد او را یاد کند. آیه فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ (بقره: 152، : «مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم») این رابطه متقابل را نشان میدهد. ذکر حق، متفرع بر ذکر عبد است، گویی آینهای که نور خورشید را بازمیتاباند. روایت «اعرف الله فی الرفاه یعرفک فی الشدة» (کافی، ج2، ص497) نیز بر این نکته تأکید دارد که شناخت خدا در عافیت، به یادآوری او در سختی منجر میشود. این رابطه دوسویه، چون گفتوگویی عاشقانه میان عاشق و معشوق است که هر یک، دیگری را در قلب خویش زنده نگه میدارد.
5. پیوند ذکر و تسبیح: مکملهای تهذیب باطن
ذکر و تسبیح، چون دو رشته بههمتنیده، در تهذیب نفس نقش دارند. آیه نَسْبِحُكَ كَثِيرًا وَنَذْكُرُكَ كَثِيرًا (طه: 34، : «بسيار تو را تسبيح میگوييم و بسيار تو را ياد میكنيم») این پیوند را آشکار میسازد. حدیث «التسبیح نور القلب» (بحارالانوار، ج83، ص146) تسبیح را نور قلب میداند که همراه با ذکر، صافی باطن را به ارمغان میآورد. تسبیح، گویی نسیمی است که غبار گناه را از دل میزداید، و ذکر، چون آبی زلال، آن را شستوشو میدهد. مؤمن با این دو، از غفلت رهایی یافته و به سوی قرب الهی گام برمیدارد.
درنگ: ذکر و تسبیح، مکمل یکدیگرند و با کثرت، قلب را از غفلت رهایی داده و به نور معرفت مزین میکنند. |
6. مراتب و انواع ذکر: تنوع در کاربرد و معنا
ذکر، با مراتب و انواع گوناگون، در قرآن کریم بهصورت نفسی، نعمتی، زمانی، مکانی، و غیرمقید معرفی شده است. آیه الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ (آلعمران: 191، : «آنان كه خدا را [در همه حال] ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد میكنند») بر ذکر غیرمقید تأکید دارد، که در هر حالت و مکانی جاری است. ذکر زمانی، مانند يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ (حج: 28، : «تا نام خدا را در روزهای معين ياد كنند»)، به ایام خاص مانند حج اشاره دارد. ذکر مکانی، مانند يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ (بقره: 198، : «نام خدا را در مشعرالحرام ياد كنيد»)، به مکانهای مقدس مقید است. این تنوع، گویی باغی است که هر شاخهاش، عطر و رنگی خاص از معرفت الهی به ارمغان میآورد.
7. ذکر خفی: همنشینی با امور روزمره
ذکر خفی، که در آیه وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً (اعراف: 205، : «و پروردگارت را در دل خود با تضرع و بيم ياد كن») تجلی یافته، با امور روزمره مانند مطالعه، مباحثه، یا حتی جنگ همنشین است و مزاحمتی ایجاد نمیکند. حدیث «الذکر الخفی أفضل من الذکر الجلی» (کافی، ج2، ص501) بر فضیلت این نوع ذکر تأکید دارد. ذاکر حرفهای، که ذکر را چون تنفس باطنی خود میانگارد، آن را در همه حال جاری میسازد، گویی نسیمی که در همه لحظات وزیدن میگیرد و قلب را تازه نگه میدارد. این ذکر، با تمرین و عادت، جزئی از وجود سالک میشود و او را از غفلت مصون میدارد.
درنگ: ذکر خفی، با عدم مزاحمت با امور روزمره، چون تنفسی باطنی، قلب را در همه حال به یاد خدا متصل میسازد. |
8. آثار منفی عدم ذکر یا ذکر قلیل: نفاق و کسالت
عدم ذکر یا ذکر قلیل، به نفاق، کسالت، ضعف ایمان، و حتی بیایمانی منجر میشود. آیه وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا (نساء: 142، : «و خدا را جز اندكى ياد نمیكنند») نفاق را به ذکر قلیل پیوند میدهد. حدیث «قلة الذکر مرض القلب» (بحارالانوار، ج78، ص87) نیز کسالت و ضعف ایمان را از نتایج کمذکری میداند. این حال، گویی بیماریای است که قلب را از نور ایمان محروم ساخته و آن را در تاریکی غفلت فرو میبرد. ذکر قلیل، چون آبی اندک است که نمیتواند تشنگی روح را برطرف کند.
