در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

اسماء الحسنی 52

متن درس

اسما و صفات الهی: تأملاتی در حقیقت دعا و استجابت

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه پنجاه و دوم)

مقدمه: درآمدی بر حقیقت دعا و استجابت در پرتو اسما و صفات الهی

درس‌گفتار پنجاه و دوم از سلسله مباحث آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین فلسفی و قرآنی رابطه دعا و استجابت در چارچوب معرفت ربوبی و اسما و صفات الهی اختصاص دارد. این بحث، با رویکردی عمیق و استدلالی، دعا را به‌عنوان فعل عبد و استجابت را به‌عنوان فعل حق معرفی می‌کند و تأکید دارد که هرگونه نقصان در استجابت، نه از فاعلیت الهی، بلکه از موانع موجود در دعا و داعی ناشی می‌شود. درس‌گفتار، با استناد به آیات قرآن کریم و روایات، شروط تحقق دعای حقیقی، از جمله اضطرار، اخلاص، و انقطاع به سوی حق را بررسی می‌کند.

بخش پنجاه و دوم: حقیقت دعا و استجابت در پرتو کمال ربوبی

1. رابطه ملازمه دعا و استجابت: دو سوی یک حقیقت

دعا و استجابت، چون دو روی یک سکه، در پیوندی ناگسستنی قرار دارند. دعا، به‌عنوان فعل عبد، علت فاعلی استجابت است، و استجابت، به‌عنوان فعل حق، علت غایی دعا. این رابطه ملازمه، گویی گفت‌وگویی میان عبد و مولاست که هر یک، دیگری را به سوی تحقق می‌خواند. آیه شریفه أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ [مطلب حذف شد] : «دعاى دعاكننده را چون مرا بخواند اجابت می‌كنم») این پیوند را آشکار می‌سازد. حدیث «الدعاء علة الإجابة والإجابة علة الدعاء» (بحارالانوار، ج93، ص174) نیز بر این رابطه دوسویه تأکید دارد. استجابت، انگیزه‌ای است که عبد را به دعا وا می‌دارد، و دعا، شرطی است که استجابت را به فعلیت می‌رساند. این ملازمه، چون جریانی زلال، قلب مؤمن را به سوی حق هدایت می‌کند.

درنگ: دعا و استجابت، در رابطه‌ای ملازمه‌ای، چون علت فاعلی و غایی، یکدیگر را تکمیل کرده و عبد را به سوی معرفت ربوبی رهنمون می‌سازند.

2. کمال وجود ربوبی: فاعلیتی بی‌نقص

وجود حضرت ربوبی، وجودی است کامل، احاطی، و عاری از هرگونه نقصان در علم، قدرت، فیض، و جود. این کمال، گویی خورشیدی است که همه هستی را در پرتو خویش فرو برده و هیچ گوشه‌ای از عالم را خالی از فیض الهی نگذاشته است. آیه وَهُوَ [مطلب حذف شد] : «و اوست نيرومند غالب») بر این کمال دلالت دارد. حدیث «فيض الله تام ونقص من القابل» (کافی، ج1، ص148) نیز تأکید می‌کند که هر نقصانی، نه در فاعلیت حق، بلکه در قابل (عبد) است. فاعلیت الهی، چون چشمه‌ای جوشان، همواره آماده فیض است، و اگر مانعی در میان باشد، از جانب عبد و دعای اوست.

درنگ: فاعلیت الهی، به دلیل کمال ربوبی در علم، قدرت، و فیض، عاری از نقص است و هر مانعی در استجابت، از جانب قابل (عبد) است.

