متن درس
اسماء و صفات الهی: دعا، مغز عبادت و دروازه معرفت ربوبی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه پنجاه و سوم)
دیباچه: دعا، نردبان سلوک الهی
دعا، چونان نردبانی است که روح انسان را از خاکدان طبیعت به افلاک معرفت ربوبی فرامیبرد. در قرآن کریم، این کتاب هدایت و نور، دعا نهتنها بهمثابه پلی میان عبد و مولا معرفی شده، بلکه جوهره عبادت و کلید گشایش درهای رحمت الهی دانسته شده است. درسگفتار جلسه پنجاه و سوم از سلسله مباحث آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، در ادامه مباحث پیشین، به تبیین عظمت آیه شریفه «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ» (غافر: ۶۰، : «مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم») و جایگاه بیبدیل دعا در تهذیب نفس و کسب معرفت الهی میپردازد.
بخش نخست: عظمت و ایجاز آیه دعا
آیه «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»: گوهر بیهمتای دعا
آیه شریفه «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ» (غافر: ۶۰، : «مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم») به دلیل ایجاز، فقدان قید و شرط، و اطلاق بیحد، چونان گوهری بیهمتا در میان آیات دعا میدرخشد. این آیه، با کلامی موجز و ژرف، رابطه میان عبد و مولا را بهگونهای ترسیم میکند که هیچ واسطهای میان دعا و استجابت فاصله نمیافکند. درسگفتار تأکید میکند که این ایجاز، خود اعجازی است که قلب مؤمن را به شگفتی وامیدارد. حدیث شریف «هذه الآية أعظم آيات الدعاء لإطلاقها» (بحارالانوار، ج۹۳، ص۱۷۹) عظمت این آیه را تأیید میکند. برخلاف آیاتی چون «إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي» (بقره: ۱۸۶) یا «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ» (نمل: ۶۲) که با قیودی چون «عبادی» یا «مضطر» همراهاند، این آیه هیچ شرطی ندارد و دعا را برای هر بندهای، در هر حال، شامل میشود. این اطلاق، چونان دری بیکران، همه بندگان را به سوی رحمت الهی فرامیخواند.
درنگ: آیه «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»، به دلیل ایجاز و اطلاق بیحد، چونان گوهری بیهمتا، دعا و استجابت را بدون قید و شرط به هم پیوند میدهد و قلب مؤمن را به سوی معرفت ربوبی رهنمون میسازد. |
خطاب مستقیم الهی: «قال ربکم»
درسگفتار، عبارات آغازین آیه، یعنی «قالَ رَبُّكُمْ» (غافر: ۶۰، : «پروردگارتان گفت») را نشانهای از خطاب بیواسطه الهی میداند. برخلاف آیاتی که با «قل» (بگو) آغاز میشوند و واسطهای چون رسول خدا (ص) را در بر دارند، «قال ربکم» کلامی است که مستقیماً از ذات اقدس الهی صادر شده است. این خطاب بیواسطه، چونان نسیمی است که پردههای غفلت را کنار میزند و قلب بنده را با مولای خویش پیوند میدهد. حدیث «قال ربكم أعظم من قل لأنه بلا واسطة» (بحارالانوار، ج۹۳، ص۱۸۰) این برتری را تأیید میکند. این ویژگی، آیه را نهتنها در مقام کلامی، بلکه در مقام معنوی نیز ممتاز میسازد، چنانکه مخاطب احساس میکند مستقیماً در محضر ربوبی قرار گرفته و بیهیچ حجابی با او سخن میگوید.
جمعبندی بخش نخست
آیه «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»، با ایجاز و اطلاق، عظیمترین آیه دعا در قرآن کریم است. فقدان قید و شرط، این آیه را به دری بیکران برای همه بندگان تبدیل کرده و خطاب مستقیم «قال ربکم»، قلب مؤمن را به سوی گفتوگویی بیواسطه با مولای خویش هدایت میکند. این ویژگیها، آیه را نهتنها از منظر لفظی، بلکه از منظر معنوی نیز بیهمتا میسازد.
بخش دوم: دعا، عزیمت الهی و مغز عبادت
دعا، واجب الهی و نه رخصت اختیاری
درسگفتار تأکید میکند که دعا، برخلاف تصور برخی، نه رخصتی اختیاری، بلکه عزیمتی واجب است. این وجوب، از ادامه آیه «إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ» (غافر: ۶۰، : «کسانی که از عبادتم سر باز زنند، بهزودی با خواری به جهنم درآیند») استنباط میشود. ترک دعا، بهمثابه استکبار از عبادت الهی، عاقبتی جز خواری و دخول در جهنم ندارد. حدیث «الدعاء عزيمة لا رخصة» (وسائل الشیعة، ج۷، ص۶۶) این وجوب را تأیید میکند. دعا، چونان کلیدی است که درهای رحمت الهی را میگشاید، و ترک آن، چونان پشت کردن به این رحمت، انسان را در تاریکی گمراهی فرو میبرد. این وجوب، نهتنها وظیفهای شرعی، بلکه ضرورتی وجودی برای پیوند با ذات اقدس الهی است.