9. ذکر: داروی نفاق و کسالت
ذکر، داروی کسالت، نفاق، و ضعف ایمان است. آیه إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ (انفال: 2، : «چون خدا ياد شود دلهاشان بلرزد») و حدیث «الذکر شفاء القلب» (کافی، ج2، ص498) ذکر را عامل خشوع و درمان امراض باطنی معرفی میکنند. اگر ذکر اثری نگذارد، نشانه بیماری عمیق قلب است، گویی بیماریای که دارو را بیاثر ساخته است. ذکر، چون طبیبی حکیم، امراض باطنی را درمان کرده و قلب را به سوی نور و صفا هدایت میکند.
درنگ: ذکر، داروی نفاق، کسالت، و ضعف ایمان است و عدم تأثیر آن، نشانه بیماری عمیق قلب است. |
10. ذکر: توفیقی الهی و رزقی معنوی
ذکر، موهبتی الهی است که نیازمند توفیق و اذن حق تعالی است. آیه مَا يَذْكُرُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ (بقره: 74، : «جز آنچه خدا بخواهد ياد نمیكنند») و حدیث «الذکر رزق من الله» (بحارالانوار، ج77، ص83) ذکر را رزقی معنوی میدانند. توفیق، استعداد ذکر را فراهم میکند و اذن، آن را به فعلیت میرساند. ذاکر شدن، گویی یافتن گوهری است که تنها با عنایت الهی به دست میآید و قلب را به انس با ذکر مزیّن میسازد.
11. ذکر نعمت و نفس: مانع کفران و خودخواهی
ذکر نعمت و نفس، دو رکن اساسی در حفظ انسان از غفلت و خودخواهیاند. آیه وَاذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ (بقره: 40، : «و نعمتى را كه بر شما ارزانى داشتم ياد كنيد») و حدیث «ذکر النعمة شکرها» (کافی، ج2، ص95) ذکر نعمت را شکر عملی میدانند. ذکر نفسی، در آیه وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ (اعراف: 205، : «و پروردگارت را در دل خود ياد كن») خودآگاهی باطنی را تقویت میکند. این دو، گویی دو آیینهاند که انسان را از نعمتهای الهی و حقیقت وجودی خویش آگاه میسازند و او را از کفران و خودخواهی بازمیدارند.
درنگ: ذکر نعمت و نفس، انسان را از کفران و خودخواهی مصون داشته و به شکر و خودآگاهی هدایت میکند. |
12. ذکر و حلّیت: شرط معنوی ذبیحه
ذکر، شرط حلّیت ذبیحه است؛ ذبیحه بدون ذکر، هرچند مأکول باشد، حلال نیست. آیه فَكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ (انعام: 118، : «از آنچه نام خدا بر آن برده شده بخوريد») و حدیث «الذکر یحلل المذبوح» (وسائل الشیعة، ج24، ص217) بر این نکته تأکید دارند. ذکر، گویی آتشی است که ذبیحه را برای مصرف معنوی آماده میسازد، مانند پختنی که ماده خام را به غذای قابلاستفاده تبدیل میکند. این شرط، نشاندهنده پیوند عمیق ذکر با احکام الهی است.
13. ذکر و رفع غفلت: از نسيان تا بیداری
ذکر، در برابر نسيان و غفلت، چون چراغی است که تاریکیهای قلب را روشن میکند. آیه وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ (کهف: 24، : «و پروردگارت را چون فراموش كردى ياد كن») بر نقش ذکر در رفع نسيان تأکید دارد. ذکر نسيان، بازگشت به یاد خدا در لحظه فراموشی است، اما اگر به غفلت مداوم منجر شود، قلب را به سوی تاریکی میکشاند. ذکر، چون زنگ بیداری است که انسان را از خواب غفلت بیدار میکند و به سوی هوشیاری رهنمون میسازد.
درنگ: ذکر، در برابر نسيان و غفلت، قلب را بیدار کرده و از تاریکی غفلت به سوی نور هوشیاری هدایت میکند. |
14. ذکر و قرب الهی: صفا و خشوع قلب
ذکر، قلب را نرم و آرام کرده و به قرب الهی میرساند. آیه إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ (انفال: 2، : «مؤمنان همان كسانند كه چون خدا ياد شود دلهاشان بلرزد») خشوع قلب را نتیجه ذکر میداند. همه موجودات، طبق آیه يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ (جمعه: 1، : «آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است خدا را تسبيح میگويند») ذاکرند، و انسان نیز با ذکر، به این همنوایی هستی میپیوندد. ذکر، گویی پلی است که قلب مؤمن را به ساحت قدس الهی متصل میسازد.
