متن درس
اسماء و صفات الهی: مراتب یقین و غفلت در سلوک عرفانی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۰)
مقدمه
سلوک عرفانی، سفری است معنوی که سالک را از ظلمت غفلت به سوی نور یقین رهنمون میسازد. درسگفتار شصتم از سلسله مباحث آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با محوریت مراتب یقین و غفلت، به تبیین دقیق این دو مفهوم متقابل در چارچوب تعالیم اسماء و صفات الهی میپردازد. این گفتار، با تأکید بر لزوم انزوای اولیه در سلوک، تمایز میان اهل یقین و اهل غفلت، و ضرورت تزکیه و تخلیه نفس، راهنمای جامعی برای سالکان طریق معرفت ارائه میدهد.
بخش اول: مراتب یقین و غفلت در سلوک عرفانی
یقین، به عنوان یکی از مقامات معنوی در عرفان اسلامی، دارای مراتب سهگانه علمالیقین، عینالیقین، و حقالیقین است که سالک را از دانش نظری به شهود باطنی و نهایتاً وصول به حقیقت الهی هدایت میکند. غفلت نیز، در مقابل، مراتبی دارد که از غرق شدن در امور دنیوی تا نادیده گرفتن آیات الهی در قیامت را دربرمیگیرد. یقین، مانند نوری است که در قلب سالک میتابد و او را از تاریکی غفلت رهایی میبخشد.
قرآن کریم در آیه «كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ» (تکاثر: ۵)؛ «نه، اگر به [مطلب حذف شد] )، به مرتبه علمالیقین اشاره دارد که مقدمهای برای خروج از غفلت است. مراتب بالاتر یقین، مانند حقالیقین، به وصول کامل به حقیقت الهی منجر میشود.
بخش دوم: تداوم غفلت حتی پس از مرگ
غفلت برخی افراد چنان عمیق است که حتی مواجهه با مرگ و عوالم پس از آن، به بیداری فوری منجر نمیشود. این امر، نشاندهنده تأثیر پایدار غفلت بر قلب انسان و ضرورت سلوک برای زدودن آن است. غفلت، مانند پردهای ضخیم است که نور حقیقت را از دیدگان انسان پنهان میدارد.
قرآن کریم در آیه «ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ» (تکاثر: ۴)؛ «باز هم نه، به [مطلب حذف شد] )، با تکرار این عبارت، بر تداوم غفلت در مراحل پس از مرگ تأکید میکند. این تکرار، مراتب تدریجی آگاهی در قیامت را نشان میدهد که برای برخی با تأخیر و عذاب همراه است.
بخش سوم: اهل یقین و اهل غفلت: دو قوم متمایز
انسانها در مسیر معنوی به دو گروه اصلی تقسیم میشوند: اهل یقین، که در طریق معرفت و وصول به حق گام برمیدارند، و اهل غفلت، که در بند امور دنیوی گرفتارند. این تمایز، مانند تفاوت میان ستارگان درخشان آسمان معرفت و ابرهای تیره غفلت است.
قرآن کریم در آیه «فِي خَلْقِكُمْ وَمَا يَبُثُّ مِنْ دَابَّةٍ آيَاتٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ» (جاثیه: ۴)؛ «در آفرینش شما و آنچه از جنبندگان پراکنده میکند، نشانههایی است برای قومی [مطلب حذف شد] )، به وجود قومی یقیندار اشاره دارد که شایسته دریافت هدایتاند. قوم اهل یقین، نه به کمیت، بلکه به کیفیت وجودیشان متمایزند، چنانکه ابراهیم علیهالسلام به تنهایی «امت واحده» نامیده شد.
بخش چهارم: لزوم انزوای اولیه در سلوک
سلوک عرفانی در مراحل اولیه، نیازمند جدایی از عامه و تمرکز بر تزکیه نفس است. این انزوا، مانند خلوتگزینی در باغی معنوی است که سالک را از هیاهوی دنیا مصون میدارد و قلبش را برای دریافت نور الهی آماده میسازد.