درنگ: دعا، نه رخصتی اختیاری، بلکه عزیمتی واجب است که ترک آن، استکبار از عبادت الهی و عاقبتی جز خواری در جهنم ندارد. |
دعا، مغز و جوهره عبادت
درسگفتار، با استناد به حدیث شریف «الدعاء مخ العبادة» (کافی، ج۲، ص۴۶۸)، دعا را مغز و جوهره عبادت معرفی میکند. این تعبیر، دعا را نهتنها بخشی از عبادت، بلکه هسته مرکزی آن میداند. آیه «إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي» (غافر: ۶۰) نیز دعا را مصداق بارز عبادت معرفی میکند، چنانکه استکبار از دعا، استکبار از عبادت تلقی میشود. دعا، چونان روحی است که در کالبد عبادت دمیده شده و بدون آن، عبادت به پوستهای بیجان بدل میگردد. این پیوند، دعا را به جایگاهی رفیع در سلوک معنوی ارتقا میدهد، جایی که بنده با خضوع و خشوع، خود را در برابر مولای خویش میبیند.
جمعبندی بخش دوم
دعا، عزیمتی الهی و مغز عبادت است. وجوب آن، از آیات قرآن کریم و احادیث شریف استنباط میشود، و ترک آن، استکبار از عبادت و عاقبتی شوم در پی دارد. این جایگاه، دعا را به ضرورتی وجودی برای بنده در مسیر تقرب به حق تعالی تبدیل میکند.
بخش سوم: رابطه عبد و مولا در دعا
صراحت و صفای رابطه عبد و مولا
درسگفتار، با اشاره به آیه «وَنَادَىٰ نُوحٌ رَبَّهُ» (هود: ۴۵، : «و نوح پروردگارش را ندا داد»)، رابطه میان عبد و مولا را صریح، بیتعارف و عاری از خوف معرفی میکند. گفتوگوی حضرت نوح (ع) با خداوند، نمونهای از این صراحت است که در آن، هیچ پردهای از ملاحظه یا ترس میان بنده و پروردگار وجود ندارد. نوح (ع)، با صراحت، از خداوند درباره فرزندش پرسش میکند و وعده الهی را یادآور میشود. حدیث «العلاقة بين العبد والمولى صافية بلا خوف» (بحارالانوار، ج۹۳، ص۱۸۱) این صراحت را تأیید میکند. این رابطه، چونان آینهای است که قلب بنده را با حقیقت ربوبی پیوند میدهد، و دعا، چونان جریانی زلال، این پیوند را تقویت میکند.
درنگ: رابطه عبد و مولا در دعا، چونان آینهای صاف و زلال، عاری از خوف و تعارف است و بنده را به گفتوگویی بیواسطه با پروردگارش فرامیخواند. |
اجتناب از سؤالات جاهلانه
درسگفتار، با استناد به آیه «فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ» (هود: ۴۶، : «آنچه را که به آن آگاهی نداری، مپرس»)، از سؤالات جاهلانه نهی میکند. این سؤالات، که از ناآگاهی و عدم معرفت سرچشمه میگیرند، نهتنها مانع استجابت دعا میشوند، بلکه بنده را به سوی جهل و گمراهی سوق میدهند. حدیث «السؤال بلا علم يضر الدعاء» (وسائل الشیعة، ج۷، ص۶۷) زیان این سؤالات را تأیید میکند. سؤالات جاهلانه، چونان ابرهایی تیره، نور دعا را میپوشانند و قلب را از دریافت پاسخ الهی محروم میسازند. بنده باید با معرفت و آگاهی، دعایی کند که درخور شأن ربوبی باشد.
جمعبندی بخش سوم
رابطه عبد و مولا در دعا، صریح و عاری از خوف است، و این صراحت، بنده را به گفتوگویی بیواسطه با پروردگارش دعوت میکند. بااینحال، بنده باید از سؤالات جاهلانه پرهیز کند تا دعایش به زیان او بدل نشود.
بخش چهارم: انواع دعا و ایمنی در دعا
دعای نوعی، ایمنتر از دعای شخصی
درسگفتار، دعاهای نوعی، مانند «وَافْعَلْ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ» (خدایا با من چنان کن که تو شایسته آنی)، را ایمنتر از دعاهای شخصی، مانند درخواست مال یا فرزند، میداند. دعاهای شخصی، گاه به دلیل ناآگاهی از عاقبت آنها، ممکن است به زیان بنده تمام شوند. حدیث «الدعاء العام أسلم من الدعاء الخاص» (کافی، ج۲، ص۴۸۱) برتری دعای نوعی را تأیید میکند. دعای نوعی، چونان دری است که به سوی رحمت بیکران الهی گشوده میشود، در حالی که دعای شخصی، گاه چونان راهی تنگ، ممکن است بنده را به دشواری بیفکند. این دعاها، با واگذاری امر به حکمت الهی، قلب را از دغدغههای دنیوی آزاد میکنند.