3. نقصان در دعا و داعی: موانع استجابت

مشکل در استجابت، نه در فاعلیت حق، بلکه در نقصان دعا و داعی است. شرک، ناخالصی، استکبار، و فقدان اخلاص، چون زنگارهایی بر آینه دعا، مانع بازتاب نور استجابت می‌شوند. آیه فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ [مطلب حذف شد] : «خدا را در حالى كه دين را براى او خالص كرده‌ايد بخوانيد») اخلاص را شرط دعا می‌داند. حدیث «نقص الدعاء من الداعي لا من المجيب» (وسائل الشیعة، ج7، ص63) نیز مشکل را در داعی تأیید می‌کند. دعا، گویی گیاهی است که تنها در خاک پاک اخلاص می‌روید، و هرگونه ناخالصی، آن را از باروری باز می‌دارد.

درنگ: نقصان در دعا و داعی، از جمله شرک و ناخالصی، مانع اصلی استجابت است، نه فاعلیت الهی.

4. شرک: سرطان دعا

شرک، اصلی‌ترین مرض دعا و بزرگ‌ترین مانع استجابت است. این مرض، گویی سرطانی است که ریشه‌های دعا را فاسد کرده و آن را از حیات معنوی محروم می‌سازد. آیه وَلَا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا [مطلب حذف شد] : «و به جاى خدا چيزى را كه نه به تو سود می‌رساند و نه زيان می‌رساند مخوان») شرک در دعا را نفی می‌کند. حدیث «الشرک في الدعاء يمنع الإجابة» (بحارالانوار، ج93، ص175) نیز شرک را مانع اصلی استجابت می‌داند. دعای خالص، چون آیینه‌ای صاف، نور حق را باز می‌تاباند، اما شرک، این آیینه را تیره و کدر می‌سازد.

درنگ: شرک، چون سرطانی در دعا، مانع استجابت است و تنها با اخلاص می‌توان آن را درمان کرد.

5. فعلیت دعا: شرط تحقق استجابت

دعای حقیقی، دعایی است که به فعلیت رسیده و با اضطرار و انقطاع به سوی حق همراه باشد. این فعلیت، گویی کلیدی است که قفل استجابت را می‌گشاید. آیه أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ [مطلب حذف شد] : «يا آن كس كه درمانده را چون او را بخواند اجابت می‌كند») بر نقش اضطرار در فعلیت دعا تأکید دارد. حدیث «الدعاء الفعلي مستجاب» (کافی، ج2، ص478) نیز فعلیت را شرط استجابت می‌داند. دعا، بدون اضطرار، چون کلامی بی‌روح است که در آسمان معرفت بال نمی‌گشاید.

درنگ: فعلیت دعا، با اضطرار و انقطاع، شرط اصلی تحقق استجابت است.

6. اطلاق مضطر در قرآن کریم: شمولیت و استغراق

واژه «المضطر» در آیه أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ [مطلب حذف شد] : «يا آن كس كه درمانده را چون او را بخواند اجابت می‌كند و بدى را برطرف می‌سازد») دارای لام جنس و استغراق است، به‌گونه‌ای که همه مضطرین، اعم از مؤمن و غیرمؤمن، را در بر می‌گیرد. این اطلاق، گویی دری است که به روی همه نیازمندان گشوده شده و هیچ شرطی جز اضطرار و دعا ندارد. تفاسیر قرآنی، مانند مجمع البیان، این اطلاق را تأیید می‌کنند. اضطرار، چون آتشی است که قلب را از هر وابستگی جز حق می‌رهاند و آن را به سوی استجابت رهنمون می‌سازد.

درنگ: «المضطر» در قرآن کریم، با لام استغراق، شامل همه مضطرین، اعم از مؤمن و غیرمؤمن، است و اضطرار، شرط اصلی استجابت است.

7. انحصار اجابت در حق: استفهامی برای تأکید

استفهام در آیه أَمَّنْ [مطلب حذف شد] : «يا آن كس كه درمانده را چون او را بخواند اجابت می‌كند») انحصار اجابت را به حق تعالی اختصاص می‌دهد. این استفهام، گویی فریادی است که در میان هستی طنین‌انداز شده و می‌پرسد: کیست جز خدا که پاسخگوی مضطر باشد؟ حدیث «لا مجيب سوى الله» (وسائل الشیعة، ج7، ص64) این انحصار را تأیید می‌کند. حق تعالی، چون تنها پناهگاه عالم، در لحظه اضطرار، دستگیر بندگان خویش است.