قرآن کریم در آیه «يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ» (رعد: ۲)؛ «کار را تدبیر میکند و آیات را به روشنی بیان میدارد، باشد که به لقای [مطلب حذف شد] )، بر تدبر در آیات الهی برای رسیدن به یقین تأکید دارد. این تدبر، در محیطی فارغ از تأثیرات منفی عامه ممکن است.
بخش پنجم: ناسازگاری سلوک با حضور در میان عامه
حضور مداوم در میان عامه، به دلیل تأثیرات منفی فرهنگ عمومی، مانع پیشرفت در سلوک است. مانند تلاش برای کاشت نهالی در زمینی پر از علفهای هرز است که رشد آن را مختل میکند. سالک باید از این تأثیرات دوری کند تا قلبش برای معرفت الهی آماده شود.
قرآن کریم در آیه «وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ» (اعراف: ۱۸۷)؛ «ولی [مطلب حذف شد] )، ناآگاهی اکثریت را نشان میدهد که مانع همراهی سالک با عامه در مراحل اولیه سلوک است.
بخش ششم: بازگشت کُمّلین به میان مردم برای هدایت
اولیای کامل، پس از طی مراحل سلوک و وصول به کمال، به میان مردم بازمیگردند، نه برای زندگی عادی، بلکه برای هدایت و ارشاد. این بازگشت، مانند خورشیدی است که پس از طلوع در اوج آسمان، نور خود را بر همه عالم میتاباند.
قرآن کریم در آیه «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ» (سجده: ۲۴)؛ «و از ایشان پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت میکردند، چون شکیبایی ورزیدند و به آیات [مطلب حذف شد] )، نقش اولیای کامل در هدایت خلق را نشان میدهد.
بخش هفتم: ناسازگاری سلوک و معرفت با دغدغههای عامه
دغدغههای عامه، مانند معیشت و لذتهای مادی، با اهداف سلوک و معرفت، یعنی وصول به لقای الهی، ناسازگار است. مانند دو راهی است که یکی به سوی قلههای معرفت و دیگری به سوی درههای دنیا منتهی میشود.
قرآن کریم در آیه «وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ» (هود: ۱۷)؛ «ولی بیشتر [مطلب حذف شد] )، عدم ایمان اکثریت را نشان میدهد که دوری آنها از معرفت الهی را تأیید میکند.
بخش هشتم: ضرورت خلوت و تنهایی در سلوک
خلوت و تنهایی در سلوک عرفانی، شرط لازم برای تزکیه نفس و تمرکز بر معرفت الهی است. مانند چشمهای است که در سکوت کوهستان زلال میماند، اما در هیاهوی شهر گلآلود میشود.
قرآن کریم در آیه «فَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ» (حجر: ۹۹)؛ «و پروردگارت را بپرست تا یقین [مطلب حذف شد] )، بر عبادت مستمر و تمرکز بر حق تأکید دارد که مستلزم خلوت است.
بخش نهم: اهل سلوک به عنوان استثناء
سالکان، به دلیل انتخاب مسیر معرفت و یقین، در میان عامه استثناییاند. این استثناء، مانند گوهری است که در میان سنگریزههای بیارزش میدرخشد.
قرآن کریم در آیه «قَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ» (سبأ: ۱۳)؛ «اندکی از [مطلب حذف شد] )، به ندرت افراد اهل معرفت اشاره دارد.
بخش دهم: تزکیه و تخلیه نفس در سلوک
تزکیه و تخلیه نفس، مراحل بنیادین سلوکاند که مستلزم رهایی از دلبستگیهای مادی و افکار عمومی است. مانند پاک کردن آینه قلب از غبار است که نور حقیقت را بازمیتاباند.
قرآن کریم در آیه «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى» (اعلی: ۱۴)؛ «به راستی کسی که خود را پاکیزه [مطلب حذف شد] )، بر اهمیت تزکیه تأکید دارد.