درنگ: دعای نوعی، چونان دری به سوی رحمت بیکران الهی، ایمنتر از دعای شخصی است که گاه به دلیل ناآگاهی، به زیان بنده تمام میشود. |
دعای رزق طیب، فراتر از رزق حلال
درسگفتار، دعای «رزقاً طیباً» را ایمنتر و جامعتر از «رزقاً حلالاً» معرفی میکند، زیرا «طیب» نهتنها حلال، بلکه پاکیزه و مایه خیر و برکت را نیز در بر میگیرد. حدیث «الرزق الطيب أوسع من الحلال لأنه يشمل الأخلاق» (وسائل الشیعة، ج۷، ص۶۹) این برتری را تأیید میکند. تحلیل لغوی واژه «طیب» در «لسان العرب» نیز نشان میدهد که طیب، افزون بر حلال بودن، پاکیزگی معنوی و اخلاقی را نیز شامل میشود. برای مثال، درآمدی از راه مردهشویی، هرچند حلال باشد، طیب نیست، زیرا فاقد پاکیزگی معنوی است. دعای رزق طیب، چونان درخواست نوری است که قلب و زندگی بنده را روشن و پاکیزه میسازد.
جمعبندی بخش چهارم
دعاهای نوعی، مانند «وَافْعَلْ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ»، و دعای رزق طیب، به دلیل جامعیت و ایمنی، بر دعاهای شخصی و محدود ترجیح دارند. این دعاها، بنده را به حکمت الهی میسپارند و از زیانهای احتمالی مصون میدارند.
بخش پنجم: دعا و اسماء حسنی
پاسخگویی اسماء حسنی به دعا
درسگفتار، با اشاره به آیه «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَٰنَ ۖ أَيًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ» (اسراء: ۱۱۰، : «بگو: خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید؛ هر کدام را بخوانید، او را نامهای نیکوست»)، دعا را با اسماء حسنی پیوند میدهد. این آیه نشان میدهد که اسماء حسنی، چونان مظاهر الهی، پاسخگوی دعای بندگاناند. حدیث «الأسماء الحسنى تجيب الداعي» (وسائل الشیعة، ج۷، ص۶۸) این ارتباط را تأیید میکند. هر اسم الهی، چونان کلیدی است که درهای خاصی از رحمت را میگشاید، و نوع دعا، نوع پاسخ را تعیین میکند. برای مثال، دعا با اسم «رحمان»، رحمت عام الهی را طلب میکند، در حالی که دعا با اسم «جلیل»، عظمت و جلال ربوبی را.
درنگ: اسماء حسنی، چونان مظاهر الهی، پاسخگوی دعای بندگاناند و نوع دعا، نوع پاسخ را از این نامهای نیکو تعیین میکند. |
عظمت اسم «رحمان»
درسگفتار، اسم «رحمان» را از اعظم و اعرف اسماء الهی معرفی میکند. این اسم، حتی در تورات و انجیل شناخته شده و در قرآن کریم، بهویژه در «بسم الله الرحمن الرحیم»، جایگاه ویژهای دارد. ماجرای محاجه امیرالمؤمنین (ع) با یهودیان، که ریشه عربی «رحمان» را از «رحم» اثبات کرد، نشاندهنده اصالت این اسم در زبان عربی است. «رحمان»، چونان چشمهای بیکران، رحمت عام الهی را بر همه موجودات جاری میسازد و دعا با این اسم، قلب بنده را به سوی رحمت بیحد الهی هدایت میکند.
جمعبندی بخش پنجم
دعا با اسماء حسنی، بهویژه اسم «رحمان»، بنده را به مظاهر رحمت الهی متصل میکند. این پیوند، دعا را به ابزاری برای دریافت فیض از نامهای نیکوی الهی تبدیل میسازد.
بخش ششم: تفاوت دعا و ندا
تمایز مفهومی دعا و ندا
درسگفتار، دعا و ندا را از منظر مفهومی متمایز میکند. دعا، اعم از لفظی و غیرلفظی، طلب بنده از مولا یا حتی دعوت خدا از بنده (مانند «وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَىٰ دَارِ السَّلَامِ»، یونس: ۲۵) است. اما ندا، مختص به لفظ بوده و با جهر یا خفاء همراه است، چنانکه در آیه «وَنَادَىٰ نُوحٌ رَبَّهُ» (هود: ۴۵) دیده میشود. حدیث «النداء باللفظ والدعاء أعم» (بحارالانوار، ج۹۳، ص۱۸۳) این تفاوت را تأیید میکند. دعا، چونان جریانی سیال، قلب و زبان را در بر میگیرد، در حالی که ندا، چونان فریادی لفظی، تنها از زبان برمیخیزد.