درنگ: اجابت، منحصراً از آنِ حق تعالی است، و استفهام قرآنی، این انحصار را با تأکید آشکار می‌سازد.

8. اضطرار و دعا در سیره انبیا: نمونه ابراهیم علیه‌السلام

اضطرار حضرت ابراهیم علیه‌السلام، همراه با توجه و دعا به سوی حق، عامل اجابت و سرد شدن آتش بود. آیه نَارًا بَرْدًا وَسَلَامًا [مطلب حذف شد] : «آتش را بر ابراهيم سرد و سلامت ساختيم») این اجابت را نشان می‌دهد. حدیث «دعاء إبراهيم كان بالتوجه إلى الله» (بحارالانوار، ج93، ص176) توجه او را عامل استجابت می‌داند. ابراهیم علیه‌السلام، گویی در میان شعله‌های آتش، جز حق ندید و با انقطاع کامل، به استجابت رسید. این سیره، الگویی است برای سالکان که در تنگناها، تنها به حق پناه برند.

درنگ: اضطرار و توجه ابراهیم علیه‌السلام به حق، نمونه‌ای از دعای حقیقی است که به استجابت منجر شد.

9. کشف السوء: جامعیت استجابت الهی

عبارت درنگ: استجابت الهی، با کشف السوء، همه نقصان‌ها و موانع را برطرف کرده و جامعیت فیض ربوبی را نشان می‌دهد.

10. رد تفسیر مضطر به مذنب: معنای عام اضطرار

تفسیر «المضطر» به «المذنب» (گناهکار) نادرست است، زیرا مضطر در معنای عام، کسی است که در تنگنا قرار گرفته، نه صرفاً گناهکار. لغت «مضطر» در منابع لغوی، مانند لسان العرب، به معنای کسی در تنگناست تعریف شده است. حدیث «المضطر ليس المذنب بل من في الضيق» (بحارالانوار، ج93، ص177) این معنا را تأیید می‌کند. اگرچه گناهکار نیز ممکن است مضطر باشد، اما اضطرار، مفهومی وسیع‌تر دارد که هر نوع تنگنا را در بر می‌گیرد. این اطلاق، گویی دریچه‌ای است که همه نیازمندان را به سوی فیض الهی دعوت می‌کند.

درنگ: مضطر، به معنای عام کسی است در تنگنا، نه صرف گناهکار، و این اطلاق، شمولیت فیض الهی را نشان می‌دهد.

11. دعا، فعل عبد و استجابت، فعل حق

دعا، وظیفه عبد است و استجابت، فعل حق. عبد باید به تحقق دعای حقیقی اهتمام ورزد و از استجابت، که در قضا و قدر الهی است، غافل نماند. آیه ادْعُونِي [مطلب حذف شد] : «مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم») این تقسیم وظیفه را نشان می‌دهد. حدیث «الدعاء فعل العبد والإجابة فعل الله» (وسائل الشیعة، ج7، ص65) بر این نکته تأکید دارد. دعا، گویی بذری است که عبد در خاک وجود خویش می‌کارد، و استجابت، بارانی است که حق بر آن می‌فرستد.

درنگ: دعا، فعل عبد و استجابت، فعل حق است، و عبد باید به صحت دعا اهتمام ورزد، نه به دخالت در فعل الهی.