بخش یازدهم: نقد عامه در قرآن کریم
قرآن کریم در آیات متعدد، اکثریت مردمان را به دلیل غفلت، ناسپاسی، فسق، و دوری از حق مورد نقد قرار میدهد. مانند مزرعهای است که به جای گندم، علف هرز در آن روییده است.
از جمله این آیات میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- «وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ» (بقره: ۲۴۳)؛ «ولی بیشتر [مطلب حذف شد] ).
- «وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ» (انعام: ۱۱۶)؛ «و اگر از بیشتر کسانی که در زمیناند پیروی کنی، تو را از راه [مطلب حذف شد] ).
- «وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ» (هود: ۱۷)؛ «ولی بیشتر [مطلب حذف شد] ).
- «وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَٰذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَىٰ أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا» (اسراء: ۸۹)؛ «و به راستی در این قرآن برای مردم از هر مثلی آوردیم، ولی بیشتر مردم جز به [مطلب حذف شد] ).
این آیات، نشاندهنده غفلت و دوری اکثریت از حقیقتاند و بر ضرورت دوری سالک از این جریان عمومی تأکید دارند.
بخش دوازدهم: مردمدوستی در برابر مردم بودن
مردمدوستی، به معنای غمخواری و دستگیری از خلق، با مردم بودن، یعنی همراهی با فرهنگ عمومی، متفاوت است. اولیای کامل، پس از وصول به حق، مردمدوستاند، اما از مردم بودن به معنای غرق شدن در امور دنیوی پرهیز میکنند. مانند چوپانی است که گله را هدایت میکند، اما خود در میان گله گم نمیشود.
قرآن کریم در آیه «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا» (سجده: ۲۴)، به هدایتگری اولیای کامل اشاره دارد. مردمدوستی، کمال است، اما مردم بودن، مانع سلوک است.
بخش سیزدهم: ضرورت همت و آمادگی برای سلوک
سلوک عرفانی، نیازمند همت بلند و آمادگی برای رها کردن دلبستگیها است. مانند سفری است که مسافر باید بار خود را سبک کند تا به مقصد برسد. سالک باید خود را معاینه کند و تواناییاش برای این مسیر را بسنجد.
قرآن کریم در آیه «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى» (اعلی: ۱۴)، بر تزکیه به عنوان شرط رستگاری تأکید دارد. این تزکیه، نیازمند همت و تصمیم قاطع است.
بخش چهاردهم: علم و فلسفه به عنوان سکوهای پرتاب
علم، فلسفه، و عرفان نظری، مانند سکوهای پرتابیاند که سالک را برای پرواز به سوی معرفت آماده میکنند، اما خود مقصد نیستند. مانند نردبانیاند که سالک را به سوی بام حقیقت میرسانند، اما بام، خود سلوک عملی است.
قرآن کریم در آیه «فَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ» (حجر: ۹۹)، بر عبادت عملی به عنوان راه وصول به یقین تأکید دارد. علم و فلسفه، مقدمهاند، اما سلوک عملی، مقصود نهایی است.
جمعبندی
درسگفتار شصتم آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با محوریت مراتب یقین و غفلت، به تبیین دقیق سلوک عرفانی در پرتو اسماء و صفات الهی میپردازد. یقین و غفلت، دو مفهوم متقابل با مراتب مشخصاند که انسانها را به اهل یقین و اهل غفلت تقسیم میکنند. سلوک، مستلزم انزوای اولیه، تزکیه و تخلیه نفس، و دوری از دغدغههای عامه است. اولیای کامل، پس از وصول به حق، برای هدایت خلق بازمیگردند. قرآن کریم، با نقد اکثریت مردم به دلیل غفلت و ناسپاسی، بر استثنایی بودن اهل سلوک تأکید دارد. خلوت، همت بلند، و علم به عنوان سکوهای پرتاب، از شروط موفقیت در این مسیرند. این مطالعه، راهی به سوی تعالی معنوی و تهذیب نفس میگشاید.