درنگ: دعا، اعم از لفظی و غیرلفظی، جریانی سیال در قلب و زبان است، اما ندا، فریادی لفظی با جهر یا خفاء، مختص زبان است. |
نمونههای ندای قرآنی
درسگفتار، با بررسی آیات ۴۵ تا ۴۷ سوره هود، نمونهای از ندا را در گفتوگوی حضرت نوح (ع) با خداوند ارائه میکند. نوح (ع)، با ندای «رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي» (هود: ۴۵، : «پروردگارا، پسرم از خاندان من است»)، صراحتاً از خداوند درباره فرزندش پرسش میکند. پاسخ الهی، که او را از اهل نوح نمیداند و از سؤال جاهلانه نهی میکند، نشاندهنده اهمیت آگاهی در ندا و دعاست. این گفتوگو، چونان آینهای، صراحت و صفای رابطه عبد و مولا را بازتاب میدهد.
جمعبندی بخش ششم
دعا و ندا، دو مفهوم متمایز اما مکمل در قرآن کریماند. دعا، جریانی اعم از لفظی و غیرلفظی، و ندا، فریادی لفظی است. این تمایز، درک ژرفتری از رابطه بنده با مولا در سلوک معنوی فراهم میآورد.
بخش هفتم: دعا در مقامات عرفانی
عدم دعا در مقام وصول
درسگفتار، به تمایز میان عدم دعا در مقامات عرفانی و استکبار از دعا میپردازد. سالک در مقام وصول، گاه از دعا بینیاز میشود، نه از روی استکبار، بلکه به دلیل حضور کامل در محضر الهی و واگذاری کامل به حکمت او. حدیث «السالك في مقام الوصول لا يدعو لكنه ليس مستكبراً» (کافی، قاضی سعید قمی، جصوب ۴۸۲ ص) این تمایز را تأیید میکند. این مفهوم، با دیدگاههای عرفانی، مانند آنچه در آثار ابنعرضی دیده میشود، همخوانی دارد. در این مقام، چونان غرق شدن در اقیانوس حقیقت، بنده از هر طلب و خواستهای فراغت مییابد و در وحدت با حق آرام میگیرد.
درنگ: عدم دعا در مقام وصول، نه از استکبار، بلکه از حضور کامل در محضر الهی است که بنده را از هر طلب و خواستهای بینیاز میسازد. |
دعا و صلوة، دو چهره عبادت
درسگفتار، صلاة را بهمثابه دعا معرفی میکند و آن را با دعا در معنای عام پیوند میدهد. در صلاة، مانند «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» (فاتحة: ۵)، دعا و عبادت درهمتنیدهاند. این پیوند، صلاة را به مصداقی از دعا بدل میکند که قلب را به سوی هدایت الهی رهنمون میسازد. دعا در صلاة، چونان نجوایی است که از عمق قلب بنده برمیخیزد و او را در محضر ربوبی قرار میدهد.
جمعبندی بخش هفتم
در مقامات عرفانی، عدم دعا از حضور و وصول سرچشمه میگیرد، نه استکبار. صلاة، بهمثابه دعا، بنده را به سوی هدایت الهی هدایت میکند و عبادت را با دعا درهم میآمیزد.
جمعبندی نهایی
این نوشتار، با بازنویسی درسگفتار جلسه پنجاه و سوم آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین جایگاه دعا در سلوک الهی پرداخت. آیه «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»، با ایجاز و اطلاق، عظیمترین آیه دعا در قرآن کریم است که رابطه عبد و مولا را بیواسطه ترسیم میکند. دعا، عزیمتی واجب و مغز عبادت است، و ترک آن، استکبار و عاقبتی شوم در پی دارد. رابطه عبد و مولا در دعا، صریح و عاری از خوف است، اما بنده باید از سؤالات جاهلانه پرهیز کند. دعاهای نوعی و رزق طیب، ایمنتر از دعاهای شخصیاند، و اسماء حسنی، پاسخگوی دعای بندگان. دعا و ندا، دو مفهوم متمایز اما مکملاند، و در مقامات عرفانی، عدم دعا از حضور در محضر الهی سرچشمه میگیرد. پژوهشگران میتوانند با تحلیل قرآنی و روایی، نقش دعا در تهذیب نفس و معرفت ربوبی را کاوش کنند تا گامی در مسیر تحول معنوی بردارند.
با نظارت صادق خادمی |