12. قلب مؤمن: آرامش و فقدان خوف

قلب مؤمن، به دلیل اطمینان به حضور و اجابت الهی، از هرگونه خوف و اضطرابی آزاد است. این اطمینان، گویی نوری است که تاریکی‌های تردید را از دل او می‌زداید. آیه أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ [مطلب حذف شد] : «آگاه باشید که با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد») آرامش قلب مؤمن را نشان می‌دهد. حدیث «قلب المؤمن لا خوف فيه لأن الله معه» (بحارالانوار، ج93، ص178) این اطمینان را تأیید می‌کند. مؤمن، چون به پناهگاه الهی متکی است، در برابر طوفان‌های زندگی، استوار و آرام می‌ماند.

درنگ: قلب مؤمن، با اطمینان به اجابت الهی، از خوف و اضطراب آزاد و به آرامش ربوبی دست می‌یابد.

13. نقد سؤال نادرست: تمرکز بر دعا، نه استجابت

پرسش‌هایی مانند «چگونه دعا مستجاب شود؟» به دلیل تمرکز بر استجابت، که فعل حق است، نادرست‌اند. عبد باید به صحت و خلوص دعا بپردازد، نه به فوت و فن استجابت. این نگرش، گویی تلاش برای دخالت در قضا و قدر الهی است، در حالی که وظیفه عبد، تهذیب دعا و رفع موانع آن است. دعا، چون آوازی است که از قلب عبد برمی‌خیزد، و اگر خالص باشد، آسمان استجابت را درمی‌نوردد.

درنگ: تمرکز بر صحت و خلوص دعا، نه جستجوی فوت و فن استجابت، وظیفه عبد است.

14. اضطرار و توجه: لازمه دعای حقیقی

دعای حقیقی، با اضطرار و توجه به حق همراه است. توجه، حتی بدون لفظ، خود دعاست. گاه توجه یک سالک به بیماری، شفا می‌آورد، بی‌آنکه لفظی بر زبان جاری شود. این توجه، گویی نگاهی است که قلب را به ساحت قدسی حق پیوند می‌زند. اضطرار، چون لحظه‌ای است که همه درها جز درگاه حق بسته می‌شود، و عبد با توجه کامل، به سوی او می‌شتابد.

درنگ: اضطرار و توجه به حق، لازمه دعای حقیقی است که حتی بدون لفظ، به استجابت می‌رسد.

15. مقامات انبیا در دعا: تفاوت در مراتب

مراتب انبیا در دعا و استجابت، از آیات قرآن کریم و سیره آنان آشکار می‌شود. آیه وَفَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ [مطلب حذف شد] : «و برخى از آنان را بر برخى ديگر برترى داديم») بر تفاوت مراتب انبیا دلالت دارد. ابراهیم علیه‌السلام، با توجه به حق در لحظه اضطرار، به استجابت رسید، اما برخی انبیا، چون در مقام رضا بودند، از دعا فراتر رفتند. این تفاوت، گویی شاخه‌های درختی است که هر یک، به سوی آسمان معرفت قد کشیده‌اند.

درنگ: مراتب انبیا در دعا و استجابت، از سیره و آیات قرآنی آشکار شده و تفاوت در مقامات معنوی آنان را نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش پنجاه و دوم

این بخش، با تبیین فلسفی و قرآنی حقیقت دعا و استجابت، بر رابطه ملازمه این دو تأکید کرد. دعا، به‌عنوان فعل عبد، نیازمند فعلیت، اضطرار، و اخلاص است، و استجابت، به‌عنوان فعل حق، از کمال ربوبی ناشی می‌شود. موانعی چون شرک و ناخالصی، مانع استجابت‌اند، و قلب مؤمن، با اطمینان به حق، از خوف آزاد است. آیه أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ (نمل: 62) با اطلاق و استغراق، جامعیت فیض الهی را نشان می‌دهد. این معارف، گویی چراغی است که مسیر سلوک را روشن می‌سازد.