15. ذکر انبیا و اولیا: رفع جهل و قرب به خوبان
قرآن کریم، با تأکید بر ذکر انبیا و اولیا، مانند وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ (مریم: 16، : «و در كتاب مريم را ياد كن»)، این ذکر را عاملی برای رفع جهل و قرب به خوبان میداند. ذکر انبیا، چون نوری است که جهل را زایل کرده و انسان را به سوی معرفت و تقرب به اولیای الهی هدایت میکند. این نوع ذکر، گویی سفر به باغی است که هر گل آن، یادبودی از عظمت پیامبران و اولیاست.
16. ذکر صبح و شب: نظم معنوی زندگی
ذکر صبح و شب، چون نظمی معنوی، زندگی مؤمن را سامان میدهد. آیه وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَأَصِيلًا (انسان: 25، : «و نام پروردگارت را بامداد و شامگاه ياد كن») بر این نظم تأکید دارد. این ذکر، گویی طلوع و غروب آفتابی است که روز و شب مؤمن را به نور معرفت روشن میسازد، و او را از غفلت در طول زندگی مصون میدارد.
درنگ: ذکر صبح و شب، نظمی معنوی به زندگی مؤمن بخشیده و او را از غفلت در طول روز و شب مصون میدارد. |
17. ضرورت تمرین برای ذاکر شدن: عادت به ذکر
ذاکر شدن، نیازمند تمرین و عادت است. ذکر خفی، بهویژه، چون خواندن کتابی بدون صدا، مهارتی است که با ممارست به دست میآید. همانگونه که قاری قرآن با تمرین، آیات را چون کلامی جاری بر زبان میآورد، ذاکر نیز با عادت، ذکر را جزئی از وجود خود میسازد. این تمرین، گویی تربیت درختی است که شاخههای آن با هر ذکر، به سوی آسمان معرفت رشد میکنند.
18. ذکر و استجابت دعا: پیوندی معنوی
ذکر، بستری برای استجابت دعاست. دعا، بهعنوان سؤال فطری، در نفسی صاف و ذاکر به اجابت میرسد. آیه فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ (ذاریات: 55، : «و همانا يادآورى به مؤمنان سود میبخشد») بر نفع ذکر برای مؤمنان تأکید دارد. دعا، در قلبی که با ذکر صیقل یافته، چون بذری در خاک حاصلخیز، به بار مینشیند.
جمعبندی بخش چهل و ششم
این بخش، با بررسی حقیقت ذکر و دعا در پرتو اسما و صفات الهی، بر نقش این دو در تهذیب نفس و قرب به حق تعالی تأکید کرد. ذکر، با مراتب نفسی، نعمتی، زمانی، و غیرمقید، و با شروطی چون توفیق و اذن الهی، قلب را صیقل داده و از غفلت، نفاق، و کسالت رهایی میبخشد. دعا، بهعنوان مکمل ذکر، در نفسی صاف به اجابت میرسد. قرآن کریم، با حدود 270 مورد اشاره به ذکر، آن را غذای قلب و عامل قرب الهی معرفی میکند. این معارف، گویی چراغی است که مسیر سلوک را روشن میسازد.
نتیجهگیری کلی
تأمل در حقیقت ذکر و دعا، دریچهای به سوی معرفت ربوبی و تهذیب نفس میگشاید. درسگفتار چهل و ششم، با تبیین انواع و مراتب ذکر، از نفسی و نعمتی تا زمانی و غیرمقید، و تأکید بر نقش آن در رفع غفلت، نفاق، و کسالت، منبعی غنی برای پژوهشگران الهیات و عرفان ارائه میدهد. ذکر، چون سوهانی است که زنگار غفلت را از قلب میزداید، و دعا، چون بذری است که در زمین صاف نفس به بار مینشیند. پیشنهاد میشود پژوهشگران، با تحلیلهای قرآنی، روایی، و عرفانی، به بررسی عمیقتر مراتب ذکر و دعا در چارچوب اسما و صفات الهی بپردازند. این مطالعه، نهتنها معرفت نظری را ارتقا میدهد، بلکه در سلوک عملی، انسان را به سوی آرامش و قرب الهی رهنمون میسازد.
با نظارت صادق خادمی |