نتیجه‌گیری کلی

تأمل در حقیقت دعا و استجابت، دریچه‌ای به سوی معرفت ربوبی و تهذیب نفس می‌گشاید. درس‌گفتار پنجاه و دوم، با رویکردی فلسفی و قرآنی، دعا را وظیفه عبد و استجابت را فعل حق معرفی کرده و بر رفع موانع دعا، مانند شرک و ناخالصی، تأکید دارد. اضطرار و توجه، شروط اصلی دعای حقیقی‌اند، و قلب مؤمن، با اطمینان به حق، آرامش می‌یابد. این مطالعه، منبعی غنی برای پژوهشگران الهیات و عرفان فراهم می‌آورد و پیشنهاد می‌شود با تحلیل‌های عمیق‌تر قرآنی و فلسفی، به بررسی موانع دعا و نقش اضطرار پرداخته شود. این تأملات، نه‌تنها معرفت نظری را ارتقا می‌دهد، بلکه در سلوک عملی، انسان را به سوی قرب الهی هدایت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی

کوئیز

به سوالات زیر پاسخ داده و در پایان، نتیجه را با پاسخنامه مقایسه کنید.

1. بر اساس متن درسگفتار، رابطه دعا و اجابت چیست؟

2. طبق متن، مشکل اصلی در عدم اجابت دعا چیست؟

3. بر اساس متن، دعا به عنوان چه نوع سببی برای اجابت محسوب می‌شود؟

4. آیه 'ام من يجيب المضطر اذا دعاه' به چه معناست؟

5. طبق متن، چرا نباید به دنبال فوت و فن اجابت باشیم؟

6. طبق متن، اگر دعا از شرك و ناخالصی پاک شود، اجابت قطعی است.

7. متن بیان می‌کند که دعا تنها با لفظ محقق می‌شود و توجه قلبی کافی نیست.

8. بر اساس متن، آیه 'ام من يجيب المضطر اذا دعاه' شامل همه مضطرین، حتی غیرمؤمنان، می‌شود.

9. متن می‌گوید که اجابت دعا به دلیل نقص در علم و قدرت حق تعالی ممکن است رخ ندهد.

10. طبق متن، مضطر واقعی کسی است که از همه اسباب ظاهری بریده و تنها به حق توجه دارد.

11. چرا طبق متن، مشکل در اجابت دعا به قابل (داعی) برمی‌گردد؟

12. تفاوت آیه 'ام منAngry Birds هيجيب المضطر اذا دعاه' با آیه 'ادعوني استجب لكم' چیست؟

13. چرا طبق متن، دعا باید از امراض مانند شرك و استكبار پاک باشد؟

14. مفهوم 'المضطر' در آیه 'ام من يجيب المضطر اذا دعاه' چیست؟

15. چگونه توجه یک عارف به بیماری می‌تواند دعا محسوب شود؟

پاسخنامه

1. دعا و اجابت رابطه‌ای ملازمی دارند و هر یک علت دیگری است

2. نقص در قابليت قابل (داعي)

3. علت ناقصه که به اسباب دیگر نیاز دارد

4. هر مضطری که دعا کند، اجابت می‌شود

5. چون اجابت فعل حق است و مشکلی ندارد

6. درست

7. نادرست

8. درست

9. نادرست

10. درست

11. زیرا فاعلیت فاعل (حق) کامل است و مشکل در قابلیت داعی، مانند شرك، استكبار یا ناخالصی دعا، است.

12. آیه اول بر اجابت مضطر تأکید دارد و شامل همه مضطرین است، اما آیه دوم دعای عام را شامل می‌شود.

13. زیرا این امراض قابلیت دعا را مختل می‌کنند و مانع تحقق دعای واقعی می‌شوند.

14. المضطر به معنای کسی است که در تنگنا قرار گرفته و از همه اسباب ظاهری بریده و تنها به خدا روی می‌آورد.

15. توجه قلبی عارف به بیمار، به دلیل خلوص و ارتباط با حق، می‌تواند به شفای بیمار منجر شود.